8 نتیجه برای تحریک الکتریکی
امین ارکان، فریدون یاریاری،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر تحریک مغز از روی جمجمه با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی بر روی حافظه کاری در ناحیه قشر پیش پیشانی خلفی جانبی انجام شد. طرح این نوع پژوهش از نوع آزمایشی با گروه گواه و انتساب تصادفی و جامعه ی آماری آن دانشجویان مرد دانشگاه خوارزمی در مقطع سنی 18 تا 23 سال بود. دو نوع مختلف تحریک آندی و ساختگی با شدت جریان 2 میلی آمپر و به مدت 15 دقیقه بر 30 نفر شرکت کننده طی 3 جلسه ارائه شد. شرکت کنندگان قبل و بعد از تحریک با آزمون تعیین فراخنای حافظه کاری جهت بررسی زمان واکنش و تعداد پاسخهای درست مورد سنجش قرار گرفتند. پس از انجام تحلیل کوواریانس تکمتغیری مشخص شد که تغییر در زمان واکنش و تعداد پاسخهای درست از لحاظ آماری معنادار است. تحقیق حاضر نشان میدهد که تحریک آندی سبب کاهش زمان واکنش و افزایش تعداد پاسخهای صحیح شده است و به نظر می رسد موجب بهبود حافظه کاری میشود.
آذین سراج خرمی، وحید نجاتی،
دوره 7، شماره 1 - ( 7-1398 )
چکیده
کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی پاداش کوچکتر اما فوری را به پاداش بزرگتر و در آینده ترجیح می دهند که این امر منجر به تصمیم گیری و رفتارهای تکانشی در آنها می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم قشر خلفی خارجی و شکمی میانی پیش پیشانی برای بهبود ارزش آینده در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی بود. در این پژوهش 20 کودک مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و هر کدام از آزمودنی ها در سه موقعیت تحریک آندی قشر خلفی خارجی پیش پیشانی و مهار قشر شکمی میانی پیش پیشانی، الگوی معکوس این تحریک و در نهایت در شرایط شبه تحریک از طریق آزمون اثر دیرکرد پاداش مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که تفاوت معناداری بین عملکرد آزمودنی ها در آزمون اثر دیرکرد پاداش در موقعیت های مختلف تحریک وجود دارد0/05 > p و تحریک آند بر قشر شکمی میانی پیش پیشانی ارزش آینده را به طور معناداری بهبود می بخشد.
امید حسین پناهی، مهدی زمستانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 7-1399 )
چکیده
اختلالات طیف اوتیسم از جمله اختلالات عصبی تحولی هستند که به وسیله نقص در تعاملات اجتماعی، ارتباطات و رفتارهای تکراری مشخص میشوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تحریک الکتریکی مستقیم قشری مغز (tDCS) بر شاخصهای عصب-روانشناختی مرتبط با مهارتهای اجتماعی و مشکلات رفتاری در کودکان مبتلا به اوتیسم در قالب یک طرح شبه آزمایشی با روش پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری انجام گرفت. بدین منظور 32 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله شامل 10 جلسه تحریک الکتریکی مستقیم بود که طی آن بیماران به دو گروه تقسیم شدند، یک گروه تحریک واقعی و گروه دیگر تحریک ساختگی یا شم دریافت کردند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تشخیصی اوتیسم گیلیام (گارز) و مقیاس اندازهگیری مهارتهای اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر برای مقایسه نمرههای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. نتایج نشاندهنده بهبود مهارتهای اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری در گروه آزمایش بود.
بابک ساسانی، سهیل معظمی گودرزی، حسین ابراهیمی مقدم،
دوره 8، شماره 2 - ( 8-1399 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمهای بر میزان وسوسه سوءمصرف مواد مخدر در مردان بزرگسال مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد در شهر صفادشت بود. برای رسیدن به این هدف، از جامعهای آماری که همۀ مردان بزرگسال مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد در مرکز اخوان واقع در شهر صفادشت را دربرمیگرفت، استفاده شد. طرح تحقیقی بهصورت تجربی، پیشآزمون- پسآزمون با یک گروه گواه و یک گروه آزمایش و حجم نمونه بالغ بر 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) با استفاده از شیوه نمونهگیری در دسترس انجام شد. تعداد جلسات برگزارشده 10 جلسه و هر هفته یک بار در مرکز مورد نظر بود. در این پژوهش از پرسشنامه سنجش وسوسه مواد و همچنین تحریک الکتریکی فراجمجمهای بر روی گروه نمونه استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافتهها نشان داد که بین میانگین وسوسه به سوءمصرف مواد مخدر مردان بزرگسال مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری (01/0p>) وجود دارد؛ یعنی با حذف تأثیر نمرات پیشآزمون بین میانگین تعدیلشده وسوسه به سوءمصرف مواد مخدر برحسب گروه در مرحلۀ پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به نتایج، به نظر میرسد که تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز میتواند موجب کاهش نشانههای ولع مصرف، افراد مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر گرد؛. لذا، به متخصصان حوزۀ اعتیاد پیشنهاد میشود که از روش تحریک الکتریکی فراجمجمهای بهعنوان یک روش مداخله در درمان این افراد بهره ببرند.
رضا محمدزاده گان، ابوالفضل فرید، غلامرضا چلبیانلو حسرتانلو، جواد مصرآبادی،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی با/ و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز بر توجه پایدار و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان 11 تا 14 سال مراجعهکننده به مراکز مشاوره کودک و نوجوان شهر خوی در سال 1401-1400 بود. از میان مراجعان به مراکز درمانی 45 کودک با اختلال نقص توجه/بیش فعالی از نوع مرکب به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و گروه آزمایش دوم برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت 8 هفته دریافت نمودند، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. همه شرکتکنندگان قبل و پس از آموزش با استفاده از آزمون عملکرد مداوم و آزمون برو-نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در برنامه SPSS استفاده شد. تحلیل دادهها نشان داد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای نسبت به دو گروه دیگر و نیز یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل اثربخشی بیشتری بر توجه پایدار و بازداری پاسخ داشتند. با توجه به یافتهها میتوان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مداخله مؤثری برای بهبود عملکردهای شناختی کودکان دچار نقص توجه/بیش فعالی است.
مسلم کرد، جلیل فتح آبادی، شهریار غریب زاده، رضا خسرو آبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثر تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) و تحریک الکتریکی با نویز تصادفی (tRNS) همراه با آموزش شناختی بر عملکرد حافظه کاری افراد دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر زاهدان بهصورت هدفمند بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. این افراد در سه گروه tDCS، tRNS و گروه گواه فعال جایدهی شدند. افراد گروههای آزمایش 5 جلسه تحریک الکتریکی (tDCS و tRNS) با فاصله 24 ساعت میان هر جلسه دریافت کردند؛ افراد گروه گواه نیز تحریک ساختگی (غیر اثرگذار) دریافت نمودند. همزمان همه افراد توانبخشی شناختی حافظه کاری نیز دریافت کردند. همه افراد قبل و بعد از تحریک و یک هفته پس از تحریک با استفاده از تکلیف ان بک و پاره تست فراخنای ارقام هوش وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در گروه tDCS در اکثر مؤلفههای حافظه کاری تفاوت معنیداری از مرحله پیشآزمون تا پیگیری وجود داشت (001/ 0p<). در گروه tRNS نیز در مؤلفه فراخنای ارقام مستقیم و فراخنای ارقام معکوس در مراحل پژوهش تفاوت معنیداری یافت شد. در مقایسه بین دو گروه آزمایش، اثربخشی گروه tDCS بیشتر از گروه tRNS بوده است. همچنین در اکثر مؤلفهها بین دو گروه tRNS و گواه تفاوت معنیداری یافت نشد (05/ 0p>). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که tDCS اثربخشی بیشتری در مقایسه با tRNS در حافظه کاری داشت و از این روش میتوان همراه با سایر درمانها برای بهبود حافظه کاری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده نمود.
سیده ندا قدمگاهی ثانی، علیرضا مرادی، رضا شالباف، میثم صادقی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
مقدمه: اختلال کمبود توجه بیش فعالی نوعی اختلال رشدی عصبی است که با نقایصی در مهارتهای شناختی و خودکنترلی هیجانی مشخص میشود. مطالعات بسیاری به عملکرد ضعیف ناحیه پیشانی در بیماران بیشفعال اشاره کردهاند. افزایش تغییرات همودینامیک در منطقه پیشانی این کودکان میتواند باعث کاهش علائم اختلال میشود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات غلظت هموگلوبین(Hb) منطقه پیش پیشانی این کودکان در حین انجام فعالیت شناختی آزمون عملکرد پیوسته رایانهای میباشد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری است. از 30 کودک بیشفعال شش تا هشت سال ثبت fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانهای به صورت پیش آزمون انجام شد. سپس به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه اول تحت مداخله تحریک الکتریکی جمجمهای و گروه دوم تحت مداخله شناختی رایانهای کاپیتان لاگ به تعداد 14 جلسه نیم ساعته قرار گرفتند. پس از اجرای مداخلهها مجددا میزان تغییرات هموداینامیک ناحیه پیشانی از همه شرکتکنندهها به وسیله fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانهای به صورت پس آزمون ثبت گرفته شد. سرانجام پس از اتمام دوره مداخله با 4 هفته فاصله ، از شرکت کنندهها آزمون پیگیری گرفته شد. یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پس آزمون در گروه CES، معنادار بوده اند (01/0p<) ولی این تفاوت از مرحله پس آزمون تا پیگیری معنادار نبود (05/0p>). در گروه کاپیتان لاگ تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پیگیری بر اساس نتایج آزمون t، معنادار بوده اند (05/0p<). نتایج بیانگر عدم معناداری اثر تعامل گروه در زمان برای متغیر میزان جذب اکسیژن میباشد. بین دو گروه CES و کاپیتان لاگ در میزان تغییر جذب اکسیژن از جلسه پیش آزمون تا جلسه پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0p>). نتیجهگیری: بر مبنای یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که مداخله CES و مداخله نرم افزار شناختی کاپیتان لاگ، درمانهای موثری به منظور افزایش تغییرات هموداینامیک در منطقه پیش پیشانی کودکان بیشفعال هستند و نیز میتوانند باعث بهبود نقص توجه پایدار بینایی در این کودکان شوند.
آرزو مجرد، دکتر اسماعیل صدری دمیرچی، دکتر علی شیخ الاسلامی، دکتر علی رضایی شریف، دکتر وحید عباسی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاهمدت بر علائم توهم و هذیان در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش پژوهش، آزمایشی گسترش یافته با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود که با استفاده از روش پیشآزمون و پسآزمون انجام شد. جامعه آماری کلیه سالمندان بالای 65 سال مبتلا به آلزایمر خفیف را شامل میشد که در سال 1401 به پزشک مغز و اعصاب مراجعه کرده بودند که از بین این افراد، 60 نفر به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند. سپس متغیرهای مستقل مداخله تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم (tDCS) به مدت 10 جلسه 20 دقیقهای به صورت هفتهای یک بار روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) که به روش اسنادی و بر اساس رویکرد جایگزینی کارکرد سالم لوریا (1963) طراحی و پس از تائید روایی محتوا توسط متخصصین، به صورت هفتهای یک بار روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه سوم هیچ مداخلهای انجام نشد. بعد از خاتمه مداخله، پسآزمون با فاصله یک هفته بر روی گروههای آزمایش و گروه کنترل اجرا شد. بعد از یک ماه مجدد گروههای مورد مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه نوروپسیکولوژیک (NPI) استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو روش موجب بهبود علائم توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف میشود و تفاوت معناداری بین اثربخشی این دو روش وجود ندارد. در حالی که بر روی متغیر هذیان تأثیر معناداری نداشتند. از این رو میتوان نتیجه گرفت که از هر دو روش میتوان در جهت بهبود توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.