جستجو در مقالات منتشر شده


287 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

فرهاد فتحی، کورش فتحی واجارگاه، اسماعیل جعفری، مجتبی وحیدی اصل،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: تحولات دیجیتال وظهور هوش مصنوعی درعرصه آموزش ویادگیری به‌ویژه در زمینه آموزش مدیران و منابع انسانی نیازمند تغییرات اساسی و نوآوری در رویکردهای آموزشی است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار مبتنی بر مولفه‌های هوش مصنوعی بود.
روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده­‌ها، طرح کیفی است.از میان روش­‌های مختلف کیفی، از روش نظریه‌­داده بنیاد با رویکرد سازنده گرایی شارماز استفاده شد. جامعه پژوهش حاضر، کلیه متخصصان حوزه برنامه درسی، فناوری آموزشی، تکنولوژی آموزشی و هوش مصنوعی هستند و اطلاع رسان‌ها شامل 23 نفر از متخصصان بودند. به منظور گردآوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مشاهده و مطالعه اسناد و مدارک استفاده گردید. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، از روش سه مرحله‌ای سوزان فریز شامل توجه، جمع آوری و تفکر به کمک نرم افزار اطلس تی آی7 انجام شد.
یافته ها: الگوی برنامه درسی فازی شامل برنامه درسی فاز1 (یادگیری مبتنی بر الگوی مشخص، طبقه بندی و سازماندهی محتوا، یادگیری خطی، یادگیری تحت نظارت بیرونی، یادگیری تقویتی و ادراک متقابل زبان)، برنامه درسی فاز2 (دانش ترکیبی در یادگیری، بهینه سازی یادگیری، یادگیری از داده های ناقص، یادگیری مبتنی بر استدلال، پیش بینی روند یادگیری و مواجه با مسائل یادگیری) و برنامه درسی فاز 3 (مواجه با مسائل غیرخطی، یادگیری عمیق، یادگیری بدون نظارت، خبرگی در یادگیری، تشابه یابی معنایی، یادگیری خودراهبر و انعطاف پذیری در یادگیری) بود.
نتیجه گیری: این الگو بر پایه منطق فازی هوش مصنوعی طراحی شده است و می‌تواند به بهبود طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار کمک کند. بر اساس مطالعات پیشینه، هیچ پژوهشی به این صورت یافت نشد که بتواند برنامه درسی دیجیتال در محیط کار رابه این نحو سازماندهی کرده  و بنابراین، یافته‌های پژوهش حاضر و خروجی نهایی، کاملا منحصر به فرد بوده است.
 

مژگان عروجی، نجلا حریری، فهیمه باب الحوائجی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده

هدف: نظر به پژوهش­‌هایی که درباره سواد مدیریت داده‌­های پژوهشی انجام گرفته است، هدف این پژوهش، تعیین میزان مولفه‌ها و شاخص‌های سواد مدیریت داده‌های پژوهشی اعضای هیئت علمی رشته­‌های علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه­های دولتی ایران (وابسته به وزارت علوم) و ارائه الگوی مناسب با آن است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر با رویکرد کمی و روش پیمایشی و با هدف تأیید و اعتباریابی ابزار ساخته شده با استفاده از مدل پیشنهادی پژوهش انجام گرفته است. جامعه آماری شامل 360 نفر از اعضای هیئت علمی گروه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه­‌های دولتی کشور که از طریق روش نمونه‌گیری خوشه‌­ای انتخاب شدند، پرسشنامه تکمیل و برای تحلیل داده­ها از روش آماری توصیفی (میانگین، انحراف معیار، جدول توزیع فراوانی) و آمار استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی اکتشافی) و نرم افزارهای SPSS و Smart Pls استفاده شده است.
یافته‌ها: حاکی از آن است که شش عامل ذینفعان، خدمات، سیاست، انواع سواد، چرخه حیات داده و مسائل مالی روی هم رفته 60 درصد از واریانس کل متغیرها را تبیین می‌کنند. همچنین بالاترین میزان میانگین مربوط به عامل ذینفعان با میانگین 4/09 و انحراف معیار 0/57 است و پس از آن به ترتیب عامل خدمات، سیاست، چرخه حیات داده، انواع سواد و مسائل مالی در رتبه‌های بعدی قرار گرفتند.
نتیجه‌گیری: رابطه مولفه‌ها و شاخص‌های سواد مدیریت داده‌های پژوهشی از دیدگاه اعضای هیئت علمی رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه‌های دولتی ایران نشان دهنده اهمیت بالای هر یک از این مولفه‌ها در ارتقاء کیفیت و کارآمدی پژوهش‌ها است و تأثیر مثبتی در سواد مدیریت داده‌های پژوهشی دارد. تلاش برای شناخت فرآیندها و زیرساخت‌های مرتبط با مدیریت داده‌های پژوهشی به افراد جهت دستیابی به نتایج تحقیقات بهتر و گسترده‌تر ارزشمند است.

 

یزدان شیرمحمدی، فاطمه صفا،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: توسعه مقصدهای گردشگری تا حد زیادی به عملکرد و فعالیت استارت آپ های گردشگری بستگی دارد. شناخت عوامل مؤثر بر موفقیت استارت آپ های گردشگری می‌تواند به‌عنوان مسئله‌ای مهم در این حوزه تلقی شود. بنابراین این مطالعه باهدف بررسی اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران از طریق تلفیق دانش و آموزش، نوآوری باز، مدیریت دانش و استراتژی بازاریابی انجام گرفت.
روش پژوهش: جامعه آماری تحقیق مدیران و کارکنان استارت آپ های گردشگری شهر تهران هست که با استفاده روش نمونه‌گیری در دسترس تعداد 280 نفر به‌عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه استاندارد بود که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و روایی آن از طریق روایی محتوا و روایی سازه مورد تائید قرار گرفت. برای تحلیل داده‌ها از معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی و نرم‌افزار SmartPLS استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که فناوری اطلاعات و ارتباطات اثر معناداری بر مدیریت دانش، تلفیق دانش خارجی و نوآوری بازدارد. تلفیق دانش خارجی اثر معناداری بر مدیریت دانش دارد اما تأثیر نوآوری باز بر مدیریت دانش مورد تائید قرار نگرفت. همچنین مدیریت دانش و نوآوری خدمات اثر معناداری بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد و تأثیر نوآوری خدمات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری مورد تائید قرار گرفت. اما استراتژی بازاریابی ارتباط معناداری با عملکرد استارت آپ های گردشگری ندارد.
نتیجه‌گیری: درنهایت نتایج نشان داد که استراتژی بازاریابی نقش تعدیل گری در ارتباط بین نوآوری خدمات و عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد.

رحمان معرفت، فاطمه بزّی، قاسم آزادی،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: رابط کاربر، واسطه بین محیط رایانه ­ای و انسان بوده و توجه به عناصر گرافیکی و معیارهای طراحی، رضایت کاربران را در پی دارد. این پژوهش، مقالات فارسی منتشرشده در حوزه تجربۀ کاربری در نمادها و نشانه ­های تصویری در گرافیک وب­سایت و اپلیکیشن را بررسی نموده است.
روش: این پژوهش بر مبنای روش پریزما، از طریق مطالعه مرور نظام‌مند انجام‌شده است. پس از جستجوی اولیه، تعداد 86  مقاله منتشرشده در پایگاه‌ها اطلاعاتی و نشریه‌های فارسی‌زبان و نیز کنفرانس‌های این حوزه، به دست آمد که پس از غربالگری، 61 مقاله جهت مطالعه و تحلیل، انتخاب شدند.
یافته­ ها: به‌طورکلی 132 پژوهشگر در این حوزه فعالیت نمودند که این مجموعه را، 83 نفر مرد و 49 نفر زن تشکیل می­دهند. میزان مشارکت مردان (63%) و زنان (37%) اندازه­گیری شد. سه نشریه کتابداری و اطلاع‌رسانی با فراوانی 9 مقاله، تعامل انسان و اطلاعات 8 مقاله و مطالعات ملی کتابداری و سازمان‌دهی اطلاعات با 7 مقاله بیشترین منابع انتشاردهنده مقاله در حوزه تجربه کاربری در نمادها و نشان‌های تصویری در گرافیک وب‌سایت و اپلیکیشن بودند. گرچه استفاده از هر سه رویکرد کمّی، کیفی و ترکیبی در بین پژوهشگران حوزه تجربه کاربری در نمادها و نشانه‌های تصویری در گرافیک وب‌سایت و اپلیکیشن مرسوم است اما بیشتر پژوهش‌های صورت گرفته در این حوزه از روش‌های پیمایشی و رویکرد کمّی بهره برده‌اند.
نتیجه‌گیری: تحلیل موضوعی منابع منتشرشده در حوزه موضوعی تجربه کاربری در نمادها و نشانه‌های تصویری در گرافیک وب‌سایت و اپلیکیشن نشان داد که نویسندگان این حوزه به موضوعاتی همچون اپک، اپلیکیشن، احساس و ادارک مشتری، رابط کاربر گرافیکی، بازی موبایلی، پایگاه‌های اطلاعاتی، پژوهش‌های شناختی، تجربه کاربری، تعامل انسان و رایانه، تلفن همراه، رایانه، ردیابهای چشمی، رسانه تعاملی، رسم‌الخط فارسی، طراحی رابط کاربر گرافیکی، طراحی وب‌سایت، فرهنگ بصری دیجیتال، فناوری رسانه، کاربردپذیری رابط کاربری و.. در مقالات و آثار خود پرداخته‌اند.
 

سروش فتحی، زهرا دادگرفرد، پروین داداندیش، زهرا زارع،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر بر آن‌ است که تجربه ‌ی زیسته ی زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی را به صورت کیفی مورد مداقه قرار داده تا بتواند از فرآیند زیسته ی آنها الگو یا مدلی بومی استخراج کرده که دیگر زنان سرپرست خانوار نیز بهره ببرند.
روش پژوهش: جهت انجام مصاحبه، از روش نمونه‌ گیری گلوله برفی استفاده شده است. مصاحبه‌ها به صورت حضوری و تا رسیدن به نقطه اشباع توسط محقق انجام شد. از این رو پژوهشگر تا مرحله‌ی اشباع نظری با 13نفر زن سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی مصاحبه انجام داده است.  
یافته‌ها: بصورت کلی 157کد باز،  42 محوری ، 15 کد انتخابی و یک مقوله محوری از مصاحبه‌های استخراج گردید. نتایج حاصل نشان داد مقوله عِلّی،نیازمالی و عدم تأمین نیازهای اساسی و  نابسامانی خانواده تأثیر به سزایی داشته است. وجود سازمان های حمایتی و خیریه ها، قوانین حمایت از زنان سرپرست خانوار، دریافت تسهیلات از سازمان حمایت کننده جز مقولات مداخله گر می باشد. همچنین تعهدات خانوادگی زیاد و عدم حمایت اجتماعی و خانوادگی به عنوان مقوله ی زمینه ای شناخته شد. در این بین راهبردهایی برای زنان سرپرست خانوار وجود دارد که از جمله بهره گیری از خدمات و تسهیلات حمایتی سازمان های دولتی و خیریه ها، دریافت آموزش مهارت های اقتصادی و اجتماعی، استفاده از تسهیلات و برنامه ها و خدمات را می توان نام برد. همین امر باعث شده که آثار و پیامدهایی از جمله افزایش درآمد و اشتغال زایی، کاهش تنش های خانوادگی و اجتماعی را در پی داشته باشد. مقوله محوری نیازبه توانمندی اقتصادی است. زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی از ابتدا تجربه و مهارت اقتصادی کافی و حتی آمادگی لازم جهت سرپرست شدن را نداشتند.
نتیجه‌گیری: توانمندی اقتصادی سبب کاهش محرومیت و ملحق شدن آنان به گروه های اجتماعی شده است. که پیامد ارتقا موقعیت اجتماعی و اقتصادی را نیز به همراه داشته است.

 

الهام عسکریان کاخ، سمیه سادات آخشیک، عبدالحسین فرج پهلو، رضا رجبعلی بگلو،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: هدف مطالعه، واکاوی وضعیت فقر اطلاعاتی بهورزهای شهر تهران بود. پرسش اصلی پژوهش بررسی وضعیت فقر اطلاعاتی آن‌ها بر اساس مؤلفه‌های نظریه فقر اطلاعاتی چتمن بود.
روش: روش این مطالعه پیمایشی، شامل شناسایی و تحلیل مؤلفه‌های فقر اطلاعاتی بود. جامعه آماری شامل 154 بهورز بود. نمونه‌گیری با روش تصادفی طبقه‌بندی‌شده، و گردآوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه محقق‌ساخته انجام شد.
یافته‌ها: میان مؤلفه‌های فقر اطلاعاتی، مؤلفه «فریب» با بالاترین میانگین، نشان‌دهنده تلاش بهورزها برای نمایش واقعیتی نادرست بود. «پنهان‌کاری» یعنی عدم افشای اطلاعات، در رتبه دوم و پس‌ازآن «ربط موقعیتی» قرار داشت که بیانگر گزینش اطلاعات توسط بهورزها بود. «خطرگریزی» با پایین‌ترین میانگین، نشان از واهمه بهورزها از پیامدهای اطلاع‌یابی داشت.
نتیجه­ گیری: بیشترین بهورزها در گروه فریب‌کار قرار گرفتند. گروه دوم متعلق به افرادی بود که سودمندی اطلاعات را با موقعیت خود سنجیده‌اند. دسته سوم به گروه پنهان‌کار اختصاص داشت درحالی‌که کمترین تعداد در گروه خطرگریز قرار داشتند. قرارگیری برخی بهورزها در دودسته، به همپوشانی برخی از مؤلفه‌ها اشاره داشت، بنابراین افراد به‌سادگی در یک الگوی خاص قرار نمی‌گیرند و ممکن است در شرایط مختلف به‌طور متفاوتی عمل کنند. همچنین، مؤثرترین عامل بر فریبکاری، کاهش خطر جست‌وجوی اطلاعات و بی‌اعتمادی بود. ارزشمندی اطلاعات و استفاده از اطلاعات خودی‌ها در ربط موقعیتی تأثیر به سزایی داشت. مقابله با کمبود مهارت‌های پردازش اطلاعات و بی‌اعتمادی انگیزه اصلی پنهان‌کاری بود. عوامل تأثیرگذار بر خطرگریزی، نامرتبط دانستن اطلاعات و حفظ حریم خصوصی بود. بنابراین نیاز به ایجاد فرهنگی از شفافیت و اعتماد، دسترسی به اطلاعات مرتبط و زیرساخت‌های آموزشی احساس می‌شود

کیمیا تقی زاده میلانی، معصومه کربلاآقایی کامران، امیر غائبی،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی معیار‌های ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی است.
روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب و چارچوب سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شده است. در جستجوی منابع از کلیدواژه‌های مرتبط برای یافتن پژوهش‌ها در پایگاه‌های ناشران مختلف و نیز جستجوی استنادی استفاده شده است تا جامعیت منابع شناسایی‌شده تأمین شود. همچنین با کنترل چند مرحله‌ای و اعمال معیارهای ورود و خروج از 3080 منبع، در نهایت 49 منبع انگلیسی انتخاب شدند. همچنین برای کنترل کیفیت کدهای استخراج‌شده و حفظ پایایی مدل طراحی‌شده از شاخص کاپا استفاده شده است.
یافته‌ها: معیارهای ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده در هشت مؤلفه شامل آماده‌سازی داده‌ها، کیفیت داده‌ها، شرایط فیزیکی و ویژگی‌های فنی، مدیریت و ویژگی‌های فراداده‌ای، اصول اخلاقی داده‌ها، معیارهای مربوط به مدرک، هماهنگی با اصول FAIR، و خط‌ومشی و مسائل پایگاه شناسایی شد که شامل 38 گویه بود.
نتیجه‌گیری: در این پژوهش معیارهای ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی شناسایی شدند. به‌کارگیری این معیارها می‌تواند به حفظ و نگهداری پایدار داده‌ها در مخازن داده، ارتقای کیفیت داده‌ها و تقویت زیرساخت‌های پژوهشی منجر شود.
 

مسعود بختیاری، سعید غفاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: این‌ تحقیق‌ در پی‌ بررسی‌ رابطه‌ سواد رسانه‌ای با میزان‌ استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای در بین‌ کتابداران است‌. استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای مسائلی‌ هستند که‌ امروزه‌ در بین‌ کتابداران از اهمیت‌ بیشتری برخوردار است‌.
روش: روش‌ پژوهش‌ از نوع‌ مطالعات‌ توصیفی‌- همبستگی‌ بود. جامعه‌ آماری تحقیق‌ کلیه‌ کتابداران کتابخانه‌های عمومی استان قم است که تعداد آن‌ها 112 نفر است و حجم‌ نمونه‌ به‌ تعداد 80 نفر به‌ روش‌ نمونه‌گیری در دسترس‌ انتخاب‌ شدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌ استفاده شد. روایی‌ پرسشنامه‌ها با نظر اساتید و پایایی‌ آن‌ از طریق‌ ضریب‌ آلفای کرونباخ‌ تأیید شد.
یافته‌ها: داده‌ها از طریق‌ ضریب‌ همبستگی‌ پیرسون‌ و تحلیل‌ واریانس‌ یک‌طرفه‌ در نرم‌افزار SPSS تحلیل‌ شد. نتایج‌ نشان‌ داد بین‌ سواد رسانه‌ با میزان‌ استفاده‌ از فضا مجازی رابطه‌ معنی‌داری وجود ندارد ٠٥/٠ p>. بین‌ سواد رسانه‌ای و مؤلفه‌های آن‌ با پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای رابطه‌ منفی‌ وجود دارد ٠١/٠p<. از بین‌ متغیرهای جمعیت‌ شناختی‌، رابطه‌ رشته‌ تحصیلی‌ باسواد رسانه‌ای و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای و رابطه‌ نوع‌ رسانه‌ با میزان‌ استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای معنی‌دار است.
نتیجه‌گیری: نتایج‌ این‌ پژوهش‌ هم‌ در حوزه‌ نظری و هم‌ کاربردی دستاوردهای قابل‌توجهی‌ داشت‌ به‌طوری‌که‌ می‌توان‌ با تقویت‌ سواد رسانه‌ای، آگاهی‌ و مهارت‌ کتابداران را در زمینه‌ اخبار و اطلاعات‌ رسانه‌ای افزایش‌ و پذیرش‌ اخبار نادرست‌ و غیرواقعی‌ در فضای مجازی پیشگیری کرد.
 


دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده


فاطمه سلمانی، محمدرضا کیانی، محمد اکبری بورنگ،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: باتوجه‌به اهمیت رسانه‌های اجتماعی و محبوبیت اینستاگرام به‌عنوان یک پلتفرم محبوب در بین جوانان و به‌ویژه بانوان، این پژوهش به مطالعه نقش تعدیل‌گری جنسیت در رابطه بین تصویر بدن با استفاده از اینستاگرام و عزت‌نفس با استفاده از اینستاگرام پرداخت. هدف فرعی از پژوهش بررسی رابطه بین تصویر بدن و عزت‌نفس در کاربران اینستاگرام به‌صورت کلی، مقایسه میزان تصویر بدن و عزت‌نفس بین بانوان و آقایان کاربران اینستاگرام، بررسی تأثیر میزان و نوع استفاده از اینستاگرام بر تصویر بدن در بانوان و آقایان، تحلیل تفاوت درشدت اثر تصویر بدن بر عزت‌نفس در زنان و مردان به‌عنوان نقش تعدیل‌گراست.
روش: این پژوهش همبستگی با استفاده از پرسش‌نامه‌های «تصویر بدن»، «عزت‌نفس» و «استفاده از اینستاگرام» در نمونه‌ای به حجم 375 نفر از جامعه دانشجویان دانشگاه بیرجند که به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقاتی نسبتی انتخاب‌شده بودند، انجام شد.
یافته‌ها: جنسیت به‌عنوان متغیر تعدیلگر در رابطه بین تصویر بدن و استفاده از اینستاگرام و عزت‌نفس و استفاده از اینستاگرام معنادار بود. رابطه بین تصویر بدن و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان آقا معنادار نبود؛ اما رابطه بین تصویر بدن و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان خانم معنادار و مستقیم بود. همچنین بین عزت‌نفس و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان آقا رابطه معناداری وجود نداشت، درحالی‌که رابطه بین عزت‌نفس و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان خانم معنادار و معکوس بود.
نتیجه‌گیری: امروزه رسانه‌های اجتماعی فراوانی وجود دارند که استفاده از آن‌ها در بین مردم و به‌ویژه جوانان گسترش روزافزونی دارد و امکانات زیادی را در اختیار کاربران خود قرار داده‌اند. دراین‌بین تمرکز بیشتر کاربران رسانه‌های اجتماعی بر روی اینستاگرام است. به دلیل مهم بودن تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر روی مباحث روان‌شناختی، سعی بر این شد در این پژوهش تحقیقی کامل در مورد جنسیت به‌عنوان متغیر تعدیلگر بر روی ارتباط دو متغیر روان‌شناختی تصویر بدن و عزت‌نفس با استفاده از اینستاگرام صورت گیرد تا مسیر برای تصمیم‌گیران عرصه رسانه‌های اجتماعی هموارتر شود. درنهایت بر اساس نتایج این پژوهش استفاده از اینستاگرام و تأثیر مباحث روان‌شناختی بر روی خانم‌ها بیشتر از آقایان است.

مهدیه میرزابیگی، ریحانه بحری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف­پذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیش­بینی سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 است.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی، جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در حدود 17000، نمونه پژوهش از طریق محاسبه فرمول کوکران، 375 نفر و روش نمونه‎گیری، در دسترس بود. ابزار پژوهش، سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ  (1999)، پرسشنامه انعطاف­پذیری شناختی ساخته­شده توسط دنیس و وندروال  در سال 2010 و پرسشنامه سواد اطلاعاتی که با استفاده از پرسشنامه­های پژوهش سِنگ  و همکاران (2020)، پینتو  و همکاران (2020) و لی  و همکاران (2020) و براساس چارچوب سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی (2016) تهیه‌شده، بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده­ها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و رگرسیون گام‎به‎گام در نرم­افزار اس­پی­اس­اس استفاده شد.
یافته­های پژوهش: یافته­ها نشان داد، در آزمون رگرسیون خطی، انعطاف­پذیری شناختی، ۳۶٫۸ درصد و گشودگی به تجربه، ۴۹٫۶ درصد از واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کرد. در آزمون رگرسیون به روش گام­به­­گام، در گام اول، مؤلفه گشودگی به تجربه به‌تنهایی میزان ۵۰٫۹ درصد و در گام دوم، متغیر گشودگی به تجربه در حدود ۴۳٫۱ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی و سپس، انعطاف­پذیری شناختی ۱۹٫۵ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی را تبیین کرد ( 000/0 p=). همچنین، درمجموع دو متغیرِ گشودگی به تجربه و انعطاف­پذیری شناختی ۶۲٫۶ درصد واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کردند.
نتیجه‎گیری: نتایج پژوهش نشان داد، متغیر گشودگی به تجربه (به میزان بیشتر) و انعطاف­پذیری شناختی توانستند پیش­بینی­کننده میزان سواد اطلاعاتی آزمودنی­ها باشند؛ بنابراین، نتایج پژوهش می‎تواند، سبب آگاهی پژوهشگران از ویژگی­های شناختی تأثیرگذار بر سواد اطلاعاتی و همین‌طور، اندیشیدن راه‌حل‌هایی برای کمک به دانشجویان برای ارتقای سواد اطلاعاتی آنان و کمک به مشکلات احتمالی مرتبط با کمبود سواد اطلاعاتی‌شان شود.

سهیلا شیرژیان، سید مهدی میرمهدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: چت‌بات‌ها به‌عنوان یکی از دستاوردهای هوش مصنوعی، توانسته‌اند شیوه ارائه خدمات مشتری را دگرگون سازند. با گسترش این فناوری در سازمان‌ها، شناخت عواملی که بر قصد استفاده مشتریان از چت‌بات‌های هوشمند تأثیرگذارند، به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل‌شده است. پژوهش حاضر با رویکرد مدل‌های پذیرش فناوری، در پی تبیین عوامل مؤثر بر تمایل مشتریان به استفاده از چت‌بات‌ها در تعاملات خدماتی است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی، کاربردی و به روش توصیفیپیمایشی انجام‌شده است. در این پژوهش، جامعه آماری شامل کلیه افرادی است که به‌عنوان مشتری، تجربه استفاده از خدمات چت‌بات‌های مبتنی بر هوش مصنوعی را داشته‌اند. نمونه آماری این تحقیق شامل ۲۳۰ نفر از این افراد است. به‌منظور تحلیل داده‌های گردآوری‌شده، پس از تأیید شاخص‌های اندازه‌گیری، مدل ساختاری پژوهش، با بهره‌گیری از نرم‌افزار SmartPLS ارائه و آزمون شده است.
یافته‌ها: این تحقیق به بررسی درک چگونگی و چرایی تصمیم کاربران برای استفاده از چت‌بات‌های مبتنی بر هوش مصنوعی پرداخت. بر اساس اهداف تحقیق، 9 فرضیه به‌منظور بررسی و ارزیابی تعریف و طراحی شد و از میان 9 فرضیه مطرح‌شده، 7 فرضیه تأیید و 2 فرضیه رد شد.
نتیجه‌گیری: با ادغام ربات‌های چت در فرایندهای تجاری، سازمان‌ها می‌توانند کانالی نوآورانه برای ارتباط با مشتریان ایجاد کنند. چت‌بات‌ها به دلیل ارتباط مستقیم با کاربران و نقش آن‌ها در تسهیل فرایندهای مختلف، نیازمند طراحی با دقت و توجه به اصول کاربردپذیری هستند. یک چت‌بات کاربرپسند نه‌تنها موجب افزایش رضایت کاربران بلکه به پذیرش بیشتر این فناوری‌ها در میان عموم مردم کمک کند.

علی ساعتچی، حدیثه قنبری، انیس میری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: افزایش کمی و کیفی کتابخانههای دیجیتال، پدیده‌ای است که در پاسخ به نیاز روزافزون جامعه در جهت دستیابی به اطلاعات به وجود آمده است. این مقاله با هدف این مقاله شناسایی عوامل مؤثر در کاربرد قوانین حق مؤلف در کتابخانه‌های دیجیتال تدوین‌شده است.
روش‌شناسی: پژوهش حاضر،  ازنظر هدف کاربردی و نوع جمع‌آوری دادهها، کیفی  و از نوع روش فراترکیب انجام شد. همچنین ابزار گردآوری دادهها و اطلاعات، مقالات علمی پژوهشی منتشرشده در نشریات معتبر فارسی و انگلیسی در12سال اخیر بود. از 342 مقاله استخراج‌شده طی مراحل فراترکیب، 58 مقاله با استفاده از کلیدواژه‌های فارسی  حق مؤلف، مالکیت فکری، کتابخانه دیجیتال و کلیدواژه‌های انگلیسی Copyright,intellectual property,digital libraries در پایگاههای اطلاعاتی نورمگز، مگیران،SID Science Direct, Emerald, Springer EBSCO, SEVIER, Wiley انتخاب گردید. در این پژوهش ابتدا برای تمام عوامل استخراج‌شده از مطالعات پیشین، کدی در نظر گرفته و سپس با در نظر گرفتن مفهوم هر یک از کدها، در یک مفهوم مشابه دسته‌‌بندی شدند.‌ برای کنترل کدها و مقوله‌های استخراجی از دو کدگذار استفاده شد و شاخص موردنظر در این زمینه، شاخص «کاپا»ست.
یافته‌ها:  بر اساس تحلیل‌های صورت‌گرفته به‌ کمک روش تحلیل محتوا، درمجموع، تعداد 8 مقوله اصلی (سیاست‌گذاری ، ماهیت محتوا، توسعه فناوری، حمایت از استفاده‌کنندگان، حمایت از پدیدآورندگان، تولیدکنندگان محتوا، ماهیت استفاده، فرهنگ‌سازی ) و 18مقوله فرعی برای حق مؤلف در کتابخانه دیجیتال کشف و استخراج شد. برای رتبه‌بندی عوامل از آزمون فریدمن استفاده شد.  نتایج آزمون نشان داد؛ در این آزمون بیشترین مقدار میانگین 12/84است، بدین ترتیب عامل «توسعه فناوری‌ها» از بالاترین  درجه اهمیت و رتبه اول برخوردار است. همچنین عوامل «ماهیت استفاده » و «حمایت از پدیدآورندگان » به‌عنوان رتبه دوم و سوم اهمیت قرار دارند. از طرف دیگر عوامل «ماهیت محتوا»، «تولیدکنندگان محتوا» و «حمایت از استفاده‌کنندگان» به ترتیب از کمترین درجه اهمیت برخوردار هستند.
 نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان می‌دهد، قوانین حق مؤلف در  کتابخانه‌های دیجیتال با کتابخانه‌های سنتی تفاوت زیادی دارند. بر اساس  نتایج پژوهش، کتابخانه‌های دیجیتال برای ارائه خدمات به کاربران خود باید نیازمندنگرشی ژرف‌‌تر درزمینه قوانین حق مؤلف باهدف رعایت حقوق تولیدکنندگان  و استفاده‌کنندگان منابع اطلاعاتی هستند.

رحمان معرفت، محمود سنگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی روش‌های اعتباریابی منابع در بین دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند اجرا شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، با روش گراندد تئوری و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش شامل دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند و شامل67 نفر بودند. گردآوری داده‌ها با کمک مصاحبۀ نیمه‌ساختاریافته انجام شد. فرآیند انجام مصاحبه‌ها تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. از مصاحبه شانزدهم تا بیستم داده‌های بدست آمده تکراری بود بر همین اساس پژوهشگران اقدام به توقف گردآوری داده‌ها نمودند. تحلیل همزمان داده‌های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری با کمک نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شد. برای تعیین اعتبار پژوهش از روش بررسی به‌وسیله اعضاء استفاده شد که برای این منظور بعد از کدگذاری اولیه، کدها و مقوله‌ها برای دست‌کم 10 نفر از مصاحبه‌شوندگان ارسال شد و مورد تأیید آن‌ها قرار گرفت. در پژوهش حاضر، رهیافت ساختگرایانه در گراندد تئوری مبنای کار قرار گرفته است، بنابراین مدل پارادایمی ارائه نشد.
یافته­‌های پژوهش: در کدگذاری محوری داده‌ها، در مجموع شش چالش اصلی مرتبط با اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی حاضر در مصاحبه‌ها همچون عدم آشنایی با بررسی تخلفات پژوهشی، عدم آشنایی با سرقت علمی، عدم آشنایی با نرم‌افزارهای سرقت علمی و غیره بدست آمد. همچنین 15 کد محوری مرتبط با پرسش دوم پژوهش، چگونگی اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی بدست آمد. 
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد آموزش شیوه اعتباریابی منابع به دانشجویان علوم ورزشی حاضر در پژوهش احساس می‌شود و آموزش آنان می‌تواند چالش‌های اعتباریابی منابع را در بین دانشجویان کمتر نماید و شیوه اعتباریابی منابع آنان را بهبود بخشد.
 

محمد مرادی، سمیرا دانیالی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: دانشگاه‌ها هر نیم‌سال تحصیلی به‌منظور آگاهی از تحقق استانداردهای کیفیت، به ارزیابی کیفیت آموزشی استادان بر اساس شاخص‌های ارزشیابی تعیین‌شده توسط وزارت علوم می‌پردازند. اما هیچ‌گاه بررسی نشده است که کدام‌یک از شاخص‌های تعیین‌شده، تأثیر بیشتری برافزایش تعامل دانشجو با استاد و محتوای دروس و درنتیجه افزایش یادگیری و بازدهی دانشجویان داشته است. همچنین، روش‌هایی مانند تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندشاخصه (MADM) تنها نظرات خبرگان را برای هر یک از شاخص‌های ارزشیابی می‌سنجند که ممکن است با واقعیت در تناقض باشد. لذا هدف این پژوهش ارائه الگویی به‌منظور افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس بر اساس تکنیک‌های داده‌کاوی است.
روش پژوهش: به‌منظور بررسی اهمیت هر شاخص ارزشیابی در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس، از تکنیک‌های داده‌کاوی و مدل رگرسیون استفاده‌شده است. همچنین به ارائه مدل طبقه‌بندی درخت تصمیم به‌منظور پیش‌بینی وضعیت تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگی‌های یک استاد پرداخته‌شده است.
یافته‌ها: بر اساس نتایج بدست آمده، شاخص ارزشیابی «داشتن طرح درس مناسب و جامعیت و پیوستگی در ارائه مطالب» با ضریب 28.907 بیشترین تأثیر را در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش میانگین نمرات دانشجویان داشته است. شاخص ارزشیابی «آداب و رفتار اجتماعی با دانشجویان و احترام متقابل» با ضریب 12.069 دومین عامل تأثیرگذار بوده است. همچنین شاخص ارزشیابی «مدیریت نظم و زمان کلاس» با ضریب 11.597 سومین عامل تأثیرگذار است.
نتیجه‌گیری: میزان اهمیت بدست آمده برای هر شاخص ارزشیابی و مدل طبقه‌بندی ایجادشده می‌تواند به استادان و مدیران آموزشی به‌منظور تعیین شیوه تدریس و مدیریت کلاس در جهت افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش بازدهی و میانگین نمرات آن‌ها کمک کند.

یعقوب نوروزی، حمیدرضا رادفر، نیره جعفری فر،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف مقاله، ارزیابی رابط کاربر وب‌سایت ناشران برتر انتشارات علمی در سطح بین‌المللی بر اساس مدل کسب‌‌‌وکار نوآورانه بی‌توسی است.
روش پژوهش: این پژوهش به‌صورت پیمایشی‌کاربردی و با رویکرد توصیفیتحلیلی انجام‌شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 100 وب‌سایت ناشر برتر بین‌المللی انتشارات علمی است. ابزار مقاله سیاهه وارسی محقق ساخته بر مبنای شاخص‌های تجارت الکترونیکی مدل بی‌تو‌سی و با الهام از مدل و مؤلفه‌های ارزیابی رابط کاربری نیلسن (۱۹۹۳) شامل 52 مؤلفه در سه بخش جاذبه ظاهری در وب‌سایت، تقویت ساختار محتوا و اعتماد و وفاداری است.
یافته‌ها: مؤلفه تماس با ما و طرح یکسان سایت در مرورگرهای مختلف با رعایت 98%، مؤلفه‌ داشتن کارکرد لازم و امکان بازگشت به صفحه اول در هر صفحه با رعایت 95 % و مؤلفه سهولت در خوانایی فونت با میزان رعایت 91% به ترتیب در بین شاخص‌های اعتماد و وفاداری، ساختار محتوا و جاذبه ظاهری با‌ اهمیت‌ترین برای جامعه آماری بودند. 83 % جامعه آماری از نمادهای غیر متنی- صوت استفاده نکرده بودند، در 75 % جامعه آماری امکان نظرسنجی آثار فروش وجود نداشت. 69% جامعه آماری فاقد پرتال فروش یا نمایندگی کتاب‌فروشی بودند و جامعه آماری به ترتیب در بین شاخص‌های جاذبه ظاهری، اعتماد و وفاداری، تقویت ساختار (محتوا) ضعیف‌ترین عملکرد را در این سه شاخص داشتند.
نتیجه‌گیری: تأمین نیاز مخاطبان کم‌توان یا ناتوان توسط هیچ‌کدام از صد وب‌سایت بین‌المللی برتر انتشارات علمی به‌طور کامل رعایت نشده است که یک نقص اساسی در شاخص دسترس‌پذیری طراحی رابط کاربری محسوب می‌شود. برای رفع این ضعف پیشنهاد می‌گردد در وب‌سایت‌های موردمطالعه، اصول استاندارد دبلیو.سی.اِی.جی. رعایت شود.

دکتر سیف اله اندایش، دکتر زهرا کیان راد،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر قابلیت‌های هوش مصنوعی بر خلاقیت سازمانی، با تأکید بر نقش میانجی تسهیم دانش، در میان کتابداران کتابخانه‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی مستقر در تهران انجام شده است.
روش‌ پژوهش: روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی و از منظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کتابداران شاغل در کتابخانه‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی شهر تهران بود. با توجه به محدود بودن حجم جامعه، روش سرشماری برای گردآوری داده‌ها مورد استفاده قرار گرفت و در مجموع ۲۱۴ پرسشنامه تکمیل و وارد تحلیل شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از ابزارهای معتبر و استاندارد بهره گرفته شد. میزان استفاده از هوش مصنوعی از طریق پرسشنامه‌ای ۲۲‌گویه‌ای در پنج بعد (مدیریت هوش مصنوعی، تصمیم‌گیری مبتنی بر هوش مصنوعی، زیرساخت هوش مصنوعی، آمادگی برای هوش مصنوعی، و مهارت‌های مرتبط با هوش مصنوعی) که از مطالعه چن و همکاران (۲۰۲۲) اقتباس شده بود، ارزیابی گردید. خلاقیت سازمانی با ابزار 15‌گویه‌ای طراحی‌شده توسط لیائو و وو (2013) سنجیده شد. شاخص تسهیم دانش نیز با استفاده از پرسشنامه داماج و همکاران (۲۰۱۶) شامل ۱۲ گویه ارزیابی گردید. تمامی ابزارها بر اساس طیف پنج‌درجه‌ای لیکرت طراحی شدند. روایی ابزارها از طریق تحلیل روایی همگرا و واگرا و پایایی آن‌ها با محاسبه آلفای کرونباخ تأیید شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، هوش مصنوعی اثر مثبت و معناداری بر تسهیم دانش دارد. از سوی دیگر، تسهیم دانش با خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری برقرار می‌سازد.
بحث و نتیجه‌گیری: تحلیل‌ها بیانگر آن است که تسهیم دانش به‌عنوان یک متغیر میانجی کامل، نقش مهمی در پیوند میان قابلیت‌های هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی ایفا می‌کند.
اصالت: این پژوهش به غنای ادبیات مرتبط با هوش مصنوعی در حوزه کتابداری کمک کرده و خلأهای موجود در فهم روابط میان فناوری‌های نوین و خلاقیت سازمانی در کتابخانه‌ها را آشکار می‌سازد.
 
رضا ناصری جهرمی، مهدی محمدی، مرضیه عبدالوهابی، سولماز خادمی، مجید کوثری، صدیقه شادی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: این پژوهش رویکرد سنتز پژوهی به مفهوم سواد اطلاعاتی انتقادی بود.
روش­شناسی: این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از رویکرد پنج مرحله‌ای تفسیری-انتقادی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش متمرکز بر منابع دست اول نزدیک به زمینه پژوهش حاضر بود. معیار انتخاب مطالعات مورد بررسی همسویی و هم­راستایی با هدف، عنوان و متغیرهای پژوهش حاضر است ودر همین راستا جست­و ­جوی منابع با توجه به سئوال پژوهش و بر اساس دانش کسب شده از مرور پیشینه نظری صورت گرفت که واژگان کلیدی وارد شده در موتورها و پایگاه­های جست­و ­جوگر علمی مانند وب آف ساینس، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت، الزیویر، اسکوپوس عبارت بودند از: رویکرد سنتزپژوهی، سواد رسانه­ای، سواد انتقادی، سواد اطلاعاتی_انتقادی و اخبار اطلاعاتی. پـس از آن که داده­هـای گردآوری شده به نقطه اشباع رسید و نیازی تا جایی که انتخاب مطالعات دیگر نیازی نبود،  فرایند بررسی و تفسیر آغاز گرفت. یا­فته­های به دست­آمده از تحلیل و ترکیب گزارش­های پژوهشی عوامل مرتبط با سواد اطلاعاتی انتقادی در سه مضمون اصلی «علم‌سنجی سواد اطلاعاتی»، «همبستگی سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی» و «سواد اطلاعاتی رسانه‌ای» دسته‌بندی نمود.
نتیجه: درواقع یک شناخت، آگاهی، مهارت لازم با چارچوب استاندارد از سواد اطلاعاتی و انتقادی به صورت مستقل می تواند زیرساخت و بنیان مناسبی را برای تعامل سواد اطلاعاتی و سواد انتقادی فراهم آورد که سبب ایجاد تعادل و تعامل بین ظرفیت و توانائی های کنجکاوی, خلاقیت و قضاوت در افراد خواهد شد.

خانم شهلا بوعذار، دکتر علیرضا قربانی، دکتر نازمحمد اونق،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

مقاله با هدف شناسایی رابطه بین میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی با سرمایه اجتماعی در دانش‌آموزان متوسطه شهر اهواز انجام یافته است. روش تحقیق توصیفی و پیمایشی و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش‌آموزان دوره متوسطه شهر اهواز بودند که از این تعداد، طبق فرمول کوکران تعداد 320 نفر به عنوان نمونه با استفاده از نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌های سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی بوردیو و استفاده از شبکه‌های مجازی لی (2005) بود. تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.یافته‌های پژوهش نشان داد: بین مولفه‌های مفید بودن، سازگاری، تاثیر اجتماعی و لذت درک شده با متغیر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی رابطه معنادار و مثبت برقرار است. یعنی شبکه‌های اجتماعی مجازی با بالا بردن سازگاری افراد، با گذاشتن تاثیر اجتماعی بر روی کنش افراد، بالا بردن لذت درک شده در افراد و مفید واقع شدن این شبکه‌ها باعث افزایش لایه‌های سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی افراد شده است. استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی می‌تواند میزان سرمایه اجتماعی در دانش‌آموزان متوسطه شهر اهواز را پیش‌بینی کنند.سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی دانش‌آموزان با استفاده از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی قابل افزایش است
 
محمد حسین مرزبان، رحمان شریف زاده، علیرضا پورابراهیمی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

با تبدیل شدن اطلاعات به ارزشمندترین دارایی سازمان‌ها و افزایش پیچیدگی تهدیدات سایبری، سرمایه‌گذاری کلانی بر راهکارهای امنیتی صورت گرفته است. با این حال، شواهد نشان می‌دهد که بیش از ۹۰ درصد نقض‌های امنیتی عمده ریشه در خطاهای انسانی دارد. این امر، اهمیت پرداختن به «فرهنگ امنیت اطلاعات» را به‌عنوان مکمل ضروری راهکارهای فنی، بیش از پیش آشکار می‌سازد. مدل‌های سنتی فرهنگ امنیت اطلاعات (مانند مدل‌های شاین و هافستد) عمدتاً انسان‌محور بوده و نقش کنشگران غیرانسانی را نادیده می‌گیرند. این شکاف نظری، ضرورت به‌کارگیری چارچوب‌های جامعی مانند نظریه کنشگر-شبکه (ANT) را برای درک تعامل پویای تمامی عوامل مؤثر ایجاب می‌کند. این مطالعه با هدف پرکردن این شکاف و شناسایی مولفه‌های انسانی و غیرانسانی مؤثر در فرهنگ امنیت اطلاعات در یک سازمان مالی حیاتی انجام شد. پژوهش حاضر به روش کیفی تفسیرگرایانه و با تحلیل مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با ۲۵ مدیر، کارشناس و کاربر در بانک مرکزی ایران، همراه با مشاهده میدانی و بررسی اسناد انجام شد. یافته‌ها نشان داد فرهنگ امنیتی حاصل تعامل پویای سه گروه انسانی است: ۱) مدیران ارشد (تصمیم‌گیران راهبردی)، ۲) کارکنان (اجراکنندگان رفتارهای روزمره) و ۳) تیم‌های فنی (ترجمه‌کنندگان سیاست‌ها به اقدامات عملی). همچنین، پنج دسته کنشگر غیرانسانی شناسایی شد: سیاست‌ها (مثل ISO 27001)، فناوری‌ها (نظیر SIEM و MFA)، زیرساخت‌ها، اسناد و فرآیندهای سازمانی. نکته کلیدی، نقش کنشگران هیبریدی (ترکیب انسان-فناوری) مانند سیستم‌های احراز هویت بود که رفتار کاربران را تغییر می‌دهند. در مقایسه با مدل‌های خطی، این پژوهش ثابت کرد بهبود فرهنگ امنیتی نیازمند طراحی شبکه‌ای است که تعامل متقابل تمام کنشگران را مدنظر قرار دهد. پیشنهادها شامل توسعه فناوری‌های کاربرپسند، الگوسازی مدیران، و ادغام امنیت در فرآیندهای کاری است. این چارچوب برای سازمان‌های مالی و حاکمیتی که با چالش‌های مشابه روبرو هستند، کاربرد دارد.
 

صفحه 14 از 15     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تعامل انسان و اطلاعات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Human Information Interaction

Designed & Developed by : Yektaweb