سیف اله اندایش، زهرا کیان راد،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر قابلیتهای هوش مصنوعی بر خلاقیت سازمانی، با تأکید بر نقش میانجی تسهیم دانش، در میان کتابداران کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی مستقر در تهران انجام شده است.
روش پژوهش: روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی و از منظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران بود. با توجه به محدود بودن حجم جامعه، روش سرشماری برای گردآوری دادهها مورد استفاده قرار گرفت و در مجموع ۲۱۴ پرسشنامه تکمیل و وارد تحلیل شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از ابزارهای معتبر و استاندارد بهره گرفته شد. میزان استفاده از هوش مصنوعی از طریق پرسشنامهای ۲۲گویهای در پنج بعد (مدیریت هوش مصنوعی، تصمیمگیری مبتنی بر هوش مصنوعی، زیرساخت هوش مصنوعی، آمادگی برای هوش مصنوعی، و مهارتهای مرتبط با هوش مصنوعی) که از مطالعه چن و همکاران (۲۰۲۲) اقتباس شده بود، ارزیابی گردید. خلاقیت سازمانی با ابزار 15گویهای طراحیشده توسط لیائو و وو (2013) سنجیده شد. شاخص تسهیم دانش نیز با استفاده از پرسشنامه داماج و همکاران (۲۰۱۶) شامل ۱۲ گویه ارزیابی گردید. تمامی ابزارها بر اساس طیف پنجدرجهای لیکرت طراحی شدند. روایی ابزارها از طریق تحلیل روایی همگرا و واگرا و پایایی آنها با محاسبه آلفای کرونباخ تأیید شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، هوش مصنوعی اثر مثبت و معناداری بر تسهیم دانش دارد. از سوی دیگر، تسهیم دانش با خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری برقرار میسازد.
نتیجهگیری: تحلیلها بیانگر آن است که تسهیم دانش بهعنوان یک متغیر میانجی کامل، نقش مهمی در پیوند میان قابلیتهای هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی ایفا میکند.
فائزهسادات بحرالعلومیطباطبائی، نصرت ریاحینیا، داود حاصلی، فاطمه پازوکی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش، شناسایی خدمات اطلاعات سلامت برای سالمندان در کتابخانههای عمومی از طریق مرور نظاممند متون معتبر علمی است.
روش: این مطالعه به روش مرور نظاممند و بر اساس چارچوب کیچنهام و چارترز (2007) انجام شد. جستجوی مدارک مرتبط در سه پایگاه استنادی PubMed، Scopus و Web of Science در بازه زمانی 2010 تا 2024 انجام گرفت. کلیدواژههای مرتبط برای جستجو استفاده شدند و منابع و استنادات مدارک نیز بررسی شدند تا حداکثر پوشش مطالعاتی حاصل شود. معیار ورود مدارک شامل مدارک پژوهشی مرتبط با خدمات اطلاعات سلامت سالمندان در بستر کتابخانههای عمومی بود. در نهایت 54 مدرک انگلیسی زبان انتخاب و تحلیل شدند. دادهها به صورت کیفی کدگذاری و دستهبندی شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که خدمات اطلاعات سلامت سالمندان در بستر کتابخانههای عمومی در سه گروه اصلی دستهبندی میشوند: 1) کارکردهای اطلاعرسانی سلامت شامل خدمات اطلاعات سلامت فردی و خدمات اطلاعرسانی عمومی و منابع دیجیتال. 2) کارکرد آموزش سلامت و توانمندسازی اطلاعاتی شامل سه دسته خدمات آموزش سواد دیجیتال و اطلاعات سلامت، آموزش کتابخانهای و مهارتهای یادگیری، و پشتیبانی از یادگیری مادامالعمر و توانمندسازی. 3) کارکرد پشتیبانی اجتماعی و فرهنگی شامل سه دسته خدمات مشارکت فرهنگی و اجتماعی، تقویت ارتباطات و کاهش انزوا، و دسترسپذیری فیزیکی و خدماتی.
نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهد کتابخانهها میتوانند از طریق فراهمسازی منابع قابلفهم و معتبر، آموزش سواد سلامت و دیجیتال، ایجاد حمایت اجتماعی و ارجاع به خدمات سلامت، نقشی مؤثر در بهبود سلامت و کیفیت زندگی سالمندان ایفا کنند. تحقق این نقش مستلزم تجهیز مناسب کتابخانهها و تقویت مهارتهای تخصصی کتابداران، همراه با همکاری نهادهای سلامت است. در مجموع، پژوهش چارچوبی شواهدمحور برای توسعه خدمات آموزش سلامت در کتابخانههای عمومی و نقش آنها در پاسخگویی به نیازهای جامعه سالمند ارائه میکند.
شهلا بوعذار، علیرضا قربانی، نازمحمد اونق،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: مقاله باهدف شناسایی رابطه بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی با سرمایه اجتماعی در دانشآموزان متوسطه شهر اهواز انجامیافته است.
روش: روش تحقیق توصیفی و پیمایشی و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشآموزان دوره متوسطه شهر اهواز بودند که از این تعداد، طبق فرمول کوکران تعداد 320 نفر بهعنوان نمونه با استفاده از نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامههای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی و استفاده از شبکههای مجازی بود. تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزار اس پی اس اس انجام شد.
یافته ها: یافتههای پژوهش نشان داد: بین مؤلفههای مفید بودن، سازگاری، تأثیر اجتماعی و لذت درک شده با متغیر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی رابطه معنادار و مثبت برقرار است. یعنی شبکههای اجتماعی مجازی با بالا بردن سازگاری افراد، با گذاشتن تأثیر اجتماعی بر روی کنش افراد، بالا بردن لذت درک شده در افراد و مفید واقعشدن این شبکهها باعث افزایش لایههای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی افراد شده است. استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی میتواند میزان سرمایه اجتماعی در دانشآموزان متوسطه شهر اهواز را پیشبینی کنند.
نتیجه: میتوان نتیجه گرفت که شبکههای اجتماعی مجازی از طریق تقویت سرمایه فرهنگی، ابزاری مؤثر برای افزایش سرمایه اجتماعی دانشآموزان هستند و بهکارگیری هدفمند آنها در محیطهای آموزشی توصیه میشود.
محمد حسین مرزبان، رحمان شریف زاده، علیرضا پورابراهیمی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: با تبدیلشدن اطلاعات به ارزشمندترین دارایی سازمانها و افزایش پیچیدگی تهدیدات سایبری، سرمایهگذاری کلانی بر راهکارهای امنیتی صورت گرفته است. بااینحال، شواهد نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد نقضهای امنیتی عمده ریشه در خطاهای انسانی دارد. این امر، اهمیت پرداختن به «فرهنگ امنیت اطلاعات» را بهعنوان مکمل ضروری راهکارهای فنی، بیشازپیش آشکار میسازد. مدلهای سنتی فرهنگ امنیت اطلاعات (مانند مدلهای شاین و هافستد) عمدتاً انسانمحور بوده و نقش کنشگران غیرانسانی را نادیده میگیرند. این شکاف نظری، ضرورت بهکارگیری چارچوبهای جامعی مانند نظریه کنشگر-شبکه (ANT) را برای درک تعامل پویای تمامی عوامل مؤثر ایجاب میکند. این مطالعه باهدف پرکردن این شکاف و شناسایی مؤلفههای انسانی و غیرانسانی مؤثر در فرهنگ امنیت اطلاعات در یک سازمان مالی حیاتی انجام شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر به روش کیفی تفسیرگرایانه و با تحلیل مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۲۵ مدیر، کارشناس و کاربر در بانک مرکزی ایران، همراه با مشاهده میدانی و بررسی اسناد انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد فرهنگ امنیتی حاصل تعامل پویای سه گروه انسانی است: ۱)مدیران ارشد (تصمیمگیران راهبردی)، ۲)کارکنان (اجراکنندگان رفتارهای روزمره) و ۳)تیمهای فنی (ترجمهکنندگان سیاستها به اقدامات عملی). همچنین، پنج دسته کنشگر غیرانسانی شناسایی شد: سیاستها (مثل ISO 27001)، فناوریها (نظیر SIEM و MFA)، زیرساختها، اسناد و فرآیندهای سازمانی. نکته کلیدی، نقش کنشگران هیبریدی (ترکیب انسان-فناوری) مانند سیستمهای احراز هویت بود که رفتار کاربران را تغییر میدهند.
نتیجهگیری: در مقایسه با مدلهای خطی، این پژوهش ثابت کرد بهبود فرهنگ امنیتی نیازمند طراحی شبکهای است که تعامل متقابل تمام کنشگران را مدنظر قرار دهد. پیشنهادها شامل توسعه فناوریهای کاربرپسند، الگوسازی مدیران، و ادغام امنیت در فرآیندهای کاری است. این چارچوب برای سازمانهای مالی و حاکمیتی که با چالشهای مشابه روبرو هستند، کاربرد دارد.
زهرا عظیمی، مرجان کیان، یوسف مهدوی نسب، مجید علی عسگری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: تحلیل و شناسایی عوامل، پیامدهای شکاف دیجیتال در برنامه درسی و ارائه راهکارهایی بهمنظور بهبود و رفع چالشهای مرتبط با این حوزه بود.
روششناسی: مطالعه حاضر با رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) انجام شد. در فاز کیفی، تحلیل مضمون و سندکاوی از طریق یادداشت بردای و مصاحبه با خبرگان علوم تربیتی صورت گرفت. در فاز کمی با طرح توصیفی-پیمایشی ۱۴۰ نفر از معلمان، مدیران و دانشآموزان دوره دوم ابتدایی در سه منطقه شهر اصفهان، نجفآباد و فریدونشهر با نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار پژوهش فاز کمی، پرسشنامه محقق ساخته ۵۸ سؤالی با روایی و پایایی تأییدشده (آلفای کرونباخ بالای 0/79) بود. دادهها با نرمافزارهای SPSS26 و SmartPLS3 تحلیل شدند.
یافتهها: بر اساس تحلیل کیفی، عوامل ( 6 کد محوری و 27 کد باز) پیامدها (5 کد محوری و 16 کد باز ) و راهکارها ( 5 کد محوری و 15 کد باز) شکاف دیجیتال شناسایی شد. یافتههای کمی نشان داد شکاف دیجیتال چالشی چندبعدی با عوامل زمینهای مختلف است. بر اساس مدلسازی معادلات ساختاری، مهمترین عوامل به ترتیب شامل عوامل فردی (بار عاملی 0/942 برای مؤلفه عدم دانش و آگاهی)، عوامل اقتصادی (ضریب مسیر 0/928) و عوامل فرهنگی (ضریب مسیر0/872) بودند. پیامدهای شناساییشده شامل کاهش کیفیت آموزش (ضریب مسیر 0/813)، نابرابری آموزشی (ضریب مسیر 0/881) و تأثیر منفی بر مهارتهای حل مسئله بود. راهکارهای بهبود در سه سطح کلان (عدالت آموزشی و توسعه زیرساختها)، میانی (تقویت مهارتهای دیجیتال معلمان و تولید محتوای بومی) و خرد (ترویج فرهنگ استفاده صحیح از فناوری) ارائه شد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش چارچوب مناسبی برای سیاستگذاران و برنامهریزان آموزشی فراهم میکند تا با اجرای برنامههای هدفمند، گامهای مؤثری در کاهش شکاف دیجیتال و ارتقای کیفیت آموزش ابتدایی بردارند
محدثه تحریری فرد، مهدیه میرزابیگی، طاهره جوکار،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
هدف: امروزه رفتار اطلاعجویی مشارکتی مورد توجه پژوهشگران بسیاری بودهاست و برای رفع نیازهای اطلاعاتی و حل چالشهای سخت و پیچیده، ضروری بنظر میرسد. هدف پژوهش حاضر شناخت تأثیر شش عامل شخصیت هگزاکو بر تمایل به رفتار اطلاعجویی مشارکتی دانشجویان دانشگاه شیراز است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر نوع پژوهش کمّی از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز در سالهای 1400-1401 است. نمونه این پژوهش به شیوه تصادفی نسبتی و از بین دانشجویان دانشکدههای مختلف بر مبنای جدول کوکران مورگان به تعداد 231 نفر محاسبه شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه زارع و همکاران (1401) با پایایی طبق ضریب آلفای کرونباخ با مقدار 908/0 و پرسشنامه شش عامل شخصیت هگزاکو دی وریزا (2013) با روایی محتوایی و صوری و ملاکی ارزیابی شده و پایایی بر طبق آلفای کرونباخ بالای 7/0 بود.
یافتهها: نتایج نشان داد از بین زیر مؤلفههای شخصیت، زیر مؤلفه صداقت-تواضع با ضریب تبیین 0.24 درصد بیشترین تأثیر مثبت را بر تمایل به رفتار اطلاعجویی مشارکتی داشت و نشان داد، شخصیت و برخی زیر مؤلفههای آن میتوانند تمایل به رفتارهای اطلاعجویی مشارکتی را پیشبینی نماید.
اصالت/ارزش: با توجه به خلاء پژوهشی موجود در زمینه شناخت عوامل تأثیرگذار بر رفتار اطلاعجویی مشارکتی، شناسایی یکی از عوامل مهم فردی تأثیرگذار بر این رفتار را میتوان تلاشی در جهت شناخت این حوزه علمی دانست. بهعلاوه، نتایج این پژوهش به تمامی افراد، اعم از پژوهشگران، اساتید و مدیران کمک خواهد کرد تا با شناخت و سرمایهگذاری در راستای تقویت و بهبود بعد صداقت-تواضع، در جهت تسهیل حرکت به سمت رفتارهای اطلاعجویی مشارکتی گام بردارند. همچنین زمینه سـازی بـرای ارتقـای کـارکرد سامانههای اطلاعاتی مشارکتی با لحـاظنمـودن متغیرهای روانشـناختی در فضـاهای حاکم بر اطلاعجویی مشارکتی از مسائل مهم برگرفته از این پـژوهش است.
آقای محمدصادق ترکمن، دکتر یعقوب فرجامی، دکتر محمدرضا ثنائی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
هدف:
انتخاب تأمینکنندگان یکی از چالشهای کلیدی در پروژههای ساختمانی است که دسترسی به دادههای دقیق و بهموقع نقش حیاتی در بهبود آن دارد. این پژوهش قصد دارد تا با بررسی و تحلیل منابع و روشهای جمعآوری و مدیریت دادهها در فرایند انتخاب تأمینکنندگان در صنعت ساختوساز، به شناسایی چالشهای موجود در روشهای کنونی جمعآوری اطلاعات و بررسی قابلیتهای فناوریهای نوین در ارتقای این فرایند بپردازد.
روش:
این پژوهش از رویکرد آمیخته استفاده کرده است. در مرحله کیفی، با بهرهگیری از مصاحبههای نیمهساختاریافته با خبرگان، منابع داده، روشهای جمعآوری، ابزارهای ساماندهی و چالشهای موجود در ارزیابی تأمینکنندگان شناسایی شدند. در مرحله دوم، یافتهها با استفاده از روش دلفی تأیید گردیدند. در نهایت، تحلیل کمی با استفاده از پرسشنامه در جامعهای شامل ۳۲۸ شرکت پیمانکاری انجام شد.
یافتهها:
یافتههای پژوهش نشان داد که منابع اطلاعاتی سنتی مانند بازخورد مشتریان (87%) و مصاحبه با کارکنان پروژه (83%) که متکی بر قضاوت افراد میباشند، همچنان بیشترین استفاده را در ارزیابی تأمینکنندگان دارند. در بررسی روشهای جمعآوری اطلاعات مشخص شد اگرچه فرم های الکترونیکی جایگاه خود را ایجاد کرده اند(63%) اما روشهای سنتی، یعنی تماس تلفنی (84%) و فرمهای کاغذی (%52) همچنان بهطور گسترده استفاده میشوند. بخش عمدهای از پاسخدهندگان بر وجود چالش های پایینبودن دقت(42%) و بههنگام نبودن اطلاعات(54%)، عدم اعتماد به اطلاعات ارائه شده توسط تامینکنندگان(59%) دسترسی ناکافی به عملکرد گذشته تامینکنندگان(44%)، پایگاهدادههای عمومی(85%) و ابزارهای نوین اطلاعاتی(79%) اذعان نمودند.
نتیجهگیری:
نتایج این پژوهش نشان داد ابزارهای نوین اطلاعاتی، باوجود تأثیر بالقوهشان در تصمیمگیریها، بهدلیل دسترسی محدود و نبود زیرساختهای مناسب، بهطور گسترده مورد استفاده قرار نمیگیرند. اما استفاده از فرمهای دیجیتال و توجه به منابع اطلاعاتی مدرن نظیر پروفایل شرکتها در فضای مجازی، نوید شکلگیری روند توجه به منابع اطلاعاتی دیجیتال و روشهای مدرن جمعآوری دادهها را به همراه دارد. نتایج همچنین، بر لزوم ایجاد مکانیسمهای مستقل برای اعتبارسنجی دادهها و دسترسی به اطلاعات تاریخی تأمینکنندگان دلالت دارد.
رضا ناصری جهرمی، مهدی محمدی، مرضیه عبدالوهابی، سولماز خادمی، مجید کوثری، صدیقه شادی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
هدف: این پژوهش رویکرد سنتز پژوهی به مفهوم سواد اطلاعاتی انتقادی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از رویکرد پنج مرحلهای تفسیری-انتقادی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش متمرکز بر منابع دست اول نزدیک به زمینه پژوهش حاضر بود. معیار انتخاب مطالعات مورد بررسی همسویی و همراستایی با هدف، عنوان و متغیرهای پژوهش حاضر است ودر همین راستا جستو جوی منابع با توجه به سئوال پژوهش و بر اساس دانش کسب شده از مرور پیشینه نظری صورت گرفت که واژگان کلیدی وارد شده در موتورها و پایگاههای جستو جوگر علمی مانند وب آف ساینس، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت، الزیویر، اسکوپوس عبارت بودند از: رویکرد سنتزپژوهی، سواد رسانهای، سواد انتقادی، سواد اطلاعاتی_انتقادی و اخبار اطلاعاتی. پـس از آن که دادههـای گردآوری شده به نقطه اشباع رسید و نیازی تا جایی که انتخاب مطالعات دیگر نیازی نبود، فرایند بررسی و تفسیر آغاز گرفت. یافتههای به دستآمده از تحلیل و ترکیب گزارشهای پژوهشی عوامل مرتبط با سواد اطلاعاتی انتقادی در سه مضمون اصلی «علمسنجی سواد اطلاعاتی»، «همبستگی سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی» و «سواد اطلاعاتی رسانهای» دستهبندی نمود.
نتیجه: درواقع یک شناخت، آگاهی، مهارت لازم با چارچوب استاندارد از سواد اطلاعاتی و انتقادی به صورت مستقل می تواند زیرساخت و بنیان مناسبی را برای تعامل سواد اطلاعاتی و سواد انتقادی فراهم آورد که سبب ایجاد تعادل و تعامل بین ظرفیت و توانائی های کنجکاوی, خلاقیت و قضاوت در افراد خواهد شد.
سارا حیدریان، محمدهادی زاهدی، سید امیر اصغری، نرگس جعفری،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: توسعه دولت الکترونیکی در ایران به عنوان یک راهبرد کلیدی برای بهبود کارایی، شفافیت و دسترسی به خدمات عمومی در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، حوزه آموزش عالی در ایران با چالشهای متعددی مواجه است که اجرای موفق ابتکارات دولت الکترونیکی را دشوار میکند. در این راستا، نیاز به شاخصهای بومی برای ارزیابی کیفیت خدمات الکترونیکی، سامانهها و درگاههای دانشگاهی در ایران به شدت احساس میشود. هدف این مطالعه، تدوین شاخصهای است که ضمن همراستایی با استانداردهای جهانی، منطبق بر حوزه آموزش عالی بوده و به بهبود کیفیت خدمات الکترونیکی در این حوزه کمک کنند.
روش: برای دستیابی به هدف مطالعه، رویکردی چندمرحلهای اتخاذ شد. ابتدا، مدلهای فرآیندی و عمومی دولت الکترونیکی بهطور جامع بررسی و تحلیل شدند. مدلهای عمومی به دلیل جامعیت و انعطافپذیری برای ارزیابی خدمات دانشگاهی انتخاب شدند. در مرحله بعد، هشت مدل عمومی در بازه زمانی 2020 تا ۲۰۲۴ تحلیل شده و شاخص توسعه دولت الکترونیکی سازمان ملل (EGDI: E-Government Development Index) بهعنوان چارچوب بهینه شناسایی گردید. گزارش EGDI در سال 2024 مورد تحلیل ساختاری قرار گرفت تا شاخصهای کلیدی آن استخراج و با شرایط بومی ایران تطبیق داده شود. برای اطمینان از انطباق شاخصها با الزامات حاکمیتی ایران، مجموعهای از اسناد ملی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. این اقدام تضمین کرد که چارچوب شاخصها نه تنها با استانداردهای جهانی همراستا باشد، بلکه با نیازهای حاکمیتی ایران نیز مطابقت داشته باشد.
یافتهها: یافتههای این بررسی تطبیقی، زمینهساز انتخاب مدلی متناسب با شرایط بومی کشور و نیازهای آموزش عالی شده و بستر مناسبی برای بهرهگیری از تجارب بینالمللی و ایدههای نوآورانه در توسعه دولت الکترونیک دانشگاهی ایجاد میکند. با تکیه بر گزارش سال 2024 سازمان ملل و تحلیل وضعیت ایران در آن، چالشها و نارساییهای موجود شناسایی و مبنای طراحی شاخصها قرار گرفتند. نهایتاً، با بهرهگیری از چارچوب مفهومی مدل EGDI و با استناد به اسناد بالادستی ملی، ساختار نهایی شاخصها متشکل از 4 شاخص کلان و 62 مؤلفه تدوین گردید.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش، شناسایی مدلی بود که ضمن همسویی با استانداردهای جهانی، قابلیت تطبیق با نیازهای خاص بخش آموزش عالی ایران را داشته باشد. مدل تهیه شده امکان ارزیابی دقیق و منسجم خدمات الکترونیکی، درگاهها و سامانهها را فراهم میکند و با شرایط محلی ایران سازگار است. تحقیقات آینده میتواند بر اعتبارسنجی این شاخصها در ارزیابی موسسات آموزش عالی تمرکز کند.
مصطفی محسنی ثانی، آتنا اکبری بیرجندی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش فناوریهای نوین در بهبود حکمرانی داده و ارتقای امنیت اطلاعات در سازمان ثبت اسناد و املاک کشور انجام شده است. اهمیت روزافزون دادهها در تصمیمگیریهای نهادی و ضرورت هماهنگی با استانداردهای بینالمللی، ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان میسازد.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد گراندد تئوری انجام شد. جامعه آماری شامل مدیران و کارشناسان سازمان ثبت اسناد بود و دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۱۲ نفر گردآوری شد. فرایند کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و انتخابی انجام گرفت و برای اعتباربخشی به دادهها از بازبینی مشارکتکنندگان و مقایسه با پژوهشهای بینالمللی استفاده شد.
یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که چالشهای اصلی شامل ضعف زیرساختهای فناورانه، پراکندگی سامانهها، خلأهای قانونی، نگرانیهای امنیتی و مقاومت فرهنگی کارکنان است. در مقابل، فرصتهایی همچون افزایش شفافیت، کاهش جعل اسناد، ارتقای اعتماد عمومی و بهبود کارآمدی خدمات شناسایی شد. یافتهها با مطالعات بینالمللی همخوان بود؛ از جمله تأکید OECD بر پیوند فناوری و فرهنگ سازمانی و تجربه سوئد و گرجستان در استفاده از بلاکچین در نظام ثبتی.
نتیجهگیری: سازمان ثبت اسناد ایران گامهایی مانند دیجیتالیسازی و استفاده آزمایشی از بلاکچین برداشته است، اما همچنان با کاستیهای قانونی، امنیتی و نهادی مواجه است. تحقق حکمرانی دادهمحور و افزایش امنیت، مستلزم تلفیق اصلاحات نهادی، سرمایهگذاری فناورانه و ارتقای فرهنگ دادهمحور است.