5 نتیجه برای رامش
سعدالله ولایتی، مهدی جهانی، آزاده رامش،
دوره 4، شماره 4 - ( جلد 4، شماره 5 پائیز و زمستان 1383-بهار و تابستان 1384- 1384 )
چکیده
با بروز پدیده تغییر اقلیم و دخالت روز افزون بشر در اقلیم جهانی دو سانحه طبیعی خشکسالی و سیل، بخشهای مختلف کره زمین را تحت تاثیر قرار میدهند. کشور ما نیز در چند سال اخیر به تناوب شاهد وقوع سیلابها و خشکسالیهای شدید در اکثر نقاط بوده است، به ویژه آنکه بروز توام این دو سانحه طبیعی یکدیگر را تقویت میکنند به گونهای که در اثر وقوع خشکسالیهای شدید، پوشش گیاهی و رطوبت خاک از بین میرود که این خود عامل تسهیلکننده جریان یافتن سیلابهای مخرب میباشد و از سوی دیگر بروز سیلابهای شدید نیز باعث از بینرفتن اراضی زراعی و شستهشدن خاکهای حاصلخیز میشود که این امر اثرات خشکسالی را در این منطقه تشدید میکند. در این حوضه آبریز که از پتانسیل سیلخیزی نسبتا بالایی بر خوردار است، با اعمال یک مدیریت صحیح و جامع، علاوه برآنکه اثرات وصدمات سیلاب را میتوان کاهش و یا تخفیف داد میتوان از سوانح طبیعی، برای افزایش پتانسیل آبی موجود در منطقه نظیر افزایش رطوبت خاک، تغذیه آبخوانهای زیرزمینی و افزایش ذخیره آب دریاچه پشت سدها نیز بهره برد که لازمه این امر وجود یک مدیریت جامع و بهینه ریسک سیل در این حوضه آبریز میباشد. در این تحقیق، حوضه آبریز (کارده) که در نزدیکی شهر مشهد واقع شده است به عنوان مطالعه موردی در نظر گرفته شد و ریسک سیلابهای جریان یافته در این حوضه با استفاده از سه نوع مدل آماری: 1) توابع توزیع احتمال، 2) مدل رگرسیونی، 3) مدل سری زمانی ARIMA مدلسازی شد. طبق نتایج حاصل از آزمون مدلهای بدست امده، توابع توزیع احتمال، به خوبی قادر به مدلسازی ریسک سیلابهای حوضه نبودند. مدل رگرسیونی نیز به علت اینکه از یک روند کلی تبعیت مینمود، جوابهای قابل قبولی ارائه نمیکرد. در نهایت مدلهای سری زمانی ARIMA از مراتب مختلف موردآزمون قرارگرفتند که در نهایت مدل ARIMA(1,2,3) بهترین برازش آماری را ارائه کرد. طبق نتایج به دست آمده از این تحقیق، با استفاده ترکیبی از سه مدل آماری توابع توزیع احتمال، مدل رگرسیونی و مدل سری زمانی ARIMA میتوان یک مدل مناسب برای مدیریت ریسک سیلاب برای حوضه کارده بدست آورد که به صورت کاربردی و عملیاتی قابل استفاده بوده و همچنین نتایج این تحقیق برای سایر حوضههای آبریز مشابه نیز قابل بسط و استفاده است.
امیر صفاری، محمد حسین رامشت، رامین حاتمی فرد،
دوره 14، شماره 33 - ( 6-1393 )
چکیده
اساس تحلیلهای ژئومورفولوژی کارکردی بر مبنای دیدگاه سیستمی است. ژئومورفولوژی سیستمی به شناسایی فرم و فرایندهای ژئومورفیک و روابط بین آنها استوار است. کارایی این دیدگاه زمانی که روابط متقابل بین اجزاء و عناصر سیستم برقرار است، از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. هدف از این پژوهش بررسی هیدروژئومورفولوژی دیرینه دشت کوهدشت ودریاچه قدیمی آن و بازشناسی ساختار و نحوه تحول این دریاچه در دوران چهارم، بر اساس دیدگاه سیستمی میباشد. مطالعه در زمینه نحوه تغییرات حرارتی- رطوبتی کوهدشت در دوران چهارم و تأثیر آن در سیستمهای شکلزا، یکی از مباحث بنیادی در مطالعات هیدروژئو مورفولوژی دیرینه آن است که اطلاع از چنین روابطی میتواند بیانگر خصوصیات ژئومورفیک منطقه و نحوه تغییرات آنها باشد. بدین منظور، شرایط ژئومورفولوژیکی منطقه با استناد به دلایل فرمشناسی، رسوبشناسی، شواهد اقلیمی، بازسازی آب و هوای گذشته و مقایسه آن با شرایط اقلیمی حال حاضر مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای تحقیق نشان میدهد که منطقه مطالعاتی در دورههای سرد و مرطوب کواترنر از لحاظ دمایی نسبت به زمان کنونی حدود 9 درجه سردتر و به لحاظ بارشی در حدود 245 میلیمتر مرطوبتر بوده که در نتیجه بیلان آبی دشت مذکور مثبت بوده است. این عامل باعث شده تا دشت کوهدشت در گذشته به صورت یک دریاچه مطرح باشد که بر اثر سرریز آب، پارگی در آن اتفاق افتاده و در نهایت پس از اتمام ذخیره آبی آن نابود شده است. همچنین بررسی ارتباط دریاچه با کانونهای مدنی نشان میدهد که این منطقه به صورت یک سیستم باز طبیعی بوده و ارتباط درونی مستقیمی بین حجم دریاچه و هردینگ سیستمهای منطقه وجود داشته است.
علیرضا عرب عامری، محمدحسین رامشت،
دوره 16، شماره 43 - ( 10-1395 )
چکیده
پسماندهای جامد شهری برآیند طبیعی فعالیت های انسانی می باشد و اگر برای این مشکل یک سیستم مدیریتی مناسب اتخاذ نگردد، ممکن است منجر به آلودگی محیطی و به خطر انداختن سلامت انسان ها گردد. در این پژوهش مناسب ترین مکان های انتخابی به منظور دفن پسماند در حوضه شاهرود-بسطام به عنوان منطقه مطالعاتی با استفاده از ادغام سیستم اطلاعات جغرافیایی و روش های تصمیم گیری چند معیاره مشخص گردید. بدین منظور ۱۲ پارامتر موثر شامل طبقات ارتفاعی، تراکم آبراهه، تراکم گسل، تراکم سکونتگاهی، فاصله از جاده، انحنای سطح، لیتولوژی، شیب، دما، نوع خاک، کاربری اراضی و فاصله از مناطق حفاظت شده در محیط نرم افزار ArcGIS 10.1 تهیه گردید و یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره شامل تکنیک اولویت بندی بوسیله شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) برای انتخاب مکان مناسب دفن پسماند اجرا گردید. برای تعیین وزن پارامترها از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی کارشناسی استفاده گردید. معیارهای سنگ شناسی، کاربری اراضی و شیب به ترتیب با کسب (۲۴/۰، ۱۸/۰، ۱۴/۰) امتیاز بیشترین تاثیر را در مکان گزینی دفن پسماند داشته اند. نتایج پژوهش نشان داد که پهنه دو به دلیل تراکم پایین آبراهه و گسل، فاصله مناسب از مناطق حفاظت شده، شیب، توپوگرافی و لیتولوژی مناسب کمترین فاصله اقلیدسی را با ایده آل مثبت (0۲۶/0)، بیشترین فاصله اقلیدسی را با ایده آل منفی (۲۲۸/0) و کمترین فاصله نسبی را با راه حل ایده آل (۸۹۴/0) بدست آورده است، در نتیجه بیشترین وزن و بالاترین ارجحیت را برای دفن پسماند به خود اختصاص داده است. نتایج حاصل از این تحقیق در رویکرد مدیریت سیستمی مناطق شهری می تواند مفید باشد.
خدیجه میکائیلی حاجی کندی، بهروز سبحانی، سعید ورامش،
دوره 23، شماره 68 - ( 1-1402 )
چکیده
مطالعه تغییرات پوشش و کاربری اراضی کاربرد گستردهای در برنامهریزیهای محیطی دارد. در طول یک دهه اخیر رشد روز افزون خشکی در حوضه دریاچه ارومیه به یک معضل مهم منطقهای و حتی ملی تبدیل شده است. هدف پژوهش حاضر آشکارسازی تغییرات پوشش/کاربری اراضی در بخش جنوبی و جنوبشرقی این حوضه با استفاده از دو تصویر تیر ماه در سالهای 2000 و 2017 است. برای انجام پژوهش از تصاویر سنجندههای TM و OLI ماهواره لندست و شاخص NDVIاستفاده شد. نقشه های کاربری منطقه در دو سال مورد بررسی، با استفاده از دو سری داده شامل باندهای طیفی (سری داده اول) و همچنین باندهای طیفی و لایه فیلتر بافت (سری داده دوم) به روش الگوریتم حداکثر احتمال تهیه. و شش طبقه کاربری شامل اراضی کشاورزی آبی، دیم، باغ، مراتع، بایر و آب تفکیک گردید. ارزیابی و مقایسه صحت نقشه های کاربری بدست آمده از هر سری داده، با استفاده از نمونههای تعلیمی برداشت شده از تصاویر گوگل ارث انجام شد و شاخصهای ضریب کاپا، دقت کلی، دقت تولید کننده و دقت کاربر محاسبه گردید. طبق نتایج، سری داده های دوم از صحت طبقه بندی بالاتری برخوردار بوده و دقت کلی نقشه های سال 2000 و 2017 حاصل از سری داده های دوم به ترتیب 93/98 و 29/98 و سری داده های اول 28/99 و 45/91 بدست آمد. همچنین فیلتر بافت باعث کاهش اختلاط بین کلاسههای مرتع، اراضی کشاورزی آبی و باغ شد. نتایج ارزیابی تغییرات، گویای افزایش قابل توجه در مساحت اراضی کشاورزی آبی (44/13 درصد) و باغ (58/1) بوده، همچنین در بازه زمانی مورد مطالعه از مساحت پهنه های آبی و مرتع به میزان 58/1 و 94/22 درصد کاسته شده است.
حسن کبوری، سید علی المدرسی، محمد حسین رامشت، محمد مهدی کریم نژاد، ملیحه ذاکریان،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف تحقیق حاضر مدل سازی رویکرد توسعه اجتماع محور در برنامه ریزی توسعه محله ای با روش معادلات ساختاری بوده است. روش پژوهش تحلیلی –توصیفی با هدف کاربردی است و رویکرد حاکم بر فضای پژوهش به لجاظ روش شناختی رویکرد کمی می باشد . برای گردآوری اطلاعات در ارتباط با موضوع مطالعه از دو روش کتابخانه ای و پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری مورد مطالعه در این تحقیق کلیه افراد بالای 18 سال در محله مورد مطالعه شهر ابرکوه(گلکاران) می باشد. با استفاده از ابزار پرسشنامه که مطابق طیف لیکرت تنظیم شد اقدام به جمع آوری داده گردید و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ که هم شامل ضریب کل و هممچنین ضریب بخشهای مختلف در ابعاد پرسشنامه می شود تعیین و همچنین برای تعیین روایی پرسشنامه از نظرات کارشناسان و صاحبنظران حوزه برنامه ریزی شهری سود برده شد. در بخش تحلیل داده ها از دو سطح آمار توصیفی میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی جهت سنجش و ارزیابی میزان مؤلفه های مؤثر بر رویکرد توسعه اجتماع محور و همچنین تدوین یک مدل عملیاتی در محله مورد مطالعه از مدل معادلات ساختاری در محیط نرم افزاری pls استفاده شد. این مدل روابط متقابل و برهم کنش متغیرها و میزان اثرگذاری و اثرپذیری از یکدیگر را مورد بررسی قرار می دهد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری گویای آن است که داشتن رویکرد اجتماع محوری در توسعه محله ای دارای اثری مستقیم و معنادار در ارتقاء توسعه محله مورد مطالعه می باشد.