زهرا جعفری پنجی، مهدیه رحمانیان، حسین زارع،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر اساس مدل پاول-الدر در تحریفهای شناختی و خودکارآمدی نوجوانان شهر تهران بود.
روش: روش پژوهش از نوع هدف کاربردی و از نوع مطالعات آزمایشی (پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان دختر ۱۳ تا ۱۶ ساله منطقه ۲ شهرستان تهران است که با استفاده ازروش نمونهگیری در دسترس ۴۰ نفر از دانش آموزان اول متوسطه مدرسه دخترانه بهار بهعنوان گروه نمونه انتخاب و موردمطالعه قرار گرفتند. با انتساب تصادفی ۲۰ نفر در گروه آزمایش و ۲۰ نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه تحریفهای شناختی (عبدالله زاده و سالار،۱۳۸۹)، پرسشنامه خود کارآمدی کودکان و نوجوانان (SEQ–C)(۲۰۰۱) بود. گروه آزمایش به مدت ۹ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت آموزش تفکر انتقادی پاول-آلدر قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمون واریانس مختلط با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر اساس مدل پاول-الدر تأثیر معنیداری (۰۵/۰>p) در کاهش تحریفهای شناختی و افزایش خودکارآمدی نوجوانان شهر تهران دارد.
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت نقش تفکر انتقادی در خودکارآمدی و تحریف های شناختی، برنامه های مدارس باید به گونه ای سازماندهی شوند که در برنامه ریزی های آموزشی و برنامه درسی تجدیدنظر به عمل آید تا رهآوردی برای خوداثرمندساختن نوجوانان و طرحی برای جلوگیری از تحریف شناختی باشد.
.