273 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
پریا سادات معراجی سعید، دکتر زهرا هاشمی، فاطمه فولادی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبکهای فرزندپروری و خلاقیت با تاکید بر نقش میانجی کارکردهای اجرایی در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) در سال تحصیلی 1402-1403 بود که از این جامعه تعداد 245 دانشجو به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند، آزمون سنجش خلاقیت عابدی و پرسشنامه تواناییهای شناختی نجاتی استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که بین سبکهای فرزندپروری با خلاقیت و کارکردهای اجرایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مدل نقش واسطهای کارکردهای اجرایی، در رابطه بین سبکهای فرزندپروری با خلاقیت از برازش خوبی برخوردار بود. در نتیجه میتوان گفت که متغیر کارکردهای اجرایی نقش واسطهای معناداری در رابطه بین سبکهای فرزندپروری و خلاقیت دارد. بنابراین لازم است که با آگاهی بخشی به والدین در مورد انواع سبکهای فرزندپروری به تقویت خلاقیت کودکان از طریق کارکردهای اجرایی آنها کمک کرد.
غزال گلکار، دکتر خاطره برهانی، دکتر شهریار غریب زاده،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر پوشیدن ماسک صورت بر ادراک چهره در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم است. تعداد 18 کودک (13 پسر، 5 دختر) مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا و هوشبهر عادی در بازه سنی 7 تا 12 سال (میانگین سن = 9.917، انحراف معیار = 1.7342) به روش نمونهگیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان در این پژوهش یک تکلیف تشخیص و تمیز چهره که شامل چهرههای آشنا و ناآشنا برای کودک بود را انجام دادند. در حین انجام تکلیف، تعداد و مدتزمان تثبیتها در نواحی موردعلاقه (AOI) توسط دستگاه ردیاب چشمی ثبت شد. درنهایت، برای تجزیهوتحلیل دادههای جمعآوریشده، از روش آزمون t وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد که هنگام مقایسه چهرههای با ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر و هنگام مقایسه چهرههای بدون ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر، تعداد و مدتزمان تثبیتها در نواحی موردعلاقه (AOI) با یکدیگر تفاوت معناداری ندارند. همچنین، برای چهرههای آشنا و ناآشنا بهطور جداگانه، تعداد و مدتزمان تثبیتها در ناحیه چشمها تفاوت معناداری با ناحیه ماسک صورت نداشت. الگوی نتایج بهدستآمده از مقایسه چهرههای با و بدون ماسک صورت آشنا، مشابه الگوی نتایج بهدستآمده از مقایسه چهرههای با و بدون ماسک صورت ناآشنا بود. درمجموع، یافتهها حاکی از آن است که ماسک صورت تأثیر مشابهی بر الگوی نگاه به چهرههای آشنا و ناآشنا میگذارد. همچنین، نحوه نگاه به ناحیه چشمها تقریباً مشابه با ناحیه ماسک صورت است.
الهه باقری، دکتر کورش گودرزی، دکتر مهدی روزبهانی، دکتر کیوان کاکابرایی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی بر سبکهای حل مساله دانش آموزان دختر با اختلال اضطراب اجتماعی است. طرح این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل ناهمسان و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه نواحی سه گانه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 بودند از این جامعه 60 دانش آموز مبتلا به اضطراب اجتماعی به صورت غربالگری و با توجه به ملاکهای ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در 4 گروه 15 نفری(سه آزمایش و یک کنترل) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اضطراب اجتماعی(کانور، 2000) و سبکهای حل مساله(دزوریلا و همکاران، 2002) بود. دادهها با نرم افزار SPSS23 و آزمون تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی سبب افزایش سبکهای حل مسئله کارآمد و کاهش سبکهای حل مسئله ناکارآمد در مبتلایان به اضطراب اجتماعی شده است و از بین سه درمان، درمان فراشناخت در سبکهای حل مساله کارآمد و فراشناخت و راه حل محور در سبکهای حل مسئله ناکارآمد نسبت به تمرینات استقامتی اثربخشتر بودهاند (P≤0.05). بر مبنای این یافته ها میتوان گفت که هر سه الگوی درمانی میتوانند در نمونه بالینی ایرانی به کار گرفته شوند.
دکتر سجاد رضائی، خانم سیده الهه حسینی، دکتر عذرا زبردست،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
یکی از ناهنجاریهای عصبی-رشدی شایع در کودکان، اختلال کاستیتوجه و بیشفعالی (ADHD) است. درکنار اثرگذاری بالای دارودرمانی، امروزه درمانهای غیردارویی مانند درمانهای شناختی، بهویژه توانبخشیهای شناختی رایانهمحور، بسیار موردتوجه هستند. پژوهش حاضر، باهدف تعیین کاربردپذیری و اثربخشی نرمافزار Captain's Log بر بهبود تغییرکوری و گزینشپاسخ کودکان دچار ADHDانجام شد. طرح از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون تکگروهی بود. پیشآزمون و پسآزمون از طریق آزمونهای کشفتغییر و اثر سایمون درمحیط نرمافزار CogLab بهترتیب برای اندازهگیری سطوح تغییرکوری و گزینشپاسخ اجرا شد. 6 نفر از پسران شهرستان بابل که در بازۀ سنی 7تا 12 سال بودند، از طریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و10 جلسۀ 40تا 45 دقیقهای مداخلۀ شناختی رایانهمحور بهصورت دو بار درهفته دریافت کردند. نتایج آزمون ویلکاکسون بهبود معنیدار را در نمرۀ پاسخدهیِ درست درحالت تغییرکوری باوقفه نشان داد؛ علاوهبرآن زمان پاسخدهی به این آزمون نیز بهطورمعنیداری کاهش یافت؛ اما نمرۀ پاسخدهی درست، درحالت بدون وقفه، بهبودی معنیداری نشان نداد ؛ همینطور زمان لازم برای این آزمون نیز کاهش معنیداری نداشت. توانایی گزینشپاسخ درحالت تطابق مکانی کاهش معنیدار درسرعت داشت؛ اما درحالت عدمتطابق مکانی بهبود معنیداری مشاهده نشد. نتایج آشکار ساخت که از طریق بازتوانی شناختی رایانهای، با تکیه بر انعطافپذیری مغز و با توجه به تکرار فعالیتهای شناختی که منجر به افزایش مهارتهای شناختی میشود، میتوان تغییر کوری را بهبود بخشید. این مداخلات توانست تاحدی رفتار مطلوب مکثکردن در گزینش پاسخها را برای کودکان با ADHD افزایش دهد.
خانم ثنا پناهی پور، دکتر مهناز اخوان، دکتر زهرا هاشمی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری عملکرد تحصیلی براساس هوشهای چندگانه با نقش میانجیگری کارکردهای اجرایی (توجه پایدار، سرعت پردازش، برنامه ریزی و حافظه فعال) در نوجوانان با اختلال کمبود توجه- فزون کنشی بود. روش پژوهش همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه نوجوانان پسر 12 تا 17 سال مبتلا به اختلال کمبود توجه- فزون کنشی و مادران آنها بودند که از سال 1400 تا 1403 به مراکز روانشناختی در شهر تهران مراجعه کرده بودند. برای جمعآوری داده ها از پرسشنامه هوشهای چندگانه مکنزی (1999) و مقیاس یادگیری، عملکرد اجرایی و توجه کاستلانوس و همکاران (2018) استفاده شد. دادهها با الگوسازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که الگوی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است و توجه پایدار، سرعت پردازش و برنامه ریزی نقش میانجیگری را بین هوش ریاضی و عملکرد تحصیلی دارد، سرعت پردازش، برنامه ریزی و حافظه فعال نقش میانجیگری بین هوش دیداری- فضایی و عملکرد تحصیلی دارد، توجه پایدار و حافظه فعال نقش میانجیگری بین هوش موسیقی و عملکرد تحصیلی را دارد، حافظه فعال نیز نقش میانجیگری بین هوش جسمانی-حرکتی، درونفردی، بین فردی با عملکرد تحصیلی را دارد. استفاده از راهبردهای آموزشی هوشهای چندگانه در مدارس و مراکز آموزشی برای افزایش کارکردهای اجرایی توجه پایدار، سرعت پردازش، برنامهریزی و حافظه فعال و در نتیجه موفقیت تحصیلی دانشآموزان نوجوان مبتلا به ADHD توصیه میشود.
محسن جلالی، امینه خدمتی نوجه ده سادات، احمد ترابی، مریم نادری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
بیماری HIV با اثرات گسترده جسمانی و روانشناختی، پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. توانبخشی شناختی یکی از مداخلات نوین برای بهبود وضعیت شناختی و روانی این بیماران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله توانبخشی شناختی بر کاهش افسردگی، بهبود حافظه کاری، و افزایش توجه در بیماران مبتلا به نقص ایمنی بود. این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل در شهرستان ایذه و در سال 1402 انجام شد. تعداد 30 بیمار مبتلا به HIV به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک، آزمون حافظه کاری، و آزمون عملکرد مداوم برای سنجش توجه بود. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 60 دقیقهای (سه بار در هفته) تحت مداخله توانبخشی شناختی قرار گرفتند، در حالیکه گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام مداخله، از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS.23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله توانبخشی شناختی باعث کاهش معنادار افسردگی و افزایش معنادار حافظه کاری و توجه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که توانبخشی شناختی میتواند بهعنوان یک رویکرد مؤثر در بهبود جنبههای شناختی و روانشناختی بیماران مبتلا به نقص ایمنی مورد استفاده قرار گیرد.
بهاره محمدی، سید امیرحسین موسوی، سارا شاه میر، فاطمه بابا احمدی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
این پژوهش با هدف تعیین الگوی ساختاری افسردگی شناختی بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه با میانجیگری پردازش شناختی ویژگیهای شخصیت در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش از نوع همبستگی و مبتنی بر مدلیابی روابط ساختاری بود. نمونهای متشکل از ۳۰۰ دانشجوی دانشگاههای تهران بهصورت خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد و به پرسشنامههای افسردگی بک (۱۹۶۱)، طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، پرسشنامه پردازش شناختی و پرسشنامه پنج عاملی شخصیت پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و مدلیابی معادلات ساختاری در نرمافزار SPSS نسخه ۲۵ و AMOS نسخه ۲۲ تحلیل شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار نیست. تحلیل اثرات مستقیم نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه تأثیر مثبت و معناداری بر افسردگی شناختی و ویژگیهای شخصیت دارند. با این حال، بررسی اثرات غیرمستقیم نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه از طریق پردازش شناختی ویژگیهای شخصیت نقش میانجی نداشته و تأثیر غیرمستقیم معناداری بر افسردگی شناختی دانشجویان ندارند. بهطور کلی، یافتهها نشان دادند که مؤلفههای طرحوارههای ناسازگار اولیه میتوانند افسردگی شناختی دانشجویان را بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار دهند، اما این تأثیر از طریق پردازش شناختی ویژگیهای شخصیت بهصورت غیرمستقیم معنادار نیست.
مائده تیموری، محمدرضا شعیری، حجت الله فراهانی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی از مهمترین چالشهای روانشناختی دوران کودکی محسوب میشوند که میتوانند بر سلامت روانی و اجتماعی کودک در آینده تأثیرگذار باشند. افسردگی مادر بهعنوان یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری این مشکلات مطرح شده است، اما مکانیسمهای زیربنایی این ارتباط بهطور کامل شناخته نشدهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای فرزندپروری ذهنآگاه در ارتباط بین افسردگی مادر و مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی کودک انجام شد. مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک دبستانی در شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۳۸۵ نفر به روش نمونهگیری خوشهای مرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس(DASS-21) (آنتونی وهمکاران،1998) ، پرسشنامه ی فرزندپروری ذهن آگاهانه (MIPQ) (مک کافری،ریتمن وبلک،2015) و سیاهه رفتاری کودک (CBCL) (آخنباخ و رسکورلا،2001) بود که توسط مادران تکمیل شد. دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزارهای SPSS23 و لیزرل 8 مورد تحلیل قرار گرفت.نتایج مدلیابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. یافتهها نشان داد که افسردگی مادر با مشکلات شناختی-هیجانی درونیسازی و برونیسازی کودک ارتباط مثبت و معناداری دارد. همچنین، مشخص شد که مؤلفه "بودن در زمان حال با کودک" (یکی از ابعاد فرزندپروری ذهنآگاه) نقش واسطهای معناداری در این رابطه دارد. بهگونهای که افسردگی مادر از طریق کاهش حضور ذهن او در تعامل با کودک، موجب افزایش مشکلات شناختی-هیجانی در کودک میشود.نتایج این پژوهش بر اهمیت آموزش مهارتهای ذهنآگاهی به والدین، بهویژه مهارت "بودن در زمان حال با کودک"، بهعنوان عاملی مؤثر در کاهش تأثیرات منفی افسردگی مادر بر مشکلات شناختی-هیجانی کودک تأکید دارد. بر این اساس، پیشنهاد میشود که برنامههای مداخلهای در حوزه سلامت روان کودک و خانواده، توجه ویژهای به تقویت فرزندپروری ذهنآگاه در والدین داشته باشند.
زینب فتحیان، سمیرا وکیلی، کیوان ملانوروزی، مهدی عرب زاده،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی بازیهای حسی_حرکتی و نوروفیدبک بر حافظه فعال کودکان دارای نقص توجه و بیش فعالی شکل گرفت. این پژوهش از انواع مطالعات نیمه تجربی است که آزمودنیها به شیوه در دسترس از تمامی کودکان 8 تا 12 سال تهرانی مبتلا به بیش فعالی انتخاب و بصورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. 40 نفر آزمودنی در سه گروه بازیهای حسی-حرکتی، نوروفیدبک، گروه ترکیبی و یک گروه کنترل قرار گرفتند و پیش و پس از مداخلات برای سنجش حافظه فعال از از مقیاس تجدیدنظر شده هوشی وکسلر برای کودکان -نسخه چهارم WISC-R- استفاده شد. یافتهها برگرفته از تجزیه و تحلیل کواریانس پس از رعایت پیش فرضها نشان داد میزان حافظه فعال در بازیهای حسی-حرکتی، نوروفیدبک و ترکیبی در گروه و شاهد پس از حذف اثر پیش آزمون به طور معناداری با هم تفاوت دارند. این نتیجه به این معناست که با توجه به نتایج ذکر شده، مداخله بازیهای حسی-حرکتی، نوروفیدبک و ترکیبی تأثیر معنادار بر میزان حافظه فعال دارد. همچنین بر اساس یافته های بدست آمده رویکرد ترکیبی بازیهای حسی-حرکتی و نوروفیدبک بر حافظه فعال کودکان اثربخشی بیشتری به نسبت دو رویکرد بازیهای حسی-حرکتی ونورورفیدبک دارد وبین دو رویکرد بازیهای حسی-حرکتی و نورورفیدبک دراثربخشی برحافظهفعال تفاوت معناداری وجود ندارد.
دکتر مرتضی امیدیان، خانم خدیجه خنیفر، دکتر غلامحسین مکتبی، دکتر منیجه شهنی ییلاق،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
با توجه به ادعای نظریههای دوزبانگی و اثر آن بر کارکردهای اجرایی این تحقیق به منظور بررسی اثر دوزبانگی بر کارکردهای اجرایی، با روش فراتحلیل انجام گرفت. هدف از پژوهش حاضر ترکیب پژوهشهای انجام شده در زمینه کارکردهای اجرایی بود. در این پژوهش از فراتحلیل به عنوان ابزاری جهت تعیین، جمع آوری، ترکیب و خلاصه کردن یافتههای پژوهشی مرتبط با اثر دوزبانگی بر کارکردهای اجرایی استفاده شد. برای این منظور مقالههای انتشار یافته بین سال های 2000 تا 2023 بررسی شد و 436 پژوهش یافت شد که بر اساس معیارهای پژوهش ( روش علی مقایسهای، داشتن گروه گواه و کنترل و آمارههای توصیفی ) 30 تحقیق وارد فراتحلیل شد. تعداد آزمودنیها در کل
پژوهش ها 1412 نفر بود. یافتههای پژوهش نشان داد که اندازه اثر کلی پژوهشهای مورد بررسی برای مدل اثرات ثابت 0/633 و برای مدل اثرات تصادفی 0/771 که برای هر دو معنیدار است و نشان میدهد که دوزبانگی بر کارکردهای اجرایی تاثیر دارد.
فاطمه یعقوبی سیاهگورابی، سجاد رضائی، عذرا زبردست،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی صحت، سوگیری و شدت بازشناسی هیجان چهره ای مرتبط با جنسیت در دختران نوجوان بهنجار انجام شد. روش پژوهش، مقطعی-تحلیلی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دختران نوجوان مقطع متوسطه دوم شهرستان لاهیجان در سال تحصیلی 1403-1402 و حجم نمونه 243 نفر بود که با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس و براساس ملاکهای ورود و خروج از میان دانشآموزان مدارس دولتی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، آزمون بازشناسی/ادراک هیجانِ طراحی شده با استفاده از مجموعۀ حالتهای چهره نیماستیم (2009) بود. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری t استیودنت همبسته، مجذور خی پیرسون و نیکویی برازش مجذور خی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که دختران نوجوان صحت و دقت بیشتری در بازشناسی هیجانهای چهرهای زنان داشتند و خطای بیشتری هنگام بازشناسی هیجانهای مردان از خود نشان دادند. علاوه بر این، شادی و انزجار در مردان و غم، ترس و خشم در زنان صحیحتر (با میزان خطای کمتر) بازشناسی شدند. همچنین دختران نوجوان هنگام بازشناسی هیجانهای چهرهای زنان و مردان، از خود سوگیری نشان دادند. این سوگیری بهصورت انتخابِ بیشترِ انزجار در چهرههای مردان و انتخابِ بیشترِ تعجب و ترس در چهرههای زنان مربوط بود. درنهایت، دختران نوجوان هیجانهای چهرهای زنان را با شدت بیشتری نسبت به هیجانهای چهرهای مردان ادراک میکردند. علاوه بر این، دختران نوجوان، شادی، غم و انزجار را در مردان، و ترس و خشم را در زنان شدیدتر ادراک میکردند. بنابراین جنسیت ابرازگران هیجان، بر ادراک و بازشناسی هیجان چهرهای در دختران نوجوان اثرگذار است.
دکتر حجت الله محمدزاده، دکتر علیرضا آقایوسفی، عماد یوسفی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده
این پژوهش به بررسی پیشبینی گرایش به اعتیاد بر اساس تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای پرداخته است. هدف اصلی این مطالعه، شناسایی عوامل روانشناختی مؤثر بر گرایش به اعتیاد و تحلیل روابط میان این متغیرها است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه پیامنور قم در سال ۱۴۰۰ بود. نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شد و در مجموع ۲۸۵ دانشجو از دانشکدههای مختلف این دانشگاه در مطالعه شرکت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای استاندارد شامل مقیاس گرایش به اعتیاد، تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای جمعآوری و با روشهای آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج نشان داد که تمایزیافتگی خویشتن، خودمیانبینی و سبکهای مقابلهای بهطور معناداری گرایش به اعتیاد را پیشبینی میکنند. در میان این متغیرها، سبکهای مقابلهای با ضریب پیشبینی ۰.۵۰ بیشترین تأثیر را داشتند، در حالی که تمایزیافتگی خویشتن (۰.۴۵) و خودمیانبینی (۰.۳۲) در رتبههای بعدی قرار گرفتند. یافتهها نشان داد افرادی که تمایزیافتگی خویشتن پایینتر و سبکهای مقابلهای ناکارآمدتری دارند، بیشتر در معرض گرایش به اعتیاد هستند.این پژوهش با تأکید بر نقش عوامل روانشناختی، کاربردهای مهمی در طراحی مداخلات پیشگیرانه و درمانی مرتبط با اعتیاد دارد. نتایج میتواند بهعنوان پایهای علمی برای ارتقاء سلامت روانی و کاهش رفتارهای پرخطر مورد استفاده قرار گیرد.
خانم سحر خوش سرور، دکتر محمد نریمانی، دکتر سجاد بشرپور،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
بالا بودن صفات اُتیستیک در نوجوانان با طیف وسیعی از پیامدهای مخرب آموزشی و اجتماعی همراه است. بدین جهت، شناسایی عوامل تأثیرگذار بر آن حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پردازش اطلاعات اجتماعی در علائم زیر بالینی اُتیسم با تعدیل کنندگی حافظه کاری، انعطاف پذیری شناختی و ذهنی سازی انجام شد. این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بود و به روش مدل یابی معادلات ساختاری صورت گرفت. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پایه دوازدهم مدارس دولتی پسرانه و دخترانه شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود که تعداد 260 نفر (141 دختر، 119 پسر) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های پردازش اطلاعات اجتماعی - اسناد و پاسخ هیجانی (SIP-AEQ)، اُتیسم بهر (AQ)، عملکرد بازتابی (RFQ) و نسخه ی کامپیوتری آزمون های حافظه کاری دانیمن و کارپنتر و دسته بندی کارت های ویسکانسین (WCST) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Smart PLS 3 انجام شد.
نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که سوگیری اسنادی خصمانه (2/534 t=،0/322=β) و پاسخ های هیجانی منفی (2/001 t=،0/275=β) بر علائم زیر بالینی اُتیسم تأثیر مستقیم، مثبت و معناداری دارند. ذهنی سازی در رابطه ی بین متغیرهای سوگیری اسنادی خصمانه (2/549 t=،0/507-=β) و پاسخ های هیجانی منفی (3/164 t=،0/632-=β) با علائم زیر بالینی اُتیسم اثر تعدیل کننده دارد. همچنین، نقش تعدیل کنندگی حافظه کاری در ارتباط بین سوگیری اسنادی خصمانه با علائم زیر بالینی اُتیسم تأیید شد (4/389 t=،0/394-=β). با توجه به نتایج پژوهش، استفاده از درمان مبتنی بر ذهنی سازی، آموزش حافظه کاری و برنامه های مداخله مبتنی بر آموزش مهارت های SIP، به درمانگران پیشنهاد می شود.
سید محمد سعید صحاف،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
حل مسئله یک فرآیند شناختی هدفمحور است که شامل ارزیابی مشکل و ایجاد راهحلها جهت دستیابی به نتایج مطلوب میشود. این مهارت تحت تأثیر تنظیم زمانمندی بهینه و خودکنترلی قرار دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش متغیرهای زمان کل، زمان تأخیر، درجۀ دشواری، زمان واکنش و خودکنترلی در تعامل سرعت-دقت بود.
نمونه پژوهش حاضر شامل ۵۴ دانشآموز دختر ۱۰ تا ۱۱ ساله بدون سابقه بیماری بود که بهصورت در دسترس از مدارس غیرانتفاعی مشهد در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ انتخاب شدند. از تکلیف برج لندن برای ارزیابی متغیرهای دقت عملکرد در حل مسئله، زمان تاخیر، زمان کل، درجۀ سختی و از تکلیف فلنکر برای متغیرهای خودکنترلی و زمان واکنش استفاده شد. به منظور پیشبینی متغیرهای مذکور در دقت عملکرد حل مسئله، دادهها از طریق تحلیلهای آماری رگرسیون چندگانه و تحلیل میانجی در SPSS-26 بررسی شدند.
یافتهها نشان دادند که متغیرهای زمان کل(769/0- = β)، زمان تاخیر (574/0 = β)، درجه دشواری (388/0= β) و زمان واکنش (160/0- = β) به طور معناداری عملکرد حل مسئله را پیشبینی میکنند. به این صورت که افزایش زمان کل برای حل مسئله منجر به کاهش دقت شد، در حالی که افزایش زمان تأخیر در آغاز حل مسئله باعث افزایش دقت گردید. اگرچه نقش تعدیلکنندگی خودکنترلی در رابطه بین زمان تاخیر و زمان کل با دقت معنادار نبود (05/0p>)، اما رگرسیون گام به گام حاکی از پیش بینی معنادار متغیر خودکنترلی در دقت عملکرد بود (157/0 = β).
بنابراین زمانبندی نقش مهمی در دقت عملکرد دارد. به طوری که صرف زمان کافی برای پردازش شناختی قبل از پاسخدهی میتواند عملکرد را بهبود بخشد و طولانی شدن فرآیند حل مسئله، به جهت افزایش بار شناختی یا استراتژیهای ناکارآمد، میتواند دقت را کاهش دهد. اگرچه نقش درجۀ دشواری و ماهیت تکلیف در این رابطه مهم است. عدم اثر معنادار تعدیلی خودکنترلی بر تنظیم این رابطه میتواند به ارتباط گستردۀ این متغیر با دیگر ابعاد شناختی شرکت کنندگان مرتبط باشد.
بهاره محمدی، یاسمن هاشمی، فاطمه جهانگیریان، عاطفه باتوانی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه خردهمقیاسهای شناختی شامل استدلال سیال، حافظه فعال و پردازش دیداری-فضایی در دانشآموزان دارای اختلال یادگیری در خواندن و ریاضیات، با تأکید بر رویکرد شناختی انجام شد. این مطالعه از نوع علّی-مقایسهای بود و در ابتدا نمونهای متشکل از ۹۰ دانشآموز (۳۰ نفر با اختلال خواندن، ۳۰ نفر با اختلال ریاضی، و ۳۰ نفر بدون اختلال یادگیری بهعنوان گروه عادی) به روش نمونهگیری در دسترس از میان مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره و کلینیکهای روانشناسی شهر تهران انتخاب شدند. پس از حذف ۱۲ مورد دارای دادههای ناقص، تحلیل نهایی بر روی ۷۸ دانشآموز انجام شد. بهمنظور سنجش مؤلفههای شناختی، از آزمون هوش استنفورد–بینه (نسخه پنجم) استفاده گردید و دادهها با تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمونهای تعقیبی توکی تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که عملکرد دانشآموزان دارای اختلال یادگیری در خردهمقیاسهای استدلال سیال، حافظه فعال و پردازش دیداری-فضایی بهطور معناداری پایینتر از گروه دانشآموزان عادی بود (p<0.05)، در حالیکه بین دو گروه اختلال خواندن و اختلال ریاضی تفاوت معناداری مشاهده نشد. این نتایج نشان میدهد که نارسایی در مؤلفههای شناختی مورد سنجش، در هر دو نوع اختلال یادگیری خاص وجود دارد و میتواند در تضعیف عملکرد تحصیلی دانشآموزان نقش داشته باشد. در مجموع، یافتههای این پژوهش با تأکید بر نقش خردهمقیاسهای شناختی آزمون هوش استنفورد–بینه در تبیین مشکلات یادگیری، بر ضرورت طراحی مداخلات شناختمحور جهت بهبود این مؤلفهها تأکید میورزد؛ مداخلاتی که میتوانند زمینه ارتقاء عملکرد تحصیلی و کاهش علائم اختلالات خواندن و ریاضی را فراهم سازند.
لیلا فاتحی خشکناب، دکتر مجید محمودعلیلو، دکتر علی اصغرزاده، دکتر امیر پناه علی، دکتر اکبر رضایی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازشناسی و اطمینان به حافظه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری (شستشو کننده و وارسی کننده) و اختلال اضطراب فراگیر، با رویکردی تجربی و پسرویدادی انجام شد. نمونه پژوهش شامل ۴۵ نفر از بیماران مراجعهکننده به کلینیک بیمارستان رازی تبریز در سال ۱۴۰۲ بود که به سه گروه ۱۵ نفره تقسیم شدند: افراد مبتلا به وسواس اجباری نوع شستشو، وسواس اجباری نوع وارسی، و اختلال اضطراب فراگیر. افراد مورد بررسی از هر دو جنس، در رده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم بودند. در این پژوهش، حافظه آزمودنیها به کمک دو فهرست واژه شامل فهرست بازشناسی و فهرست یادآوری با بهرهگیری از نرمافزار رایانهای مورد سنجش قرار گرفت. دادهها با استفاده از تحلیل چندمتغیره بررسی شدند. یافتهها نشان داد که بین گروههای پژوهشی از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه تفاوت معناداری وجود دارد (p < 0.05)؛ بهطوری که گروه وارسیکننده عملکرد ضعیفتری از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه، نسبت به دو گروه دیگر از خود نشان داد. نتایج این پژوهش بیانگر تأثیر تفاوتهای اختلالات هیجانی بر جنبههای حافظه و اطمینان شناختی است و بر اهمیت مداخلات هدفمند شناختی و رواندرمانی برای بهبود عملکرد حافظه در بیماران وسواس و اضطراب تأکید دارد.
خانم حدیث ولی زاده، دکتر شهرام مامی، دکتر حمیرا سلیمان نژاد، دکتر زینب میهن دوست،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان چشمان داز زمان بر خودکارآمدی ترک افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد وابسته به مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کرمانشاه در سال 1403 بودند که بر اساس ملاکهای ورود و خروج 60 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه 20 نفری (دو آزمایش و یک کنترل) گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدیترک (برامسون، 1999) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0/05 به کمک نرم افزار SPSS-26 تجزیهوتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه کنترل با درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان در خودکارآمدیترک افراد وابسته به مواد مخدر وجود دارد و درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان منجر به افزایش خودکارآمدیترک در افراد وابسته به مواد مخدر شده است، و این اثرات مثبت در دوره پیگیری پایدار ماند. همچنین درمان فراشناختی مؤثرتر از درمان چشم انداز زمان در افزایش خودکارآمدیترک است. بر اساس نتایج، به نظر میرسد اگرچه هر دو درمان مذکور میتوانند در افزایش خودکارآمدیترک این افراد مورد استفاده قرار گیرند، اما درمان فراشناختی به دلیل اثربخشی بیشتر میتواند برای روانشناسان و روانپزشکان دارای تلویحات کاربردی تری باشد.
ملیحه پازوکی، الهه جعفرپور، زهرا حاجتی، سارا ملک محمدی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی شناختی در رابطه میان طرحوارههای ناسازگار اولیه و سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع بالینی پزشکی دانشگاه گلستان در سال ۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۱۲۰ نفر با روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، مقیاس خودکارآمدی شناختی شرر و همکاران (۱۹۸۲) و مقیاس سرزندگی روانشناختی کان و کرافورد (۲۰۰۳) بود. دادهها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه با سرزندگی روانشناختی رابطه منفی معناداری دارند و این رابطه از طریق کاهش خودکارآمدی شناختی میانجیگری میشود. به بیان دیگر، طرحوارههای ناسازگار اولیه با تضعیف خودکارآمدی شناختی، به کاهش سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی منجر میشوند. بر این اساس، توجه به اصلاح طرحوارههای ناسازگار و تقویت خودکارآمدی شناختی میتواند بهعنوان راهکارهای درمانی مؤثر برای ارتقای سرزندگی و بهبود کیفیت زندگی روانشناختی افراد مضطرب مورد استفاده قرار گیرد.
مهدیار مخلص پور اصفهانی، علیرضا مرادی، مهرداد دادگستر، نوشین پورباقی، مصطفی خانزادی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
رعایت اصول اخلاقی در پروژه های عمرانی یکی از پایه ای ترین و مهم ترین عناصر جهت رسیدن به اهداف پروژه می باشد. این پژوهش با هدف سنجش سطح رشد اخلاقی مهندسان عمران به کمک داستانهای دوراهی اخلاقی کلبرگ و ثبت همزمان داده های مغزی انجام گردید. 30 مهندس مرد راستدست با حداقل 3 سال سابقه اجرایی کارگاهی در تحقیق شرکت کردند. فعالیت همودینامیک مغز آنها به کمک طیفسنجی فروسرخ نزدیک (NIRS) در نواحی قشر پیش پیشانی شکمی-میانی(VMPFC)، قشر پیش پیشانی شکمی-جانبی(VLPFC)، قشر پیش پیشانی پشتی-جانبی(DLPFC) در سه مرحله خواندن داستان، پاسخ به پرسشها، و اولویتبندی بررسی شد. نتایج به کمک تحلیل آماری ناپارامتریک منویتنی انجام شد و تفاوت معناداری در میزان HbO2 در ناحیه قشر پیش پیشانی پشتی-جانبی راست و قشر پیش پیشانی شکمی-جانبی چپ هنگام خواندن داستانها بین مهندسان با قضاوت اخلاقی بهتر و ضعیفتر وجود داشت (0.047 =p و 0.026 =p ). این فعالیت در نواحی مذکور برای مهندسان با نمره اخلاقی بهتر، بیشتر بود. همچنین مشخص شد که در مرحله اولویتبندی، میزان Hb در ناحیه قشر پیش پیشانی شکمی-جانبی راست در گروه با نمره اخلاقی پایینتر، بهطور معناداری بیشتر بود (0.015 = p). یافتهها حاکی از نقش کلیدی نواحی پیشپیشانی(PFC) در پردازش تعارضات و قضاوتهای اخلاقی بود که با تحقیقات پیشین همسو میباشد. علی رغم مزایای فراوان NIRS، این روش دارای محدودیت در عمق اندازهگیری فعالیت مغزی است. پیشنهاد میشود تا در تحقیقات آتی، مهندسان زن، افراد چپدست، و نواحی بیشتر مغزی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین، این پژوهش گامی نوین در پیشبینی سطح اخلاقی مهندسان با استفاده از دادههای همودینامیک مغزی برداشته، شواهد زیستی همسو با نتایج پرسشنامه دوراهیهای اخلاقی ارائه کرده و امکان پیشبینی سطح رشد اخلاقی مهندسان عمران را با کمک هوش مصنوعی فراهم کرده است.