جستجو در مقالات منتشر شده


43 نتیجه برای Ann

فاطمه غیاث آبادی فراهانی، فرامرز خوش اخلاق، علی اکبر شمسی پور، قاسم عزیزی، ابراهیم فتاحی،
دوره 18، شماره 48 - ( 1-1397 )
چکیده

هدف از این مطالعه تحلیل تغییرات درون دهه ای داده و الگوی فضایی بارش های سالانه و فصلی نیمه غربی ایران است. به این منظور داده­های بارش روزانه بارش از پایگاه داده­ای اسفزاری استخراج شده است. این پایگاه داده ای در دو بخش تهیه شده ، پایگاه داده ای اول با استفاده از 1434 ایستگاه و پایگاه دوم به کمک 578 ایستگاه با تفکیک مکانی 15× 15 کیلومتر بوده و در قالب سیستم تصویر لامبرت مخروطی تولید شده است. داده های روزانه بارش دوره 2015-1986 (طی سه دهه) مورد بررسی قرار گرفت. برای واکاوی تغییرات درون دهه ای بارش از تحلیل الگوی خودهمبستگی فضایی آماره عمومی G* و به منظور بررسی روند تغییرات از  تحلیل رگرسیون، آزمون من کندال استفاده شده است. در انجام محاسبات از امکانات برنامه نویسی Matlab و برای عملیات ترسیمی از نرم افزارهای Surfer  و GIS بهره گرفته شد. نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر این است که الگوهای خوشه­ای مثبت بارش در مقیاس سالانه بیشتر در امتداد کوههای زاگرس و بخش­هایی از غرب منطقه مورد مطالعه می باشد. در مقیاس فصلی الگوی خودهمبستگی فضایی بارش در فصل پاییز و زمستان تقریبا از الگوی سالانه پیروی کرده، در حالی­که در فصل بهار الگوی فضایی مثبت بارش بیشتر در بخش­های شمالی منطقه مورد مطالعه مشاهده شده است. نتایج حاصل از تغییرات درون دهه­ای الگوهای خودهمبستگی فضایی مثبت بارش نیمه غربی ایران نشان می­دهد به سمت دوره­های اخیر به استثنای فصل زمستان که روند افزایشی نامحسوسی تجربه کرده، در مقیاس سالانه، فصل بهار و پاییز از گستره مکانی الگوی خودهمبستگی فضایی مثبت بارش کاسته شده است. درحالیکه الگوهای خودهمبستگی فضایی منفی بارش در مقیاس سالانه و فصلی روند کاهشی را تجربه کرده است. با این وجود به جز دوره­­ی دوم، الگوی فضایی بارش در منطقه مورد مطالعه تغییرات مکانی قابل توجهی نداشته است. نتایج حاصل از تحلیل روند بیانگر این است که در مقیاس سالانه فصل زمستان اکثر مناطق  نیمه غربی کشور از روند کاهشی برخوردار بوده است. در فصل بهار و پاییز با وجود اینکه در منطقه روند افزایشی بارش مشاهده شده ، اما در سطح 95 درصد اطمینان معنی دار نبوده است.
 

سجاد فردوسی، نجمه نظری مزیدی، مهدی مودودی ارخودی،
دوره 18، شماره 49 - ( 1-1397 )
چکیده

این تحقیق با هدف برآورد شاخص باقیمانده ظرفیت تحمل جامعه میزبان نسبت به توسعه گردشگری تدوین یافته است. روش تحلیل داده ها، توصیفی- تحلیلی می باشد. جهت جمع آوری داده های اولیه از مشاهده میدانی و پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل دو گروه متخصصان مرتبط با موضوع تحقیق و اهالی شهر شاهرود می باشد. حجم نمونه مورد بررسی جهت توزیع پرسشنامه جامعه میزبان 125 نفر (65 نفر ساکنین، 41 نفر صاحبان کسب‌وکار گردشگری، 19 نفر مسئولین) در نظر گرفته شد. در این راستا به منظور نظرسنجی از متخصصان نیز تعداد 20 پرسشنامه استفاده شد. روش تعیین ظرفیت تحمل جامعه میزبان در این تحقیق از سیستم ارزیابی زیست‌محیطی باتل (BEES) اقتباس شده که در ارزیابی اثرات زیست‌محیطی (EIA) و حدود تغییرات قابل قبول (LAC) استفاده می شود. نتایج بیان می دارد که شاخص باقیمانده ظرفیت تحمل جامعه میزبان برابر با 42/6 درصد محاسبه شده است. همچنین بر اساس طبقه بندی بارومتر پایداری پرسکات آلن، و با توجه به پارامتر حاصل شده (0/426)، ظرفیت تحمل جامعه میزبان با قرارگیری در طبقه 0/60 -0/41 از وضعیت متوسط برخوردار می باشد. بنابراین این طور برداشت می شود که جامعه میزبان نسبت به گردشگری، نگرش متعادلی دارد و مخالف توسعه آن نمی باشد. درنتیجه ضروری است در راستای استفاده از پتانسیل های موجود در جهت توسعه پایدار گردشگری، برنامه ریزی های لازم به منظور جذب گردشگران بیشتر به این منطقه در دستور کار مدیران و متولیان گردشگری قرار گیرد.

حجت میرزازاده، طاهر پریزادی،
دوره 18، شماره 50 - ( 1-1397 )
چکیده

توزیع نامتعادل امکانات و خدمات اقتصادی، اجتماعی و... بین مناطق، ضرورت توجه به برنامه­ریزی توسعه فضایی و متعادل نمودن ساختار فضایی کشور را اجتناب ­ناپذیر نموده است. پژوهش حاضر به منظور تعیین سطح توسعه یافتگی استان های کشور ایران و رتبه بندی آنها براساس میزان توسعه یافتگی، همچنین مقایسه سطوح توسعه کشور از 1345 تا کنون برای کمک به تصمیم در نظام برنامه ریزی و سیاست گذاری  ملی انجام گرفته است. این پژوهش بر اساس هدف  جزو تحقیقات شناختی و از منظر روش جزو تحقیقات   ارزیابی  – مقایسه ای  است. جامعه آماری طبق آخرین تقسیمات سیاسی  31 استان کشور و شاخص های مورد بررسی 33 شاخص در چهار بعد ( اقتصادی، زیربنایی- کالبدی، اجتماعی-  فرهنگی و  بهداشتی- درمانی) بوده  است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تکنیک های تحلیل عاملی و تحلیل خوشه ای استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، بین استان های کشور از نظر توسعه یافتگی،  تفاوت ها و نابرابری هایی وجود دارد. به طوری که استان تهران به تنهایی درطول چند دهه بالاترین سطح توسعه یافتگی و استان سیستان و بلوچستان پایین ترین و  محروم ترین استانها  قرار دارند. همچنین مقایسه استان ها در طول دوره های مختلف نشان از نابرابری توسعه مرکز نسبت به پیرامون دارد. طبق نتایج بدست آمده از تحقیق برای کاهش نابرابری بین استان های کشور ضمن توجه به استعداد ها و توان های هر منطقه و در اولویت قرار دادن  استان های محروم و کمتر توسعه یافته در در برنامه ریزی ها ی منطقه ای را می طلبد.


الهام یاراحمدی، مصطفی کرمپور، هوشنگ قائمی، محمد مرادی، بهروز نصیری،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده

بررسی رفتار بارش  در  بعد مکانی – زمانی و تعیین آستانه های تحمل مناطق مختلف جغرافیایی با توجه به پوشش گیاهی، زندگی جانوری و فعالیت های انسانی، از ضروریات هر گونه تصمیم گیری در محیط است. بدین منظور، داده­های بارش 27 ایستگاه همدیدی در دوره 60 ساله  از سازمان هواشناسی  دریافت  و  پس از بررسی کیفی داده­ها توزیع زمانی و مکانی میانگین، ضریب تغییرات، چولگی و توزیع احتمال تجربی 20% بیشینه و کمینه ماهانه و فصلی پاییز و زمستان، برای یک دوره 60 ساله (2010-1951)، دو دوره 30 ساله (11951-1980)،(1981-2010) و دو دوره 10 ساله (2010-2001)، (1951-1960)محاسبه با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) پهنه بندی شد. بررسی­ها نشان می­دهد، بجز سواحل دریای کاسپین، تغییرات کمی بین الگوهای پاییز و زمستان وجود دارد. میانگین بارش از مناطق میانی سواحل جنوبی کاسپین به سوی غرب و شرق کاهش یافته­است. در دیگر نواحی کشور، تغییرات مکانی و زمانی بارش در فصل پاییز بسیار زیاد و از شمال بسوی جنوب با کاهش میانگین و افزایش ضریب تغییرات و چولگی همراه است. در زمستان ضمن حفظ الگوی پاییز، میانگین بارش افزایش و ضریب تغییرات کاهش می­یابد. میانگین بارش 30 ساله دوم و 10 ساله آخر زمستان، نسبت به دوره­های 30 و 10 ساله اول و نیز دوره 60 ساله در اغلب ایستگاه­ها کاهش داشته­است که با  نتایج آزمون من­کندال تطابق دارد. بررسی20 درصد حد کمینه و بیشینه بارش فصلی نشان می­دهد که از شدت و گستره عملکرد سامانه­های بارشی فراگیر فصل زمستان در دوره 30 ساله دوم کاسته شده است. همچنین فراونی و شدت خشکسالی فصل پائیز در 30 سال دوم و 10 سال آخر بیشتر شده­است. بیشترین کاهش در بخش غربی و شرقی ساحل کاسپین و در شمال­غرب رخ داده است که با توجه به زمینه­های فعالیت و تمرکز جمعیت، توجه ویژه مدیران را می­طلبد.

حسین علی روح بخش سیگارودی، مصطفی کرمپور، هوشنگ قائمی، محمد مرادی، مجید آزادی،
دوره 19، شماره 55 - ( 10-1398 )
چکیده

بررسی تغییر پذیری الگوی فضائی- زمانی بارش که می تواند منجر به تغییر اقلیم شود، به دلیل تاثیر گذاری شدید آن در عرصه های مختلف مورد توجه می باشد. به همین منظور پس از دریافت داده های بارش روزانه ۲۷ ایستگاه همدیدی در دوره ۶۰ ساله(2010-1951) کیفیت آن بررسی و مجموع بارش ماهانه و آماره های لازم برای ادامه فرایند تحقیق از قبیل میانگین، ضریب تغییرات، چولگی، برآورد احتمال 20% حد بالای بیشینه و کمینه میانگین بارش از طریق تجربی برای یک دوره ۶۰ ساله و دو دوره ۳۰ ساله(1980-1951 و 2010-1981) و دو دوره 10 ساله (1960-1951 و 2010-2001) برای هریک از فصول بهار و تابستان محاسبه گردید. بررسی ها تغییرات نسبتا کمی را در الگوهای بارش بهار و تابستان، در سواحل کاسپین، شمال غرب- غرب، طی 30 ساله و 10 ساله دوم نسبت به دوره 60 ساله و 30 ساله و 10 ساله اول نشان می دهد. به طور کلی از شمال و شمال غرب به سوی جنوب و جنوبشرق از میانگین بارش کاسته و بر مقدار ضریب تغییرات و چولگی افزوده می شود. به غیر از حوزه کاسپین، در بقیه ایستگاه ها میانگین بارش بهاره بیشتر از میانگین بارش دوره تابستان است. تفاوت آشکاری در ویژگی های بلند مدت بارش و تغییرات آن وجود دارد. نکته قابل توجه افزایش ضریب تغییرات دوره 30 ساله و 10 ساله دوم نسبت به دوره های متناظر در همه ایستگاه ها است که بیانگر کاهش میانگین ماهانه و فصلی بارش بهار و تابستان است که نتایج روندیابی و تفاضل دهه اول از دهه دوم نیز آن را تائید می کند. بیشترین کاهش در نیمه شمالی و غربی رخ داده است. در 30 سال دوم توالی سال­های خشک فراگیر و ایستگاه های درگیر با خشکسالی بیشتر شده است. بنابر این تغییر اقلیم را برای سواحل کاسپین و نیمه غربی تائید می کند.

امین کوشکی، مهرشاد طولابی نژاد،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده

در این پژوهش با استفاده از برنامه توسعه همکاری­های مناطق مرزی (CBC) به بررسی عوامل و محرک­های موثر بر پایداری اتحاد در مناطق مرزی پرداخته شد. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن ترکیبی (کیفی و کمی) است. ابزار گردآوری داده­ها پرسش­نامه و مصاحبه بود. جامعه آماری کارشناسان مختلف در زمینه­ های تحصیلی علوم سیاسی، جغرافیا، اقتصاد، جامعه ­شناسی، کارشناسان نیروی انتظامی، استانداری و فرمانداری در استان سیستان و بلوچستان را شامل می­شد. با استفاده از نمونه ­گیری هدفمند 70 کارشناس انتخاب گردید. برای تجزیه‌وتحلیل داده ­ها، از آزمون­ های توصیفی و مدل رگرسیون لجستیک باینری (روش LM- نیوتن- مارکارد- رافسون) استفاده گردید. نتایج نشان داد که در زمینه برنامه­ ریزی برای پایداری اتحاد در استان سیستان و بلوچستان به جز قرارداد تعیین حقابه رودخانه هیرمند در منطقه سیستان که با کشور افغانستان در چند دوره زمانی منعقد شد؛ طرح یا برنامه ­ای تصویب و اجرا نشد و از بین پنج عامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی- مذهبی، نهادی- ساختاری و سیاسی امنیتی، سه عامل اقتصادی (0/478)، سیاسی- امنیتی (0/473) و فرهنگی- مذهبی (0/363) بیشترین اثر را بر پایداری اتحاد مناطق مرزی در منطقه مورد مطالعه داشته ­اند. از نتایج این پژوهش برای توسعه همکاری­های مناطق مرزی و پایداری انسجام در مناطق مرزی مختلف ایران می ­توان استفاده نمود.

محمد اسکندری ثانی،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده

یکی از اهداف توسعه هزاره سازمان ملل متحد، ضرورت مشارکت زنان در ادراه امور شهر و محل زندگی شان است. از این پژوهش حاضر سعی نموده است چارچوبی نظری برای تحلیل رابطه بین برنامه ریزی توسعه اجتماعات محله ای و مشارکت زنان بر اساس سه مقوله نظری سرمایه اجتماعی، کنش جمعی و جنسیت در توسعه اجتماعات محلی را در سطح شهرها پی ریزی نماید. شیوه تحقیق توصیفی تحلیلی که با ابزار پرسشنامه محقق ساخته اقدام به جمع آوری اطلاعات در خصوص نقش زنان در اداره محله ای به عنوان کوچکترین واحد مدیریت شهری در ایران شده است. جامعه آماری زنان بالای 18 سال محله نعمت آباد بوده که تعداد 29 پرسشنامه به صورت تصادفی ساده تکمیل گشت. از مدل آماری توبیت نیز برای تحلیل آماری استفاده شده است. نتایج نشان می دهد میزان مشارکت زنان در محله مورد مطالعه در فعالیت های اجتماع محوری بسیار پایین تر از مردان محله و در حدود 10 درصد است. در بین سه حوزه فعالیت های اجتماعات محلی یعنی اداره محله، رفاه و شبکه اجتماعی و مسایل محیطی  مشارکت زنان در حوزه اداره محله بسیار ناچیز است. در بعد کمک های زنان به فعالیت های اجتماع محور به لحاظ زمانی، شاخص های ازدواج، وضعیت متوسط اقتصادی و شاغل بودن و در بعد کمک های مالی سواد، شاغل بودن بیشترین تاثیر گذاری را دارند. در مجموع می توان گفت که کمک و مشارکت زنان در حوزه اجتماعات محلی در حوزه زمان بسیار بیشتر از بعد مالی و پولی می باشد که عدم استقلال مالی زنان شاید مهمترین دلیل این کمبود مشارکت است. همچنین شبکه اجتماعی، ازدواج، میزان سواد، اشتغال مهمترین عناصر تاثیرگذار بر افزایش مشارکت زنان در توسعه برنامه های توسعه اجتماع محور است.

امین شهسوار، موسی کمانرودی، طاهر پریزادی، مه لقا ابوالقاسم پور،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده

محلههای شهری نقش اساسی در حیات و زوال شهرها به عهده دارند. دگرگونی رابطه توده و فضا و تغییر در تراکمهای جمعیتی و ساختمانی در اثر تغییر در شیوههای زندگی، افزایش جمعیت شهرنشین و ... سبب دگرگونی اساسی در ساختار فضایی محله‏ها و در نهایت میزان ارتباطات و تعاملات اجتماعی در سطح محلی گردیده است. این تغییرات اجتناب‏ناپذیر در محله و شهر، سبب بروز مشکلات اساسی گردیده است که با توجه به ارتباط میان ساختار فضایی و اجتماعی محله‏های شهری،  لازم است با دخالت و تغییر در هریک از زمینه‌ها، بهبود وضعیت در بعد دیگر ایجاد گردد. در تحقیق حاضر، برنامه و راهبرد توسعه فضایی محله‏محور در محله فردوسی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی؛ از نظر ماهیت و روش، تجویزی؛ به لحاظ نوع داده، کمی و کیفی؛ و از لحاظ زمان، مقطعی است. در این تحقیق، با استفاده از تکنیک آیدا و برمبنای راهبردها و عرصه‎های سیاست‎گذاری و در راستای توانمندسازی محله فردوسی به ارایه پروژه راهبردی اقدام شده است.
 
علی بحری، یونس خسروی،
دوره 20، شماره 58 - ( 7-1399 )
چکیده

به‌واسطه‌ی کاربرد بالایی که دمای سطح دریا (SST) در مطالعات اقلیمی و اقیانوسی دارا است، این پارامتر طی سال‌های 1986 تا 2015 در دریای عمان با استفاده از تحلیل‌های روند و تحلیل‌های خودهمبستگی فضایی موران جهانی و موران محلی مورد بررسی قرار گرفت. در تحلیل روند از آزمون‌ من-کندال جهت شناسایی روند تغییرات SST و از روش Sen's Estimator جهت بررسی شیب تغییرات رخ‌داده استفاده شد. با استفاده از این روش‌ها مشخص شد که در بازه زمانی ماهانه، ماه‌های ژانویه، فوریه و دسامبر فاقد روند صعودی معنادار در مقادیر SST بودند و فقط بخش‌هایی از تنگه هرمز با روند نزولی معنادار همراه بوده است. از طرفی در ماه مارس هیچ‌گونه روند نزولی معنادار رخ نداده و در بخش جنوبی دریای عمان روند صعودی در مقادیر SST دیده شد. سایر ماه‌های سال نیز دارای روند صعودی و نزولی معنادار در بخش‌های مختلف دریای عمان بودند که در این بین ماه اکتبر دارای بیشترین پهنه‌ی روند صعودی بود. در بازه زمانی سالانه نیز مشخص شد که بخش‌های جنوبی دریای عمان دارای روندی صعودی در مقادیر SST و بخش‌های غربی دارای روندی نزولی بوده‌اند. شیب تغییرات رخ‌داده با مقدار زیاد (مثبت و منفی) نیز منطبق بر بخش‌های دارای روند صعودی و نزولی معنادار بود. نتایج تحلیل موران جهانی برای بازه سالانه حاکی از روند صعودی مقادیر خودهمبستگی و الگوی خوشه‌ای داده‌های SST با گذشت زمان بود که با استفاده از تحلیل موران محلی مشخص شد که این خوشه‌های گرم SST اند که در دریای عمان در حال افزایش‌اند و از طرفی، خوشه‌های سرد این پارامتر در 30 سال موردمطالعه با کاهش روبه‌رو شده‌اند. با توجه به نتایج تحلیل روند و تحلیل‌های خودهمبستگی مشخص شد که مقادیر SST طی 30 سال موردمطالعه در بخش‌های مختلف دریای عمان روندی افزایشی داشته‌اند، لذا ممکن است تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی بر این منطقه اثرگذار بوده باشد.

پریسا احدی، شهریار خالدی، محمود احمدی،
دوره 21، شماره 60 - ( 1-1400 )
چکیده

گرد­­و­غبار به رسوبات با اندازه کمتر از 100میکرون که به صورت ذرات معلق انتقال می­یابد، اطلاقمی­شود. توفان­های گردوغبار هر سال در مناطق خشک و نیمه­ خشک در عرض­های جنب ­حاره رخمی­دهد. منطقه غرب آسیا، از جمله شبه جزیره عربستان، عراق و ایران و مخصوصا خوزستان به عنوان یکی از مهمترین منابع گردوغبار شناخته شده ­است . هدف از این پژوهش بررسی فراوانی و میزان روند پدیده گردوغبار در مقیاس ساعتی،  ماهانه، فصلی و سالانه طی دوره آماری 2015-1995 در استان خوزستان می­باشد. روش کار در این پژوهش مبتنی بر محاسبه آماری پارامترهای مربوط به ریزگرد و تجزیه تحلیل آماری داده ­ها به روش یرآورد شیب سن و آزمون من-کندال و تهیه نقشه ­های توزیع فضایی پدیده گرد­و­غبار می­باشد. نتایج نشان داد 57/78 درصد رویدادهای گردوغباری بین ساعات 30/9-30/15به وقت محلی همزمان با گرمایش زیاد زمین، خشکی خاک و اختلاف فشار محلی اتفاق افتاده است. محاسبه روند در همه ساعات روز روند افزایشی و معنادار را نشان داده است که بیشترین افزایش مربوط به ساعت 30/12 و 30/9 شب می­باشد. 49­درصد روزهای گردوغباری به ترتیب مربوط به ماه­های ژوئیه، ژوئن و می می­باشد همچنین 73 درصد روزهای گردوغباری در فصول بهار و تابستان رخ داده ­است که مرتبط با افزایش دما و خشکی منابع آب و خاک در استان خوزستان است. توزیع فضایی گردوغبار به صورت فصلی و سالانه نشان می­دهد بیشترین روزهای گردوغبار در همه فصول مربوط به نیمه غربی استان است که نشان ­دهنده غلبه کانون­های خارجی به عنوان منشا اصلی ریزگرد و اهمیت عامل توپوگرافی در این منطقه می­باشد. توزیع فضایی آماره q نیز مبین افزایش شدید ریزگرد در بیست سال اخیر در نواحی جنوب شرقی ، جنوب و مرکزی استان و در ساعات پایانی روز می­باشد که بیانگر توسعه فعالیت کانون­های داخلی در افزایش روند ریزگرد در دهه ­های اخیر است.
 
مهدی فیض اله پور، مرضیه منافی، رضا خوشرفتار، یونس خسروی،
دوره 21، شماره 62 - ( 7-1400 )
چکیده

مرور خسارات ناشی از زمین‌لغزش، لزوم بررسی عوامل تأثیرگذار بر وقوع این پدیده و پیش‌بینی رخداد آن را به اثبات می‌رساند. ازاین‌رو، هدف از پژوهش حاضر بهبود نتایج پیش‌بینی وقوع زمین‌لغزش در حوضه آبریز طالقان با استفاده از تئوری آنتروپی شانون می باشد. از میان عوامل مؤثر بر وقوع زمین‌لغزش، ده عاملِ ارتفاع، شیب، جهت شیب، زمین‌شناسی، پوشش گیاهی، کاربری اراضی، تراکم آبراهه، گسل، جاده، بارش به‌عنوان متغیرهای مستقل و پهنه‌های لغزشی به‌عنوان متغیرهای وابسته در نظر گرفته شد. سپس با استفاده از اندکس آنتروپی، برای هر یک از این عوامل با توجه به میزان اثرگذاری آن‌ها، وزن دهی انجام گرفته و نقشه ارزش هر پارامتر با توجه به وزن آن، تهیه شد. در مرحله بعد، با استفاده از تلفیق این نقشه‌ها با نقشه پراکنش لغزش‌ها، نقشه پهنه‌بندی خطر برای حوضه موردمطالعه ترسیم شد. پس از محاسبه شاخص آنتروپی شانون، مشخص شد 86 درصد از مساحت زمین‌لغزش‌ها در سه رده خطر متوسط، پرخطر و خیلی پرخطر قرار دارند و این نشان می‌دهد نقشه نهایی پهنه‌بندی، بر مبنای شیوه صحیحی تهیه‌شده است. هم‌چنین، شاخص مجموع کیفیت (Qs) در این روش برابر با 3/2 به دست آمد که بیانگر صحت و مطلوبیت بیشتر این روش جهت پهنه‌بندی خطر زمین‌لغزش در حوضه آبریز طالقان است. میزان شاخص دقت روش(P) نیز، برای مدل آنتروپی، برابر 24/0 بود که نشان از تفکیک‌پذیری مناسب‌تر پهنه‌های خطر در این روش دارد.

آرش صدری، محمود حیدری، آرزو بانگیان تبریزی،
دوره 21، شماره 62 - ( 7-1400 )
چکیده

منظور از شهر سالم ، محیطی اجتماعی و کالبدی است با امکاناتی که انجام تمامی فعالیت های زندگی را با سهولت و با کارآیی مطلوب امکان پذیر می سازد. گسترش شهرنشینی و به دنبال آن مشکلات خاص آن؛ مانند تخریب محیط زیست ، آلودگی آب ، هوا ، خاک ، افزایش بیماریهای روانی و ... جامعه شهری را بیش از پیش تهدید میکند. این موجب شده تا امروزه طراحی شهری و مدیریت شهری با چالشهای فراوانی در زمینه ی تراکم جمعیت، کمبود مسکن، آلودگی و تخریب محیط زیست ، تعارضهای اجتماعی و تأمین خدمات و تسهیلات زیرساختی روبرو باشد. در این خصوص اجرای طرح شهر سالم در ایجاد مشارکت مردمی در شهرها نقش مهمی ایفا میکند . در واقع شهر سالم، شهری برای تحقق انسان سالم است. هدف این طراحی شهری با رویکرد شهر سالم و مشارکت مردمی  می باشد. این تحقیق از نوع توصیفی -تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات به دو شیوه اسنادی و پیمایشی انجام گرفته است. بر طبق نتایج این تحقیق، محله امامیه از نظر شاخص های پنج گانه سلامت (اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، بهداشتی و فرهنگی) با وضعیت مطلوب و استانداردهای شهر سالم فاصله دارد و در برخی زمینه ها نیز نیاز به باز طراحی و مشارکت هرچه بیشتر مسئولین و مردم محله احساس می شود. در نهایت مقاله حاضر به راهکارهایی به منظور ایجاد شهر سالم با مشارکت مردمی از طریق محقق سازی شاخص ها و معیارهای شهر سالم رسیده ایم.

نفیسه مرصوصی، مجید اکبری، نازنین حاجی پور، وحید بوستان احمدی،
دوره 21، شماره 63 - ( 10-1400 )
چکیده

با توجه به فرآیند افزایشی جمعیت، بخصوص جمعیت شهرنشین در جهان و افزایش فزاینده آلودگی­های ناشی از آن، ضرورت انجام مدیریت و برنامه­ریزی شهری بر اساس شاخص­های رویکردهایی مانند رویکرد شهر سالم اجتناب ناپذیر می­نماید. هدف این مقاله تحلیل کارایی و رتبه­بندی  شاخص­های شهر سالم از طریق 36 شاخص (اقتصادی – اجتماعی، خدمات بهداشتی، زیست محیطی و مراقب بهداشتی) است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و از نوع تحقیق کاربردی- توسعه­ای است. برای تجزیه تحلیل داده­ها از فن برنامه­ریزی خطی ناپارامتریک تحلیل پوششی داده­­ها، روش کارایی متقاطع، مدل آنتروپی شانون و نرم­افزار Dea slover استفاده شده است. محدوده جغرافیایی این پژوهش استان خوزستان و جامعه آماری آن 22 شهرستان طبق سرشماری سال 1395 می­باشد. نتایج حاصله از این پژوهش نشان می­دهد از لحاظ کارایی نسبی شهرستان اهواز به دلیل مرکزیت استان و برخورداری از امکانات و خدمات زیرساختی و بهداشتی با یک فاصله نسبی زیاد با بیشترین میزان کارایی و سطح عملکرد عالی در رتبه اول را به خود اختصاص داده بود و شهرستان­های دزفول، شوش، خرمشهر، شوشتر، آبادان، مسجد سلیمان و بهبهان به عنوان شهرستان­های نیمه کارا انتخاب شدند.  و در نهایت می­توان نتیجه­گیری کرد که از نظر برخورداری از شاخص­های شهر سالم اکثر شهرستان­های استان ناکارا (64 درصد) می­باشند.


منصور عزیزی، رسول درسخوان، محمدرضا پورمحمدی،
دوره 22، شماره 64 - ( 1-1401 )
چکیده

طرح راهبرد توسعه شهری راهکارهایی برای ایجاد شرایط پایداری شهری در ابعاد حکمروایی خوب را شناسایی می‌کند. ایده اصلی این سیاست آن است که در یک اقتصاد جهانی-رقابتی و به‌طور فزاینده‌ای یکپارچه، برای همه شهرها ضروری است که یک استراتژی هوشمندانه و واضح برای چگونگی موقعیت سرزمین خود جهت به حداقل رساندن اثرات منفی، پیش‌بینی شوک‌های احتمالی و بهره‌برداری از پتانسیل مقایسه‌ای و رقابتی فراهم آورد. در سطوح مختلف و جهت‌های برنامه‌ریزی شهری، برنامه‌ریزی استراتژیک توسعه یکی از مناسب‌ترین روش‌ها برای تحقق حکمروایی است. نگرش‌های مترقی بیشتر به برنامه‌ریزی استراتژیک شهری می‌تواند به‌وضوح به‌عنوان حکمروایی در نظر گرفته شود. هدف این پژوهش ارزیابی طرح راهبرد توسعه شهری منطقه 22 به‌عنوان یکی از ابزارهای پیاده‌سازی پارادایم حکمروایی شهری می‌باشد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. بررسی محتوایی طرح CDS منطقه 22 با مطالعه و بررسی طرح مذکور و نظرات مشاور تهیه کننده طرح و کارفرما (شهرداری منطقه 22) به شیوه مصاحبه پنهان و شورایاران منطقه، مردم و ذینفعان ذکر شده در طرح بصورت پرسشنامه های باز صورت گرفته است تا عوامل مثبت و منفی طرح استخراج گردد. در تحلیل وضع موجود به بررسی گزارش های شهرداری و سرای محلات، مصاحبه با کارشناسان، دست اندرکاران، ذینفعان طرح و مهندسین مشاور تهیه کننده طرح و مردم در سرای محلات منطقه 22 پرداخته شد تا اثرات مثبت طرح بر منطقه مورد مطالعه و عوامل منفی تعیین گردد. در ارزیابی طرح مذکور (ارزیابی حین اجرا) و کمی سازی داده های کیفی از فرایند تحلیل سلسله مراتبی بهره گرفته شد. نتایج پژوهش بیانگر تفاوت فاحش طرح با فاز اجرای آن دارد.

احمد آفتاب، علی مجنونی، اکبر هوشمند،
دوره 22، شماره 65 - ( 4-1401 )
چکیده

مؤلفه­های ژئوپلیتیکی در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- فرهنگی دارای اثرات غیرقابل انکاری بر آمایش مناطق مرزی هستند که ممکن است در نقاط مختلف مناطق مرزی دارای کارکردهای متفاوتی باشند. پژوهش حاضر با هدف کلی شناسایی مؤلفه­ های ژئوپلیتیکی تأثیرگذار بر آمایش مناطق مرزی در شهرستان­های استان آذربایجان غربی صورت گرفته است. پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی بوده که با استفاده از آزمون­های آماری، تحلیل مسیر و مدل تصمیم­گیری پرومته اقدام انجام گرفته است. نتایج یافته­های پژوهش نشان داد که متغیرهای اجتماعی با مقدار 811/0=r، اقتصادی 562/0r=، سیاسی با 851/0=r در رتبه­های اول تا سوم قرار گرفتند. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که به ترتیب مؤلفه‌های سیاسی با 96/0، مؤلفه‌های اجتماعی و فرهنگی با 93/0 و مؤلفه‌های اقتصادی با 36/0، اثرگذاری مستقیم در تحقق آمایش مناطق مرزی استان آذربایجان غربی دارند. در نهایت نتایج مدل پرومته نشان داد که به ترتیب شهرستان سردشت، ماکو، اشنویه، پیرانشهر، ارومیه، سلماس، خوی، سیه چشمه، سردشت از نظر آمایش مناطق مرزی در اولویت­های اول تا نهم قرار دارند. بنابراین با توجه به یافته­های پژوهش پیشنهاد می­شود اقدامات تأمینی و امنیتی با رویکرد، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- فرهنگی صورت پذیرد.

آمنه خسروی، محمود آذری،
دوره 22، شماره 66 - ( 7-1401 )
چکیده

بررسی ویژگی‌های آب و هوایی و نوسانات آن در ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم و مدیریت و بهره برداری از منابع آب اهمیت دارد. تحلیل روند سری‌های زمانی متغیرهای هیدرولوژی و هواشناسی یکی از روش­های تعیین تغییر در مولفه‌های اقلیمی است که با روش‌های مختلف پارامتری و ناپارامتری انجام می‌شود. در این پژوهش روند بارش  و دما در سه مقیاس زمانی سالانه، فصلی و ماهانه در  ایستگاه­های حوضه کشف‌رود برای دوره آماری 1364 تا 1395 مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور آمار بارش و دمای ماهانه اخذ گردید و روند سری‌های زمانی سالانه، فصلی و ماهانه با استفاده از آزمون ناپارامتری من کندال و آزمون پتیت در سطح اطمینان 95% مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که روند دمای بیشینه در فصول بهار و زمستان و همچنین در مقیاس سالانه برای کلیه ایستگاه­های حوضه افزایشی است. اما در فصل تابستان و پاییز الگوی یکسانی وجود ندارد. روند دمای کمینه ایستگاههای حوضه در تمامی فصول از الگوی واحدی برخوردار نیست. نتایج تحلیل روند بارش نشان می‌دهد که بارش سالانه حوضه تغییر نکرده و روند آن در سطح 5 درصد معنی‌دار نیست در حالی که در فصل زمستان مقدار بارش حوضه روند کاهشی داشته است و در پاییز نیز در نیمه جنوبی روند افزایشی است. کاهش شدید بارش در زمستان و ماه­های دی و بهمن و افزایش آن در آبان می­تواند مدیریت منابع آب حوضه را در فصل خشک با چالش جدی مواجه کند.

 
سیروس رحیم زاده سیسی بیگ، علیرضا شیخ الاسلامی، کیانوش ذاکرحقیقی،
دوره 22، شماره 66 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف اصلی از انجام این پژوهش، بررسی نقش سازمان‌های مردم نهاد در بهبود نظام مدیریت شهری کلانشهر تهران در شش بعد کالبدی، عملکردی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و نهادی است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و روش جمع­آوری داده­ها به صورت اسنادی و پیمایشی بوده است. ابزار پژوهش پرسشنامه بوده است. جامعه آماری پژوهش شهروندان شهر تهران و تعداد نمونه 383 نفر انتخاب گردید. روش تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آزمون T-Test و تحلیل عاملی تأییدی بوده است. نتایج حاصل حاکی از آن است که سطح معناداری در تمام ابعاد پایین‌تر از 05/0 است؛ بنابراین با توجه به نمرات میانگین، سازمان‌های مردم نهاد در شهر تهران عمدتاً در ابعاد اجتماعی و زیست محیطی نقش بیشتر و در زمینه ابعاد اقتصادی و نهادی نقش کمتری در قالب ارتباط واسطه­ای بین مدیریت شهری و شهروندان ایفا کرده­اند. در چارچوب روش تحلیل عاملی تأییدی، مقایسه واریانس تبیینی توسط عوامل شش گانه نشان داد که عوامل اجتماعی، زیست محیطی، عملکردی، کالبدی، اقتصادی و نهادی به ترتیب دارای بیشترین واریانس در تبیین نقش سمن‌ها در نظام مدیریت شهری کلانشهرتهران هستند. در مجموع 20 عامل اصلی در تبیین نقش سمن‌ها تأیید شدند؛ بنابراین مشخص شد که سمن­ها با توجه به اینکه با شهروندان به طور مستقیم در ارتباط هستند، می­توانند مسائل و واقعیت­های شهری را به درستی به نظام مدیریت شهری انعکاس دهند؛ برای این منظور پیشنهاد می­شود که ابتدا سمن­ها با توجه به کارکردهای مختلفی که دارند، به سمن­های تخصصی در خصوص مسائل مختلف شهری طبقه­بندی شوند و همچنین جایگاه آن­ها در نظام مدیریت شهری ارتقاء داده شود.

غلامعباس فلاح قالهری، فهیمه شاکری،
دوره 22، شماره 67 - ( 10-1401 )
چکیده

در این پژوهش با توجه به اهمیت وقوع پدیده گرمایش جهانی، نگارندگان در پی یافتن رابطه­ای بین شاخص­های اقلیمی و دمای بیشینه استان خوزستان می­باشند تا با اتکا بر آن، گامی جهت پیش­بینی و پیش­اگاهی وقوع دماهای حدی در سطح منطقه برداشته شود. بدین منظور از دمای بیشینه ایستگاههای منتخب استان خوزستان و مقادیر عددی 8 شاخص حدی اقلیمی متعلق به تیم متخصص تشخیص، پایش و شاخص های تغییر اقلیم و 8 شاخص پیوند از دور در دوره آماری 2017-1987 استفاده شد. برای تحلیل روند شاخص­های حدی اقلیمی از آزمون من-کندال و برای محاسبه شیب خط روند از تخمین­گر شیب سن استفاده شد. جهت آگاهی از وجود ارتباط بین شاخص­های پیوند از دور و دمای بیشینه ایستگاه­ها در تأخیرهای 1 تا 12 ماهه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد اکثر شاخص­های حدی اقلیمی در دوره مورد مطالعه دارای روند معنی­دار بوده­اند. شاخص­های TX10 و TN10 در اکثر ایستگاه­ها روند منفی و شاخص­های TX90، TN90، TXx، TXn، TNx و TNn دارای روند مثبت بوده­اند. نتایج همچنین نشان داد همبستگی معنی­دار بین دمای بیشینه و شاخص PNA،TSA ، WHWP، WP  و NAO، بیشتر از شاخص­های اقلیمی دیگر است. کلیه شاخص­های مذکور جز NAO همبستگی مثبت معنی­دار با دمای بیشینه استان خوزستان دارند. شاخص PNA با تأخیر 10 ماهه بیشترین همبستگی مثبت با دمای بیشینه استان خوزستان دارد.

مینا میریان، مصطفی کرمپور، محمد مرادی، هوشنگ قائمی، بهروز نصیری،
دوره 23، شماره 68 - ( 1-1402 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف آگاهی از تغییرات بلندمدت داده­های بارشی و همچنین شناسایی دوره­های مرطوب و خشک 35 ایستگاه همدیدی در ایران انجام شده است. جهت شناخت تغییرات بارشی ایستگاه­های مورد مطالعه، نقشه­های میانگین، شاخص ضریب تغییرات و چولگی ترسیم گردید. سپس با استفاده از آزمون آماری من – کندال معناداری روند بر روی هر کدام از ایستگاه­ها در سطح اطمینان 95 درصد مورد آزمون قرار گرفت. در نهایت با استفاده از بارش­های حدی 20 درصد بالا و پایین در طول دوره مطالعاتی 50 ساله، دوره­های مرطوب و خشک شناسایی شدند. نتایج نشان می­دهد که الگوی کلی رژیم بارشی کشور به صورتی است که مقادیر بارشی از نیمه شمالی به سوی نیمه­جنوبی و از غرب به شرق کشور کاهش می­یابد. کمترین مقادیر ضریب تغییرات و چولگی مربوط به نواحی شمالی به ویژه سواحل دریای کاسپین می­باشد و بیشترین مقادیر مربوط به نواحی جنوبی به خصوص مناطقی از جنوب و جنوب­­شرق می­شود. به طورکلی نتایج آزمون من-کندال نشان می­دهد که داده­های بارشی در مقیاس فصلی به استثنای چندین ایستگاه همدیدی روند معناداری را نشان نمی­دهند. بیشترین دوره­های مرطوب در فصل بهار و کمترین در فصل تابستان و بیشترین دوره­های خشک در فصل پاییز و کمترین در فصل بهار رخ داده­اند. تعداد خشکسالی­ها در دوره­های سرد قابل توجه می­باشد. همچنین فراوانی وقوع دوره­های خشک بیشتر از دوره­های مرطوب می­باشد.

هاجر جهانشاهی، حمیدرضا وارثی، مسعود تقوایی،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده

در واقع رشد هوشمند شهری، استراتژی عاقلانه­ای برای جهت دادن به توسعه شهر و کنترل پراکندگی و سوق دادن رشد شهر به سمت پایداری محسوب می­گردد. هدف این پژوهش سنجش میزان برخورداری مناطق شهر بوشهر به لحاظ شاخص­های رشد هوشمند است. در همین راستا، این پژوهش از نظر هدف، کاربردی-توسعه­ای و از نظر روش، ترکیبی از روش­های اسنادی، تحلیلی، علّی و پیمایشی است.  پایایی ابزار تحقیق بر پایه ضریب آلفای کرونباخ تحقیق  0/749بوده است که بالاتر از 0/7می باشد و مناسب می باشد. جامعه آماری پژوهش، ساکنین شهر بوشهر هستند که طبق برآورد فرمول کوکران 384 نمونه می­باشد. طبق تعداد جامعه آماری، پرسشنامه به صورت تصادفی در بین شهروندان توزیع و تکمیل گردید. جهت مقایسه بین دو منطقه از نظر شاخص­های مورد بررسی برای رشد هوشمند شهری در منطقه 1 و 2 شهر بوشهر از آزمونT  با دو نمونه مستقل استفاده شده است. در این آزمون اولین گزینه­ای که باید بررسی شود سطح معناداری می باشد در صورتی که سطح معناداری یا sig بین دو منطقه کمتر از 0/05باشد نشان دهنده تفاوت معنادار بین دو منطقه می­باشد و برعکس. بررسی سطح معناداری (0.000) نشان می دهد که تفاوت معناداری بین دو منطقه از نظر رشد هوشمند شهری وجود دارد. میانگین منطقه یک، با 3/21بیشتر از منطقه دو، با 2/86 بوده است. هر چند تفاوت معناداری در برخورداری مناطق بوشهر از نظر شاخص­های رشد هوشمند وجود دارد، لیکن این تفاوت چشمگیر نیست و در مجموع مناطق بوشهر وضعیت مناسبی از لحاظ شاخص­های رشد هوشمند ندارند. 


صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Applied researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb