6 نتیجه برای تفکر انتقادی
هادی کرامتی، اریکا هایرابیدیان،
دوره 4، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان دوزبانهی ارمنی- فارسی زبان با دانش آموزان تک زبانهی فارسی زبان بوده که به روش علی– مقایسهای صورت گرفته است. نمونهی پژوهش در مجموع شامل 120 دانش آموز دختر و پسر مقطع اول متوسطه بوده اند که 60 نفر از آنها دوزبانه (30 دختر و 30 پسر) و 60 نفر دیگر تک زبانه (30 دختر و 30 پسر) بوده اند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون سنجش خلاقیت عابدی و آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب بوده است و برای تحلیل داده ها از آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه در میانگین نمرات خلاقیت و تفکر انتقادی و خرده مقیاس های هریک هیچ گونه تفاوت معناداری وجود نداشت و همچنین دانش آموزان دختر و پسر نیز در میانگین نمرات تفکر انتقادی و خلاقیت و هریک از خرده مقیاس های آنها به جز در خرده مقیاس انعطاف پذیری از بین خرده مقیاسهای خلاقیت، هیچگونه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشته اند. بنابر این شاید بتوان گفت که دوزبانگی را نباید یک نقص و یا مانعی بر سر راه رشد مهارت های شناختی مانند مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی دانش آموزان دوزبانه دانست چرا که دوزبانهها نسبت به تک زبانه ها عملکرد ضعیف تری نداشته اند.
سمیرا هاتفی، امین ارکان، محمود حیدری،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1395 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ویژگیها روانسنجی سیاهه گرایش به تفکر انتقادی (CTDI) بین یک نمونه بهنجار از دانشجویان ایرانی بود. پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاههای جامع شهر تهران (دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه تهران و دانشگاه شاهد) بود که از این بین 330 نفر (175 زن، 155 مرد) از دانشجویان با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. در ابتدا پرسشنامه به روش ترجمه مضاعف ترجمه شد و توسط متخصصان تأیید شد. برای بررسی روایی سازهی پرسشنامه از روش تحلیل عاملی اکتشافی به روش تجزیه به مؤلفههای اصلی و نیز روش همسانی درونی (آلفای کرونباخ) استفاده گردید. برای بررسی روایی همگرا از ضرایب همبستگی آن با آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI) استفاده گردید. همچنین به منظور بررسی پایایی این پرسشنامه از روشهای بازآزمایی پس از دو هفته (40 N=) و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی و چرخش واریماکس برای تعیین روایی سازه نشان داد که این سیاهه از سه عامل خلاقیت، پختگی و تعهد اشباع شده است. در روش همسانی درونی، آلفای کرونباخ برای هر کدام از خرده مقیاسها مورد محاسبه قرار گرفت که نتایج برای خرده مقیاس خلاقیت (61/0 r=)، پختگی (38/0 r=) و تعهد (81/0r= ) را نشان داد که نشان دهنده همبستگی خردهمقیاسها با هم و با کل مقیاس است (75/0 r=). در بررسی روایی همگرا با اجرای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی و آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا، همبستگی نمره کلی مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا با عامل خلاقیت سیاهه معنادار نبود اما با عاملهای تعهد و پختگی معنادار شد. نتایج حاصل از بررسی پایایی این مقیاس نیز ضریب همبستگی درونی برای عاملهای خلاقیت (56/0) پختگی (37/0) و تعهد (68/0) نشان داد. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، میتوان از سیاهه گرایش به تفکر انتقادی در جهت دستیابی به اهداف پژوهشی و آموزشی در جامعه ایرانی استفاده کرد.
نسرین دره زرشکی، کاظم برزگر بفروئی، احمد زندوانیان،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش فلسفه به شیوه حلقه کندوکاو بر تفکر انتقادی و ابعاد آن در دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر یزد بود. جامعه موردمطالعه این پژوهش کلیه دانشآموزان پایه پنجم شهر یزد در سال تحصیلی 95-1394 بودند. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. بدین منظور 30 دانشآموز با بهرهگیری از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری دادهها، پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون -گلیزر بود. آموزش فلسفه به شیوه حلقه کندوکاو طی ۱۲ جلسۀ ۶۰ دقیقهای برای گروه آزمایش اجرا گردید. نتایج بررسی فرضیهها از طریق تحلیل کوواریانس (سطح معناداری 05/0) نشان داد که آموزش فلسفه بر تفکر انتقادی و ابعاد آن (استنباط، استنتاج، تعبیر و تفسیر و ارزشیابی استدلالهای منطقی) مؤثر است و باعث بهبود آنها شده است.
زهرا جعفری پنجی، مهدیه رحمانیان، حسین زارع،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر اساس مدل پاول-الدر در تحریفهای شناختی و خودکارآمدی نوجوانان شهر تهران بود.
روش: روش پژوهش از نوع هدف کاربردی و از نوع مطالعات آزمایشی (پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان دختر 13 تا 16 ساله منطقه 2 شهرستان تهران است که با استفاده ازروش نمونهگیری در دسترس 40 نفر از دانش آموزان اول متوسطه مدرسه دخترانه بهار بهعنوان گروه نمونه انتخاب و موردمطالعه قرار گرفتند. با انتساب تصادفی 20 نفر در گروه آزمایش و 20 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه تحریفهای شناختی (عبدالله زاده و سالار،1389)، پرسشنامه خود کارآمدی کودکان و نوجوانان (SEQ–C)(2001) بود. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش تفکر انتقادی پاول-آلدر قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمون واریانس مختلط با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر اساس مدل پاول-الدر تأثیر معنیداری (05/0>p) در کاهش تحریفهای شناختی و افزایش خودکارآمدی نوجوانان شهر تهران دارد.
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت نقش تفکر انتقادی در خودکارآمدی و تحریف های شناختی، برنامه های مدارس باید به گونه ای سازماندهی شوند که در برنامه ریزی های آموزشی و برنامه درسی تجدیدنظر به عمل آید تا رهآوردی برای خوداثرمندساختن نوجوانان و طرحی برای جلوگیری از تحریف شناختی باشد.
.
سارا برغول، نسرین حدیدی تمجید، توران آهور،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده
خلاقیت میتواند نقش مهمی در دنیای امروز و بهخصوص حیطۀ آموزش ایفا کند. استفاده از روشهای خلاقانه در آموزش، میتواند در رویارویی با شرایط پراسترس به دانش آموزان کمک کند و باعث ارتقاء در یادگیری شود؛ ولی متأسفانه در سیستمهای آموزشی بهای اندکی به خلاقیت داده میشود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش تفکر واگرا و تفکر استعارهای به عنوان روشهای خلاقیت بر تفکر انتقادی در زبانآموزان انگلیسی انجام شد. این پژوهش مطالعهای آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. جامعۀ پژوهش حاضر شامل دانشجویان کلاسهای تافل در جهاد دانشگاهی دانشگاه تبریز بودند و حجم نمونه بر اساس روش پژوهش 45 نفر انتخاب گردید و برای جمعآوری دادهها از پرسشنامۀ تفکر انتقادیِ هانی و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیلِ کوواریانس، استفاده شد. یافتهها حاکی از آن بود که گرچه نمرۀ تفکر انتقادی در گروه تفکر واگرا از نمرۀ گروه تفکر استعارهای بالاتر است، این تفاوت در سطح معنادار نبوده، اما هر دو روش در بهبود تفکر انتقادی در سطح معنادار اثربخش بودند. اگرچه نیاز به مطالعات بیشتری در این زمینه است تا بتوان تأثیر خلاقیت بر تفکر انتقادی را بهتر و عمیقتر درک کرد، اما تحقیق حاضر بیان میکند که استفاده از روشهای خلاقانه میتواند باعث افزایش خلاقیت و همچنین تفکر انتقادی در فراگیران شده و معلمان میتوانند از هر دو روش خلاقیت در آموزش زبان انگلیسی استفاده نمایند.
آزاده عسکری، فروغ خداکریمی، محمد مهدی نظرپور،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
تفکرانتقادی به افراد کمک میکند طیف وسیعی از اطلاعات را درنظر گرفته و تجزیه و تحلیل کنند. اهمیت تقویت این مهارت برای مدیران دوچندان است زیرا باعث دستیابی به موفقیت و عبور از بحرانها میشود. آزمون واتسون-گلاسر یکی از ابزارهای سنجش تفکر انتقادی است و به نوعی طراحی شده که جنبههای مهارتی و گرایشی تفکر انتقادی را باهم درآمیخته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی شاخصههای روانسنجی این آزمون در مدیران شرکت انتقال گاز ایران است و با استفاده از روشهای اعتباریابی و پایاییسنجی ویژگیهای روانسنجی آن را میسنجد تا از این طریق بتوان به ابزاری مناسب برای تشخیص و سنجش تفکر انتقادی در نمونه ایرانی به ویژه در بین مدیران دست یافت. نمونه پژوهش حاضر را 472 نفر از مدیرانی تشکیل میدهند که در سال 98-1397 در طرح "تدوین شناسنامه روانشناختی مدیران شرکت انتقال گاز ایران" شرکت داشتند و به صورت الکترونیکی به 80 پرسش این آزمون پاسخ دادند. یافتههای این پژوهش نمایشگر این بود که آزمون در جامعه مذکور دارای چهار بعد تفکر تحلیلی، ارزشیابی، تفسیر و پیشفرض میباشد. این در حالی است که نسخه اصلی آن دارای پنج بعد است اما تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که دو مؤلفه استنباط و استنتاج باید در یکدیگر ادغام شوند و این مؤلفهی جدید تفکر تحلیلی نامگذاری شد. همچنین تحلیل عاملی تأییدی مدل با چهار مؤلفه مذکور در تمامی شاخصهای برازش مدل، معنادار و مطلوب بود. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، میتوان از آزمون تفکر انتقادی واتسون- گلاسر در راستای دستیابی به هدفهای پژوهشی بهره گرفت.