مریم رحیمیان، پروانه شمسی پور دهکردی، ناهید بریزی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هدف گزینی بر عملکرد حافظه اخباری در تکالیف با بار شناختی متفاوت بود. 60 دانشجوی دختر به طور تصادفی در شش گروه اهداف کوتاه مدت، اهداف بلندمدت و گروه کنترل در تکالیف با بارهای شناختی زیاد و کم به طور جداگانه تقسیم شدند. بدین منظور از پرسشنامه های کیفیت خواب پترزبورگ، بهداشت روانی گلدبرگ، عملکرد شناختی، دست برتری آنت، و نرم افزارهای استروپ (تکلیف با بار شناختی بالا) و تطبیق رنگ زنجیره ای (تکلیف با بار شناختی پایین) استفاده شد. تمامی گروه ها بر اساس نوع دستورالعمل هدف گزینی چهار جلسۀ تمرینی را در چهار روز اجرا کردند. آزمون یادداری 24 ساعت بعد از مرحله اکتساب اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش های تحلیل واریانس عاملی مرکب با اندازه های تکراری برای مرحله اکتساب، تحلیل واریانس دو راهه، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در مرحله یادداری انجام شد. نتایج در مرحله اکتساب تفاوت معناداری را بین گروه های آزمابشی نشان داد (0/05>P). در آزمون یادداری و تکلیف با بار شناختی بالا (تکلیف استروپ)، گروه اهداف کوتاه مدت عملکرد بهتری نسبت به گروه های دیگر داشتند (0/05>P). همچنین برای تکلیف با بار شناختی پایین (تکلیف تطبیق رنگ زنجیره ای) عملکرد گروه اهداف کوتاه مدت بهتر از گروه کنترل بود. در آزمون یادداری، مقایسه گروه ها در تکالیف با بار شناختی بالا و پایین نشان داد گروه های اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در تکلیف با بارشناختی بالا به طور معنی دار عملکرد بهتری نسبت به گروه های اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در تکلیف با بارشناختی پایین دارند. بنابراین، نتایج بیانگر این امر بود که دستورالعمل های هدف گذاری در تکلیف با بار شناختی بالا تاثیر بیشتری دارد.
سمیه کشاورزی، اسکندر فتحی آذر، میرمحمود میرنسب، رحیم بدری گرگری،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش آگاهی فراشناختی بر سبکهای تصمیمگیری و تنظیم هیجان دانشآموزان دبیرستانی شهر تبریز بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. گروه نمونه، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی در گروههای آزمایشی (19 دانشآموز) و کنترل (19 دانشآموز) جایگزین شدند. جلسات آموزشی آگاهی فراشناختی برای گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 30/1 ساعته به دانش آموزان دختر پایه دهم شهر تبریز، آموزش داده شد؛ اما به گروه کنترل، آموزش جانبی داده نشد و جریان عادی کلاس را طی کردند. سبکهای تصمیمگیری و تنظیم هیجان در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب با ابزارهای سبک های تصمیم گیری لیکین و دیرابیز (2010) و تنظیم هیجان فیلیپس و پاور (2007) مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش آگاهی فراشناختی بهطور معنیداری میانگین نمرات سبکهای تصمیمگیری آنی، شهودی، اضطرابی و اجتنابی در گروه آزمایش را کاهش؛ اما میانگین نمره سبک تصمیمگیری وابسته را افزایش داد. علاوه بر آن، آموزش آگاهی فراشناختی، بهطور معنیداری میانگین راهبردهای غیرانطباقی تنظیم هیجان در گروه آزمایشی را افزایش اما میانگین راهبردهای انطباقی را کاهش داد.
حسین مطوری، الخاص ویسی، بهمن گرجیان، مهران معماری،
دوره 8، شماره 1 - ( 7-1399 )
چکیده
یکی از استعارههای مفهومی معروف، استعاره "زمان به مثابه فضا" میباشد. زمان به عنوان یک مفهوم انتزاعی توسط مفهوم عینی چون فضا مفهومسازی میشود. این مفهومسازی زمان همچنین در ایما و اشارات حین کلام نیز نمود دارد. در این تحقیق سعی داریم دریابیم خط فرضی زمان در ایما و اشارات حین کلام دارای چه بُعد و جهتی است و تحت تأثیر کدام یک از منابع استعاری فضا میباشد. بدین منظور شش منبع استعاری اقتباس شده از فضا بر سه محور سهمی، جانبی، و عمودی در شش جهت فضایی بر روی دو واژه فردا و دیروز مورد آزمایش قرار گرفتند. شرکتکنندگان 137 دانشجو با بازه سنی 18 تا30 میباشند. بسامد وقوع و میانگین درصد ایما و اشارات نشان داد محور افقی-سهمی پشت سر به روبهرو برگرفته از منبع استعاری-فضایی جهت استعارههای زبانی با 55.75 درصد؛ و محور افقی-جانبی راست به چپ برگرفته از منبع استعاری-فضایی جهت نوشتاری زبان فارسی با 30.1 درصد به عنوان دو عامل تأثیرگذار در فعالسازی این ابعاد و جهات نقش داشتند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که ما به واسطه تجارب بدنمند حسی-حرکتی که از زبان به عنوان یک فناوری قراردادی-فرهنگی به صورت نوشتاری و یا استعارههای زبانی داریم میتواند نقش مهمی در بازنمایی خط ذهنی زمان در ایما و اشارات ایفا کند.
حمید خانیپور، مهسان پورعلی، مژگان عطار،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده
تصمیمگیری غیراخلاقی میتواند هم خودخواهانه و به نفع خود و هم با هدف نفع رساندن به دیگران باشد. هدف این مطالعه بررسی نقش افتراقی حس قدرت، حس از جایگاه اجتماعی و روشهای جایگاهطلبی اجتماعی شامل روش برتری و منزلت در پیشبینی تصمیمگیری غیراخلاقی به نفع خود و به نفع دیگران بود. شرکتکنندگان 150 نفر از شهروندان تهرانی بودند که به صورت داوطلبانه در مطالعه شرکت کردند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس حس قدرت، مقیاس حس جایگاه اجتماعی، مقیاس برتری-منزلت، و پرسشنامه تصمیمگیری غیراخلاقی استفاده شد. یافتههای تحلیل رگرسیون نشان داد برتری به صورت مثبت و منزلت به صورت منفی با تصمیمگیری غیراخلاقی به نفع خود، رابطه دارد و در مورد تصمیمگیری غیراخلاقی به نفع دیگران، فقط برتری به صورت مثبت رابطه داشت. رابطه معنیداری بین حس قدرت و حس جایگاه اجتماعی و تصمیمگیری غیراخلاقی در دو وضعیت وجود نداشت. این مطالعه از تمایز مفهومی تصمیمگیری غیراخلاقی خودخواهانه یا به نفع خود و به نفع دیگران حمایت میکند. به نظر میرسد صرف قدرت و جایگاه اجتماعی عوامل مرتبط با تصمیمگیری غیراخلاقی نیستند، بلکه روشهای کسب جایگاه یعنی برتری و منزلت مکانیسمهای روانی تعیینکنندهتری در احتمال تصمیمگیری غیراخلاقی هستند.
راضیه ساجدی، سمانه شجاعی، پروانه شمسی پور دهکردی، سید محمد کاظم واعظ موسوی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
تلاش برای پیشرفت بیشتر در تمرینات و یادگیری، آموزشهای شناختی تصویرسازی و مشاهده عمل را مطرح نموده است. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر نسبتهای مختلف تمرین بر تحکیم حافظه حرکتی کودکان دختر همراه با بار شناختی است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، اکتساب و یادداری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع ابتدایی منطقه 18 شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. 98 دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی با دامنه سنی 12-8 سال به صورت تصادفی به 10 گروه (تمرین بدنی، تصویر سازی حرکتی، مشاهده عمل، تصویر سازی حرکتی- تمرین بدنی و مشاهده عمل - تمرین بدنی) بر اساس معیارهای ورود به مطالعه گمارده شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامههای جمعیت شناختی، تصویرسازی حرکتی ((MIQ-R و وضوح تصویرسازی حرکتی (VMIQ-2) تکلیف استروپ و تکلیف تطبیق رنگ زنجیرهای استفاده شد. شرکت کنندگان در مرحله اکتساب 1920 کوشش و 48 ساعت بعد در جلسه یادداری یک بلوک 80 کوششی را انجام دادند. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کواریانس 2 (مراحل ارزیابی: اکتساب، یادداری) × 5 (گروههای آزمایشی) با تکرار روی عامل مراحل ارزیابی از نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد اثر اصلی نوع تمرین و نوع بار شناختی معنادار است (05/0p<). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد شرکت کنندههای گروه مشاهده عمل و تصویر سازی با بار شناختی پایین بهترین عملکرد و شرکت کنندههای گروه تمرین با بار شناختی پایین ضعیفترین عملکرد را نسبت به سایر گروهها داشتند. انجام تمرینات به صورت ترکیبی مشاهدهای و تصویر سازی باعث عملکرد بهتر در یادگیری و تحکیم حافظه حرکتی شود.
حسین مطوری،
دوره 9، شماره 2 - ( 5-1400 )
چکیده
در این پژوهش جهت افقی و عمودی بودن خط زمان در ذهن گویشوران زبان فارسی از منظر استعارهای مفهومی لیکاف و جانسون مورد بررسی قرار میگیرد. خط ذهنی زمان به عنوان یک مفهوم انتزاعی با توجه به تجارب شناختی و ذهن بدنمند ما ممکن است به صورت استعاری تحت تاثیر مفاهیم عینی فضا در ذهن مفهوم سازی شود. در این تحقیق از یک نوع آزمایش تجربی به صورت مرتب سازی مکعبهای رنگی زمان در ابعاد و جهات احتمالی مختلف در مفاهیم روزهای هفته شامل شنبه، یکشنبه، و دوشنبه؛ سه وعده اصلی شامل صبحانه، ناهار و شام؛ و مفهوم زمان شامل گذشته، حال و آینده استفاده شده است. تعداد 45 کارمند زن و مرد با محدوه سنی 27 تا 45 سال از دانشگاه آزاد اسلامی واحد بین المللی خرمشهر-خلیج فارس در این آزمون شرکت نمودند. درصد و میانگین بسامد وقوع مرتب سازی مکعبهای رنگی در سه مفهوم زمان نشان داد که به ترتیب محورهای افقی جانبی راست به چپ برگرفته از جهت نوشتاری زبان فارسی با 45.6 درصد به عنوان اولین؛ محور افقی سهمی عقب به جلو برگرفته از جهت راه رفتن، استعارههای زبانی، و جهت نگاه با 25.7 درصد به عنوان دومین؛ و محور افقی جانبی چپ به راست برگرفته از جهت نوشتاری اعداد و ریاضیات با 14.6 درصد به عنوان سومین منابع اقتباسی مفاهیم انتزاعی زمان در زبان فارسی قلمداد میگردند. نتایج نشان میدهد که در ذهن فارسی زبانان تجربه شناختی جهت نوشتاری زبان بر اثر تکرار و تجربه حسی حرکتی همچنان به عنوان غالبترین الگو بازنمایی دارد و بعد از این الگو جهت راه رفتن و نگاه که جهتی رو به جلو دارد به میران قابل ملاحظه ای بر بازنمایی جهت خط ذهنی زمان تاثیر دارد.
فاطمه مولوی، دکتر عباس حبیب زاده، دکتر مجید ضرغام حاجبی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش بهزیستی روانشناختی بر فرسودگی تحصیلی با میانجی گری اهداف پیشرفت بوده است. روش پژوهش، طرح همبستگی از طریق مدل یابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه آماری شـامل کلیه دانشـجویان رشـته روانشناسی و علوم تربیتی دانشـکده علـوم انسانی دانشـگاه آزاد اسـلامی واحـد قـم در سـال تحصیلـی 1400-1399 بود که بـــا روش نمونـه گیـــری در دسترس به تعداد 440 نفر انتخاب شـده اند. جهت گردآوری دادهها، از سه پرسشنامه فرسودگی تحصیلی مسلش (2002)، بهزیستی روانشناختی ریف (1980) و اهداف پیشرفت میدلتن و میدگلی (1997) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافتهها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. بهزیستی روانشناختی بر اهداف پیشرفت تبحری، رویکردی و اجتنابی و فرسودگی تحصیلی اثرگذار بود. همچنین اهداف پیشرفت تبحری، رویکردی و اجتنابی بر فرسودگی تحصیلی موثر بود. نتایج نشان داد که بهزیستی روانشناختی با میانجی گری اهداف پیشرفت بر فرسودگی تحصیلی اثرگذار است. به متخصصان حوزه آموزش پیشنهاد میشود در راستای کاهش فرسودگی تحصیلی به مولفههای بهزیستی روانشناختی و اهداف پیشرفت در دانشجویان توجه ویژه داشته باشند.
محسن جلالی، امینه خدمتی نوجه ده سادات، احمد ترابی، مریم نادری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
بیماری HIV با اثرات گسترده جسمانی و روانشناختی، پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. توانبخشی شناختی یکی از مداخلات نوین برای بهبود وضعیت شناختی و روانی این بیماران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله توانبخشی شناختی بر کاهش افسردگی، بهبود حافظه کاری، و افزایش توجه در بیماران مبتلا به نقص ایمنی بود. این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل در شهرستان ایذه و در سال 1402 انجام شد. تعداد 30 بیمار مبتلا به HIV به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک، آزمون حافظه کاری، و آزمون عملکرد مداوم برای سنجش توجه بود. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 60 دقیقهای (سه بار در هفته) تحت مداخله توانبخشی شناختی قرار گرفتند، در حالیکه گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام مداخله، از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS.23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله توانبخشی شناختی باعث کاهش معنادار افسردگی و افزایش معنادار حافظه کاری و توجه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که توانبخشی شناختی میتواند بهعنوان یک رویکرد مؤثر در بهبود جنبههای شناختی و روانشناختی بیماران مبتلا به نقص ایمنی مورد استفاده قرار گیرد.
مائده تیموری، محمدرضا شعیری، حجت الله فراهانی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی از مهمترین چالشهای روانشناختی دوران کودکی محسوب میشوند که میتوانند بر سلامت روانی و اجتماعی کودک در آینده تأثیرگذار باشند. افسردگی مادر بهعنوان یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری این مشکلات مطرح شده است، اما مکانیسمهای زیربنایی این ارتباط بهطور کامل شناخته نشدهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای فرزندپروری ذهنآگاه در ارتباط بین افسردگی مادر و مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی کودک انجام شد. مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک دبستانی در شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۳۸۵ نفر به روش نمونهگیری خوشهای مرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس(DASS-21) (آنتونی وهمکاران،1998) ، پرسشنامه ی فرزندپروری ذهن آگاهانه (MIPQ) (مک کافری،ریتمن وبلک،2015) و سیاهه رفتاری کودک (CBCL) (آخنباخ و رسکورلا،2001) بود که توسط مادران تکمیل شد. دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزارهای SPSS23 و لیزرل 8 مورد تحلیل قرار گرفت.نتایج مدلیابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. یافتهها نشان داد که افسردگی مادر با مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی کودک ارتباط مثبت و معناداری دارد. همچنین، مشخص شد که مؤلفه "بودن در زمان حال با کودک" (یکی از ابعاد فرزندپروری ذهنآگاه) نقش واسطهای معناداری در این رابطه دارد. بهگونهای که افسردگی مادر از طریق کاهش حضور ذهن او در تعامل با کودک، موجب افزایش مشکلات شناختی-هیجانی در کودک میشود.نتایج این پژوهش بر اهمیت آموزش مهارتهای ذهنآگاهی به والدین، بهویژه مهارت "بودن در زمان حال با کودک"، بهعنوان عاملی مؤثر در کاهش تأثیرات منفی افسردگی مادر بر مشکلات شناختی-هیجانی کودک تأکید دارد. بر این اساس، پیشنهاد میشود که برنامههای مداخلهای در حوزه سلامت روان کودک و خانواده، توجه ویژهای به تقویت فرزندپروری ذهنآگاه در والدین داشته باشند.
دکتر حجت الله محمدزاده، دکتر علیرضا آقایوسفی، عماد یوسفی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
این پژوهش به بررسی پیشبینی گرایش به اعتیاد بر اساس تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای پرداخته است. هدف اصلی این مطالعه، شناسایی عوامل روانشناختی مؤثر بر گرایش به اعتیاد و تحلیل روابط میان این متغیرها است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه پیامنور قم در سال ۱۴۰۰ بود. نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شد و در مجموع ۲۸۵ دانشجو از دانشکدههای مختلف این دانشگاه در مطالعه شرکت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای استاندارد شامل مقیاس گرایش به اعتیاد، تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای جمعآوری و با روشهای آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج نشان داد که تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای بهطور معناداری گرایش به اعتیاد را پیشبینی میکنند. در میان این متغیرها، سبکهای مقابلهای با ضریب پیشبینی ۰.۵۰ بیشترین تأثیر را داشتند، در حالی که تمایزیافتگی خویشتن (۰.۴۵) و خودمیانبینی (۰.۳۲) در رتبههای بعدی قرار گرفتند. یافتهها نشان داد افرادی که تمایزیافتگی خویشتن پایینتر و سبکهای مقابلهای ناکارآمدتری دارند، بیشتر در معرض گرایش به اعتیاد هستند.این پژوهش با تأکید بر نقش عوامل روانشناختی، کاربردهای مهمی در طراحی مداخلات پیشگیرانه و درمانی مرتبط با اعتیاد دارد. نتایج میتواند بهعنوان پایهای علمی برای ارتقاء سلامت روانی و کاهش رفتارهای پرخطر مورد استفاده قرار گیرد.
لیلا فاتحی خشکناب، دکتر مجید محمودعلیلو، دکتر علی اصغرزاده، دکتر امیر پناه علی، دکتر اکبر رضایی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازشناسی و اطمینان به حافظه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری (شستشو کننده و وارسی کننده) و اختلال اضطراب فراگیر، با رویکردی تجربی و پسرویدادی انجام شد. نمونه پژوهش شامل ۴۵ نفر از بیماران مراجعهکننده به کلینیک بیمارستان رازی تبریز در سال ۱۴۰۲ بود که به سه گروه ۱۵ نفره تقسیم شدند: افراد مبتلا به وسواس اجباری نوع شستشو، وسواس اجباری نوع وارسی، و اختلال اضطراب فراگیر. افراد مورد بررسی از هر دو جنس، در رده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم بودند. در این پژوهش، حافظه آزمودنیها به کمک دو فهرست واژه شامل فهرست بازشناسی و فهرست یادآوری با بهرهگیری از نرمافزار رایانهای مورد سنجش قرار گرفت. دادهها با استفاده از تحلیل چندمتغیره بررسی شدند. یافتهها نشان داد که بین گروههای پژوهشی از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه تفاوت معناداری وجود دارد (p < 0.05)؛ بهطوری که گروه وارسیکننده عملکرد ضعیفتری از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه، نسبت به دو گروه دیگر از خود نشان داد. نتایج این پژوهش بیانگر تأثیر تفاوتهای اختلالات هیجانی بر جنبههای حافظه و اطمینان شناختی است و بر اهمیت مداخلات هدفمند شناختی و رواندرمانی برای بهبود عملکرد حافظه در بیماران وسواس و اضطراب تأکید دارد.
ملیحه پازوکی، الهه جعفرپور، زهرا حاجتی، سارا ملک محمدی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی شناختی در رابطه میان طرحوارههای ناسازگار اولیه و سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع بالینی پزشکی دانشگاه گلستان در سال ۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۱۲۰ نفر با روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، مقیاس خودکارآمدی شناختی شرر و همکاران (۱۹۸۲) و مقیاس سرزندگی روانشناختی کان و کرافورد (۲۰۰۳) بود. دادهها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه با سرزندگی روانشناختی رابطه منفی معناداری دارند و این رابطه از طریق کاهش خودکارآمدی شناختی میانجیگری میشود. به بیان دیگر، طرحوارههای ناسازگار اولیه با تضعیف خودکارآمدی شناختی، به کاهش سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی منجر میشوند. بر این اساس، توجه به اصلاح طرحوارههای ناسازگار و تقویت خودکارآمدی شناختی میتواند بهعنوان راهکارهای درمانی مؤثر برای ارتقای سرزندگی و بهبود کیفیت زندگی روانشناختی افراد مضطرب مورد استفاده قرار گیرد.
نسرین بزرگپور نیازی، دکتر فاطمه شهابی زاده، دکتر محبوبه فرامرزی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر شفقتورزی و توجهآگاهی همراه با فیزیوتراپی بر بهزیستی روانشناختی و کارکردهای اجرایی سالمندان مبتلا به درد مزمن ناشی از آرتروز زانو انجام شد. طرح پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان 60 سال به بالا مبتلا به درد مزمن ناشی از آرتروز بود که به مراکز سلامت مراجعه کرده بودند. نمونهگیری بهصورت هدفمند انجام شد و 45 نفر بهصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروههای آزمایش مداخلات درمان شناختی–رفتاری مبتنی بر شفقتورزی و توجهآگاهی را با یا بدون فیزیوتراپی دریافت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و آزمون عملکرد اجرایی استروپ جمعآوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمونهای تعقیبی تحلیل شد.یافته ها نشان داد مداخلات بهویژه درمان ترکیبی با فیزیوتراپی، در بهبود معنادار مؤلفههای بهزیستی روانشناختی (پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری) و کارکردهای اجرایی مؤثر بوده است و این اثرات تا مرحله پیگیری نیز پایدار ماندهاند. همچنین در مؤلفههایی نظیر رشد فردی، تسلط بر محیط و زندگی هدفمند نیز بهبودهایی مشاهده شد، هرچند تفاوت بین دو گروه آزمایشی در این موارد معنادار نبود. نتایج تحلیل اثر اندازه نیز نشان داد که مداخلات از اثرگذاری بالا و قابلتوجهی برخوردار بودهاند. در مجموع، مداخلات مبتنی بر ترکیب رواندرمانی و فیزیوتراپی میتواند رویکردی اثربخش برای ارتقای سلامت روان و عملکرد شناختی سالمندان مبتلا به درد مزمن باشد.
عدنان واعظی، حسین بیگدلی، محسن احمدی طهور سلطانی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، تحلیل مدل ساختاری جهتگیری اهداف پیشرفت در نوجوانان بر اساس تئوری ذهن و حافظه فعال، در چارچوب کارکردهای شناختی–اجتماعی بود. در این راستا، با بهرهگیری از روش مدلیابی معادلات ساختاری، روابط مستقیم و غیرمستقیم بین تئوری ذهن، حافظه فعال و مؤلفههای چهارگانه جهتگیری هدف پیشرفت (تسلطگرایشی، تسلطاجتنابی، عملکردگرایشی، عملکرداجتنابی) بررسی شد. روش پژوهش توصیفی–همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه استان قم در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ بود. نمونهای به حجم ۳۱۵ نفر به شیوه در دسترس انتخاب و از پرسشنامههای جهتگیری هدف پیشرفت الیوت و مکگریگور (۲۰۰۱)، نظریه ذهن بارون-کوهن (۲۰۰۱) و حافظه فعال دانیمن و کارپنتر (۱۹۸۰) برای گردآوری دادهها استفاده شد. یافتهها نشان داد که تئوری ذهن، پیشبینیکننده معنادار جهتگیری اهداف پیشرفت است و این اثر از طریق حافظه فعال نیز بهصورت غیرمستقیم تقویت میشود. همچنین، رابطه مثبت و معناداری میان تئوری ذهن و حافظه فعال بهدست آمد. برازش مطلوب مدل مفهومی پژوهش، نقش کلیدی فرایندهای شناختی–اجتماعی را در تبیین انگیزش تحصیلی نوجوانان برجسته میسازد.
فرشته رضا، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی، دکتر افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
اختلال وسواس فکری–عملی از جمله اختلالات اضطرابی شایع است که میتواند با کمالگرایی افراطی و خطاهای شناختی همچون همارزی فکر و عمل همراه باشد و پیامدهای منفی گستردهای بر عملکرد روانشناختی و اجتماعی زنان برجای گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان شناختی–رفتاری بر کاهش کمالگرایی و خطای شناختی همارزی فکر و عمل در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی مراجعهکننده به کلینیک سروهانا (تهران) در بازه زمانی دی تا اسفند 1403 بود که 45 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در سه گروه (درمان شناختی–رفتاری، درمان روانپویشی کوتاهمدت و کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل مقیاس تجدیدنظر شده همارزی فکر–عمل (TAF-R)، پرسشنامه کمالگرایی اهواز و پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی بودند. مداخله درمان شناختی–رفتاری طی 8 جلسه گروهی 40 دقیقهای برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی–رفتاری موجب کاهش معنادار کمالگرایی و خطای شناختی همارزی فکر و عمل در مقایسه با گروه کنترل شد (01/0 > p). این یافتهها بیانگر آن است که درمان شناختی–رفتاری میتواند بهعنوان رویکردی اثربخش در کاهش نشانههای شناختی ناسازگار و ارتقای بهبود روانشناختی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی به کار گرفته شود.
محمدمهدی زیدآبادینژاد، نوشین نوری، لیلا فاتحی خشکناب، سارا ملک محمدی، زیبا پورصادق گاوگانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش آمیختگی شناختی و نیازهای بینفردی در دانشجویان دارای افکار خودکشی بود. این مطالعه با رویکرد شبهآزمایشی و طراحی پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه شامل دانشجویانی بود که با معیارهای تعیین شده انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. مداخله شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در گروه مداخله بهکار گرفته شد و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله مذکور تأثیر معناداری در کاهش سطح کلی آمیختگی شناختی، بهویژه مؤلفه همجوشی شناختی، و نیز کاهش نمرات کل نیازهای بینفردی، از جمله ادراک سربار بودن و تعلق از دست رفته دارد. همچنین کاهش معناداری در شدت افکار خودکشی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد، اما تغییرات مؤلفه گسلش شناختی معنادار نبود. تحلیل دادههای پیگیری نیز نشان داد که اثرات مثبت درمان تا حد قابل قبولی پایدار ماندهاند. این یافتهها ضمن تأیید فرضیات پژوهش، نشاندهنده قابلیت بالینی و مزیت شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در بهبود فرایندهای شناختی و اجتماعی مرتبط با آسیبپذیری روانی در دانشجویان پرخطر است. نتایج این پژوهش میتواند به توسعه مداخلات هدفمند در زمینه پیشگیری از خودکشی و ارتقای سلامت روانی کمک نماید و پیشنهاد میشود تحقیقات آتی با نمونههای بزرگتر و مداخلات ترکیبی، به بررسی مکانیسمهای اثر و اثربخشی طولانیمدت این روش درمانی بپردازند.
حوا محمودزاده کناری، دکتر افسانه خواجه وند خوشلی، دکتر جوانشیر اسدی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
اختلال وسواسی–اجباری یکی از اختلالات شایع و ناتوانکننده در دوره نوجوانی است که با عوامل شناختی–هیجانی مانند همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی ارتباط تنگاتنگ دارد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجانمدار و فراشناختدرمانی بر این سازهها در دانشآموزان دختر مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری بود. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون و گروه کنترل با پیگیری سهماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر بابلسر در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ بود که تشخیص اختلال وسواسی–اجباری برای آنان توسط روانپزشک و مصاحبه بالینی تأیید شد. نمونه پژوهش ۴۵ نفر بودند که بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه (۱۵ نفر درمان هیجانمدار، ۱۵ نفر فراشناختدرمانی، و ۱۵ نفر کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه تجدیدنظرشده همجوشی فکر و عمل (TAFS-R) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) بود. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای مداخلات درمانی را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل مداخلهای نداشت. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری در همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی ایجاد کردند (p<0.01). همچنین مقایسه بین دو گروه آزمایش نشان داد فراشناختدرمانی در کاهش همجوشی فکر و عمل مؤثرتر عمل کرد، در حالی که درمان هیجانمدار کاهش بیشتری در عدم تحمل بلاتکلیفی ایجاد نمود. یافتههای این پژوهش اهمیت استفاده از رویکردهای هیجانمدار و فراشناختی را در بهبود مؤلفههای شناختی–هیجانی اختلال وسواسی–اجباری نوجوانان تأیید میکند و میتواند راهنمایی برای انتخاب مداخلات درمانی متناسب با نیازهای شناختی و هیجانی بیماران باشد.
مهسا روحانی اطاقسرا، افسانه خواجوند خوشلی، الناز پوراحمدی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحوارهدرمانی بر تعارض زناشویی و بازنمایی شناختی پاسخگویی همسر در زنان آسیبدیده از خیانت انجام شد. خیانت زناشویی از مهمترین بحرانهای روابط زوجین به شمار میرود که پیامدهای گستردهای از جمله تشدید تعارضات زناشویی و آسیب درک و بازنمایی پاسخگویی همسر را به دنبال دارد. در این راستا، طرحوارهدرمانی بهعنوان رویکردی تلفیقی و عمیق با تمرکز بر شناسایی و اصلاح طرحوارههای ناسازگار اولیه میتواند به بازسازی روابط هیجانی و شناختی زوجین کمک کند. این مطالعه به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل مراجعهکننده به مراکز مشاوره و کلینیکهای روانشناختی شهر بابل در زمستان ۱۴۰۳ بود که تجربه خیانت همسر را گزارش کرده بودند. از میان آنها ۴۵ نفر بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه طرحوارهدرمانی، شفقتدرمانی و گواه جایگزین شدند. گروه طرحوارهدرمانی طی ده جلسه نود دقیقهای مداخله دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی و مقیاس پاسخگویی ادراکشده همسر بود و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که طرحوارهدرمانی بهطور معناداری موجب کاهش تعارضات زناشویی و بهبود بازنمایی شناختی پاسخگویی همسر در زنان آسیبدیده از خیانت شد (p<0.01). همچنین اثربخشی این مداخله در کاهش تعارض زناشویی نسبت به شفقتدرمانی بیشتر بود. بر اساس نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که طرحوارهدرمانی رویکردی مؤثر برای بهبود پیامدهای روانشناختی ناشی از خیانت است و میتواند بهعنوان مداخلهای کارآمد در مراکز مشاوره خانواده و درمان اختلالات ناشی از بحرانهای زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.