جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای چلبیانلو

سارا کریمی، غلامرضا چلبیانلو، حمید هاشمی پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده

براساس نظریه سیستم­های مغزی رفتاری گری و مدل سرشت ترکیبی عاطفی-هیجانیAFECT یک الگوی زیستی از شخصیت ارائه شده است که اساس تفاوت‌های فردی را تشکیل می­دهد و فعالیت هر یک از آن‌ها به فراخوانی واکنش­های متفاوتی منجر می­شود. هدف پژوهش حاضر الگوی ارتباطی سیستم­های مغزی رفتاری با ابعاد مدل سرشت ترکیبی هیجانی عاطفیمی­باشد. جامعه آماری این پژوهش متشکل از 220 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان است که از روش نمونه­گیری خوشه­ای طبقه­ای انتخاب و توسط پرسش­نامه­های شخصیتی جکسون و  AFECTمورد آزمون قرارگرفته‌اند. جهت تجزیه‌وتحلیل داده­ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون حاکی از آن بود که همه ابعاد مدل سرشت ترکیبی عاطفی هیجانیAFECT از رویالگوهای ارتباطی سیستم‌های مغزی رفتاری گری با معناداری حداقل در سطح 01/0 قابل پیش‌بینی هستند، به جز بعد خشم و سرخوشی.در این بین بالاترین درصد پیش‌بینی مربوط به سرشت هیجانی کنترل می‌باشد که16%از تغییرات آن و کمترین مربوط به بعد خشم است که 7% تغییرات آن از روی ابعاد نظریه گری قابل پیش‌بینی است و بالاترین درصد پیش‌بینی مربوط به سرشت عاطفی افسردگی است که 15% از تغییرات آن و کمترین مربوط به بعد سرخوشی است که8% از تغییرات آن از روی ابعاد نظریه گری قابل پیش‌بینی است. در مجموع نتایج استخراج شده از پژوهش جامعه­ی آماری مذکور نشانگر الگوی ارتباطی بین نظریه سیستم­های مغزی رفتاری گری و مدل سرشت عاطفی-هیجانی AFECT می­باشد.
 


رضا محمدزاده گان، ابوالفضل فرید، غلامرضا چلبیانلو حسرتانلو، جواد مصرآبادی،
دوره 10، شماره 2 - ( دوره دهم، شماره دوم، تابستان 1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی با/ و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمه‌ای مغز بر توجه پایدار و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان 11 تا 14 سال مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره کودک و نوجوان شهر خوی در سال 1401-1400 بود. از میان مراجعان به مراکز درمانی 45 کودک با اختلال نقص توجه/بیش فعالی از نوع مرکب به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و گروه آزمایش دوم برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت 8 هفته دریافت نمودند، اما گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. همه شرکت‌کنندگان قبل و پس از آموزش با استفاده از آزمون عملکرد مداوم و آزمون برو-نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در برنامه SPSS استفاده شد. تحلیل داده‌ها نشان داد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای نسبت به دو گروه دیگر و نیز یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل اثربخشی بیشتری بر توجه پایدار و بازداری پاسخ داشتند. با توجه به یافته‌ها می‌توان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمه‌ای مداخله مؤثری برای بهبود عملکردهای شناختی کودکان دچار نقص توجه/بیش فعالی است.

مجتبی احمدی، دکتر غلامرضا چلبیانلو، دکتر رضا عبدی،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم ، شماره دوم ، تابستان 1404 1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پروتکل یکپارچه (UP) و تحریک فراجمجمه‌ای با جریان مستقیم (tDCS) بر حافظه کاری و توجه پیوسته بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (GAD) انجام شد. طرح پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی (با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل بیماران با تشخیص GAD مراجعه‌کننده به درمانگاه‌ها و مراکز تخصصی اعصاب و روان شهر تهران در نیمه اول سال ۱۴۰۳ بودند. با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج، نمونه‌ای به تعداد ۴۵ نفر (۳۱ نفر خانم و ۱۴ نفر آقا) به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به‌طور مساوی (هر گروه ۱۵ نفر) در گروه مداخله پروتکل یکپارچه، مداخله ترکیبی پروتکل یکپارچه و تحریک فراجمجمه‌ای و لیست انتظار قرار گرفتند. همچنین از مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID-V)، مقیاس ۷ آیتمی اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7)، آزمون بلوک‌های کرسی (برای ارزیابی حافظه فعال) و آزمون ساعت (برای ارزیابی توجه پیوسته) استفاده شد. محاسبات آماری با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-26 و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) انجام گرفته است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که استفاده از پروتکل UP به‌طور جداگانه و به‌صورت ترکیبی با tDCS، به‌طور معناداری حافظه فعال و توجه پیوسته را بهبود داده است (05/0>P). علاوه بر این، این مطالعه نشان می‌دهد که هر دو مداخله UPو مداخله ترکیبی (UP+tDCS) رویکردهای مؤثری برای بهبود حافظه فعال و توجه پیوسته در بیماران GAD هستند و ممکن است به‌عنوان یک استراتژی جدید برای مدیریت این اختلال و بهبود عملکردهای اجرایی عمل کنند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb