24 نتیجه برای یادگیری
آقای محمدرضا سروهویدا، دکتر مختار عارفی، دکتر محمود گودرزی، دکتر امید مرادی،
جلد 16، شماره 50 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی تدوین مدل علی الگوهای ارتباطی و کمال گرایی بر اضطراب امتحان با نقش میانجی سبکهای یادگیری در میان دانشآموزان انجام شد.
روشها: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پسر دوره اول متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1402- 1401 (6578 نفر) بود که تعداد 338 نفر با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای الگوهای ارتباطی خانواده کوئرنر و فیتنر پاتریک (1990)، کمال گرایی نجاریان و همکاران (1378)، اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران (1375) و سبکهای یادگیری کلب (2005) بود. تحلیل دادهها با استفاده از روش همبستگی پیرسون، مدلسازی ساختاری و الگوریتم حداقل مربعات جزئی (PLS) و نرمافزار (SPSS) انجام شد و در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد الگوهای ارتباطی خانواده اثر مثبت و معنادار (001/0p<؛ 310/0β=) و کمال گرایی اثر منفی و معنادار (001/0p<؛ 257/0- β=) بر سبک یادگیری دارند. همچنین الگوهای ارتباطی خانواده بر اضطراب امتحان (001/0p<؛ 198/0- β=)، کمال گرایی بر اضطراب امتحان (001/0p<؛ 682/0β=) و سبک یادگیری بر اضطراب امتحان (001/0p<؛ 229/0- β=) اثر منفی و معناداری دارد. همچنین، نتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم متغیر الگوهای ارتباطی خانواده بر اضطراب امتحان به واسطۀ سبک یادگیری برابر با (001/0p<؛ 211/0β=) و اثر غیر مستقیم کمال گرایی بر اضطراب امتحان بهواسطۀ سبک یادگیری برابر با (001/0p<؛ 215/0β=) بود.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش میتوان گفت که الگوهای ارتباطی، کمال گرایی و سبکهای یادگیری نقش کلیدی در پیشبینی اضطراب امتحان دانشآموزان دارند و توجه بیشتر مراکز مشاوره و روان درمانی به این متغیرها در پیشبینی اضطراب امتحان دانشآموزان ضروری بنظر میرسد.
عباس رزاقی، مصطفی قادری، کامبیز پوشنه، علیرضا عصاره،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه: تعامل فقط به روابط چهره به چهره بین معلم و دانش آموزان در کلاس درس محدود نمیشود، بلکه بین معلم و دانش آموزان از طریق فناوری در یک محیط آنلاین نیز رخ میدهد و یکی از مهمترین مؤلفههای هر تجربه یادگیری است. تصور یادگیری بدون تعامل بیمعنی است و این عنصر نقشی اساسی در اثربخشی و موفقیت سیستمهای یادگیری ترکیبی امروزی ایفا میکند. در مطالعات گذشته به تأثیر تعامل بر یادگیری آنلاین کمتر پرداخته شده است و تحقیقات تجربی پراکندهای وجود دارد که نشان دهد چگونه باید تعاملات آنلاین را برای بهبود یادگیری معنادار و اثربخش بکار برد. بنابراین هدف از سنتزپژوهی حاضر، شناسایی انواع تعامل در محیط یادگیری آنلاین بوده و اینکه تعامل چه اثراتی خواهد داشت و چگونه میتواند در برنامه درسی آنلاین مؤثر باشد. سؤالات پژوهش حاضر شامل موارد زیر است:
شاخصهای تعامل آنلاین کدامند؟، تعامل در محیط یادگیری آنلاین چه اثراتی دارد؟ و چه عواملی در اثربخشی تعامل در برنامه درسی آنلاین نقش دارند؟
روش: پارادایم پژوهش حاضر کیفی است و از میان رویکردهای مختلف تحقیق کیفی برای ارائه انواع تعامل، اثرات و عوامل اثربخشی تعامل در برنامه درسی آنلاین، از سنتز پژوهی استفاده گردید که شکل خاصی از پژوهش مروری است. سنتز پژوهی برای توصیف رویکردهای ترکیب، تجمیع، ادغام و سنتز تحقیقات اولیه استفاده میشود. معیارهای ورود برای پژوهشهای تجربی(مقالات معتبر فارسی و انگلیسی، از 2005 تا 2021) و معیارهای خروج(مقالات نامعتبر، قبل از 2005) است.جامعه هدف این پژوهش، ادبیاتی در حوزه یادگیری، برنامه درسی آنلاین و متون مرتبط با آموزش- یادگیری الکترونیکی است و حجم نمونه برای ادبیات مرتبط نیز تا حدی است که پژوهشگر بر اساس معیارهای ورودی و خروجی در روش سنتز پژوهی به پاسخ سوالات پژوهش دست یابد. برای سنتز پایانی 41 پژوهش انتخاب شدند.
بحث و نتیجه گیری: تجزیه و تحلیل دادهها نشان می دهد که بین یادگیرنده، یاددهنده، محتوا، فناوری و پشتیبان تعاملهای چندگانه با خود و با یکدیگر وجود دارد. همه این تعاملات بر اساس شبکهای از روابط به هم متصل شدهاند و همه آنها بخشی از یک سیستم گستردهتر هستند و با درگیر کردن فعال دانشآموزان در یادگیری آنلاین، به عنوان محوری برای تجربه یادگیری موفق در نظر گرفته میشوند. تغییرات در هر یک از این عناصر بر روی عناصر و سطوح دیگر تعامل تأثیر میگذارد. اثرات تعامل شامل پردازش ایده ها و پاسخ آگاهانه به سؤالات و مشکلات، ایجاد مباحث عمیق و مستدل، تمرکز علمی، ایجاد احساس تعلق، فراهم کردن تجربه غیر شخصی، ایجاد اهداف، ارزشهای مشترک و احساس اعتماد، فشار زمانی کمتر، کاهش انزوا و ترس، مشارکت گسترده یادگیرندگان، رفع شکاف ارتباطی، امکان ایجاد دانش جدید، فراهم کردن تجربه یادگیری مستمر و انگیزه پیشرفت مداوم، تقویت تفکر انتقادی، عملکرد تحصیلی بهتر، مشارکت در یادگیری فعال است و اثربخشی تعامل به واسطه عواملی همچون بازخورد فوری، همزمانی یا فراوانی تعامل، تعامل غیر شخصی، ماهیت سوالات بحث، عوامل کاهش دهنده برای سطح پاسخ یادگیرندگان، اجتماع یادگیری، ویژگیهای یادگیرندگان، تسهیلگری معلمان محقق میشود.
پس از تجزیه و تحلیل دادهها برای اعتباریابی با استفاده از روش دلفی فازی، سوالاتی به تعداد شاخصها تهیه و در اختیار 32 نفر از متخصصین در دو دور قرار گرفت. برای بیان اهمیت هر شاخص از متغیرهای زبانی بر اساس طیف لیکرت استفاده و به اعداد فازی مثلثی تبدیل شد. سپس میانگین فازی از امتیازات اخذ و به عدد قطعی تبدیل شد. بر این اساس اختلاف میانگین دور اول و دوم دلفی فازی از عدد 0.1 کمتر شده است که نشان از اجماع خبرگان درباره معیارها و شاخصهای تعامل بدست آمده است. چارچوب این مطالعه میتواند به سیاست گذاران، برنامهریزان و دستاندرکاران حوزه تعلیم و تربیت کمک کند تا از انواع تعامل ارائه شده در این بررسی در برنامه درسی آنلاین استفاده کنند. همچنین عوامل اثربخشی تعامل را برای بهبود و ارتقاء یادگیری و تواناییهای بالقوه یادگیرندگان متنوع بکار گیرند. توصیه میشود برای یک یادگیری اثربخش، زمینه برای تعاملهای چندگانه فراهم گردد و نتایج یادگیری حاصل از تعامل، رابطه بین درک یادگیرندگان از عملکرد تعاملی و فراوانی استفاده آنها از تعاملات چندگانه بررسی شود.
فاطمه الله قلی پور، احمد فتح اللهی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه:
در سالهای اخیر، یادگیری معکوس توانسته به طور مداوم موقعیت خود را به عنوان یک روش آموزشی جدید و موثر در سیستم آموزشی ایران باز کند و با ظهور همه گیری کرونا معلمان و موسسات آموزشی از این سبک آموزش استقبال کردند که روش سنتی آموزش را متحول کرد. از سوی دیگر، به منظور توسعه و بهبود مهارتهای خودراهبری، لازم است که دید جدیدی و متحولانهای در مورد روش های یادگیری داشته باشید.
پیشینه و نوآوری:
به دلیل اهمیت پوشش نیازهای فراگیران و مشارکت آنها در فرایند یاددهی- یادگیری، استفاده از دنیای دیجیتال و استفاده از فناوری به شیوه های خلاقانه و همچنین به دلیل حجم زیاد دانش موضوعی و زمان کمی برای آموزش در کلاس باید فراتر از روشهای سنتی باشد و به دنبال توسعه و تقویت مهارتهای تحصیلی دانش آموزان، از جمله مهارتهای مشارکت تحصیلی و خودراهبری باشد. از یک سو ، اهمیت خودراهبری و مشارکت فعال در یادگیری، به ویژه در دورههایی مانند ریاضیات و ناکارآمدی و ضعف روشهای سنتی در فرایند آموزش و یادگیری، و ازطرفی دیگر، با توجه به مطالعات اندک در پیشینه تحقیق، به ویژه در کشورایران در مورد یادگیری معکوس و خودراهبری و عوامل موثر بر آن وجود دارد، بنابراین سوال پژوهش حاضر این است که یادگیری معکوس تا چه اندازه بر پیشرفت تحصیلی و تفکر خودراهبری دانش آموزان پایه ششم در ریاضیات موثر است؟
هدف و روش:
پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است که با مشارکت دوگروه آزمایش و گواه در سال تحصیلی 1401-1400انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی منطقه 12تهران بود. دراین مطالعه 60 دانشآموز دختر پایه ششم به عنوان نمونه، شرکت داشتند وانتخاب دانشآموزان براساس نمونه گیری دردسترس مدرسه روشنگر شاهد در منطقه 12 انجام شد. برای اجرای این تحقیق، دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه تحصیلی انتخاب شدند. برای اجرای این تحقیق،دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه تحصیلی انتخاب شدند. دانش آموزان انتخاب شده به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش(30نفر) و گروه کنترل(30 نفر)تقسیم شدند. ابتدا سوالات پیش آزمون ها را در اختیار دانش آموزان قرارداده شد وپس از اجرای آزمون برنامه آموزشی تدریس به روش یادگیری معکوس برای گروه آزمایشی در8 هفته اجرا گردید وگروه کنترل به روش سنتی(سخنرانی، پرسش و پاسخ) درس ریاضی را در کلاس یاد می-گرفتند.پس از پایان دوره آموزش معکوس سوالات پس آزمون در اختیار دانش آموزان گروه آزمایش قرار گرفت و سپس داده های جمع آوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج تحقیق:
نتایج این تحقیق، چنانکه در فصل قبل نیز نشان داده شد، حاکی از آن بود که روش تدریس معکوس باعث ارتقای سطح خودراهبری دانشآموزان و نیز پیشرفت تحصیلی آنان در درس ریاضی پایه ششم ابتدایی میشود. افزایش میزان خودراهبری دانشآموزان در کلاس تدریس معکوس را اینگونه میتوان توجیه کرد که چنین محیط یادگیری مستلزم آن است که دانش آموزان درجه بالایی از خودراهبری را مدیریت کنند تا به طور مؤثر وظایف خود را به پایان برسانند (آزودو و کوملی، 2004). در واقع اگرچه دانشآموزان از پیشینه دانش ریاضی درباره موضوعات تدریس شده برخوردار نبودند، اعتماد بهنفس بیشتری در انجام یک تکلیف ریاضی در کلاس معکوس پیدا میکنند. این نتیجهگیری در راستای تحقیقات قبلی است و با نتایج آن مطابقت دارد (فرلا و همکاران، 2009؛ ریمال، 2001؛ سونگ، 2010).
بررسی نحوه یادگیری دانش آموزان در محیط یادگیری معکوس باید محور مطالعه کلاس درس معکوس آینده باشد. تحقیق در این زمینه مهم است زیرا اگرچه کلاس درس معکوس به عنوان یک رویکرد آموزشی امیدوارکننده در نظر گرفته میشود، درک نظری از نحوه یادگیری دانشآموزان در این محیط هنوز در حال توسعه است. به منظور پیشبرد درک نظری از فرآیند یادگیری درگیر در محیط یادگیری کلاس درس معکوس، تحقیقاتی مورد نیاز است که به طور تجربی عوامل مرتبط با یادگیری آکادمیک، مانند دانش قبلی و عوامل خودراهبری را بررسی کند و استفاده از راهبردهای یادگیری را نیز مد نظر قرار دهد. نتایج این مطالعه نشان داد که خودراهبری میتواند به موفقیت دانشآموزان در کلاس درس معکوس، به ویژه در کلاس درس ریاضی معکوس کمک کند.
آقای امین آهنگرانی فراهانی، دکتر ناصر بهروزی، دکتر منیجه شهنی ییلاق، دکتر مرتضی امیدیان،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش آمایههای ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم در دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر اراک، انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش تمامی دانشآموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر اراک با وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین در سال تحصیلی 1403-1402 بود. بهمنظور تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد، بنابراین نمونه پژوهش 40 نفر از دانشآموزان پسر متوسطه دوم شهر اراک با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین است که در سه مرحله به صورت خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جادهی شدند. برنامه مداخله به مدت 1 ماه شامل 8 جلسه (30 دقیقهای) بر روی گروه آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامههای بارشناختی (کلپش و همکاران، 2017) و پرسشنامه استقامت و پایداری (داکورث و کوین، 2009) استفاده شد. تحلیل دادهها از روش کواریانس به کمک نرمافزار اس.پی.اس.اس 24 (SPSS-24) انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش آمایههای ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم مؤثر بوده است (01/0p<). از اینرو آموزش آمایههای ذهنی پویا به دانشآموزان دوره متوسطه ضروری به نظر میآید.
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش آمایههای ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم در دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر اراک، انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش تمامی دانشآموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر اراک با وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین در سال تحصیلی 1403-1402 بود. بهمنظور تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد، بنابراین نمونه پژوهش 40 نفر از دانشآموزان پسر متوسطه دوم شهر اراک با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین است که در سه مرحله به صورت خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جادهی شدند. برنامه مداخله به مدت 1 ماه شامل 8 جلسه (30 دقیقهای) بر روی گروه آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامههای بارشناختی (کلپش و همکاران، 2017) و پرسشنامه استقامت و پایداری (داکورث و کوین، 2009) استفاده شد. تحلیل دادهها از روش کواریانس به کمک نرمافزار اس.پی.اس.اس 24 (SPSS-24) انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش آمایههای ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم مؤثر بوده است (01/0p<). از اینرو آموزش آمایههای ذهنی پویا به دانشآموزان دوره متوسطه ضروری به نظر میآید.