|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای تاج الدین
ضیاء تاج الدین، پرویز علوی نیا، دوره 12، شماره 2 - ( 6-1388 )
چکیده
از بین رویدادهای قابل ملاحظه در طول تاریخ فعالیت ها و تحقیقات در حوزه روان شناسی و روان شناسی زبان می توان به ﭘیدایش نظریه بحث انگیز هوش هیجانی در اواسط دهه 90 میلادی اشاره کرد. هر چند متعاقب ظهور این رشته، مطالعات متعددی از جانب بسیاری از رشته های مرتبط با آن در راستای کشف ماهیت واقعی این زمینه علمی نوین به انجام رسید، هنوز به نظر می رسد در تحقیقات مرتبط با یادگیری زبان دوم برخی از جنبه های هوش هیجانی آنطور که باید و شاید مورد توجه کافی قرار نگرفته اند. به نظر می رسد یکی از این جنبه های نسبتا نادیده انگاشته شده بررسی تاثیر روش های مداخله گر در ﭘیشبرد هوش هیجانی فراگیران زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم باشد. لذا تحقیق حاضر بر آنست که با استفاده از دو روش ابداعی و نوین تفکر فازی و سِیف (روش ابراز احساسات از طریق علائم) تا حد امکان به ﭘر کردن خلا موجود در این زمینه ﺑﭙردازد. یافته های تحقیق حاکی از بروز تغییراتی عمده ای در سطح هوش هیجانی یادگیرندگان و در بخشهای وﻳﮊه ای از آزمون هوش هیجانی بارآن میباشد که به نظر می رسد حاصل تیمار اعمال شده در مورد آزمودنی های دو گروه تجربی باشد.
ضیاء تاج الدین، ندا خداوردی، دوره 14، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
در سالهای اخیر مفهوم تحول حرفهای در حیطه آموزش زبان دوم خصوصا عوامل تاثیرگذار بر آن در دوره پساروش از اهمیت بسیار برخوردار شده است. این تحقیق با استفاده از پرسشنامه دلینگر و همکاران به ارتباط بین مولفههای این پرسشنامه و سه عامل معلم شامل جنسیت، تجربه، و پیشینه تحصیلی میپردازد. نتیجه تحقیق در مورد 59 معلم نشان می دهد که این عوامل عمدتا تاثیری بر برداشت معلمان ار کارآمدی خود ندارند. نتایج دال بر آن است که معلمان نیازمند رویکرد تاملگرا هستند تا درک درستی از کارآمدی خود پیدا کنند.
ضیاء تاج الدین، سامان عبادی، دوره 14، شماره 2 - ( 6-1390 )
چکیده
هدف این تحقیق بررسی آگاهی منظورشناختی-زبانی زبانآموزان در اثنای پردازش دادههای منظورشناختی ضمنی و نیز ارتباط این آگاهی با توانایی زبانی و انگیزه بود. بدین منظور ارتباط بین توجه به درخواست دوجملهای با سطح زبانی و انگیزه درونی و بیرونی سنجیده شد. آزمودنیهای این تحقیق شامل 121 زبان- آموز سطح پیشرفته بودند که به پرسشنامه انگیزه و آزمون توانایی زبانی پاسخ دادند. در ابتدا بر اساس نتایج پرسشنامه، ساختار عاملی انگیزه مشخص شد. سپس از بین این افراد، 35 زبانآموز به طور تصادفی برای مرحله تجربی انتخاب شدند و درفعالیتی شرکت کردند که هدف آن توجه به ساختار درخواست بود. در پایان فعالیت، این زبانآموزان در پروتکل کلامی شرکت کردند تا میزان آگاهی آنان از ساختار مورد نظر سنجیده شود. نتایج نشان داد که زبانآموزان به ساختار درخواست به طور غیریکسان توجه کردند و اینکه این توجه با انگیزش آنها ارتباط معنیدار داشت نه با سطح زبانی. مع هذا ارتباط توجه با انگیزه بیرونی با یافتههای تاکاهاشی ( 2005 ) که مطالعه مشابهی انجام داده است مغایرت دارد. یافتههای این تحقیق دال بر آن است که زبانآموزان در محیطهای مختلف دارای تمایلات انگیزشی متفاوتی برای توجه به ویژگیهای منظورشناختی داده ها هستند.
ضیاء تاج الدین، حمید بهادر، دوره 15، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
گرچه بررسی های متعددی جهت ارزیابی تاثیر مؤلفه های پیچیدگی شناختی فعالیت ها بر اساس متغیرهای متمرکزکننده قوای ذهنی ( رابینسون، 2001) انجام شده است، تحقیق کمتری برای بررسی همین تاثیر در راستای متغیرهای پراکنده کننده قوای ذهنی انجام شده است. علاوه بر این، بررسی اثرات تقابلی این متغیرها و شرایط فعالیت بر تولید زبانی زبان اموزان بررسی نشده است. همچنین در بررسی این متغیرها، زبان آموزان کمتر در انجام فعالیت های شفاهی مورد توجه قرار گرفته اند. تحقیق حاضر، به بررسی متغیرهای پراکنده کننده قوای ذهنی بر اساس فرضیه شناختی رابینسون (2001) بر پیچیدگی تولید زبانی زبانآموزان می پردازد. پس از قرار دادن زبان آموزان در دو گروه بالا و پایین از نظر توانش زبانی، از دو گروه دو نفره خواسته شد که چهار فعالیت زبانی که دارای کمترین تا بیشترین پیچیدگی شناختی بود انجام دهند و در همان حال تعامل زبانی آنان ضبط می شد. بررسی آماری داده ها نشان داد که افزایش پیچیدگی شناختی فعالیتها لزوماً همواره منجر به پیچیدگی کمتر تولید زبانی بین گروهها آنطور که رابینسون ادعا کرده است نمی شود.
ضیاء تاج الدین، محمد حسین کشاورز، امیر زندمقدم، دوره 15، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تأثیر روش تدریس فعالیت محور بر تولید کاربردشناختی، آگاهی فرا کاربردشناختی، و خودسنجی کاربردشناختی زبان آموزان بود. بدین منظور75 زبان آموز همگن و در سطح متوسط انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: 27 نفر در گروه تأکید بر کاربردشناسی در مراحل قبل و بعد فعالیت (گروه آزمایشی اول)، 26 نفر در گروه تأکید بر کاربردشناسی در مرحله حین فعالیت (گروه آزمایشی دوم)، و 22 نفر در گروه فعالیت محور رایج (گروه کنترل). در گروه آزمایشی اول فقط در مراحل قبل و بعد از فعالیت بر پنج کنش گفتاری تأکید شد. در گروه آزمایشی دوم در مراحل قبل و بعد از فعالیت بر کنشهای گفتاری تأکید نشد ولی در عوض در مرحله حین فعالیت از بازخورد کاربردشناختی در مورد تولید کنشهای گفتاری استفاده شد. به شرکت کنندگان گروه کنترل هیچ گونه تدریس، توضیح، و یا بازخوردی داده نشد و آنها صرفاَ در هر یک از سه مرحله فقط فعالیت ها را تکمیل کردند. تولید کاربردشناختی، آگاهی فرا کاربردشناختی، و خودسنجی کاربردشناختی زبان آموزان به ترتیب از طریق پرسشنامه تکمیل گفتمان، پرسشنامه فرا کاربرد شناسی، و پرسشنامه خودسنجی کاربردشناختی در ابتدا و انتهای این پژوهش سنجیده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که در نتیجه به کارگیری روش فعالیت محور، هر سه گروه توانستند تولید کاربردشناختی خود را به طور یکسان ارتقاء دهند، در حالی که آگاهی فرا کاربردشناختی و خودسنجی کاربردشناختی فقط در دو گروه آزمایشی ارتقاء پیدا کرد. علاوه بر این، شرکت کنندگان در دو گروه آزمایشی توانستند خود سنجی از دانش کاربرد شناسی شان را بیشتر از گروه کنترل ارتقاء بخشند. بنابر این، می توان نتیجه گرفت که استفاده از فعالیت ها در چارچوب روش فعالیت محور آموزش زبان، چه با تأکید و بازخورد بر کاربردشناسی و چه بدون تأکید و بازخورد در هر یک از سه مرحله، می تواند تولید کاربرد شناختی را در میان یاد گیرندگان زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی ارتقاء بخشد. این در حالی است که ارتقای آگاهی فرا کاربردشناختی و خودسنجی کاربردشناختی در گرو تأکید بر کاربردشناسی و نیز ارائه بازخورد است.
|
|
|
|
|
|