فریبرز فروتن، دکتر حمید رضا جمالی مهموئی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور شناسایی نیازها و اعمال اطلاعاتی عشایرکوچ نشین طایفه بابادی انجام گرفته است.
روش: این پژوهش با استفاده از روش تحقیق قومنگاری که شیوه و روش مطالعات مردم شناسی است انجام شده است و از مشاهده و مصاحبه نیمه ساختاریافته با بیست نفر از عشایر برای گردآوری دادهها استفاده شده است.
یافته ها: شیوه زندگی به نحو چشمگیری فرایند اطلاعیابی و کسب اطلاعات عشایر را هدایت و کنترل میکند. عشایر منابع غیررسمی اطلاعات را به منابع رسمی ترجیح میدهند و استفاده از مجراهای رسمی در اولویت بسیار پایین قرار دارد. عشایر بیش از همه نیازمند اطلاعات واقعی برای رفع مشکلات زندگی روزمره خویش در زمینه اموری مثل بهداشت و دامداری هستند. اغلب عشایر برای کسب اطلاعات اولیه در یک موضوع خاص، به شیوه شفاهی و عمدتاً تعامل با دیگران متوسل میشوند و ارتباط با دوستان، خویشاوندان، و ریش سفید و کدخدای محله در زمره این موارد هستند. کدخدا و بزرگان نقش مهمی به عنوان منابع اطلاعاتی دارند و ملاک اعتماد عشایر به افراد به عنوان منابع اطلاعاتی تا حدی مبتنی بر شناخت آنها از افراد است.
نتیجه گیری: عشایر به دلیل محدودیت در دسترسی به منابع اطلاعاتی رسمی (مثل منابع مکتوب و کتابخانه و غیره) هنوز تا حد زیادی مبتنی بر فرهنگ شفاهی و ارتباطات فردی هستند و نیاز است تا برنامه درستی برای رفع نیازهای آنها از طریق خدمات اطلاعاتی رسمی صورت گیرد و مشکلات دسترسی آنها به اطلاعات رفع شود.
بهزاد دهواری، دکتر نصرت ریاحی نیا، دکتر حسن محمودی توپکانلو،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حوزه طب بومی یکی از حوزههای دانش بومی است. تمایل مردم بومی به بهرهگیری از دانش طب بومی در تشخیص و درمان بیماریها، مدیریت دانش طب بومی در این منطقه و توجه به این موضوع را دو چندان کرده است. در این راستا پژوهش حاضر در صدد است تا با شناسایی مولفههای دانش بومی در منطقه مکران با تأکید بر طب بومی، الگوی مناسبی را برای مدیریت آن ارائه دهد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی است که با روش کیفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش کارشناسان و صاحبنظران آشنا با دانش بومی منطقه مکران بودند که اعضای نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از مصاحبه نیمساختار یافته استفاده شد که فرآیند انجام مصاحبهها تا رسیدن به اشباع نظری بعد از مصاحبه با تعداد 12 نفر از اعضای نمونه ادامه پیدا کرد. برای تحلیل، تفسیر و کدگذاری دادهها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافتهها: برپایه تحلیل دادههای کیفی تعداد 175 کد اولیه به دست آمد. 55 کد بیانگر حوزههای مختلف دانش بومی بودند که در قالب 5 مقوله فرعی صنایع دستی، ماهیگیری، دامداری، کشاورزی و طب بومی و 2 مقوله اصلی دانش غیرپزشکی و دانش پزشکی دستهبندی شدند. 78 کد معرف حوزههای مختلف دانش طب بومی بودند که در قالب 6 مقوله فرعی نبض شناسی، رنگ چهره، رنگ ادرار و مدفوع، دارو درمانی، دعا درمانی، جراحی و معالجه سنتی و سپس 2 مقوله اصلی تشخیص سنتی و درمان سنتی قرار گرفتند. در نهایت 42 کد اولیه مرتبط با مولفههای مدل مدیریت دانش طب بومی نیز در قالب 14 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی تولید دانش،کسب دانش، توسعه و تسهیم دانش، انتقال دانش، و ثبت و ضبط دانش قرار گرفتند که ابعاد الگوی مدیریت دانش طب بومی منطقه مکران را نشان میدهند.
نتیجهگیری: باتوجه به ظرفیت بسیار بالای منطقه مکران در حوزه دانش طب بومی پژوهش حاضر با شناسایی مولفههای مختلف این دانش و ارائه الگویی برای مدیریت آن، زمینه مدیریت کارآمدتر این دانش را فراهم نموده است. افزون بر آن این پژوهش میتواند مبنایی برای انجام پژوهشهای بیشتر در این حوزه باشد.