محمود فال سلیمان، محمد حجی پور،
دوره 11، شماره 23 - ( 12-1390 )
چکیده
در سرتاسر دنیا به ویژه در کشورهای در حال توسعه، روش های دولت مدار در دست یابی به مدیریت پایدار منابع طبیعی مبتنی بر مشارکت جوامع محلی، به شکل گسترده ای در معکوس نمودن روند تخریب محیط زیست اثر مثبت داشته و تقویت معیشت روستایی را به اثبات رسانده اند. پروژه ترسیب کربن به منظور توسعه مدل مشارکتی و بسیج جوامع محلی در اکوسیستم خشک و نیمه خشک دشت حسین آباد غیناب با هدف فقر زدایی و بهبود شاخص های توسعه انسانی و افزایش میزان جذب دی اکسیدکربن طراحی شده است. محور فعالیت های مشارکتی جامعه محلی بر پایه ایجاد تشکیلاتی سازمان یافته از سوی پروژه به نام گروه های توسعه روستایی می باشد. این مقاله به دنبال بررسی میزان پایداری گروه های توسعه روستایی ایجاد شده در منطقه در صورت حذف کمک سیستم های رسمی(دولتی) می باشد. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف کاربردی و از نظر محتوا و روش، توصیفی- استنباطی است. برای گردآوری داده ها از دو روش میدانی و اسنادی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل اعضای 40 گروه توسعه تشکیل شده در روستاهای دشت حسین آباد غیناب می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای و فرمول کوکران در مرحله اول 19 گروه توسعه روستایی و در مرحله دوم به طور تصادفی 267 نفر از اعضای آن ها به عنوان نمونه جهت پرسشگری انتخاب شدند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری بیانگر این موضوع هستند که گروه های توسعه روستایی ایجاد شده به عللی چون تقویت روحیه مشارکتی، بهره مندی از دوره های آموزشی و بالا رفتن سطح آگاهی ها و توانمندی ها، ایجاد تنوع شغلی، کاهش وابستگی به مراتع و در نهایت آشنا شدن با سازوکار اداری و بانکی انگیزه و پایداری لازم را برای ادامه فعالیت های خود به دست آورده اند.
محمود فال سلیمان، محمد حجی پور، حجت ا... صادقی،
دوره 13، شماره 31 - ( 12-1392 )
چکیده
محصول پسته به عنوان یکی از محصولات پربازده و دارای مقاومت زیاد در برابر خشکی و شوری، نقش قابل توجهی در وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشاورزان مناطق خشک و نیمه خشک دارد. دشت مختاران در خراسان جنوبی از جمله مناطقی است که کشت این محصول در آن تمرکز فراوانی یافته است. تحقیق حاضر تلاش داشته تا ضمن پهنهبندی نواحی مستعد کشت پسته با روشهای تصمیمگیری چند شاخصهای AHP و تاپسیس در محیط GIS، مناسبترین متد را از میان آن دو روش شناسایی و معرفی نماید. این پژوهش کاربردی و توصیفی- تحلیلی میباشد که پس از جمعآوری اطلاعات و لایههای مختلف و آمادهسازی آنها، از دو روش نامبرده جهت تعیین نواحی مستعد کشت بهره گرفته شده است. نتایج نشان داد بر اساس روش AHP بخش عمده دشت مختاران برای کشت پسته با محدودیت متوسط، کم و بدون محدودیت هستند اما در روش تاپسیس بیشتر مناطق این دشت با محدودیت متوسط، نسبتاً شدید و محدودیت شدید تشخیص داده شدهاند. تطبیق موقعیت جغرافیایی پهنههای تعیین شده از دو روش مزبور نیز موید عدم یکسانی موقعیت این پهنهها به ویژه در نواحی بودن محدودیت برای کشت پسته در دشت مورد مطالعه است. با توجه به این که روش AHP نسبت به روش تاپسیس نواحی بیشتری را مستعد کشت پسته در دشت مختاران معرفی نموده و هم چنین نواحی مستعد معرفی شده در آن، با وضع موجود کشت پسته در این منطقه انطباق بیشتری دارد میتوان گفت از کارآیی بیشتری در راستای مکانیابی نواحی مستعد کشت محصولات کشاورزی برخوردار است.