95 نتیجه برای دانش
سیدمحمد میرزمانی، زهرا اباذری، نصرت ریاحی نیا، نجلا حریری، سمیرا دانیالی،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفهها و شاخصهای مؤثر مدیریت دانش در شهرداریهای کلانشهرهای ایران است. از این رو محقق از روش کیفی به بررسی الگوی مدیریت دانش در شهرداریهای کلانشهرهای ایران پرداختهاست.
روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه جمعآوری دادهها و روش اجرا، پژوهشی کیفی، با رویکرد تحلیل دلفی فازی است. جامعه پژوهش 20 نفر از صاحب نظران و خبرگان رشتههای (مدیریت شهری، مدیریت و مدیران اجرایی در شهرداریها) هستند که به روش هدفمند از آنها نمونهگیری شده است.
یافتهها: بر اساس تحلیل دلفی، 7 مولفه و59 شاخص شناسایی شدهاست، که بر اساس کدهایی که از ادبیات تحقیق جمع آوری گردید و بر آن اساس فرم پرسشنامهای که از خبرگان به روش تحلیل دلفی فازی انجام پذیرفته 7 مولفه شامل، کاربرد دانش در بین کارکنان با میانگین 846/0، مزیت رقابتی برای سازمان با میانگین 822/0، تسهیم دانش در بین کارکنان با میانگین 840/0، دانش در سازمان با میانگین 831/0، توزیع دانش در بین کارکنان با میانگین 839/0، خلق دانش برای کار کنان با میانگین 840/0، انتقال دانش در بین کار کنان با میانگین 788/0 به دست آمده است.
نتیجهگیری: مدیریت دانش به عنوان یک رشته علمی در ایران هنوز دوران طفولیت خود را سپری میکند، از اینرو هنوز مسائل ناشناخته بسیاری در این زمینه وجود دارد. هرچند سازمان ها به خصوص مطالعه موردی این پژوهش یعنی شهرداریهای کلانشهرها، به تدریج به اهمیت مدیریت دانش در واحدهای مختلف خود پی میبرند، اما هنوز فاصله زیادی برای عملیاتی کردن آن در یک سطح قابل قبول وجود دارد.
حجت آبادطلب، صفیه طهماسبی لیمونی، میترا قیاسی،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: امنیت اطلاعات یک مسئله حیاتی در سازمانها است و این امر در کتابخانههای دانشگاهی به دلیل نوع خاص مراجعه کنندگان، تبادل و انتقال اطلاعات به کاربران خود از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین دلیل هدف این پژوهش بررسی رابطه توسعه نرم افزارهای کتابخانه ای با مدیریت امنیت اطلاعات در کتابخانه های دانشگاه های آزاد اسلامی کشور است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع آمیخته است. نمونه آماری شامل240نفر از کارکنان کتابخانههای مرکزی دانشگاه های آزاد اسلامی کشور در سال تحصیلی1400-1399 است، که به صورت سرشماری در پژوهش شرکت کردند. دادههای مورد نیاز از طریق پرسشنامه مدیریت امنیت اطلاعات عاشوریزاده (1391) و پرسشنامه محققساخته توسعه نرم افزارهای کتابخانه ای فراهم گردید. روایی صوری، محتوایی و سازه ابزار مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آنها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامههای مدیریت امنیت اطلاعات و توسعه نرم افزارهای کتابخانه ای به ترتیب 85/0 و 83/0 محاسبه شد. جهت تجزیه و تحلیل داده¬ها از آمار توصیفی و تحلیلی و نرم افزارهای SPSS و Lisrel استفاده گردید.
یافته ها: یافته ها نشان داد که توسعه نرم افزارهای کتابخانه ای ، دارای پنج عامل اصلی «ذخیره و بازیابی اطلاعات، کاربری، امنیت، استانداردها و دسترسپذیری» است. از نگاه کارکنان وضعیت توسعه نرم افزارهای کتابخانه ای ، مدیریت امنیت اطلاعات و هر یک از مؤلفههای آنان در کتابخانه های دانشگاههای آزاد اسلامی کشور مطلوب است. همچنین نتایج نشان دادکه، بین توسعه نرمافزارهای کتابخانه ای با مدیریت امنیت اطلاعات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش در شناسایی تأثیرات توسعه نرمافزارهای کتابخانهای در مدیریت امنیت اطلاعات کتابخانههای دانشگاههای آزاد کشور، مفید خواهد بود.
مظهر بابایی، هدیه ازغ، شیما یزدان پناه،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سواد اطّلاعاتی، قابلیت شناسایی و ارزیابی انتقادی اطّلاعات بهمنظور حلّ مشکلات در یک زمینه خاص هست. استفاده از این رویه در محیط دانشگاهها و برای دانشجویان، منوط به آگاهی آنها از زوایای متعدد سنجش اطلاعاتی در این حوزه هست. پژوهش حاضر، بررسی وضعیت سواد اطّلاعاتی دانشجو - معلّمان دانشگاه فرهنگیان از شش منظر بازنگری اطّلاعات، شناخت منابع اطّلاعاتی، اشاعه اطّلاعات، تشخیص اطّلاعات، انعطافپذیری و جستوجوی اطّلاعات بود.
روش پژوهش: این پژوهش، کاربردی و از نوع پیمایشی بوده و در مقطع زمانی دیماه تا اسفند ۱۴۰۰ انجام شد. جامعه پژوهش را کلیۀ دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان کردستان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ تشکیل میدادند که بالغ بر ۱۵۰۰ نفر بودند. با استفاده از نمونهگیری تصادفی، ۳۵۰ نفر از دانشجو - معلّمان بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقّق ساخته ۶۶ گویهای سواد اطّلاعاتی بر مبنای طیف ۳ درجهای لیکرت بود. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ، به مقدار ۸۶%، مطلوب به دست آمد و برای روایی آن از دیدگاه اساتید دانشگاه استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل واریانس چندمتغیری، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون با استفاده از نرمافزار SPSS استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد که بین مؤلفههای سواد اطّلاعاتی دانشجو - معلّمان دختر و پسر رابطه معناداری وجود دارد (P = ۰۰۰۱/۰). بنابراین در این پژوهش جنسیت اثر کمی بر مؤلفههای سواد اطّلاعاتی دارد. همچنین، بین سواد اطّلاعاتی در ۶ مؤلفه آن و رشتههای مختلف آموزشی دانشگاه فرهنگیان تفاوت معنیداری وجود ندارد (P = ۰۵/۰). درنهایت بین سواد اطّلاعاتی در ۶ مؤلفه آن و سن دانشجو - معلّمان دانشگاه فرهنگیان رابطه معناداری وجود ندارد؛ لذا وضعیت سواد اطّلاعاتی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کردستان در سطح متوسطی قرار دارد.
نتیجهگیری: سواد اطلاعاتی مجموعه مهارتها و صلاحیتهای موردنیاز در جامعه اطلاعاتی برای معلمان است، لذا با درنظرگرفتن عواملی چون بازنگری، شناخت منابع، اشاعه، تشخیص، انعطافپذیری و جستوجوی اطلّاعات میتوان به غنیسازی مهارتهای سواد اطلاعاتی پرداخت.
محمدرضا شکاری، محمد حسن زاده،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی عوامل پیشران و بازدارندهی موثر بر گرایش دانشجویان دکتری علم اطلاعات و دانششناسی به مطالعه هدف این پژوهش است.
روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیلمحتوا انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بوده است. مصاحبهها از طریق مراجعه حضوری، تماس تلفنی، پست الکترونیکی، ارسال و دریافت فایل صوتی و گفتوگو در شبکهی اجتماعی واتساپ انجام شده است. دانشجویان دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاههای دولتی، پیامنور و آزاد اسلامی جامعه پژوهش را تشکیل میدهند که با استفاده از نمونهگیری هدفمند، تعداد ۳۳ نفر بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.
نتایج: چهار عامل «استاد»، «اجبار»، «ارتقاء» و «علاقه» به عنوان عوامل پیشران مطالعه در بین دانشجویان دکتری بودهاند و هفت عامل «استاد»، «خانواده»، «مشکلات دسترسی»، «آینده مبهم»، «مشکلات و ضعفهای نظام آموزشی»، «رشد روحیه بینیازی از مطالعه» و «عدم مشارکت در تدریس» به عنوان عوامل بازدارنده شناسایی شدهاند.
نتیجهگیری: عوامل پیشران و عوامل بازدارنده از مطالعه، بسیار درهمتنیده بوده و بههم مرتبط هستند. برخی از این عوامل بر برخی دیگر تأثیر میگذارند و به نوعی علتومعلول یکدیگرند. برای تقویت عوامل مؤثر و کاهش عوامل بازدارنده به مطالعه، تلاش بیشتر اساتید و برنامهریزان درسی در سطح کلان، کتابخانهها و کتابداران، سیاستمداران، و تلاش و برنامهریزی بیشتر خود دانشجویان دکتری را میطلبد. لازم است تا نظام تعلیم و تربیت و نظام آموزش در دانشگاهها از نظام تکمتنی و متکلموحده بودن خارج شود. تا تغییرات بنیادی در روشهای تدریس و محتوای درسی در نظام آموزشی به وجود نیاید، دانشجویان کمتر به مطالعه و پژوهش روی میآورند
منصور ترکیان تبار،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف ارزیابی فرایند یادگیری سازمانی کتابداران کتابخانههای دانشگاهی بر اساس مدل مارکوارت به انجام رسیده است.
روش پژوهش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری شامل ۵۵۲ نفر از کتابداران کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی است. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان ۲۲۷ نفر برآورد گردید. برای گردآوری دادههای موردنیاز پژوهش از پرسشنامه محقق - ساخته برای سنجش پنج مؤلفه سازمان یادگیرنده بر اساس مدل مارکوارت (پویایی یادگیری، تحول سازمانی، توانمندسازی افراد، مدیریت دانش و بهکارگیری فناوری) استفاده شد. برای تعیین توزیع نرمال دادهها از فرمول کلموگروف اسمیرنف، برای محاسبه پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و برای آزمون فرضیههای پژوهش از آزمون t استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزار آماری SPSS26 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد یادگیری سازمانی در کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی از وضعیت مطلوبی برخوردار است و این وضعیت در مورد هر پنج مؤلفه مورد بررسی (پویایی یادگیری، تحول سازمانی، توانمندسازی افراد، مدیریت دانش و بهکارگیری فناوری) نیز مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجهگیری: اگرچه نتیجه این پژوهش نشان از مطلوببودن فرایند یادگیری سازمانی در کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی دارد بااینحال استمرار این نوع یادگیری به جهت تغییر و تحولات فراوانی که در جهان امروز شاهد آن هستیم برای تمامی سازمانها بهویژه انواع کتابخانهها یک ضرورت اساسی است.
احمدرضا ورناصری، مریم عندلیب کندری، مریم قنبری خشنود، سجاد محمدیان،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی محتوای مقالات فصلنامه تعامل انسان و اطلاعات است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و از نوع تحلیل محتوا است. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی مقالات علمی و پژوهشی منتشرشده در فصلنامه علمی - پژوهشی تعامل انسان و اطلاعات از بهار 93 تا زمستان 1401 در برمیگیرد. ابزار مورداستفاده سیاهه وارسـی محقق ساخته است. دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزار اکسل مورد تجزیهوتحلیل قـرار گرفت. همچنین در تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی، نظیر دستهبندی دادهها برحسب توزیع و درصد فراوانی و نیز، رسم نمودار و جدول، استفادهشده است.
یافتهها: تعداد 242 مقاله در فصلنامه تعامل انسان و اطلاعات طی 9 دوره مقاله به چاپ رسیده است. جنسیت نویسندگان 53 درصد از آنها مرد و 47 درصد از آنها زن بودهاند، حوزه موضوعی مدیریت اطلاعات بیشترین و حوزه موضوعی سازماندهی کمترین تعداد مقالات را به خود اختصاص داده بودند. بیشترین افراد مشارکتکننده در نگارش مقالهها، استادیار (158) بودهاند. بیشترین مشارکت، توسط نویسندگان دانشگاه خوارزمی بوده است. مطابق با یافتههای پژوهش، جامعه آماری پژوهشهای دانشجویان، اساتید و دانشگاهیان بوده است. 78 درصد مقالههای چاپشده در فصلنامه تعامل انسان و اطلاعات، سطح گروهی است. رویکرد کمی با 51 درصد بیشترین پژوهشها را به خود اختصاص داد. بیشترین استراتژی روش پژوهشها، پژوهشهای توصیفی با 167 عنوان بالاترین درصد (69 درصد) است.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای میتوان با افزایش سهم زنان در نگارش مقالات، گرایش و توجه به روشهای کیفی و آمیخته و با بالابردن امکان چاپ مقالات از دیگر موضوعات مرتبط، نشریه حاضر را توسعه داد.
زهرا پورپیر، محمد رضا کیانی، محمد علی رستمی نژاد، سید ابراهیم حسینی زارگز،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: کووید 19 یک بیماری تنفسی واگیردار است که مانند سایر بیماریهای واگیردار، سلامت افراد را تحتتأثیر قرار داده است. رسانه های اجتماعی بهعنوان یک منبع مهم برای کسب اطلاعات سلامت، سهم عمدهای را در زمینه رفع نیاز اطلاعاتی در مورد کووید 19 به خود اختصاص دادهاند. نقش رفتار اطلاعیابی سلامت افراد در مدیریت و کنترل بیماری حائز اهمیت است و در روند سلامت جامعه در آینده نیز تأثیرگذار است. بر همین اساس کشف رفتار اطلاع یابی سلامت دانشجویان دانشگاه بیرجند در رسانه های اجتماعی در طی همهگیری کووید 19 هدف اصلی پژوهش حاضر قرار گرفت.
روش پژوهش: این پژوهش کاربردی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه بیرجند در زمان انجام مطالعه بودند. نمونهگیری بر اساس نمونهگیری تصادفی طبقهبندی نسبتی انجام گرفت (370 نفر). ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه با استفاده از نظرات صاحبنظران و متخصصان علم اطلاعات و دانششناسی و علوم پزشکی و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ سنجیده شد (0/897).
یافتهها: یافته های پژوهش نشان داد دانشجویان بیشتر از موتورهای جستجو، شبکه های اجتماعی خارجی و رسانه های خبری برای کسب اطلاعات در مورد کووید 19 تا منابع معتبری مانند وبسایت های رسمی تخصصی پزشکی استفاده می کردند. در این میان تلگرام و اینستاگرام بیشترین کاربرد را داشتند. آنان بیش از کسب اطلاعات در مورد روش های درمانی به اخبار مرتبط با کووید 19 و رفتارهای پیشگیرانه توجه داشتند. میزان پیامدهای منفی و مثبت کسب اطلاعات در مورد این بیماری بر روی دانشجویان کمتر از حد انتظار بود و در بین مؤلفههای رفتار اطلاع یابی، کمترین توجه را به اشتراکگذاری اطلاعات داشتند. در زمینه ابعاد مرتبط با کووید 19 بیشترین توجه آنها به بُعد آموزشی و کمترین توجه آنها به بُعد سیاسی بود.
نتیجهگیری: بر اساس بررسی های پژوهشگر مطالعه ای در زمینه رفتار اطلاع یابی سلامت به طور خاص در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در دوران کووید 19 نیافت؛ بنابراین پژوهش از نظر روش شناسی، رویکرد موضوعی و پژوهشی و بافت موردمطالعه حداقل در سطح ملی بدیع است.
فاطمه سلمانی، محمدرضا کیانی، محمد اکبری بورنگ، لیلا طالب زاده شوشتری،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: رسانههای اجتماعی و مباحث روانشناختی مرتبط با آن امروزه توجه روزافزونی را به خود جلب کردهاند و موضوع موردمطالعه بسیاری از پژوهشها در این حوزه قرارگرفتهاند. در این میان اینستاگرام به دلیل قابلیتهای فراوان و توجه ویژه جوانان به این پلتفرم در این پژوهش موردمطالعه قرار گرفت. بررسی نقش تصویر بدن دانشجویان در استفاده از اینستاگرام، هدف پژوهش حاضر بود.
روش: این پژوهش همبستگی با استفاده از پرسشنامههای «تصویر بدن» و «استفاده از اینستاگرام» در نمونهای به حجم 375 نفر از جامعه دانشجویان دانشگاه بیرجند به روش نمونهگیری تصادفی طبقاتی نسبتی انجام شد.
یافتههای پژوهش: دانشجویان بیش از حد متوسط از اینستاگرام استفاده میکردند و از تصویر بدن خود رضایت نسبی داشتند. یافتهها نشان داد هر چه نارضایتی ظاهری و تداخل عملکردی پاسخگویان (بهعنوان مؤلفههای تصویر بدن) بالاتر بود، میزان استفاده دانشجویان از اینستاگرام بیشتر بود.
نتیجهگیری: پژوهشهای قبلی نشان داده بودند که استفاده از اینستاگرام با طیف وسیعی از مسائل روانشناختی بهویژه در جوانان مرتبط است و این پژوهش نیز نشان داد که تصویر بدن کاربران با استفاده از اینستاگرام کاملاً ارتباط دارد. از بین دو مؤلفه تصویر بدن، تداخل عملکردی (تداخل اضطراب از ظاهر در عملکرد اجتماعی) پیشبینیکننده قویتری نسبت به نارضایتی ظاهری برای استفاده از اینستاگرام بود. به عبارتی مباحث اجتماعی در این میان از اهمیت بیشتری نسبت به مسائل فردی برخوردار بودند. نتایج این پژوهش میتواند برای مدیران و تصمیمگیران در زمینه رسانههای اجتماعی و تحلیلگران موضوعات مرتبط با جوانان بهویژه در ارتباط با رسانههای اجتماعی مبتنی بر تصویر و ویدئو مفید باشد.
عاطفه حشمت زاده، حمیدرضا عامل اردستانی، فرشید اصلانی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: معاونت بهداشتی نقش پایه در ارایه خدمات اولیه و تا حدی خدمات ثانویـه در نظـام سـلامت ایران دارد و کارکنان در حوزه معاونت بهداشتی به منظور حفظ و ارتقای سلامت جامعه وظایف مهم و خطیری دارند .از آنجا که بهبود عملکرد معاونت های بهداشتی میتواند در نهایت منجر به ارتقای شاخصهای بهداشتی شود، بر همـین اساس هـدف اصـلی پـژوهش حاضـر این است که، نقش بدبینی در عملکرد شغلی کارکنان معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان را با توجه به نقش میانجی پنهانسازی دانش و تعدیلگری رهبری تحولی مطالعه نماید.
روش پژوهش: این پژوهش، از نوع توصیفی، از منظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان ستاد معاونت بهداشت به تعداد 235 نفر بود، که بر اساس جدول تعداد نمونه 140نفر در نظرگرفته شد ولی تعداد 200 پرسشنامه به صورت تصادفی ساده توزیع گردید. روش گردآوری داده ها به روشهای کتابخانهای و میدانی بود. برای اندازهگیری متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه های استاندارد بدبینی شغلی، پنهانسازی دانش، مقیاس عملکرد شغلی و رهبری تحول آفرین استفاده گردیده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدلسازی معادله ساختاری با نرم افزار پی ال اس استفاده گردید.
یافته ها: بدبینی با ضریب 322/-0 تاثیر معکوس و معناداری بر عملکرد شغلی کارکنان معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان دارد. بدبینی با ضریب 0.486 تاثیر معناداری بر پنهان سازی دانش کارکنان معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان دارد.
نتیجه گیری: در سازمان باید شرایط و فضایی ایجاد شود که ضمن ایجاد نگرش مثبت، زمینه ایجاد رفتارهای مثبت در کارکنان نیز فراهم آید. جهت کاهش بدبینی، مشارکت بیشتر کارکنان در تصمیم گیری ها و تشویق و حمایت کارکنان جهت ایده های خلاقانه برای بهبود فرآیندهای کاری میتواند موثر باشد.
محمدحسن عظیمی، هادی الهایی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر بهمنظور ارزیابی و امکانسنجی هوشمندسازی فرایندهای مدیریت دانش در شرکت آب جنوب شرق خوزستان صورت گرفته است.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و جزو پژوهش های تحلیلی - پیمایشی است؛ که از طریق تکنیک دلفی و تحلیل محتوا (مرور منابع کتابخانه ای) صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش، 60 نفر از مسئولان ارشد و مدیران شرکت آب جنوب شرق خوزستان هستند که 50 نفر از اعضا بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای ابزار گردآوری داده ها از پرسشنامه محققساخته استفاده و برای تجزیهوتحلیل داده ها از آماره های توصیفی (میانگین و درصد) و همچنین بهمنظور تحلیل دادههای آماری از نرمافزار SPSS 25 استفاده شد.
یافته ها: شاخص های شناساییشده شامل 6 مقوله و 67 گویه هستند؛ که از این میان شاخص «وضعیت منابع مالی» با میانگین 4.22، براساس نظر خبرگان نسبت به سایر شاخصها اهمیت بیشتری داشت. همچنین براساس نظر خبرگان، بهترتیب شاخصهای «فرهنگسازمانی» و «وضعیت قوانین و مقررات» با میانگین 3.70، «فناوری اطلاعات» با میانگین 3.67، «نیروی انسانی» با میانگین 3.58 و درنهایت «ساختار سازمانی» با میانگین 3.54 در درجهی بعدیِ اهمیت قرار گرفتند؛ در این میان گویههای «استفاده و ترویج خدمات الکترونیکی» در شاخص فرهنگسازمانی، گویهی «قوانین و دستورالعملهای مربوط به حفاظت و امنیت اطلاعات» در شاخص وضعیت قوانین و مقررات، گویه «دقت، صحت و سرعت دسترسی به اطلاعات» در شاخص فناوری اطلاعات، گویه «توجه به هوش سازمانی کارکنان» در شاخص نیروی انسانی و در آخر گویههای «هماهنگی بخشهای مختلف در اجرای پروژهها» در شاخص ساختار سازمانی، نقش و اهمیت بیشتری نسبت به سایر گویهها دارند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که شاخص های زیرساخت فناوری اطلاعات، ساختار سازمانی، فرهنگسازمانی، وضعیت منابع مالی و بودجه، نیروی انسانی و قوانین و مقررات موجود هرکدام در فرایند هوشمندسازی مدیریت دانش نقش مهمی را دارند و باعث بهبود عملکرد و تسریع فرایند مدیریت دانش در شرکت مذکور می شود.
سعید غفاری، مسعود بختیاری،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش ارائه معیارهای پیشنهادی براساس ارزیابی وضعیت رابط کاربر در صفحات وب کتابخانههای دیجیتالی ملی برای کتابخانههای دیجیتالی دانشگاه پیام نور است.
روش: روش پژوهش پیمایشی و توصیفی است. ابزار پژوهش جهت ارزیابی کتابخانهها سیاهه وارسی نوروزی (1388) متشکل از 10 معیار اصلی و 114 مؤلفه فرعی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش 10 کتابخانه دیجیتالی درکشورهای امریکا، استرالیا، فرانسه، سوئیس، نیوزیلند، هلند، لهستان، ژاپن، هند و ایتالیا و روش دلفی و مصاحبه با 10 نفر از متخصصان است.
یافتهها: کتابخانه دیجیتالی امریکا با 70.42 درصد در رعایت معیارها رتبه اول را کسب کرده است. سپس کتابخانههای دیجیتالی فرانسه با امتیاز 62.07 و سوئیس با کسب 61.59 درصد در جایگاههای دوم و سوم قرار دارند. کتابخانههای دیجیتالی ایتالیا با رعایت 40.14 درصد در انتهای این کتابخانهها قرار دارند. همچنین از میان معیارها، معیار زبان رابط با 98.35 درصد رعایت، توسط کتابخانهها از سایر معیارها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. معیار کنترل کاربر با 6.70 درصد رعایت، کمترین میزان رعایت را در بین کتابخانهها داشته است.
نتیجهگیری: با نگاهی به مؤلفههای رعایت شده مشخص میشود که اکثر کتابخانهها در رعایت معیارهای عمومی موفق بودهاند و اکثر امتیازات کسب شده مربوط به رعایت معیارهای عمومی است و بیش از نیمی از کتابخانههای دیجیتالی ملی مورد مطالعه، در طراحی رابط کاربر خود، معیارهای مورد ارزیابی را در سطحی بیشتر از50% رعایت کردهاند، بنابراین پیشنهاد میشود کتابخانههای دیجیتالی دانشگاه پیام نور نیز از این معیارها جهت موفقیت بیشتر استفاده نمایند.
افشین متقی دستنائی، علی کرمی، میلاد پیری فتحآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: ایده ایجاد ماشینهای هوشمند و هوش مصنوعی از قرنها پیش وجود داشته و حداقل به قرن چهاردهم میرسد. با این که کاربرد هوش مصنوعی در آموزش یک رشته بسیار جدید است، اما در طول 25 سال گذشته هوش مصنوعی دستاوردهایی در برخی زمینهها داشته که بر آموزش نیز تأثیر گذارده که البته انتقاداتی نیز علیه خوش بینی بیش از حد نسبت به تحقیقات هوش مصنوعی معاصر مطرح شده است. تحقیقات کمی در مورد انتظارات از نقش هوش مصنوعی در آموزش و تأثیر بالقوه آن بر آموزش انجام شده است. هدف این مطالعه تحلیل و بررسی نقش هوش مصنوعی در آموزش است. سوال اصلی تحقیق این است که نقاط قوت، ضعف و نیز فرصتها و تهدیدات اجرای گسترده هوش مصنوعی در آموزش کدامند؟
روش: این مطالعه با استفاده از روش تحلیل سوآت انجام شده است و روش جمع آوری دادههای آن نیز کتابخانه ای است.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان می دهد که در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش معاصر هم فرصت ها و هم تهدیدهایی وجود دارد. از جنبههای مختلف به نظر میرسد که هوش مصنوعی حالتی تبلیغاتی دارد، اما مانند سایر حوزههای تبلیغاتی، پتانسیل رشد با کاربردهای مشخص در فعالیتهای آموزشی و یادگیری را دارد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آگاهی از هوش مصنوعی و مطالعه در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش خطر جایگزینی آموزش مصنوعی به جای استفاده از هوش مصنوعی در آموزش را کم رنگتر خواهد کرد.
سعید روحی شالمایی، محمد خندان، علی شعبانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف:پژوهش حاضر با هدف طراحی مدلی برای اشتراک دانش بیننسلی در راستای تحقق شناسایی ابعاد و رتبهبندی عوامل و مؤلفههای مؤثر بر اشتراک دانش بیننسلی در صنعت لیزینگ خودرو صورت پذیرفته است.
روش: این پژوهش کاربردی است که با روش آمیخته اکتشافی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر به دو بخش تقسیم شده است، در بخش اول (کیفی) جامعه آماری متشکل از 17 نفر از کارشناسان و خبرگان صنعت لیزینگ بود که به روش هدفمند انتخاب شدند و در بخش دوم (کمی)، جامعه آماری 970 نفر از کارکنان مشغول به کار صنعت لیزینگ خودرو بودند، که بر اساس فرمول کوکران و 22% افزایش حداقل نمونه، 336 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. نحوه گردآوری دادهها به روش کتابخانه ای و میدانی با ابزارهای مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه بود. برای تجزیه و تحلیل دادههای بدست آمده از نرم افزارهای MAXQDA وSMART PLS استفاده شد.
یافتهها: یافته های به دست آمده نشان داد که مولفه های تسهیم دانش، محیط بیرون، نوآوری، آیندهنگری، واکنش، تحلیلی، حاکمیت فناوری اطلاعات، ساختار سازمانی، سازمان یادگیرنده، یادگیری سازمانی، مدیریت دانش بر اشتراک دانش بیننسلی در صنعت لیزینگ تاثیر مستقیم و معنیداری دارند.
نتیجه گیری: با توجه به تجزیه و تحلیل بدست آمده و شناسایی مولفه های (تسهیم دانش، محیط بیرون، نوآوری، آیندهنگری، واکنش، تحلیلی، حاکمیت فناوری اطلاعات، ساختار سازمانی، سازمان یادگیرنده، یادگیری سازمانی، مدیریت دانش)، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که تمامی این مولفه ها، مدلی مناسب برای بهبود عملکرد صنعت لیزینگ خودرو است و توصیه می شود این مدل برای پیشبرد اهداف و موفقیت این صنعت مدنظر قرار گیرد.
نیوشا باقری، مرجان کیان، مسعود گرامی پور، علی عظیمی، یوسف مهدوی نسب،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: کلاسهای مجازی، مدارس مجازی، مدارس هوشمند و دانشگاه مجازی، و بهطورکلی آموزش الکترونیکی، از ظرفیتها و قابلیتهای قابلاتکا برای توسعه مهارتهای تحصیلی محسوب میشود. هدف این مطالعه ارزشیابی برنامه آموزش الکترونیکی دانشگاه خوارزمی با استفاده از مدل مفهومی هلام است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی، پیمایشی است. همچنین برای جمعآوری دادهها از روش کمی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه خوارزمی بود. حجم نمونه تعداد 536 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه خوارزمی و روش نمونهگیری، تصادفی طبقهبندیشده بود. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه محققساخته استانداردشده استفاده شد. درواقع، ساختار اصلی پرسشنامه همان پرسشنامه مبتنی بر مدل هلام بهعلاوه عامل «رضایت کلی» است که از متون تخصصی و ادبیات پژوهش مربوطه برای اصلاح و ترجمه آن کمک گرفته شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای آماری مختلف ازجمله t تک متغیره و تحلیل واریانس یکطرفه در نرمافزار SPSS و از تحلیل عاملی تأییدی در نرمافزار R استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که وضعیت برنامه آموزش الکترونیکی دانشگاه خوارزمی با استفاده از مدل مفهومی هلام و هر 7 بعد آن (نگرش دانشجویی، نگرش اساتید، کیفیت سیستم، کیفیت محتوا، کیفیت خدمات، مسائل حمایتی و رضایت کلی)، با بیش از 99% اطمینان مقداری فراتر از میانگین جامعه دارد. علاوهبراین، بعد مسائل حمایتی تفاوت معناداری با دیگر ابعاد دارد، سپس کیفیت محتوا و کیفیت خدمات نزدیک به یکدیگر و دورتر از سایر زیرمقیاسها هستند، و نهایتاً ابعاد کیفیت سیستم، نگرش اساتید، رضایت کلی و نگرش دانشجویی نیز دارای پایینترین میانگین رتبه هستند.
نتیجهگیری: مدیران و کارشناسان مرکز فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه خوارزمی باید اقداماتی را درجهت بهبود ابعاد کیفیت سیستم، نگرش اساتید، رضایت کلی و نگرش دانشجویی انجام دهند تا عملکرد آنها نیز بهموازات مسائل حمایتی ارتقا یابد.
افشین حمدیپور، هاشم عطاپور، نگین کژایی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتار اطلاعیابی از جنبههای مختلفی رفتار انسان تأثیر میپذیرد. هدف از پژوهش حاضر، شناخت ویژگیهای شخصیتی مؤثر بر رفتار اطلاعیابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر کاربردی است که به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز (2826N=) بود، که 338 نفر با روش طبقهای تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع شد. به منظور تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار و رگرسیون خطی چندگانه) استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که تمام پنج بُعد ویژگیهای شخصیتی (برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری، استقبال از تجربه و روانرنجوری) بر رفتار اطلاعیابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز تأثیر معنیداری دارند؛ بهطوریکه برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری و استقبال از تجربه تأثیر مثبت و روانرنجوری تأثیر منفی بر رفتار اطلاعیابی آنها دارد. یافتههای رگرسیون خطی چندگانه نیز نشان داد از بین متغیرهای مستقل، متغیرهای برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری، استقبال از تجربه و روانرنجوری پیشبینهای معنیداری در رفتار اطلاعیابی هستند که در مجموع 6/25 درصد از تغییرات مربوط به متغیر وابسته را تبیین میکنند. در بین 5 متغیر مستقل، سهم متغیر وظیفهشناسی با ضریب بتای 0/220بیش از سایر متغیرها بوده است.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر، تأثیر پنج ویژگی مهم شخصیت را در رفتار اطلاعیابی تایید کرد. انتظار میرود کتابداران و متخصصان اطلاعات در بررسی رفتار اطلاعیابی ابعاد مختلف ویژگیهای شخصیتی را مدنظر قرار دهند و به این نکته توجه نمایند که آگاهی از ویژگیهای شخصیتی، آنها را در ارائه خدمات اطلاعاتی مؤثر به دانشجویان یاری خواهد کرد.
یزدان شیرمحمدی، فاطمه صفا،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: توسعه مقصدهای گردشگری تا حد زیادی به عملکرد و فعالیت استارت آپ های گردشگری بستگی دارد. شناخت عوامل مؤثر بر موفقیت استارت آپ های گردشگری میتواند بهعنوان مسئلهای مهم در این حوزه تلقی شود. بنابراین این مطالعه باهدف بررسی اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران از طریق تلفیق دانش و آموزش، نوآوری باز، مدیریت دانش و استراتژی بازاریابی انجام گرفت.
روش پژوهش: جامعه آماری تحقیق مدیران و کارکنان استارت آپ های گردشگری شهر تهران هست که با استفاده روش نمونهگیری در دسترس تعداد 280 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه استاندارد بود که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و روایی آن از طریق روایی محتوا و روایی سازه مورد تائید قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی و نرمافزار SmartPLS استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که فناوری اطلاعات و ارتباطات اثر معناداری بر مدیریت دانش، تلفیق دانش خارجی و نوآوری بازدارد. تلفیق دانش خارجی اثر معناداری بر مدیریت دانش دارد اما تأثیر نوآوری باز بر مدیریت دانش مورد تائید قرار نگرفت. همچنین مدیریت دانش و نوآوری خدمات اثر معناداری بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد و تأثیر نوآوری خدمات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری مورد تائید قرار گرفت. اما استراتژی بازاریابی ارتباط معناداری با عملکرد استارت آپ های گردشگری ندارد.
نتیجهگیری: درنهایت نتایج نشان داد که استراتژی بازاریابی نقش تعدیل گری در ارتباط بین نوآوری خدمات و عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد.
مهدیه میرزابیگی، ریحانه بحری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش انعطافپذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیشبینی سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 است.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی، جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در حدود 17000، نمونه پژوهش از طریق محاسبه فرمول کوکران، 375 نفر و روش نمونهگیری، در دسترس بود. ابزار پژوهش، سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ (1999)، پرسشنامه انعطافپذیری شناختی ساختهشده توسط دنیس و وندروال در سال 2010 و پرسشنامه سواد اطلاعاتی که با استفاده از پرسشنامههای پژوهش سِنگ و همکاران (2020)، پینتو و همکاران (2020) و لی و همکاران (2020) و براساس چارچوب سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی (2016) تهیهشده، بود. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و رگرسیون گامبهگام در نرمافزار اسپیاساس استفاده شد.
یافتههای پژوهش: یافتهها نشان داد، در آزمون رگرسیون خطی، انعطافپذیری شناختی، ۳۶٫۸ درصد و گشودگی به تجربه، ۴۹٫۶ درصد از واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کرد. در آزمون رگرسیون به روش گامبهگام، در گام اول، مؤلفه گشودگی به تجربه بهتنهایی میزان ۵۰٫۹ درصد و در گام دوم، متغیر گشودگی به تجربه در حدود ۴۳٫۱ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی و سپس، انعطافپذیری شناختی ۱۹٫۵ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی را تبیین کرد ( 000/0 p=). همچنین، درمجموع دو متغیرِ گشودگی به تجربه و انعطافپذیری شناختی ۶۲٫۶ درصد واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کردند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد، متغیر گشودگی به تجربه (به میزان بیشتر) و انعطافپذیری شناختی توانستند پیشبینیکننده میزان سواد اطلاعاتی آزمودنیها باشند؛ بنابراین، نتایج پژوهش میتواند، سبب آگاهی پژوهشگران از ویژگیهای شناختی تأثیرگذار بر سواد اطلاعاتی و همینطور، اندیشیدن راهحلهایی برای کمک به دانشجویان برای ارتقای سواد اطلاعاتی آنان و کمک به مشکلات احتمالی مرتبط با کمبود سواد اطلاعاتیشان شود.
رحمان معرفت، محمود سنگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی روشهای اعتباریابی منابع در بین دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند اجرا شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، با روش گراندد تئوری و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش شامل دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند و شامل67 نفر بودند. گردآوری دادهها با کمک مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام شد. فرآیند انجام مصاحبهها تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. از مصاحبه شانزدهم تا بیستم دادههای بدست آمده تکراری بود بر همین اساس پژوهشگران اقدام به توقف گردآوری دادهها نمودند. تحلیل همزمان دادههای گردآوری شده با استفاده از کدگذاری با کمک نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شد. برای تعیین اعتبار پژوهش از روش بررسی بهوسیله اعضاء استفاده شد که برای این منظور بعد از کدگذاری اولیه، کدها و مقولهها برای دستکم 10 نفر از مصاحبهشوندگان ارسال شد و مورد تأیید آنها قرار گرفت. در پژوهش حاضر، رهیافت ساختگرایانه در گراندد تئوری مبنای کار قرار گرفته است، بنابراین مدل پارادایمی ارائه نشد.
یافتههای پژوهش: در کدگذاری محوری دادهها، در مجموع شش چالش اصلی مرتبط با اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی حاضر در مصاحبهها همچون عدم آشنایی با بررسی تخلفات پژوهشی، عدم آشنایی با سرقت علمی، عدم آشنایی با نرمافزارهای سرقت علمی و غیره بدست آمد. همچنین 15 کد محوری مرتبط با پرسش دوم پژوهش، چگونگی اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی بدست آمد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد آموزش شیوه اعتباریابی منابع به دانشجویان علوم ورزشی حاضر در پژوهش احساس میشود و آموزش آنان میتواند چالشهای اعتباریابی منابع را در بین دانشجویان کمتر نماید و شیوه اعتباریابی منابع آنان را بهبود بخشد.
محمد مرادی، سمیرا دانیالی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: دانشگاهها هر نیمسال تحصیلی بهمنظور آگاهی از تحقق استانداردهای کیفیت، به ارزیابی کیفیت آموزشی استادان بر اساس شاخصهای ارزشیابی تعیینشده توسط وزارت علوم میپردازند. اما هیچگاه بررسی نشده است که کدامیک از شاخصهای تعیینشده، تأثیر بیشتری برافزایش تعامل دانشجو با استاد و محتوای دروس و درنتیجه افزایش یادگیری و بازدهی دانشجویان داشته است. همچنین، روشهایی مانند تکنیکهای تصمیمگیری چندشاخصه (MADM) تنها نظرات خبرگان را برای هر یک از شاخصهای ارزشیابی میسنجند که ممکن است با واقعیت در تناقض باشد. لذا هدف این پژوهش ارائه الگویی بهمنظور افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس بر اساس تکنیکهای دادهکاوی است.
روش پژوهش: بهمنظور بررسی اهمیت هر شاخص ارزشیابی در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس، از تکنیکهای دادهکاوی و مدل رگرسیون استفادهشده است. همچنین به ارائه مدل طبقهبندی درخت تصمیم بهمنظور پیشبینی وضعیت تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگیهای یک استاد پرداختهشده است.
یافتهها: بر اساس نتایج بدست آمده، شاخص ارزشیابی «داشتن طرح درس مناسب و جامعیت و پیوستگی در ارائه مطالب» با ضریب 28.907 بیشترین تأثیر را در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش میانگین نمرات دانشجویان داشته است. شاخص ارزشیابی «آداب و رفتار اجتماعی با دانشجویان و احترام متقابل» با ضریب 12.069 دومین عامل تأثیرگذار بوده است. همچنین شاخص ارزشیابی «مدیریت نظم و زمان کلاس» با ضریب 11.597 سومین عامل تأثیرگذار است.
نتیجهگیری: میزان اهمیت بدست آمده برای هر شاخص ارزشیابی و مدل طبقهبندی ایجادشده میتواند به استادان و مدیران آموزشی بهمنظور تعیین شیوه تدریس و مدیریت کلاس در جهت افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش بازدهی و میانگین نمرات آنها کمک کند.
مهدیه میرزابیگی، خانم ریحانه بحری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: بررسی نقش انعطافپذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیشبینی سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1401-1402.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در حدود 17000 نفر است که تعداد 375 نفر از طریق محاسبه فرمول کوکران به عنوان نمونه تعیین شد. نمونه پژوهش از طریق روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ (1999)، پرسشنامه انعطافپذیری شناختی ساختهشده توسط دنیس و وندروال در سال 2010 و پرسشنامه سواد اطلاعاتی که با استفاده از پرسشنامههای پژوهش سِنگ و همکاران (2020)، پینتو و همکاران (2020) و لی و همکاران (2020) و براساس دستهبندی چارچوب سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی (2016) تهیه شده، استفاده شدهاست. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و رگرسیون چندگانه در نرمافزار اسپیاساس بهره گرفته شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد، با اضافهشدن میزان انعطافپذیری شناختی و گشودگی به تجربه، سطح سواد اطلاعاتی آزمودنیها افزایش مییافت. همچنین، متغیر گشودگی به تجربه (به میزان بیشتر) و انعطافپذیری شناختی توانستند پیشبینیکننده میزان سواد اطلاعاتی آزمودنیها باشند.
اصالت/ارزش: رابطه میان انعطافپذیری شناختی، گشودگی به تجربه و سطح سواد اطلاعاتی و همچنین، توانایی انعطافپذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیشبینی سطح سواد اطلاعانی دانشجویان، سبب آگاهی پژوهشگران از این مسئله خواهد شد که چه ابعادی از ویژگیهای شناختی باید در بحث سواد اطلاعاتی افراد مورد توجه قرار گیرد. دانشجویان نیز، با ارتقای سطح گشودگی به تجربه و انعطافپذیری شناختی خود و همچنین و افزایش مهارت خود از طریق شرکت در کارگاهها و دورههای آموزش سواد اطلاعاتی بر مشکلات احتمالی مرتبط با کمبود سواد اطلاعاتیشان فائق آیند.