چرخه پژوهش علمی وابسته به مهارتهای خودتنظیمی است و مشارکت در پژوهش نیازمند برنامهریزی، نظارت و بازاندیشی است. هدف پژوهش حاضر بررسی خودتنظیمی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود، روش پژوهش توصیفی و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد بود که از این تعداد 275 نفر به شیوه نمونهگیری سهمیهای انتخاب شدند و به مقیاس محقق ساختهی خودتنظیمی پژوهشی پاسخ دادند. پرسشنامه حاضر بر اساس نظریه خودتنظیمی زیمرمن (2002) تهیه گردید و روایی محتوایی آن از طریق داوری تخصصی شش تن از اساتید روانشناسی و علوم تربیتی تأیید شد. تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش واریماکس بیانگر وجود چهار عامل بود که رویهم 90/41 درصد از واریانس پرسشنامه خودتنظیمی پژوهشی را تبیین کردند. ضریب آلفایکرونباخ برای پرسشنامه خودتنظیمی پژوهشی (93/0) و برای عاملهای باورهای انگیزشی (87/0)، مدیریت منابع پژوهشی (84/0)، نظارت و بازاندیشی (84/0) و آیندهنگری (83/0) به دست آمد. نتایج نشان داد که بین مقاطع تحصیلی ازلحاظ خودتنظیمی پژوهشی تفاوت معناداری وجود ندارد اما بین گروههای آموزشی علوم انسانی و غیر علوم انسانی تفاوت معناداری وجود دارد، طوری که میانگین دانشجویان رشتههای علوم انسانی در عاملهای باورهای انگیزشی و مدیریت منابع بهطور معنیداری بیشتر از دانشجویان رشتههای غیر علوم انسانی بود؛ بنابراین، بهبود عملکرد پژوهشی دانشجویان نیازمند توجه و آموزش اساتید، دانشگاه و برنامههای درسی به مهارتهای خودتنظیمی در پژوهش است.