287 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
رحمان معرفت، محمود سنگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی روشهای اعتباریابی منابع در بین دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند اجرا شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، با روش گراندد تئوری و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش شامل دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند و شامل67 نفر بودند. گردآوری دادهها با کمک مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام شد. فرآیند انجام مصاحبهها تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. از مصاحبه شانزدهم تا بیستم دادههای بدست آمده تکراری بود بر همین اساس پژوهشگران اقدام به توقف گردآوری دادهها نمودند. تحلیل همزمان دادههای گردآوری شده با استفاده از کدگذاری با کمک نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شد. برای تعیین اعتبار پژوهش از روش بررسی بهوسیله اعضاء استفاده شد که برای این منظور بعد از کدگذاری اولیه، کدها و مقولهها برای دستکم 10 نفر از مصاحبهشوندگان ارسال شد و مورد تأیید آنها قرار گرفت. در پژوهش حاضر، رهیافت ساختگرایانه در گراندد تئوری مبنای کار قرار گرفته است، بنابراین مدل پارادایمی ارائه نشد.
یافتههای پژوهش: در کدگذاری محوری دادهها، در مجموع شش چالش اصلی مرتبط با اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی حاضر در مصاحبهها همچون عدم آشنایی با بررسی تخلفات پژوهشی، عدم آشنایی با سرقت علمی، عدم آشنایی با نرمافزارهای سرقت علمی و غیره بدست آمد. همچنین 15 کد محوری مرتبط با پرسش دوم پژوهش، چگونگی اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی بدست آمد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد آموزش شیوه اعتباریابی منابع به دانشجویان علوم ورزشی حاضر در پژوهش احساس میشود و آموزش آنان میتواند چالشهای اعتباریابی منابع را در بین دانشجویان کمتر نماید و شیوه اعتباریابی منابع آنان را بهبود بخشد.
محمد مرادی، سمیرا دانیالی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: دانشگاهها هر نیمسال تحصیلی بهمنظور آگاهی از تحقق استانداردهای کیفیت، به ارزیابی کیفیت آموزشی استادان بر اساس شاخصهای ارزشیابی تعیینشده توسط وزارت علوم میپردازند. اما هیچگاه بررسی نشده است که کدامیک از شاخصهای تعیینشده، تأثیر بیشتری برافزایش تعامل دانشجو با استاد و محتوای دروس و درنتیجه افزایش یادگیری و بازدهی دانشجویان داشته است. همچنین، روشهایی مانند تکنیکهای تصمیمگیری چندشاخصه (MADM) تنها نظرات خبرگان را برای هر یک از شاخصهای ارزشیابی میسنجند که ممکن است با واقعیت در تناقض باشد. لذا هدف این پژوهش ارائه الگویی بهمنظور افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس بر اساس تکنیکهای دادهکاوی است.
روش پژوهش: بهمنظور بررسی اهمیت هر شاخص ارزشیابی در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس، از تکنیکهای دادهکاوی و مدل رگرسیون استفادهشده است. همچنین به ارائه مدل طبقهبندی درخت تصمیم بهمنظور پیشبینی وضعیت تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگیهای یک استاد پرداختهشده است.
یافتهها: بر اساس نتایج بدست آمده، شاخص ارزشیابی «داشتن طرح درس مناسب و جامعیت و پیوستگی در ارائه مطالب» با ضریب 28.907 بیشترین تأثیر را در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش میانگین نمرات دانشجویان داشته است. شاخص ارزشیابی «آداب و رفتار اجتماعی با دانشجویان و احترام متقابل» با ضریب 12.069 دومین عامل تأثیرگذار بوده است. همچنین شاخص ارزشیابی «مدیریت نظم و زمان کلاس» با ضریب 11.597 سومین عامل تأثیرگذار است.
نتیجهگیری: میزان اهمیت بدست آمده برای هر شاخص ارزشیابی و مدل طبقهبندی ایجادشده میتواند به استادان و مدیران آموزشی بهمنظور تعیین شیوه تدریس و مدیریت کلاس در جهت افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش بازدهی و میانگین نمرات آنها کمک کند.
یعقوب نوروزی، حمیدرضا رادفر، نیره جعفری فر،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف مقاله، ارزیابی رابط کاربر وبسایت ناشران برتر انتشارات علمی در سطح بینالمللی بر اساس مدل کسبوکار نوآورانه بیتوسی است.
روش پژوهش: این پژوهش بهصورت پیمایشیکاربردی و با رویکرد توصیفیتحلیلی انجامشده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 100 وبسایت ناشر برتر بینالمللی انتشارات علمی است. ابزار مقاله سیاهه وارسی محقق ساخته بر مبنای شاخصهای تجارت الکترونیکی مدل بیتوسی و با الهام از مدل و مؤلفههای ارزیابی رابط کاربری نیلسن (۱۹۹۳) شامل 52 مؤلفه در سه بخش جاذبه ظاهری در وبسایت، تقویت ساختار محتوا و اعتماد و وفاداری است.
یافتهها: مؤلفه تماس با ما و طرح یکسان سایت در مرورگرهای مختلف با رعایت 98%، مؤلفه داشتن کارکرد لازم و امکان بازگشت به صفحه اول در هر صفحه با رعایت 95 % و مؤلفه سهولت در خوانایی فونت با میزان رعایت 91% به ترتیب در بین شاخصهای اعتماد و وفاداری، ساختار محتوا و جاذبه ظاهری با اهمیتترین برای جامعه آماری بودند. 83 % جامعه آماری از نمادهای غیر متنی- صوت استفاده نکرده بودند، در 75 % جامعه آماری امکان نظرسنجی آثار فروش وجود نداشت. 69% جامعه آماری فاقد پرتال فروش یا نمایندگی کتابفروشی بودند و جامعه آماری به ترتیب در بین شاخصهای جاذبه ظاهری، اعتماد و وفاداری، تقویت ساختار (محتوا) ضعیفترین عملکرد را در این سه شاخص داشتند.
نتیجهگیری: تأمین نیاز مخاطبان کمتوان یا ناتوان توسط هیچکدام از صد وبسایت بینالمللی برتر انتشارات علمی بهطور کامل رعایت نشده است که یک نقص اساسی در شاخص دسترسپذیری طراحی رابط کاربری محسوب میشود. برای رفع این ضعف پیشنهاد میگردد در وبسایتهای موردمطالعه، اصول استاندارد دبلیو.سی.اِی.جی. رعایت شود.
دکتر سیف اله اندایش، دکتر زهرا کیان راد،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر قابلیتهای هوش مصنوعی بر خلاقیت سازمانی، با تأکید بر نقش میانجی تسهیم دانش، در میان کتابداران کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی مستقر در تهران انجام شده است.
روش پژوهش: روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی و از منظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران بود. با توجه به محدود بودن حجم جامعه، روش سرشماری برای گردآوری دادهها مورد استفاده قرار گرفت و در مجموع ۲۱۴ پرسشنامه تکمیل و وارد تحلیل شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از ابزارهای معتبر و استاندارد بهره گرفته شد. میزان استفاده از هوش مصنوعی از طریق پرسشنامهای ۲۲گویهای در پنج بعد (مدیریت هوش مصنوعی، تصمیمگیری مبتنی بر هوش مصنوعی، زیرساخت هوش مصنوعی، آمادگی برای هوش مصنوعی، و مهارتهای مرتبط با هوش مصنوعی) که از مطالعه چن و همکاران (۲۰۲۲) اقتباس شده بود، ارزیابی گردید. خلاقیت سازمانی با ابزار 15گویهای طراحیشده توسط لیائو و وو (2013) سنجیده شد. شاخص تسهیم دانش نیز با استفاده از پرسشنامه داماج و همکاران (۲۰۱۶) شامل ۱۲ گویه ارزیابی گردید. تمامی ابزارها بر اساس طیف پنجدرجهای لیکرت طراحی شدند. روایی ابزارها از طریق تحلیل روایی همگرا و واگرا و پایایی آنها با محاسبه آلفای کرونباخ تأیید شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، هوش مصنوعی اثر مثبت و معناداری بر تسهیم دانش دارد. از سوی دیگر، تسهیم دانش با خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری برقرار میسازد.
بحث و نتیجهگیری: تحلیلها بیانگر آن است که تسهیم دانش بهعنوان یک متغیر میانجی کامل، نقش مهمی در پیوند میان قابلیتهای هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی ایفا میکند.
اصالت: این پژوهش به غنای ادبیات مرتبط با هوش مصنوعی در حوزه کتابداری کمک کرده و خلأهای موجود در فهم روابط میان فناوریهای نوین و خلاقیت سازمانی در کتابخانهها را آشکار میسازد.
رضا ناصری جهرمی، مهدی محمدی، مرضیه عبدالوهابی، سولماز خادمی، مجید کوثری، صدیقه شادی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: این پژوهش رویکرد سنتز پژوهی به مفهوم سواد اطلاعاتی انتقادی بود.
روششناسی: این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از رویکرد پنج مرحلهای تفسیری-انتقادی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش متمرکز بر منابع دست اول نزدیک به زمینه پژوهش حاضر بود. معیار انتخاب مطالعات مورد بررسی همسویی و همراستایی با هدف، عنوان و متغیرهای پژوهش حاضر است ودر همین راستا جستو جوی منابع با توجه به سئوال پژوهش و بر اساس دانش کسب شده از مرور پیشینه نظری صورت گرفت که واژگان کلیدی وارد شده در موتورها و پایگاههای جستو جوگر علمی مانند وب آف ساینس، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت، الزیویر، اسکوپوس عبارت بودند از: رویکرد سنتزپژوهی، سواد رسانهای، سواد انتقادی، سواد اطلاعاتی_انتقادی و اخبار اطلاعاتی. پـس از آن که دادههـای گردآوری شده به نقطه اشباع رسید و نیازی تا جایی که انتخاب مطالعات دیگر نیازی نبود، فرایند بررسی و تفسیر آغاز گرفت. یافتههای به دستآمده از تحلیل و ترکیب گزارشهای پژوهشی عوامل مرتبط با سواد اطلاعاتی انتقادی در سه مضمون اصلی «علمسنجی سواد اطلاعاتی»، «همبستگی سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی» و «سواد اطلاعاتی رسانهای» دستهبندی نمود.
نتیجه: درواقع یک شناخت، آگاهی، مهارت لازم با چارچوب استاندارد از سواد اطلاعاتی و انتقادی به صورت مستقل می تواند زیرساخت و بنیان مناسبی را برای تعامل سواد اطلاعاتی و سواد انتقادی فراهم آورد که سبب ایجاد تعادل و تعامل بین ظرفیت و توانائی های کنجکاوی, خلاقیت و قضاوت در افراد خواهد شد.
خانم شهلا بوعذار، دکتر علیرضا قربانی، دکتر نازمحمد اونق،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
مقاله با هدف شناسایی رابطه بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی با سرمایه اجتماعی در دانشآموزان متوسطه شهر اهواز انجام یافته است. روش تحقیق توصیفی و پیمایشی و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشآموزان دوره متوسطه شهر اهواز بودند که از این تعداد، طبق فرمول کوکران تعداد 320 نفر به عنوان نمونه با استفاده از نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامههای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی بوردیو و استفاده از شبکههای مجازی لی (2005) بود. تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.یافتههای پژوهش نشان داد: بین مولفههای مفید بودن، سازگاری، تاثیر اجتماعی و لذت درک شده با متغیر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی رابطه معنادار و مثبت برقرار است. یعنی شبکههای اجتماعی مجازی با بالا بردن سازگاری افراد، با گذاشتن تاثیر اجتماعی بر روی کنش افراد، بالا بردن لذت درک شده در افراد و مفید واقع شدن این شبکهها باعث افزایش لایههای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی افراد شده است. استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی میتواند میزان سرمایه اجتماعی در دانشآموزان متوسطه شهر اهواز را پیشبینی کنند.سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی دانشآموزان با استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی قابل افزایش است
محمد حسین مرزبان، رحمان شریف زاده، علیرضا پورابراهیمی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
با تبدیل شدن اطلاعات به ارزشمندترین دارایی سازمانها و افزایش پیچیدگی تهدیدات سایبری، سرمایهگذاری کلانی بر راهکارهای امنیتی صورت گرفته است. با این حال، شواهد نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد نقضهای امنیتی عمده ریشه در خطاهای انسانی دارد. این امر، اهمیت پرداختن به «فرهنگ امنیت اطلاعات» را بهعنوان مکمل ضروری راهکارهای فنی، بیش از پیش آشکار میسازد. مدلهای سنتی فرهنگ امنیت اطلاعات (مانند مدلهای شاین و هافستد) عمدتاً انسانمحور بوده و نقش کنشگران غیرانسانی را نادیده میگیرند. این شکاف نظری، ضرورت بهکارگیری چارچوبهای جامعی مانند نظریه کنشگر-شبکه (ANT) را برای درک تعامل پویای تمامی عوامل مؤثر ایجاب میکند. این مطالعه با هدف پرکردن این شکاف و شناسایی مولفههای انسانی و غیرانسانی مؤثر در فرهنگ امنیت اطلاعات در یک سازمان مالی حیاتی انجام شد. پژوهش حاضر به روش کیفی تفسیرگرایانه و با تحلیل مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۲۵ مدیر، کارشناس و کاربر در بانک مرکزی ایران، همراه با مشاهده میدانی و بررسی اسناد انجام شد. یافتهها نشان داد فرهنگ امنیتی حاصل تعامل پویای سه گروه انسانی است: ۱) مدیران ارشد (تصمیمگیران راهبردی)، ۲) کارکنان (اجراکنندگان رفتارهای روزمره) و ۳) تیمهای فنی (ترجمهکنندگان سیاستها به اقدامات عملی). همچنین، پنج دسته کنشگر غیرانسانی شناسایی شد: سیاستها (مثل ISO 27001)، فناوریها (نظیر SIEM و MFA)، زیرساختها، اسناد و فرآیندهای سازمانی. نکته کلیدی، نقش کنشگران هیبریدی (ترکیب انسان-فناوری) مانند سیستمهای احراز هویت بود که رفتار کاربران را تغییر میدهند. در مقایسه با مدلهای خطی، این پژوهش ثابت کرد بهبود فرهنگ امنیتی نیازمند طراحی شبکهای است که تعامل متقابل تمام کنشگران را مدنظر قرار دهد. پیشنهادها شامل توسعه فناوریهای کاربرپسند، الگوسازی مدیران، و ادغام امنیت در فرآیندهای کاری است. این چارچوب برای سازمانهای مالی و حاکمیتی که با چالشهای مشابه روبرو هستند، کاربرد دارد.