178 نتیجه برای نوع مطالعه: مقاله پژوهشی
محبوبه سلیمان پورعمران،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی فرصت های برابر آموزشی با کیفیت زندگی مدرسه ای و احساس تعلق به مدرسه با نقش میانجی فرهنگ مدرسه در بین دبیران مدارس راهنمایی دخترانه شیروان انجام شد. نوع پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه ی دبیران مدارس دخترانه شهر شیروان به تعداذ 291 نفر بود که تعداد 165 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش چهار پرسشنامه استاندارد فرصتهای برابر آموزشی(جوانمرد، ۱۳۹۳)؛ پرسشنامه کیفیت زندگی مدرسه ویلیامز و باتن(1981)؛ پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری، بتی و وات 2004) و پرسشنامه فرهنگ مدرسه الکساندر و ساد ( 1997) بود که روایی صوری و محتوایی حاصل شد و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ برای فرصت های برابر آموزشی 8126/0، برای کیفیت زندگی مدرسه 8786/0، برای احساس تعلق به مدرسه 8271/0 و فرهنگ مدرسه 8321/0 بدست آمد. روش تجزیه داده ها، آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون توزیع نرمال کلوموگروف – اسمرینوف، آزمون همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون خطی و معادلات ساختاری) با استفاده از بسته نرم افزاریSPSS نسخه 19 و لیزرل 18 بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسهای رابطهای معنیدار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصتهای برابری آموزشی و کیفیت زندگی مدرسهای برابر 237/0، ضریب همبستگی بین فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسهای برابر 379/0 است. بین متغیرهای فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه رابط ای معنیدار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصتهای برابری آموزشی و احساس تعلق به مدرسه برابر 403/0، ضریب همبستگی بین فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه برابر 280/0 است. در مجموع این دو متغیر در گام دوم توانستند 19/74 درصد از واریانس احساس تعلق به مدرسه را بطور تعدیلی تبیین نمایند. به این ترتیب میانجی بودن نقش فرهنگ مدرسه تایید میگردد.
زهرا اکبرزاده، وحید فلاح، سیده عصمت رسولی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد مغفول برنامه درسی کسب شده رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان انجام شده است رویکرد پژوهش حاضر،کیفی ازنوع پدیدارشناسی بوده که جامعه آماری آنرا را نومعلمان رشته علوم تربیتی(آموزش ابتدایی)دانشگاه فرهنگیان درسال تحصیلی 1399-1398 تشکیل دادند. نمونهگیری به صورت هدفمند تا اشباع نظری ادامه یافت. در این پژوهش تعداد شرکتکنندگان 16نفر (6مرد و10زن) از نومعلمان بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه ساختار و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش هفتمرحله کلایزی استفاده شد. یافتههای این پژوهش درنهایت درقالب 7 بعد، شامل (عدم آموزش کاربردی سند تحول بنیادین، عدم کسب هویت حرفهای اسلامی معلم، عدم کسب چگونگی پرورش خلاقیت، عدم کسب دانش محتوایی، عدم کسب دانش پداگوژیک، عدم کسب دانش جامعهشناسی، عدم کسب دانش روانشناسی اسلامی، عدم کسب هنر اکلکتیک) و23 مولفه، درنهایت در قالب یک نقشه مفهومی ارائه شد. توجه به این نقشه مفهومی میتواند برای دستاندرکاران برنامه درسی رشته علوم تربیتی نقطه تاملی برای باز اندیشی برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان باشد.
عادل زاهد بابلان، غفار کریمیان پور،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف رابطه بین نگرش به مدرسه و پیوند با مدرسه با نقش میانجی امید به تحصیل انجام گرفت. روش اجرای پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشآموزان پسر مقطع دوم متوسطه شهرستان ثلاث باباجانی بود که با توجه به جدول مورگان و با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای تعداد 200 نفر به نوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه نگرش به مدرسه کوچ و سیکل (2003)، پرسشنامه پیوند با مدرسه رضایی شریف (1389) و پرسشنامه امید به تحصیل خرمایی و کمری (1396) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد نگرش به مدرسه بر پیوند با مدرسه اثر مستقیم دارد (44/0=β)، امید به تحصیل بر پیوند با مدرسه اثر مستقیم دارد (49/0=β)، ، نگرش به مدرسه بر امید به تحصیل اثر مستقیم دارد (59/0=β) و نگرش به مدرسه بر پیوند با مدرسه از طریق امید به تحصیل اثر غیر مستقیم دارد (28/0=β).
ندا اشرفیان، کیوان صالحی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
پرورش دانشآموزان خود نظم ده، از مهمترین اهداف عالی در تمامی نظامهای آموزشی به شمار میرود که میتواند زمینه لازم برای تحول و توسعه پایدار در هر جامعهای را فراهم آورد. پژوهش حاضر با هدف، تبیین فرآیند پرورش دانشآموزان خودنظمده در مدارس ابتدایی با تأکید بر نقش معلمان، و استفاده از رویکرد کیفی و روش داده بنیاد (نظریه برخاسته از دادهها) انجام شدهاست. دادهها با استفاده از مصاحبههای نیمهساختارمند با 25 معلم ابتدایی و نامهنگاری گردآوریشد. انتخاب مصاحبهشوندگان بر پایه راهبرد نمونهگیری نظری انجام گردید. تحلیل دادهها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی به انجام رسید که در نتیجه آن 48 کُد اولیه، 19 زیرمقوله و 3 مقوله کلی استخراج شد. در نظریه میانی بهدست آمده "توجه به رشد همهجانبه انسان" به عنوان مقوله محوری در نظر گرفته شد که با تمامی مقولههای بهدست آمده در این پژوهش در ارتباط است. اگر معلمان به عنوان هدایت کنندگان فرآیند تعلیم و تربیت، رشد مستمر و همهجانبه دانشآموزان را مورد توجه قرار داده و با استفاده بهینه از شرایط زمینهای همچون محتوای اصیل و رسانههای آموزشی نوین و بهرهگیری هوشمندانه از امکانات، قوانین، زمان و... به اجرای راهبردهایی نظیر عاملیتبخشی، جهتدهی و بازخورددهی به دانشآموزان، عرصهسازی برای آنها و الهامبخشی بپردازند، بستر لازم برای پرورش دانشآموزانی توانمند و خودنظمده فراهم شده که با پیامدهای تحصیلی و تربیتی ارزشمندی همراه خواهد بود و آینده سازان شایستهای برای جامعه تربیت خواهند شد.
علی مرمضی، مژگان حیدری، منیژه احمدی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استفاده از چند رسانهایهای آموزشی در قصه گویی بر افزایش خلاقیت دانشآموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد در سال 1398 بود. در این پژوهش استفاده از داستانهایی که بوسیله چندرسانهایهای آموزشی تولید و با کمک ابزارهای دیجیتال و الکترونیکی به ﻧـﻮﻋﯽ داﺳﺘﺎنﮔﻮیﯽ و قصهگویی به صورت دیجیتال برای دانشآموزان اجرا گردید. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری مورد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در این پژوهش، ﮐﻠﯿﻪ داﻧﺶآﻣﻮزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد به تعداد 109 نفر در سال تحصیلی 98 – 97 بود. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 85 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 50 نفر از دانشآموزان به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی استفاده از طرح پیشآزمون و پسآزمون میباشد. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد تست سنجش خلاقیت تورنس (1979) بود. گروه آزمایش 8 جلسه به مدت 30 دقیقه تحت آزمایش قصهگویی با ابزار چندرسانهای آموزشی قرار گرفتند. دادههای گردآوری شده با ﻧﺮم اﻓﺰار آﻣﺎری SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. از روشهای آماری آزﻣﻮن t ﻣﺴﺘﻘﻞ و U ﻣﻦ - ویﺘﻨﯽ اﺳﺘﻔﺎده شد. در ابزار فوق ﺿـﺮیﺐ اﻃﻤﯿﻨﺎن 95% ﺑﻮد. نتایج نشان داد استفاده از چند رسانهایهای آموزشی در قصهگویی بر افزایش خلاقیت دانشآموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد تاثیر دارد به عبارتی دیگر، استفاده از چندرسانهایهای آموزشی در قصهگویی بر مولفه سیالی، ابتکار، انعطاف و بسط دانشآموزان تاثیر دارد.
علی باز قلی زاده، علیرضا قاسمی زاد، پری مشایخ،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف اصلی این پژوهش شناسایی مولفههای مهم و اساسی مدیریت مدرسه محور در تراز جمهوری اسلامی ایران بوده است. روش پژوهش حاضر کیفی به شیوه تحلیل مضمون با روش آتراید اسنرلینگ است. برای دستیابی به اطلاعات و توصیفی اجمالی از تجارب و ادراک متخصصان، خبرگان و مجریان از مصاحبههای نیمه ساختارمند استفاده شد. دراین پژوهش از راهبرد سه سویهسازی به طور جامع و دقیق بهرهگیری شد و به منظور انجام مصاحبه نیمهساختارمند از روش نمونهگیری هدفمند «رویکرد افرادکلیدی» استفاده گردید و نمونهگیری با روش « گلوله برفی» تاحد اشباع نظری استمرار یافت. درهمین راستا با تعداد 23 نفر از اساتید دانشگاهها و مراکز آموزش عالی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1399، پژوهشگران حوزه علوم تربیتی و مدیران با تجربه مدارس دوره ابتدایی و مدیران دبیرستانها و هنرستانهای دوره متوسطه که دارای مدرک تحصیلی دکترا و کارشناسی ارشد ( 15 نفر دکترا و 8 نفر کارشناسی ارشد) در رشته های مرتبط بودند مصاحبه انجام شد تا امکان تکامل هرچه بیشتر پژوهش فراهم آید. اعتباریابی این پژوهش به عنوان یک پارادایم کیفی برپایه چهارمعیار: قابلیت اعتبار(باورپذیری)، بی طرفی(تأئیدپذیری)، قابلیت اطمینان(سازگاری)، و قابلیت کاربرد(انتقال پذیری) درنظرگرفته شد. براساس یافته های پژوهش، برای مضمون فراگیر (مدیریت مدرسه محور در تراز جمهوری اسلامی ایران) تعداد یازده مضمون سازماندهنده تحت عناوین: رویکرد دموکراتیک ستاد (وزارت)، اشتراکپذیری، تشکلهای راهبردی، چشمانداز مدرسه، چشمانداز دانشآموزی، تکریم کارکنان، حرفهمندی و تخصصگرایی، نقشپذیری اولیا، نقشپذیری سازمانها، مؤسسات و ..، محاسبهپذیری و پایش فراگیر، و انحرافات و بیراههها و تعداد شصت و دو مضمون پایه شناسایی گردید.
دکتر صدیقه احمدی، دکتر نسرین محمدحسنی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، طراحی، اعتباریابی و اثربخشی چندرسانهای آموزشی تربیت جنسی کودکان (با توجه به مبانی دینی و فرهنگی)، بر آگاهی والدین و مربیان بود. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی، طرح پس آزمون با گروه گواه در سه فاز: طراحی و تولید چندرسانهای، اعتباریابی و بررسی اثربخشی انجام شده است. جامعه آماری بخش اعتباریابی، 10 نفر از متخصصان حوزه چندرسانهای و مشاوره بوده که با استفاده از چکلیست محققساخته با 26 سوال در سه گویه به داوری در خصوص محتوا و کیفیت طراحی پرداختند. جامعه آماری فاز سوم، والدین و مربیان شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، تعداد 70 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارش شدند. ابزار پژوهش، آزمون دانش تربیت جنسی محقق ساخته بود. نتایج آزمون tتک نمونهای نشان داد که چندرسانهای آموزشی تربیت جنسی کودکان، طبق نظر متخصصان از اعتبار لازم برخوردار است (000/0 sig: 319/23 (t:و همچنین آموزش صورت گرفته بر آگاهی والدین و مربیان، از تربیت جنسی، اثربخشی معناداری داشته است (3.602t: ، 0.001sig:). بر اساس یافتهها، روند تولید این چندرسانهای آموزشی ضمن داشتن دلالتهایی برای طراحی محتواهای سلامتمحور میتواند نقش بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی والدین و مربیان در خصوص ترببیت جنسی کودکان داشته باشد.
سجاد بهزادی، محمدصالح شکوهی بیدهندی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
امروزه توجه به کتابهای درسی به عنوان محور مکتوب و مدون تعلیم و تربیت از حیث توجه و پرداختن بر موضوعات و مولفههای شهروندی و به خصوص مشارکت شهروندی در کنار وجوه آموزشی و درسی، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و جنبه مهمی از مدرسه کارآمد میباشد. لذا این پژوهش درصدد بررسی میزان توجه کتابهای درسی به آموزهها و مهارتهای مورد نیاز برای مشارکت شهروندی میباشد. پژهش حاضر توصیفی- تحلیلی و در راستای دستیابی به اهداف مدنظر، کتابهای مقطع ابتدایی سال تحصیلی 1399-1400 به عنوان جامعه آماری پژوهش به روش تحلیل محتوا مورد بررسی و دادهها با استفاده از روش آنتروپی شانون پردازش شدهاند. یافتهها نشان میدهد که به طور کلی هشت مهارت پرسشگری، مشارکت در مباحث، گوش دادن به مباحث و درک موضوعات، مسئولیتپذیری، همکاری و کارکردن با دیگران، حس تعلق به مکان، آگاهی از حقوق و وظایف شهروندی و شناخت شهر و نهادهای مدیریت شهری به عنوان مهارتهای مورد نیاز در ارتباط با آموزش و نهادینهسازی مشارکت شهروندی میتواند در دستورکار قرار گیرد. در این خصوص تاکید و توجه کتابهای درسی اغلب بر دو مهارت همکاری و کارکردن با دیگران و مشارکت در مباحث معطوف شده و سایر مهارتها مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
خانم پروین دارابی، آقای نیما شهیدی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف از این مقاله، بررسی نقش واسطهای هوش هیجانی در رابطه بین ساختار توانمندساز مدارس و عملکرد معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی بود. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف، کاربردی و از حیث روش انجام آن، در زمره پژوهشهای پیمایشی بود. همچنین ازلحاظ زمانی، مقطعی و یک تحقیق توصیفی بوده، که از روش همبستگی استفاده شد. جامعه آماری موردنظر در این مطالعه معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی (650 نفر) و با توجه به جدول مورگان، 242 نفر بهعنوان نمونه در نظر گرفته شد. روش نمونهگیری، تصادفی طبقهای بود. گردآوری اطلاعات آماری از سه پرسشنامه استاندارد عملکرد شغلی معلمان (هرسی و گلداسمیت،1981)، هوش هیجانی (گلمن، 2001) و ساختار توانمندساز مدارس (هوی و سویتلند، 2001) استفاده شد. روایی محتوایی هر سه پرسشنامه توسط صاحبنظران تائید گردید است و پایایی آن پس از اجرای آزمایشی بین 30 نفر از جامعه آماری بهوسیله محاسبه آلفای کرونباخ برای سه پرسشنامه به ترتیب 927/0، 791/0 و 750/0 تعیین گردید. از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و تحلیل مسیر برای آزمون فرضیات پژوهش استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون در این مطالعه نشان داد که بین ساختار توانمندساز مدارس، هوش هیجانی و عملکرد معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود داشته است (01/0>P). عملکرد شغلی معلمان زن و مرد در مدارس ابتدایی شهرستان ممسنی تفاوت معناداری دارند (05/0>P). همچنین، نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داد که هوش هیجانی در رابطه بین ساختار توانمندساز مدارس و عملکرد معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی، نقش واسطهای دارد (01/0>P). هرچقدر آموزشوپرورش در توسعه توانمندسازی مدارس در حوزههای مختلف نرمافزاری و سختافزاری بیشتر باشد، معلمان قدرت بیشتری در کنترل و درک احساسات خود و دیگران (هوش هیجانی) خواهند داشت و درنتیجه با رضایت خاطر و آرامش بالاتری اقدام به انجام وظایف خواهند نمود و درنتیجه عملکرد شغلی آنها بهبود مییابد.
دانشجوی دکتری منوچهر فلاح، دکتر احمد غضنفری، دکتر مریم چرامی، دکتر رضا احمدی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای ادراک شایستگی در ارتباط بین، ادراک حمایت والدین و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با انگیزه تحصیلی دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر یزد بود که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. از این میان، 421 نفر از آنها به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای جهت انجام پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های انگیزش تحصیلی هارتر (1981)، ادراک حمایت خانواده پروسیدانو و هلر (1983)، شایستگی ادراک شده هارتر (1989) و پایگاه اجتماعی-اقتصادی سیلوان (2007) بود. مدل نهایی برازندگی مناسبی نشان داد. نتایج حاکی از آن بود که ادراک حمایت والدین به صورت غیرمستقیم و از طریق ادراک شایستگی بر انگیزه تحصیلی دانش آموزان اثر معناداری دارد. بر طبق یافته های پژوهش، افزایش ادراک حمایت والدین در دانشآموزان، می تواند انگیزه تحصیلی آنها را به صورت غیرمستقیم از طریق ادراک شایستگی کاهش دهد.
هادی براتی، الهام جعفری، فرهاد بلاش،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
مهدویت از دیرباز مورد توجه دین مبین اسلام بوده و تبیین و ترویج صحیح آن یکی از اصلیترین اهداف کتابهای درسی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل میزان توجه به مباحث مهدویت در کتابهای درسی دوره ابتدایی و متوسطه بود که به روش توصیفی از نوع تحلیل محتوا انجام شد. جامعه و نمونه آماری پژوهش، شامل کلیه کتابهای هدیههای آسمان در دوره ابتدایی؛ کتابهای پیامهای آسمان دوره متوسطه اول و همچنین؛ کتاب دین و زندگی دوره متوسطه دوم بود که در سال 1399 توسط دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی تألیف و چاپشده است. ابزار اندازهگیری در این پژوهش، شامل چکلیست تحلیل محتوا بود که توسط محقق تدوینشده و روایی چکلیستها توسط دو نفر از صاحبنظران موضوع مورد تأیید واقع شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیهو تحلیل دادهها بیانگر این بود که محتوای مربوط به موضوع مهدویت در کتابهای درسی نظام آموزشو پرورش ایران را میتوان در قالب 4 بعد اصلی؛ 12 مؤلفه و 57 شاخص طبقه بندی کرد. همچنین؛ نتایج نشان داد که بعد معرفی منجی موعود و یاران ایشان و بعد ویژگیهای حکومت حضرت مهدی(عج) بیشترین توجه و بعد فلسفه وجود منجی کمترین میزان توجه را در محتوای کتابهای درسی دارد. ازاینرو؛ نظر به اینکه بعد اعتقاد به وجود منجی در سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان نقش مؤثری دارد و در تدوین محتوای کتابهای درسی، این بعد کم رنگتر دیده شده، پیشنهاد میشود که در فرایند تهیه و تدوین کتابهای درسی بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد.
سید مهدی سرکشیکیان، نرگس باباخانی، نسرین باقری،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
رفتارهای خودشکن تحصیلی با اختلال در فرآیند شناختی_رفتاری در محیط یادگیری بر عملکرد افراد تاثیر گذار است. از این رو توجه هر چه بیشتر به این مقوله ضروری به نظر می رسد. هدف از پژوهش آزمون مدل پیش بینی رفتارهای خودشکن تحصیلی براساس سیستم های مغزی-رفتاری، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی و باورهای هوشی با میانجیگری استرس انتظارات تحصیلی بود. روش از نوع توصیفی-همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه آزاد استان قم بودندکه در سال 400-1399مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 420 نفر از دانشجویان بودندکه به شیوه در دسترس و از طریق خودگزارشی از طریق شبکه های اجتماعی مجازی با توجه به شرایط پاندمی کووید 19 در پژوهش شرکت کردند. ابزار شامل پرسشنامه سیستم های مغزی _ رفتاری جکسون (2009)، مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیقی فریستون(1994)، پرسشنامه باورهوشی عبدالفتاح (2006)، مقیاس استرس انتظارات تحصیلی آنگ و هوان (2006)، مقیاس رفتار و شناخت خودشکن کانیگهام ( 2007) بود. یافته نشان داد اثرات غیر مستقیم به واسطه استرس انتظارات برای سیستم مغزی به رفتارخودشکن (000/0P = , 219/0 = β) تحمل ناپذیری بلاتکلفی به رفتار خودشکن (000/0P = , 158/0 = β ) و باور هوشی به رفتار خودشکن (000/0P = , 110/0 = β) است.
زهراالسادات اردستانی، الهام پرویزی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
پدیده کودکان بیپرست، و ناهنجاریهای وابسته به آن، معضلی است، که جوامع معاصر با آن رو به رو هستند. فضای مناسب اسکان این کودکان با توجه به مقولات تأثیر فضا در روان و رشد کودک، میتواند در کاهش و جبران بخشی از معضلات ناشی از بیسرپرستی و بدسرپرستی این کودکان مؤثر باشد. در این پژوهش ضرورت دیده شد، تا مؤلفههای طراحی فضاهای مختص کودکان بیسرپرست، در راستای بهبود شرایط تربیتی کودکان مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی، از نظر دادهها، کیفی، و از نظر ماهیت مطالعه، داده بنیاد میباشد. گردآوری داده در ابتدا کتابخانهای، و سپس مطالعات میدانی درقالب مصاحبه عمیق با فعالان در حوزه کودکان بیسرپرست، همچنین گردآوری و تحلیل نقاشی و انشای کودکان بیسرپرست از طریق مشاکت در فضا توسط پژوهشگران انجام گرفتهاست. در این مقاله بر اساس رویکرد پیاژه کودکان بیسرپرست در سن بین 7- 11 سال در دو مرکز نگهداری امید و صبح رویش در شهر ری در سال 1399 به طریق نمونهگیری انتخابی در پژوهشهای کیفی انجام، و نقاشی و انشا با موضوعات ادراک فضای زیست آنها تا زمان اشباع اطلاعات، دریافت شدهاست. اطلاعات به شیوه تحلیل محتوا و نحوه کدگذاری باز بررسی، و پس از تبیین نیاز روانی کودکان، مصاحبهای با صاحبنظران طراحی فضا، جهت ارائه شاخصهای معماری مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست در چهار مقوله کالبد، معنا، تجهیزات و برنامه در فضای نگهداری این رده سنی به عنوان اولویتهای طراحی معماری تبیین گردیدهاست. نتیجه حاصل نشان میدهد که نیاز به اجتماعی شدن کودکان، و شناخت دنیای پیرامونی و طراحی برای آینده میتواند از اولویتهای مورد انتظار فضای مجموعه باشد.
حسین نجفی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف مطالعه بررسی اثربخشی راهبردهای کمکخواهی تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی، درگیری تحصیلی و موفقیت تحصیلی دانشجویان میباشد. در این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی از جامعه 721 نفری دانشگاه پیام نور خلخال در نیمسال دوم 1400-1399، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای تک مرحلهای تعداد 60 نفر به روش تصادفی در دو گروه 30 نفره یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شد. برای جمعآوری اطلاعات از بسته آموزشی راهبردهای کمکخواهی الون و همکاران(2006)، پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینن -سوینی و همکاران(2012)، پرسشنامه درگیری تحصیلی زرنگ(1391) و مقیاس عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) استفاده شد. سرانجام برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری مبتنی بر نرمافزار آماری SPSS نسخه 22 استفاده شد. یافتهها نشان داد که میانگین نمرات پسآزمون بهزیستی تحصیلی به طور معنیداری در گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل بود(01/0>p 582/18= (57 و 1)F. اما بین میانگین نمرات پس آزمون درگیری تحصیلی در گروه آزمایش وکنترل تفاوتی مشاهده نشد. همچنین میانگین نمرات پسآزمون عملکرد تحصیلی در گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل (01/0>p و 809/18= (57 و 1)F. بود. نتیجه نهایی نشان دارد، راهبردهای کمکخواهی تحصیلی به عنوان رویکرد مداخلهای در کنار سازههای روانشناختی بهزیستی تحصیلی و درگیری تحصیلی اگر به خوبی طراحی و برنامهریزی و اجرا شود، میتواند بر عملکرد تحصیلی تاثیرگذار باشد.
سعید غیاثی ندوشن،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر افزایش سنوات تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پیامدهای این پدیده آموزشی انجام شده است. در این پژوهش، از روش کیفی تحلیل مضمون استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دارای اضافه سنوات تحصیلی، اساتید راهنمای ایشان، مدیران گروهها و معاونین آموزشی دانشکدهها بود که از میان آنها تعداد ۳۳ نفر با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری دادههای پژوهش از سه ابزار مصاحبه ، بررسی اسناد و بررسی متن درخواستهای دانشجویان استفاده شده است. بهمنظور تحلیل دادهها پس از آشنا شدن با داده ها، کدهای اولیه ایجاد و با جست وجو و شناخت مضامین، شبکه مضامین ترسیم و تحلیل و سپس گزارش آن تدوین شد و در قالب یک طبقهبندی فراگیر ارائه شدند. بررسی روایی و قابلیت اعتماد دادهها از طریق روش کنترل توسط اعضا انجام شد. یافتههای بخش مصاحبهها بیانگر 2 دسته عوامل برون سیستمی و درون سیستمی بودند که جمعاً 28 علت را در برگرفته است. عوامل برون سیستمی در سه دسته عوامل اقتصادی- اجتماعی ، فردی- خانوادگی و دغدغههای فرادانشگاهی و عوامل درون سیستمی در چهار دسته رفتار غیرحرفهای استادان، مشکلات تحریر پایاننامه، مسألهمند نبودن دورههای آموزشی و ضعف علمی دانشجویان و ضعف فرایندها و سیستم آموزشی تقسیم شدند. همچنین در بررسی اسناد 18 علت بهعنوان عامل تطویل سنوات مشخص شدند که مهمترین آن مشکلات اجرایی پایاننامهها و رسالهها، بیماری خود و نزدیکان و طولانی بودن فرایند تصویب و تأیید بوده است. 19 راهکار برای بهبود این پدیده شناسایی شد که در سه دسته ارتقا کیفی واحدهای درسی و همسویی با پایاننامه/ رساله، بهبود فرآیند آموزشی و علمی و تسهیل روند انجام رساله /پایاننامه نیز ارائه شده است. آنچه نتیجه میشود اینکه افزایش سنوات دانشجویان معلول عوامل متعددی است که برخی در اختیار دانشگاه است و برخی عوامل به خارج از سیستم دانشگاه و متأثر از مسائل اقتصادی و اجتماعی است. با نگاهی سیستمی میتوان با رفع این چالشها نسبت به کاهش سنوات تحصیلی و بهبود کیفیت اقدام نمود.
خانم سهیلا جلیلیان، خانم وجیهه نجاتی، آقای احسان عظیم پور،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی نقش تعهد شغلی، خودکارآمدی خلاق و توانمندسازی روانشناختی در پیش بینی تدریس خلاق معلمان بود. برای رسیدن به این مهم، روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیهی معلمان شاغل در آموزشوپرورش شهرستان فردیس در سال تحصیلی 99- 98 بود. با توجه به جدول مورگان و با استفاده از روش تصادفی خوشهای 306 نفر از معلمان (122 نفر مرد و 184 نفر زن) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از چهار پرسشنامه تعهد شغلی بلاو (2009)، پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر ( 1995 )، پرسشنامه تدریس خلاقانه توسط جمعی از استادان دانشگاههای تایلند (2003) و پرسشنامه خودکارآمدی خلاق بیگیتو (2006) استفاده شد. ابزارها از روایی و پایایی مطلوب برخوردار بودند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون) به وسیله نرمافزار spss استفاده گردید. یافتهها نشان داد که بین تدریس خلاق معلمان با تعهد شغلی، خودکارآمدی خلاق و توانمندسازی روانشناختی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که سه متغیر مورد بررسی سهم معناداری در پیشبینی تدریس خلاق معلمان دارند. از این رو میتوان گفت، نتایج پژوهش حاکی از اهمیت نقش تعهد شغلی، خودکارآمدی خلاق و توانمندسازی روانشناختی در ارتقای تدریس خلاق معلمان بوده و توصیه میشود کارگاههای آموزشی در این زمینه برگزار گردد. به گونهای که معلمان قادر باشند به تنهایی تصمیم بگیرند، راه حلهای تازه برای مسائل پیدا کنند و در قبال کار احساس شایستگی، خودکارآمدی، تعهد و مسئولیت کنند.
روح اله مظفری پور، سمانه شفیعی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
در این پژوهش جنبههای مختلف آموزش و یادگیری مجازی در شبکه شاد، از دیدگاه پساپدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. به همین منظور از روش پساپدیدارشناسی استفاده شده است تا جنبههای کاهشی و افزایشی آموزش در شبکه شاد مشخص شود. نتایج نشان میدهد آموزش در بستر شبکه شاد علی رغم برخی مزایا، مثل آزادی بیشتر و دسترسی در زمانها و مکانهای مختلف میتواند منجر به ایجاد تجربیات و رفتارهای خاصی، متفاوت با آموزش حضوری میشود. آموزش مجازی میتواند به فروکاهش ادراک کامل و آنچه به عنوان درک بهینه در این پژوهش مطرح شده است، بینجامد. نوع ارتباط بین معلم و دانشآموزان با هم، به کلی دگرگون و فروکاهیده میشود. برخی رفتارهای نامطلوب مثل پنهان کاری و عدم مسولیتپذیری و تضعیف تربیت اجتماعی از دیگر مواردی است که میتوان به آنها اشاره کرد. همچنین به خاطر چندمنظوره بودن تلفن همراه، امکان تقسیم توجه و حواس پرتی، بالا میرود و تلفن همراه به خاطر ساختار غیر آموزشی که دارد رفتارهای غیرمرتبط با آموزش را در دانش اموزان برمیانگیزد.
مهدیه السادات میررحیمی، پروین احمدی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی و تحلیل جایگاه رویکرد فرارشتهای STEM در برنامه آموزشی مدارس بود. روش پژوهش"تحلیل مفهومی"است که ناظر بر فراهم آوردن تبیین روشن از معنای یک مفهوم به واسطه توضیح دقیق ارتباطات آن با سایر مفاهیم ا ست. رویکرد فرارشتهای STEM یک برنامهدرسی راهبردی در یادگیری است که موانع سنتی بین چهار رشته علمی را برطرف می کند و آن ها را با تجارب یادگیری موشکافانه، مرتبط و مبتنی بر دنیای واقعی تلفیق می کند. با توجه به یافته های پژوهش، میتوان این چنین بیان داشت که چشمانداز و برنامه رویکرد فرارشتهای STEM نشان دهنده این است که به چه شیوه ای چهارچوب STEM تنظیم می شود، چه عملکرد و آموزشهایی را ارتقا خواهد داد، چطور از معلمها انتظار می رود که با یکدیگر مشارکت و کار کنند تا برنامه تحصیلی خود را برنامهریزی کنند، چطور معلمان برای یادگیری پشتیبانی میشوند تا بتوانند برنامههای آموزشی خود را با ارتباطات، جامعه و صنعت پوشش دهند. نتیجه این پژوهش نشان داد که رویکرد جامع از آموزش STEM می تواند با حمایت و پوشش عناصر درگیر، یک آموزش مداوم و اثر بخش از STEM را در مدارس حاکم کند اما دستیابی به آن مستلزم برنامه ریزی دقیق و هم یاری عوامل آموزش است. در همین راستا باید ترویج فرهنگ خرد جمعی در تدارک برنامه های آموزشی برای معلمان و توجه به ذهنیت معلمان و متغیرهای برونزا در آموزش به صورت ویژ مورد توجه قرار گیرد.
شیما ملکی، عبدالله قاسم تبار، مهدی عربزاده،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبارسنجی پرسشنامهی آمادگی یادگیری مبتنی بر موک به منظور ارزیابی آمادگی یادگیرندگان برای شرکت در این دورهها است. روش این پژوهش از لحاظ نحوهی گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی (تحلیل عاملی) و از لحاظ هدف کاربردی است. جامعه آماری شامل متخصصان یادگیری الکترونیک و موک کشور و 200 نفر از افرادی که درباره دورههای موک اطلاع داشتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته است که پایایی آن به روش آلفای کرونباخ (95/0=α) به دست آمده و به منظور روایی این ابزار از روش صوری و محتوایی به شکل کمی، از دو ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد و مورد تایید قرارگرفت. جهت تجزیه تحلیل اطلاعات از روش تحلیلهای کمی مانند تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی با کمک نرمافزار spss و لیزرل استفاده شد. نتایج ده عامل را در پرسشنامه نشان میدهد. ارزشهای T برای تک تک نشانگرها با عاملهای مربوطه با بیشتر از 99 درصد اطمینان معنادار است، تأکید میکند نشانگرها به خوبی عاملهایشان را حمایت میکنند. با توجه به این موارد شواهد لازم جهت تایید اعتبار گویهها و عاملها فراهم شد. شاخصهای برازش نیز همگی از وضعیت مطلوب و نسبتاً مطلوب برخوردارند که نشان دهنده برازش مناسب دادهها با مدل است.
محسن بهلولی فسخودی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد ضمنی ویتگنشتاین دوم در فلسفه تدریس او میباشد. ویتگنشتاین در نیمه دوم حیات فکری خویش از رویکرد کارکردی زبان سخن گفته است. در این تغییر نگرش زبان صریح گزارهای توصیف کننده امور واقع جهان جای خود را به زبان کاربردی و ضمنی در مواجه با موقعیتهای جهان داده است. از سوی دیگر حوزه تدریس و یادگیری بهطور سنتی مبتنی بر آموزههای دانش صریح بوده و بر نقش مهم دانش گزارهای برای بیان و انتقال صریح و همگانی دانش تأکید داشته است. یافته پژوهش حکایت از آن دارد که تلفیق رویکرد کارکردی به زبان با نظریه دانش ضمنی در امر تدریس و آموزش منجر به شکلگیری مدلی از آموزش تحت عنوان تدریس ضمنی برای ویتگنشتاین شده است که دارای ابعاد و کاربردهای متفاوتی نسبت به رویکرد پیشین است و حاصل تجریه زیسته او در فضای کلاس درس و هدایت شاگردانشان میباشد. سه مشخصه اصلی این رویکرد جدید بیانناپذیری، قاعدهگریزی و متنمحوری تدریس است. این رویکرد متاسفانه در سایه روایت پوزیتویستی در فضای تعلیم و تربیت و مدلهای تدریس کاملا نادیده انگاشته شده است. روش پژوهش حاضر تحلیل کیفی با رویکرد تحلیل زبانی در بررسی آثار ویتگنشتاین متأخر و نظریههای مطرح در خصوص دانش ضمنی بر اهمیت این مدل از تدریس است.