با توجه به شکلگیری پدیدهی نامطلوب بیکاری فارغالتحصیلان و آثار منفی آن، پرداختن به موضوع چگونگی انتخاب رشته تحصیلی از اهمیت ویژهای برخوردار است. سؤال اساسی پژوهش این است که آیا سیگنالهای موجود انتخاب رشته در هدایت افراد متناسب با نیازهای بازار کار، کارا بودهاند؟ روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی؛ و به صورت ترکیبی از مطالعات اسنادی، تحلیل کیفی آمار (آمار توصیفی) و آمار تحلیلی (اقتصاد سنجی مقطعی) بوده است. یافتههای این مطالعه که با استفاده از دادههای سالهای (1397-1385) و با کنترل استان و نوع دانشگاه انجام شده است، نشان میدهد در انتخاب رشتهی داوطلبان، توجهی به نرخ بیکاری آن رشته نمیشود. بیمعنا شدن ضریب نرخ بیکاری در مدل فوق، تاییدی بر این فرضیه است که نرخ بیکاری رشته (متغیر مستقل اصلی)، توضیحدهنده نرخ ثبتنام در آن رشته (متغیر وابسته) نیست. لذا نرخ بیکاری رشته در هیچکدام از رشتههای 6 گانه، در هیچ نوع از دانشگاهها و هیچکدام از استانها، تاثیری معناداری بر نرخ انتخاب آن رشته ندارد. معضلی که طبق پیشینه نظری و تجربی پژوهش در بسیاری از کشورهای دیگر نیز باشدت و ضعف وجود داشته و برای آن راهکارهایی را دنبال کردهاند.