4 نتیجه برای هاشمی
منصور بیرامی، تورج هاشمی نصرتآباد، شیرین دانشفر، جعفر بهادری خسروشاهی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1392 )
چکیده
در راستای تعیین نقش هیجانات مثبت و منفی، خوش بینی و بدبینی و سبکهای پردازش اطلاعات در سازگاری روانشناختی، تعداد 400 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به شیوهی خوشهای چند مرحلهای انتخاب و با استفاده از مقیاس هیجانات مثبت و منفی (PANAS)، آزمون جهتگیری زندگی (LOT-R)، پرسشنامهی شخصیتی کالیفرنیا (CPI) و سیاههی سبکهای پردازش (PMPI)، متغیرهای مورد مطالعه اندازهگیری شد. جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون معنیداری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. تحلیل دادهها نشان داد که خوشبینی، هیجانات مثبت، سبک عقلانی و سبک تجربی پردازش اطلاعات قادرند سازگاری روانشناختی را به طور معنیدار پیشبینی کنند. بر اساس این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که سازگاری روانشناختی دانشجویان به طور چشمگیر از عوامل هیجانی، اسنادی و شناختی آنها تأثیر پذیر بوده و این مؤلفهها قادرند روند سازگاری روانشناختی آنها را تحتالشعاع خود قرار دهند.
سارا کریمی، غلامرضا چلبیانلو، حمید هاشمی پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
براساس نظریه سیستمهای مغزی رفتاری گری و مدل سرشت ترکیبی عاطفی-هیجانیAFECT یک الگوی زیستی از شخصیت ارائه شده است که اساس تفاوتهای فردی را تشکیل میدهد و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی واکنشهای متفاوتی منجر میشود. هدف پژوهش حاضر الگوی ارتباطی سیستمهای مغزی رفتاری با ابعاد مدل سرشت ترکیبی هیجانی عاطفیمیباشد. جامعه آماری این پژوهش متشکل از 220 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان است که از روش نمونهگیری خوشهای طبقهای انتخاب و توسط پرسشنامههای شخصیتی جکسون و AFECTمورد آزمون قرارگرفتهاند. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون حاکی از آن بود که همه ابعاد مدل سرشت ترکیبی عاطفی هیجانیAFECT از رویالگوهای ارتباطی سیستمهای مغزی رفتاری گری با معناداری حداقل در سطح 01/0 قابل پیشبینی هستند، به جز بعد خشم و سرخوشی.در این بین بالاترین درصد پیشبینی مربوط به سرشت هیجانی کنترل میباشد که16%از تغییرات آن و کمترین مربوط به بعد خشم است که 7% تغییرات آن از روی ابعاد نظریه گری قابل پیشبینی است و بالاترین درصد پیشبینی مربوط به سرشت عاطفی افسردگی است که 15% از تغییرات آن و کمترین مربوط به بعد سرخوشی است که8% از تغییرات آن از روی ابعاد نظریه گری قابل پیشبینی است. در مجموع نتایج استخراج شده از پژوهش جامعهی آماری مذکور نشانگر الگوی ارتباطی بین نظریه سیستمهای مغزی رفتاری گری و مدل سرشت عاطفی-هیجانی AFECT میباشد.
حمید هاشمی پور، هادی کرامتی، جواد کاووسیان، مهدی عربزاده،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره هشت، شماره چهار، زمستان 1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر پیشبینی اهمالکاری تحصیلی دانشجویان براساس باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری با نقش واسطهای اضطراب امتحان بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 99-98 بود که از بین آنها 320 نفر (206 زن و 114 مرد) با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس اهمالکاری دانشجویان، پرسشنامه اضطراب امتحان اسپیلبرگر و پرسشنامه باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری استفاده شد. دادهها با روش مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافتهها نشان داد که مدل مفهومی پیشنهادی، برازندگی مطلوبی با دادهها دارد. متغیرهای اضطراب امتحان و باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری به ترتیب بیشترین سهم را در تبیین واریانس اهمالکاری تحصیلی داشتند و در مجموع 28 درصد واریانس آن را تبیین میکنند. باورهای فراشناختی منفی درباره اهمالکاری تنها بهصورت غیرمستقیم و از طریق اضطراب امتحان بر اهمالکاری تحصیلی اثر داشت و میانجیگری کامل مورد تأیید واقع شد. با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که باورهای منفی در مورد اهمالکاری، دانشجویان را مستعد اضطراب امتحان و اهمالکاری تحصیلی میکند. از این رو تعدیل این باورها میتواند بهعنوان برنامهای برای کاهش اضطراب امتحان و اهمالکاری تحصیلی در نظر گرفته شود.
دکتر مرضیه هاشمی، خانم منصوره غلامی،
دوره 11، شماره 4 - ( دوره دوازدهم ، شماره چهارم ، زمستان 1402 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سبکهای تفکر و سبکهای تصمیم گیری با میانجیگری حل مسئله شاغلین استارت آپها انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی شاغلین در حوزه استارتآپهای شهر تهران در سال 1401 بود. با روش نمونهگیری در دسترس تعداد 300 نفر انتخاب و به ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای سبک تفکر (استرنبرگ، 1994)، سبک تصمیمگیری (اسکات و بروس، 1995) و مهارت حل مسئله (هپنر، 1988) پاسخ دادند. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری و روش آماری تحلیل مسیر با نرم افزارهای SPSS-26 و آموس انجام شد. بر اساس یافتهها، مدل پیشنهادی در معادلات ساختاری و روابط علّی بین متغیرهای، از برازش خوبی برخوردار بود. بهطورکلی مشخص شد که سبک تصمیمگیری هم بهصورت مستقیم و هم بهصورت غیرمستقیم از طریق مهارت حل مسئله در شاغلین استارتآپها با سبک تفکر رابطه دارد . نتایج نشان داد که بین مهارت حل مسئله و ابعاد آن با سبک تصمیمگیری و بین سبک تفکر و ابعاد آن با سبک تصمیمگیری نیز رابطه مثبت و معنادار بود. بنابراین توصیه میشود از یافتههای پژوهش جهت استخدام و تصمیمگیری در حوزۀ استارتآپها استفاده شود.