285 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
مهدی اکبری گلزار، احمد نادری،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: مقالات متعددی با استفاده از روش فراترکیب به مرور نظاممند مطالعات صورت گرفته در حوزه بلاکچین در کشور پرداختهاند که تمرکز همه آنها بر مرور مقالات خارجی است. باتوجهبه رشد و فراگیری تکنولوژی بلاکچین در کشور و افزایش دامنه تحقیقات داخلی در رابطه با آن، یک بررسی نظاممند از تحقیقات صورتگرفته در داخل کشور نیز ضروری به نظر میرسید. در همین راستا، هدف این مقاله مرور سیستماتیک مقالات داخلی در حوزه بلاکچین با تمرکز بر حوزه مطالعاتی تعامل انسان-کامپیوتر (HCI) میباشد.
روش: در این مطالعه 985 مقاله با معیارهای جستجوی تعیین شده با روش فراترکیب کیفی شناسایی شدند که پس از اعمال فیلترهای هدفمند در نهایت به 111 مقاله نهایی منجر گردید. تمرکز این بررسی خلاصهکردن ادبیات HCI در مورد تکنولوژی بلاکچین است. مرور ادبیات در چهار مرحله جامع، با پیروی از پروتکل مرور سیستماتیک PRISMA سازماندهی گردید و سپس دادههای گردآوریشده تحلیل مضمون شدند.
یافتهها: مقالات مرتبط با تعامل انسان با تکنولوژی بلاکچین در چهار دستهبندی موضوعی که هر کدام به سه ریز موضوع مجزا تقسیم میشوند، تقسیمبندی شدند که عبارتند از، 1. اقتصاد غیرمتمرکز و قرادادهای هوشمند 2. درک و مشارکت کاربران از تکنولوژی بلاکچین و رمزارزها 3. کاربرد تکنولوژی بلاکچین در یک زمینه خاص 4. مسائل فقهی و حقوقی حول بلاکچین و رمزارزها.
نتیجهگیری: علی رغم رشد بسیار خوب مطالعات در رابطه با تکنولوژی بلاکچین و رابطه انسان با آن در ایران، همچنان فضای حاکم بر این مطالعات با فضای بینالمللی تفاوت عمدهای دارد و پژوهشگران داخلی این حوزه میبایست توجه بیشتری به حوزههای فنی-اجتماعی نوظهور و تحقیقات میانرشتهای آن و همچنین تحولات پرسرعت حوزه تکنولوژیک جهت فهم بهتر حیات اجتماعی بشر داشته باشند
حوریه اعرابیمقدم، علیرضا مؤتمنی، علی اوتارخانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: حکمرانی در طول قرنها در سطوح مختلف حاکمیتی مورد توجه بودهاست. افزایش چالشهای جدید از ظهور و توسعه صنعت فناوری مالی (فینتک) نیز نیاز به یک چارچوب حکمرانی مناسب را بیش از پیش آشکار نمودهاست. مطالعات کنونی حکمرانی در فینتک عمدتاً پیرامون مسائل داخلی آن در سطح سازمانی است و نیاز به حکمرانی کلان برای فینتک کاملاً مشهود است. بنابراین، پرسش پژوهش کنونی این است که ابعاد و مؤلفههای حکمرانی برای اعمال به صنعت فناوری مالی کدام هستند و بر اساس آن، تعیین چارچوب ابعاد و مؤلفههای حکمرانی انجام گیرد.
روش پژوهش: روش انجام این پژوهش، آمیخته است. در بخش کیفی با استفاده از روش فراترکیب و تحلیل محتوا، موضوعات مختلف پراکنده در مورد حکمرانی، فینتک و حکمرانی فینتک جمعآوری و تقسیمبندی شدند. در بخش کمّی نیز از روش دلفی فازی برای اعتبارسنجی مؤلفهها و سپس، تحلیل عاملی اکتشافی برای استخراج همبستگی نهان میان مؤلفهها استفاده شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از تحلیل محتوای ادبیات، شامل مؤلفههای احصا شده در هفت مؤلفه شامل آیندهنگاری، سیاستگذاری، تسهیلگری، تنظیمگری، زیرساختدهی، پایش و ارزیابی بود. مطابق نتایج تحلیل، هر هفت مؤلفه توسط خبرگان تأیید شدند و از آنها سه بُعد شامل تدبیر، تمهید و تنظیم استخراج شدند. بنابراین، چارچوب ابعاد حکمرانی دربردارنده تدبیر متشکل از آیندهنگاری، سیاستگذاری، تمهید شامل تسهیلگری، تنظیمگری و زیرساختدهی و در نهایت تنظیم شامل پایش و ارزیابی هستند.
نتیجهگیری: چارچوب ابعاد و مؤلفههای حکمرانی برای شفافیت در وظایف حکمران نسبت به صنعت فناوری مالی، بسیار حائز اهمیت است. با ابتناء به این چارچوب، حکمرانان میتوانند حکمرانی فینتک را محقق نمایند و صنعت فناوری مالی نیز نسبت به آنچه حکمران در قبال وی وظیفه دارد؛ آگاه خواهدگشت.
مریم طاوسی، نادر نقشینه، محمد زرهساز، سیامک محبوب،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
زمینه و هدف. زیبایی در حوزه هنر بسیار کاربرد دارد، اما وقتی وارد حوزه تعامل انسان و کامپیوتر میشود نام «زیباییشناسی محاسباتی» به خود میگیرد. شناخت ابعاد زیبایی شناسی میتواند به طراحان وب کمک کند رابط کاربری بهتری برای کاربران طراحی کنند. پژوهش حاضر قصد دارد مولفههای زیباییشناسی تصاویر دیجیتالی در محیط وب را شناسایی، رتبهبندی و یک چارچوب مفهومی پیشنهاد نماید.
روش تحقیق: پژوهش حاضر با روش فراترکیب انجام شده است. اسناد بازیابی شده از 6 پایگاه گنج ایرانداک، جهاد دانشگاهی، پایگاه استنادی جهان اسلام، گوگل اسکولار، امرالد و وبآوساینس، با جستجوی هدفمند کلیدواژهای و رویکرد نظاممند مشتمل بر 1278 سند، بازیابی و تحلیل شدند. تعداد 54 سند با رویکرد PRISMA انتخاب و وارد مطالعه شدند. ضریب اهمیت کدهای شناسایی شده با روش تحلیل محتوای کیفی شانون محاسبه شد. از نرمافزار EndNote برای مطالعه دقیق اسناد استفاده شد.
یافتهها: ابتدا چارچوب مفهومی پایه بر اساس نظریات زیباشناختی کانت و برلین و لایبنیتس و آدورنو و بیرکهوف و هوسرل به انضمام 15 سند به زبان انگلیسی، حاوی 2 مقوله و 4 مفهوم و 22 کد زیباشناسی، ترسیم شد. سپس با انجام فراترکیب، چارچوب مذکور به 2 مقوله و 4 مفهوم و 32 کد ارتقا یافت. بر اساس فرمول شانون، دو کد «تقارن» و «عدم پیچیدگی» در مقوله زیباشناسی عینی و دو کد «ترکیب رنگ جذاب» و «پیچیدگی متوسط» در مقوله زیباشناسی ذهنی دارای بیشترین ضریب اهمیت شناسایی شدند.
نتیجهگیری: توجه به کدهای زیباییشناسی ذهنی در کنار زیباشناسی عینی به صورت توامان اهمیت دارد. تحقیق حاضر بر همکاری علمی دو گروه متخصصان علوم کامپیوتر و علوم انسانی در راستای ادراک دقیق زیباشناسی و تعامل بهتر میان انسان و رایانه تاکید دارد. چارچوب مفهومی پیشنهادی، نخستین در سطح ملی(ایران) و بینالمللی است.
افشین حمدیپور، هاشم عطاپور، نگین کژایی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتار اطلاعیابی از جنبههای مختلفی رفتار انسان تأثیر میپذیرد. هدف از پژوهش حاضر، شناخت ویژگیهای شخصیتی مؤثر بر رفتار اطلاعیابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر کاربردی است که به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز (2826N=) بود، که 338 نفر با روش طبقهای تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع شد. به منظور تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار و رگرسیون خطی چندگانه) استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که تمام پنج بُعد ویژگیهای شخصیتی (برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری، استقبال از تجربه و روانرنجوری) بر رفتار اطلاعیابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز تأثیر معنیداری دارند؛ بهطوریکه برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری و استقبال از تجربه تأثیر مثبت و روانرنجوری تأثیر منفی بر رفتار اطلاعیابی آنها دارد. یافتههای رگرسیون خطی چندگانه نیز نشان داد از بین متغیرهای مستقل، متغیرهای برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری، استقبال از تجربه و روانرنجوری پیشبینهای معنیداری در رفتار اطلاعیابی هستند که در مجموع 6/25 درصد از تغییرات مربوط به متغیر وابسته را تبیین میکنند. در بین 5 متغیر مستقل، سهم متغیر وظیفهشناسی با ضریب بتای 0/220بیش از سایر متغیرها بوده است.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر، تأثیر پنج ویژگی مهم شخصیت را در رفتار اطلاعیابی تایید کرد. انتظار میرود کتابداران و متخصصان اطلاعات در بررسی رفتار اطلاعیابی ابعاد مختلف ویژگیهای شخصیتی را مدنظر قرار دهند و به این نکته توجه نمایند که آگاهی از ویژگیهای شخصیتی، آنها را در ارائه خدمات اطلاعاتی مؤثر به دانشجویان یاری خواهد کرد.
محمد مرادی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: شبکههای اجتماعی و نفوذ هر چه بیشتر آنها در میان کاربران مختلف در تمام نقاط دنیا باعث شده است که این شبکهها به ابزارهایی مناسب برای تبلیغات و تجارت الکترونیک تبدیل شوند. شبکه اجتماعی اینستاگرام به عنوان یکی از ابزارهای قدرتمند بازاریابی شناخته میشود و افزایش بازدید، پسند و نظر در اینستاگرام، نقش مهمی در دیده شدن کسبوکارها دارد. هدف این پژوهش تحلیل رفتار کاربران در مواجهه با پستهای بازاریابان الکترونیکی در شبکه اجتماعی اینستاگرام بهمنظور افزایش تعاملات کاربران با پستهای بازاریابان الکترونیکی میباشد.
روش پژوهش: طبق مطالعات کتابخانهای، عوامل تاثیرگذار بر میزان بازدید، پسند و نظر پستهای بازاریابان الکترونیکی در شبکه اجتماعی اینستاگرام استخراج شده است. پس از استخراج دادههای متناسب با هر عامل شناسایی شده، به محاسبه وزن و اهمیت هر یک بر اساس مدل رگرسیون پرداخته شده است. همچنین با استفاده از تکنیکهای دادهکاوی به ایجاد مدل طبقهبند درخت تصمیم برای پیشبینی و مدیریت پستها بهمنظور افزایش میزان بازدید، پسند و نظر، ایجاد شده است.
یافتهها: به طور مستقیم، عواملی مانند «تعداد پستها»، «تعداد دنبالکنندگان»، «نوع پست»، «محتوای پست» و «زمان پست» عوامل بالقوهای هستند که بر تعداد بازدید، پسندها و نظرها تأثیرگذار هستند. طبق نتایج بدست آمده عامل «محتوای پست با موضوع نظرسنجی» با دارا بودن علامت مثبت و ضریب 420290.616 بیشترین تاثیر مثبت را بر میزان بازدید یک پست داشته است. عامل «محتوای پست با موضوع تخفیف» با دارا بودن علامت مثبت و ضریب 5417.751 بیشترین تاثیر مثبت را بر میزان پسند یک پست داشته است. عامل «محتوای پست با موضوع تخفیف» با دارا بودن علامت مثبت و ضریب 2164.016 بیشترین تاثیر مثبت را بر میزان نظر یک پست داشته است.
نتیجهگیری: بر اساس عوامل موثر استخراجشده، محاسبه وزن و اهمیت هر عامل و مدل درخت تصمیم ایجادشده میتوان به مدیریت پستها در جهت افزایش میزان بازدید، پسند و نظر پرداخت.
فرهاد فتحی، کورش فتحی واجارگاه، اسماعیل جعفری، مجتبی وحیدی اصل،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: تحولات دیجیتال وظهور هوش مصنوعی درعرصه آموزش ویادگیری بهویژه در زمینه آموزش مدیران و منابع انسانی نیازمند تغییرات اساسی و نوآوری در رویکردهای آموزشی است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار مبتنی بر مولفههای هوش مصنوعی بود.
روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری دادهها، طرح کیفی است.از میان روشهای مختلف کیفی، از روش نظریهداده بنیاد با رویکرد سازنده گرایی شارماز استفاده شد. جامعه پژوهش حاضر، کلیه متخصصان حوزه برنامه درسی، فناوری آموزشی، تکنولوژی آموزشی و هوش مصنوعی هستند و اطلاع رسانها شامل 23 نفر از متخصصان بودند. به منظور گردآوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مشاهده و مطالعه اسناد و مدارک استفاده گردید. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، از روش سه مرحلهای سوزان فریز شامل توجه، جمع آوری و تفکر به کمک نرم افزار اطلس تی آی7 انجام شد.
یافته ها: الگوی برنامه درسی فازی شامل برنامه درسی فاز1 (یادگیری مبتنی بر الگوی مشخص، طبقه بندی و سازماندهی محتوا، یادگیری خطی، یادگیری تحت نظارت بیرونی، یادگیری تقویتی و ادراک متقابل زبان)، برنامه درسی فاز2 (دانش ترکیبی در یادگیری، بهینه سازی یادگیری، یادگیری از داده های ناقص، یادگیری مبتنی بر استدلال، پیش بینی روند یادگیری و مواجه با مسائل یادگیری) و برنامه درسی فاز 3 (مواجه با مسائل غیرخطی، یادگیری عمیق، یادگیری بدون نظارت، خبرگی در یادگیری، تشابه یابی معنایی، یادگیری خودراهبر و انعطاف پذیری در یادگیری) بود.
نتیجه گیری: این الگو بر پایه منطق فازی هوش مصنوعی طراحی شده است و میتواند به بهبود طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار کمک کند. بر اساس مطالعات پیشینه، هیچ پژوهشی به این صورت یافت نشد که بتواند برنامه درسی دیجیتال در محیط کار رابه این نحو سازماندهی کرده و بنابراین، یافتههای پژوهش حاضر و خروجی نهایی، کاملا منحصر به فرد بوده است.
مژگان عروجی، نجلا حریری، فهیمه باب الحوائجی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: نظر به پژوهشهایی که درباره سواد مدیریت دادههای پژوهشی انجام گرفته است، هدف این پژوهش، تعیین میزان مولفهها و شاخصهای سواد مدیریت دادههای پژوهشی اعضای هیئت علمی رشتههای علوم انسانی و اجتماعی دانشگاههای دولتی ایران (وابسته به وزارت علوم) و ارائه الگوی مناسب با آن است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر با رویکرد کمی و روش پیمایشی و با هدف تأیید و اعتباریابی ابزار ساخته شده با استفاده از مدل پیشنهادی پژوهش انجام گرفته است. جامعه آماری شامل 360 نفر از اعضای هیئت علمی گروه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاههای دولتی کشور که از طریق روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند، پرسشنامه تکمیل و برای تحلیل دادهها از روش آماری توصیفی (میانگین، انحراف معیار، جدول توزیع فراوانی) و آمار استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی اکتشافی) و نرم افزارهای SPSS و Smart Pls استفاده شده است.
یافتهها: حاکی از آن است که شش عامل ذینفعان، خدمات، سیاست، انواع سواد، چرخه حیات داده و مسائل مالی روی هم رفته 60 درصد از واریانس کل متغیرها را تبیین میکنند. همچنین بالاترین میزان میانگین مربوط به عامل ذینفعان با میانگین 4/09 و انحراف معیار 0/57 است و پس از آن به ترتیب عامل خدمات، سیاست، چرخه حیات داده، انواع سواد و مسائل مالی در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
نتیجهگیری: رابطه مولفهها و شاخصهای سواد مدیریت دادههای پژوهشی از دیدگاه اعضای هیئت علمی رشتههای علوم انسانی و اجتماعی دانشگاههای دولتی ایران نشان دهنده اهمیت بالای هر یک از این مولفهها در ارتقاء کیفیت و کارآمدی پژوهشها است و تأثیر مثبتی در سواد مدیریت دادههای پژوهشی دارد. تلاش برای شناخت فرآیندها و زیرساختهای مرتبط با مدیریت دادههای پژوهشی به افراد جهت دستیابی به نتایج تحقیقات بهتر و گستردهتر ارزشمند است.
یزدان شیرمحمدی، فاطمه صفا،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: توسعه مقصدهای گردشگری تا حد زیادی به عملکرد و فعالیت استارت آپ های گردشگری بستگی دارد. شناخت عوامل مؤثر بر موفقیت استارت آپ های گردشگری میتواند بهعنوان مسئلهای مهم در این حوزه تلقی شود. بنابراین این مطالعه باهدف بررسی اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران از طریق تلفیق دانش و آموزش، نوآوری باز، مدیریت دانش و استراتژی بازاریابی انجام گرفت.
روش پژوهش: جامعه آماری تحقیق مدیران و کارکنان استارت آپ های گردشگری شهر تهران هست که با استفاده روش نمونهگیری در دسترس تعداد 280 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه استاندارد بود که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و روایی آن از طریق روایی محتوا و روایی سازه مورد تائید قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی و نرمافزار SmartPLS استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که فناوری اطلاعات و ارتباطات اثر معناداری بر مدیریت دانش، تلفیق دانش خارجی و نوآوری بازدارد. تلفیق دانش خارجی اثر معناداری بر مدیریت دانش دارد اما تأثیر نوآوری باز بر مدیریت دانش مورد تائید قرار نگرفت. همچنین مدیریت دانش و نوآوری خدمات اثر معناداری بر عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد و تأثیر نوآوری خدمات بر عملکرد استارت آپ های گردشگری مورد تائید قرار گرفت. اما استراتژی بازاریابی ارتباط معناداری با عملکرد استارت آپ های گردشگری ندارد.
نتیجهگیری: درنهایت نتایج نشان داد که استراتژی بازاریابی نقش تعدیل گری در ارتباط بین نوآوری خدمات و عملکرد استارت آپ های گردشگری شهر تهران دارد.
رحمان معرفت، فاطمه بزّی، قاسم آزادی،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: رابط کاربر، واسطه بین محیط رایانه ای و انسان بوده و توجه به عناصر گرافیکی و معیارهای طراحی، رضایت کاربران را در پی دارد. این پژوهش، مقالات فارسی منتشرشده در حوزه تجربۀ کاربری در نمادها و نشانه های تصویری در گرافیک وبسایت و اپلیکیشن را بررسی نموده است.
روش: این پژوهش بر مبنای روش پریزما، از طریق مطالعه مرور نظاممند انجامشده است. پس از جستجوی اولیه، تعداد 86 مقاله منتشرشده در پایگاهها اطلاعاتی و نشریههای فارسیزبان و نیز کنفرانسهای این حوزه، به دست آمد که پس از غربالگری، 61 مقاله جهت مطالعه و تحلیل، انتخاب شدند.
یافته ها: بهطورکلی 132 پژوهشگر در این حوزه فعالیت نمودند که این مجموعه را، 83 نفر مرد و 49 نفر زن تشکیل میدهند. میزان مشارکت مردان (63%) و زنان (37%) اندازهگیری شد. سه نشریه کتابداری و اطلاعرسانی با فراوانی 9 مقاله، تعامل انسان و اطلاعات 8 مقاله و مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات با 7 مقاله بیشترین منابع انتشاردهنده مقاله در حوزه تجربه کاربری در نمادها و نشانهای تصویری در گرافیک وبسایت و اپلیکیشن بودند. گرچه استفاده از هر سه رویکرد کمّی، کیفی و ترکیبی در بین پژوهشگران حوزه تجربه کاربری در نمادها و نشانههای تصویری در گرافیک وبسایت و اپلیکیشن مرسوم است اما بیشتر پژوهشهای صورت گرفته در این حوزه از روشهای پیمایشی و رویکرد کمّی بهره بردهاند.
نتیجهگیری: تحلیل موضوعی منابع منتشرشده در حوزه موضوعی تجربه کاربری در نمادها و نشانههای تصویری در گرافیک وبسایت و اپلیکیشن نشان داد که نویسندگان این حوزه به موضوعاتی همچون اپک، اپلیکیشن، احساس و ادارک مشتری، رابط کاربر گرافیکی، بازی موبایلی، پایگاههای اطلاعاتی، پژوهشهای شناختی، تجربه کاربری، تعامل انسان و رایانه، تلفن همراه، رایانه، ردیابهای چشمی، رسانه تعاملی، رسمالخط فارسی، طراحی رابط کاربر گرافیکی، طراحی وبسایت، فرهنگ بصری دیجیتال، فناوری رسانه، کاربردپذیری رابط کاربری و.. در مقالات و آثار خود پرداختهاند.
سروش فتحی، زهرا دادگرفرد، پروین داداندیش، زهرا زارع،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر بر آن است که تجربه ی زیسته ی زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی را به صورت کیفی مورد مداقه قرار داده تا بتواند از فرآیند زیسته ی آنها الگو یا مدلی بومی استخراج کرده که دیگر زنان سرپرست خانوار نیز بهره ببرند.
روش پژوهش: جهت انجام مصاحبه، از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شده است. مصاحبهها به صورت حضوری و تا رسیدن به نقطه اشباع توسط محقق انجام شد. از این رو پژوهشگر تا مرحلهی اشباع نظری با 13نفر زن سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی مصاحبه انجام داده است.
یافتهها: بصورت کلی 157کد باز، 42 محوری ، 15 کد انتخابی و یک مقوله محوری از مصاحبههای استخراج گردید. نتایج حاصل نشان داد مقوله عِلّی،نیازمالی و عدم تأمین نیازهای اساسی و نابسامانی خانواده تأثیر به سزایی داشته است. وجود سازمان های حمایتی و خیریه ها، قوانین حمایت از زنان سرپرست خانوار، دریافت تسهیلات از سازمان حمایت کننده جز مقولات مداخله گر می باشد. همچنین تعهدات خانوادگی زیاد و عدم حمایت اجتماعی و خانوادگی به عنوان مقوله ی زمینه ای شناخته شد. در این بین راهبردهایی برای زنان سرپرست خانوار وجود دارد که از جمله بهره گیری از خدمات و تسهیلات حمایتی سازمان های دولتی و خیریه ها، دریافت آموزش مهارت های اقتصادی و اجتماعی، استفاده از تسهیلات و برنامه ها و خدمات را می توان نام برد. همین امر باعث شده که آثار و پیامدهایی از جمله افزایش درآمد و اشتغال زایی، کاهش تنش های خانوادگی و اجتماعی را در پی داشته باشد. مقوله محوری نیازبه توانمندی اقتصادی است. زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی از ابتدا تجربه و مهارت اقتصادی کافی و حتی آمادگی لازم جهت سرپرست شدن را نداشتند.
نتیجهگیری: توانمندی اقتصادی سبب کاهش محرومیت و ملحق شدن آنان به گروه های اجتماعی شده است. که پیامد ارتقا موقعیت اجتماعی و اقتصادی را نیز به همراه داشته است.
الهام عسکریان کاخ، سمیه سادات آخشیک، عبدالحسین فرج پهلو، رضا رجبعلی بگلو،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: هدف مطالعه، واکاوی وضعیت فقر اطلاعاتی بهورزهای شهر تهران بود. پرسش اصلی پژوهش بررسی وضعیت فقر اطلاعاتی آنها بر اساس مؤلفههای نظریه فقر اطلاعاتی چتمن بود.
روش: روش این مطالعه پیمایشی، شامل شناسایی و تحلیل مؤلفههای فقر اطلاعاتی بود. جامعه آماری شامل 154 بهورز بود. نمونهگیری با روش تصادفی طبقهبندیشده، و گردآوری دادهها با استفاده از پرسشنامه محققساخته انجام شد.
یافتهها: میان مؤلفههای فقر اطلاعاتی، مؤلفه «فریب» با بالاترین میانگین، نشاندهنده تلاش بهورزها برای نمایش واقعیتی نادرست بود. «پنهانکاری» یعنی عدم افشای اطلاعات، در رتبه دوم و پسازآن «ربط موقعیتی» قرار داشت که بیانگر گزینش اطلاعات توسط بهورزها بود. «خطرگریزی» با پایینترین میانگین، نشان از واهمه بهورزها از پیامدهای اطلاعیابی داشت.
نتیجه گیری: بیشترین بهورزها در گروه فریبکار قرار گرفتند. گروه دوم متعلق به افرادی بود که سودمندی اطلاعات را با موقعیت خود سنجیدهاند. دسته سوم به گروه پنهانکار اختصاص داشت درحالیکه کمترین تعداد در گروه خطرگریز قرار داشتند. قرارگیری برخی بهورزها در دودسته، به همپوشانی برخی از مؤلفهها اشاره داشت، بنابراین افراد بهسادگی در یک الگوی خاص قرار نمیگیرند و ممکن است در شرایط مختلف بهطور متفاوتی عمل کنند. همچنین، مؤثرترین عامل بر فریبکاری، کاهش خطر جستوجوی اطلاعات و بیاعتمادی بود. ارزشمندی اطلاعات و استفاده از اطلاعات خودیها در ربط موقعیتی تأثیر به سزایی داشت. مقابله با کمبود مهارتهای پردازش اطلاعات و بیاعتمادی انگیزه اصلی پنهانکاری بود. عوامل تأثیرگذار بر خطرگریزی، نامرتبط دانستن اطلاعات و حفظ حریم خصوصی بود. بنابراین نیاز به ایجاد فرهنگی از شفافیت و اعتماد، دسترسی به اطلاعات مرتبط و زیرساختهای آموزشی احساس میشود
کیمیا تقی زاده میلانی، معصومه کربلاآقایی کامران، امیر غائبی،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی معیارهای ارزیابی و گزینش دادههای پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی است.
روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب و چارچوب سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شده است. در جستجوی منابع از کلیدواژههای مرتبط برای یافتن پژوهشها در پایگاههای ناشران مختلف و نیز جستجوی استنادی استفاده شده است تا جامعیت منابع شناساییشده تأمین شود. همچنین با کنترل چند مرحلهای و اعمال معیارهای ورود و خروج از 3080 منبع، در نهایت 49 منبع انگلیسی انتخاب شدند. همچنین برای کنترل کیفیت کدهای استخراجشده و حفظ پایایی مدل طراحیشده از شاخص کاپا استفاده شده است.
یافتهها: معیارهای ارزیابی و گزینش دادههای پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده در هشت مؤلفه شامل آمادهسازی دادهها، کیفیت دادهها، شرایط فیزیکی و ویژگیهای فنی، مدیریت و ویژگیهای فرادادهای، اصول اخلاقی دادهها، معیارهای مربوط به مدرک، هماهنگی با اصول FAIR، و خطومشی و مسائل پایگاه شناسایی شد که شامل 38 گویه بود.
نتیجهگیری: در این پژوهش معیارهای ارزیابی و گزینش دادههای پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی شناسایی شدند. بهکارگیری این معیارها میتواند به حفظ و نگهداری پایدار دادهها در مخازن داده، ارتقای کیفیت دادهها و تقویت زیرساختهای پژوهشی منجر شود.
مسعود بختیاری، سعید غفاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
هدف: این تحقیق در پی بررسی رابطه سواد رسانهای با میزان استفاده از فضای مجازی و پذیرش اخبار رسانهای در بین کتابداران است. استفاده از فضای مجازی و پذیرش اخبار رسانهای مسائلی هستند که امروزه در بین کتابداران از اهمیت بیشتری برخوردار است.
روش: روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق کلیه کتابداران کتابخانههای عمومی استان قم است که تعداد آنها 112 نفر است و حجم نمونه به تعداد 80 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شد. روایی پرسشنامهها با نظر اساتید و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد.
یافتهها: دادهها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یکطرفه در نرمافزار SPSS تحلیل شد. نتایج نشان داد بین سواد رسانه با میزان استفاده از فضا مجازی رابطه معنیداری وجود ندارد ٠٥/٠ p>. بین سواد رسانهای و مؤلفههای آن با پذیرش اخبار رسانهای رابطه منفی وجود دارد ٠١/٠p<. از بین متغیرهای جمعیت شناختی، رابطه رشته تحصیلی باسواد رسانهای و پذیرش اخبار رسانهای و رابطه نوع رسانه با میزان استفاده از فضای مجازی و پذیرش اخبار رسانهای معنیدار است.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش هم در حوزه نظری و هم کاربردی دستاوردهای قابلتوجهی داشت بهطوریکه میتوان با تقویت سواد رسانهای، آگاهی و مهارت کتابداران را در زمینه اخبار و اطلاعات رسانهای افزایش و پذیرش اخبار نادرست و غیرواقعی در فضای مجازی پیشگیری کرد.
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده
فاطمه سلمانی، محمدرضا کیانی، محمد اکبری بورنگ،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت رسانههای اجتماعی و محبوبیت اینستاگرام بهعنوان یک پلتفرم محبوب در بین جوانان و بهویژه بانوان، این پژوهش به مطالعه نقش تعدیلگری جنسیت در رابطه بین تصویر بدن با استفاده از اینستاگرام و عزت نفس با استفاده از اینستاگرام پرداخت.
روش: این پژوهش همبستگی با استفاده از پرسشنامههای «تصویر بدن»، «عزت نفس» و «استفاده از اینستاگرام» در نمونهای به حجم 375 نفر از جامعه دانشجویان دانشگاه بیرجند که به روش نمونهگیری تصادفی طبقاتی نسبتی انتخاب شده بودند، انجام شد.
یافتهها: جنسیت بهعنوان متغیرتعدیلگر در رابطه بین تصویر بدن و استفاده از اینستاگرام و عزت نفس و استفاده از اینستاگرام معنادار بود. رابطه بین تصویر منفی از بدن و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان آقا معنادار نبود امارابطه بین تصویر منفی از بدن و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان خانم معنادار و مستقیم بود. همچنین بین عزتنفس و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان آقا رابطه معناداری وجود نداشت، در حالی که رابطه بین عزت نفس و استفاده از اینستاگرام در دانشجویان خانم معنادار و معکوس بود.
نتیجهگیری: امروزه رسانههای اجتماعی فراوانی وجود دارند که استفاده از آنها در بین مردم و بهویژه جوانان گسترش روزافزونی دارد و امکانات زیادی را در اختیار کاربران خود قرار دادهاند. دراین بین تمرکز بیشتر کاربران رسانههای اجتماعی بر روی اینستاگرام است. به دلیل مهم بودن تاثیر رسانههای اجتماعی بر روی مباحث روانشناختی، سعی براین شد در این پژوهش تحقیقی کامل درمورد جنسیت به عنوان متغیر تعدیلگر بر روی ارتباط دو متغیر روانشناختی تصویر بدن و عزت نفس با استفاد از اینستاگرام صورت گیرد تا مسیر برای تصمیم گیران عرصه رسانههای اجتماعی هموارتر شود. درنهایت بر اساس نتایج این پژوهش استفاده از اینستاگرام و تاثیر مباحث روانشناختی بر روی خانم ها بیشتر از آقایان است.
مهدیه میرزابیگی، ریحانه بحری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش انعطافپذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیشبینی سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 است.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی، جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در حدود 17000، نمونه پژوهش از طریق محاسبه فرمول کوکران، 375 نفر و روش نمونهگیری، در دسترس بود. ابزار پژوهش، سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ (1999)، پرسشنامه انعطافپذیری شناختی ساختهشده توسط دنیس و وندروال در سال 2010 و پرسشنامه سواد اطلاعاتی که با استفاده از پرسشنامههای پژوهش سِنگ و همکاران (2020)، پینتو و همکاران (2020) و لی و همکاران (2020) و براساس چارچوب سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی (2016) تهیهشده، بود. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و رگرسیون گامبهگام در نرمافزار اسپیاساس استفاده شد.
یافتههای پژوهش: یافتهها نشان داد، در آزمون رگرسیون خطی، انعطافپذیری شناختی، ۳۶٫۸ درصد و گشودگی به تجربه، ۴۹٫۶ درصد از واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کرد. در آزمون رگرسیون به روش گامبهگام، در گام اول، مؤلفه گشودگی به تجربه بهتنهایی میزان ۵۰٫۹ درصد و در گام دوم، متغیر گشودگی به تجربه در حدود ۴۳٫۱ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی و سپس، انعطافپذیری شناختی ۱۹٫۵ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی را تبیین کرد ( 000/0 p=). همچنین، درمجموع دو متغیرِ گشودگی به تجربه و انعطافپذیری شناختی ۶۲٫۶ درصد واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کردند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد، متغیر گشودگی به تجربه (به میزان بیشتر) و انعطافپذیری شناختی توانستند پیشبینیکننده میزان سواد اطلاعاتی آزمودنیها باشند؛ بنابراین، نتایج پژوهش میتواند، سبب آگاهی پژوهشگران از ویژگیهای شناختی تأثیرگذار بر سواد اطلاعاتی و همینطور، اندیشیدن راهحلهایی برای کمک به دانشجویان برای ارتقای سواد اطلاعاتی آنان و کمک به مشکلات احتمالی مرتبط با کمبود سواد اطلاعاتیشان شود.
سهیلا شیرژیان، سید مهدی میرمهدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: چتباتها بهعنوان یکی از دستاوردهای هوش مصنوعی، توانستهاند شیوه ارائه خدمات مشتری را دگرگون سازند. با گسترش این فناوری در سازمانها، شناخت عواملی که بر قصد استفاده مشتریان از چتباتهای هوشمند تأثیرگذارند، به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیلشده است. پژوهش حاضر با رویکرد مدلهای پذیرش فناوری، در پی تبیین عوامل مؤثر بر تمایل مشتریان به استفاده از چتباتها در تعاملات خدماتی است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی، کاربردی و به روش توصیفی– پیمایشی انجامشده است. در این پژوهش، جامعه آماری شامل کلیه افرادی است که بهعنوان مشتری، تجربه استفاده از خدمات چتباتهای مبتنی بر هوش مصنوعی را داشتهاند. نمونه آماری این تحقیق شامل ۲۳۰ نفر از این افراد است. بهمنظور تحلیل دادههای گردآوریشده، پس از تأیید شاخصهای اندازهگیری، مدل ساختاری پژوهش، با بهرهگیری از نرمافزار SmartPLS ارائه و آزمون شده است.
یافتهها: این تحقیق به بررسی درک چگونگی و چرایی تصمیم کاربران برای استفاده از چتباتهای مبتنی بر هوش مصنوعی پرداخت. بر اساس اهداف تحقیق، 9 فرضیه بهمنظور بررسی و ارزیابی تعریف و طراحی شد و از میان 9 فرضیه مطرحشده، 7 فرضیه تأیید و 2 فرضیه رد شد.
نتیجهگیری: با ادغام رباتهای چت در فرایندهای تجاری، سازمانها میتوانند کانالی نوآورانه برای ارتباط با مشتریان ایجاد کنند. چتباتها به دلیل ارتباط مستقیم با کاربران و نقش آنها در تسهیل فرایندهای مختلف، نیازمند طراحی با دقت و توجه به اصول کاربردپذیری هستند. یک چتبات کاربرپسند نهتنها موجب افزایش رضایت کاربران بلکه به پذیرش بیشتر این فناوریها در میان عموم مردم کمک کند.
علی ساعتچی، حدیثه قنبری، انیس میری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: افزایش کمی و کیفی کتابخانههای دیجیتال، پدیدهای است که در پاسخ به نیاز روزافزون جامعه در جهت دستیابی به اطلاعات به وجود آمده است. این مقاله با هدف این مقاله شناسایی عوامل مؤثر در کاربرد قوانین حق مؤلف در کتابخانههای دیجیتال تدوینشده است.
روششناسی: پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی و نوع جمعآوری دادهها، کیفی و از نوع روش فراترکیب انجام شد. همچنین ابزار گردآوری دادهها و اطلاعات، مقالات علمی پژوهشی منتشرشده در نشریات معتبر فارسی و انگلیسی در12سال اخیر بود. از 342 مقاله استخراجشده طی مراحل فراترکیب، 58 مقاله با استفاده از کلیدواژههای فارسی حق مؤلف، مالکیت فکری، کتابخانه دیجیتال و کلیدواژههای انگلیسی Copyright,intellectual property,digital libraries در پایگاههای اطلاعاتی نورمگز، مگیران،SID Science Direct, Emerald, Springer EBSCO, SEVIER, Wiley انتخاب گردید. در این پژوهش ابتدا برای تمام عوامل استخراجشده از مطالعات پیشین، کدی در نظر گرفته و سپس با در نظر گرفتن مفهوم هر یک از کدها، در یک مفهوم مشابه دستهبندی شدند. برای کنترل کدها و مقولههای استخراجی از دو کدگذار استفاده شد و شاخص موردنظر در این زمینه، شاخص «کاپا»ست.
یافتهها: بر اساس تحلیلهای صورتگرفته به کمک روش تحلیل محتوا، درمجموع، تعداد 8 مقوله اصلی (سیاستگذاری ، ماهیت محتوا، توسعه فناوری، حمایت از استفادهکنندگان، حمایت از پدیدآورندگان، تولیدکنندگان محتوا، ماهیت استفاده، فرهنگسازی ) و 18مقوله فرعی برای حق مؤلف در کتابخانه دیجیتال کشف و استخراج شد. برای رتبهبندی عوامل از آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج آزمون نشان داد؛ در این آزمون بیشترین مقدار میانگین 12/84است، بدین ترتیب عامل «توسعه فناوریها» از بالاترین درجه اهمیت و رتبه اول برخوردار است. همچنین عوامل «ماهیت استفاده » و «حمایت از پدیدآورندگان » بهعنوان رتبه دوم و سوم اهمیت قرار دارند. از طرف دیگر عوامل «ماهیت محتوا»، «تولیدکنندگان محتوا» و «حمایت از استفادهکنندگان» به ترتیب از کمترین درجه اهمیت برخوردار هستند.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان میدهد، قوانین حق مؤلف در کتابخانههای دیجیتال با کتابخانههای سنتی تفاوت زیادی دارند. بر اساس نتایج پژوهش، کتابخانههای دیجیتال برای ارائه خدمات به کاربران خود باید نیازمندنگرشی ژرفتر درزمینه قوانین حق مؤلف باهدف رعایت حقوق تولیدکنندگان و استفادهکنندگان منابع اطلاعاتی هستند.
رحمان معرفت، محمود سنگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی روشهای اعتباریابی منابع در بین دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند اجرا شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، با روش گراندد تئوری و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش شامل دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند و شامل67 نفر بودند. گردآوری دادهها با کمک مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام شد. فرآیند انجام مصاحبهها تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. از مصاحبه شانزدهم تا بیستم دادههای بدست آمده تکراری بود بر همین اساس پژوهشگران اقدام به توقف گردآوری دادهها نمودند. تحلیل همزمان دادههای گردآوری شده با استفاده از کدگذاری با کمک نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شد. برای تعیین اعتبار پژوهش از روش بررسی بهوسیله اعضاء استفاده شد که برای این منظور بعد از کدگذاری اولیه، کدها و مقولهها برای دستکم 10 نفر از مصاحبهشوندگان ارسال شد و مورد تأیید آنها قرار گرفت. در پژوهش حاضر، رهیافت ساختگرایانه در گراندد تئوری مبنای کار قرار گرفته است، بنابراین مدل پارادایمی ارائه نشد.
یافتههای پژوهش: در کدگذاری محوری دادهها، در مجموع شش چالش اصلی مرتبط با اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی حاضر در مصاحبهها همچون عدم آشنایی با بررسی تخلفات پژوهشی، عدم آشنایی با سرقت علمی، عدم آشنایی با نرمافزارهای سرقت علمی و غیره بدست آمد. همچنین 15 کد محوری مرتبط با پرسش دوم پژوهش، چگونگی اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی بدست آمد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد آموزش شیوه اعتباریابی منابع به دانشجویان علوم ورزشی حاضر در پژوهش احساس میشود و آموزش آنان میتواند چالشهای اعتباریابی منابع را در بین دانشجویان کمتر نماید و شیوه اعتباریابی منابع آنان را بهبود بخشد.
محمد مرادی، سمیرا دانیالی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
زمینه و هدف: دانشگاهها هر نیمسال تحصیلی بهمنظور آگاهی از تحقق استانداردهای کیفیت، به ارزیابی کیفیت آموزشی استادان بر اساس شاخصهای ارزشیابی تعیینشده توسط وزارت علوم میپردازند. اما هیچگاه بررسی نشده است که کدامیک از شاخصهای تعیینشده، تأثیر بیشتری برافزایش تعامل دانشجو با استاد و محتوای دروس و درنتیجه افزایش یادگیری و بازدهی دانشجویان داشته است. همچنین، روشهایی مانند تکنیکهای تصمیمگیری چندشاخصه (MADM) تنها نظرات خبرگان را برای هر یک از شاخصهای ارزشیابی میسنجند که ممکن است با واقعیت در تناقض باشد. لذا هدف این پژوهش ارائه الگویی بهمنظور افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس بر اساس تکنیکهای دادهکاوی است.
روش پژوهش: بهمنظور بررسی اهمیت هر شاخص ارزشیابی در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس، از تکنیکهای دادهکاوی و مدل رگرسیون استفادهشده است. همچنین به ارائه مدل طبقهبندی درخت تصمیم بهمنظور پیشبینی وضعیت تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگیهای یک استاد پرداختهشده است.
یافتهها: بر اساس نتایج بدست آمده، شاخص ارزشیابی «داشتن طرح درس مناسب و جامعیت و پیوستگی در ارائه مطالب» با ضریب 28.907 بیشترین تأثیر را در افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش میانگین نمرات دانشجویان داشته است. شاخص ارزشیابی «آداب و رفتار اجتماعی با دانشجویان و احترام متقابل» با ضریب 12.069 دومین عامل تأثیرگذار بوده است. همچنین شاخص ارزشیابی «مدیریت نظم و زمان کلاس» با ضریب 11.597 سومین عامل تأثیرگذار است.
نتیجهگیری: میزان اهمیت بدست آمده برای هر شاخص ارزشیابی و مدل طبقهبندی ایجادشده میتواند به استادان و مدیران آموزشی بهمنظور تعیین شیوه تدریس و مدیریت کلاس در جهت افزایش تعامل دانشجویان با استادان و محتوای دروس و درنتیجه افزایش بازدهی و میانگین نمرات آنها کمک کند.