جستجو در مقالات منتشر شده


138 نتیجه برای مدل

فاطمه محمدیاری، حمیدرضا پورخباز، حسین اقدر، مرتضی توکلی،
دوره 18، شماره 50 - ( 1-1397 )
چکیده

تغییر کاربری زمین، یکی از مهم­ترین چالش­های برنامه­ریزی کاربری زمین است که در برابر برنامه­ریزان، تصمیم­گیران و سیاست گذاران قرار دارد و تأثیر مستقیمی بر بسیاری از مسائل از قبیل رشد اقتصادی و کیفیت محیط دارد. مطالعه حاضر، روند تغییرات کاربری اراضی شهر بهبهان برای سال­های 1392 و 1406 با استفاده از LCM در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی را بررسی می­کند. تجزیه و تحلیل و بارزسازی تغییرات کاربری­ها، به کمک دو دوره از تصاویر ماهواره لندست سال­های 1378 و 1392 انجام شد و نقشه­های پوشش اراضی برای هر سال تهیه شد. مدل­سازی پتانسیل انتقال، به کمک الگوریتم پرسپترون چندلایه شبکه عصبی مصنوعی با استفاده از شش متغیر مستقل صورت پذیرفت و میزان تخصیص تغییرات کاربری­ها به همدیگر، به روش زنجیره مارکف مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج پیش­بینی نشان داد بیشترین کاهش تغییرات شامل تخریب مراتع و بیشترین افزایش مساحت در کاربری کشاورزی می­باشد. با توجه به نتایج جدول­بندی افقی نقشه سال 1406 می­توان بیان کرد که از مجموع کل مساحت منطقه، 22/28336 هکتار از اراضی بدون تغییر و 78/33223 هکتار از اراضی تغییر کاربری داده­اند. همچنین روند تخریب مراتع و جنگل در طی این بازه زمانی می­تواند زنگ خطری برای مدیران و برنامه­ریزان شهری و منابع طبیعی باشد.


اباذر سلگی، حیدر زارعی، مهرنوش شهنی دارابی، صابر علیدادی ده کهنه،
دوره 18، شماره 50 - ( 1-1397 )
چکیده

 برآورد و پیش­بینی بارش و دستیابی به مقدار رواناب ناشی از آن، نقش اساسی و مؤثری را در مدیریت و بهره­برداری صحیح از حوضه، مدیریت سدها و مخازن، به حداقل رساندن خسارات ناشی از سیلاب، خشکسالی و مدیریت منابع آب ایفا می­کند و به همین دلیل مورد توجه هیدرولوژیست­ها می­باشد. عملکرد خوب مدل­های هوشمند باعث افزایش استفاده از آنها برای پیش­بینی پدیده­های مختلف هیدرولوژیکی شده است. لذا در پژوهش حاضر، از دو مدل هوشمند به نام­های برنامه­ریزی بیان­ژن و ماشین بردار رگرسیونی برای پیش­بینی بارش ماهانه شهرستان نهاوند استفاده شد. در این مطالعه از داده­های بارش، دما و رطوبت­نسبی ماهانه ایستگاه وراینه در یک دوره 32 ساله (1393-1362) استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که عملکرد هر دو مدل خوب و مشابه بوده (ضریب همبستگی حدود 92/0) ولی با توجه به بررسی معیارهای ارزیابی مختلف، مدل برنامه­ریزی بیان­ژن عملکرد کمی بهتر داشته است (جذر میانگین مربعات خطا به ترتیب 0478/0 و 0486/0). این در حالی است که مدل ماشین بردار رگرسیونی دارای مزیت سهولت در اجرای مدل می­باشد. به طورکلی می­توان گفت که مدل برنامه­ریزی بیان ژن برای مدل­سازی بارش ماهانه ایستگاه وراینه در شهرستان نهاوند مناسب بوده است. در پایان مقدار بارش ماهانه برای سال 1394 با مدل برنامه­ریزی بیان ژن پیش­بینی شد که نشان از کاهش مقدار بارش در سال 1394 نسبت به سال­های قبل داشت.
 


حسین عساکره، رباب رزمی،
دوره 18، شماره 50 - ( 1-1397 )
چکیده

اقلیم به دلیل تاثیرپذیری توام از عناصر و عوامل اقلیمی، سیستمی چند بعدی است. درک رفتار اقلیم نیازمند توجه به همه ابعاد آن می باشد. یکی از راه های درک این پدیده چند بعدی، کاهش پیچیدگی های آن از طریق مدلسازی است. از این رو در تحقیق حاضر تلاش گردید با در نظر گرفتن عوامل مکانی طول و عرض جغرافیایی، ارتفاع، شیب، جهت دامنه و انحنای ناهمواریها، و بهره گیری از تکنیک های آمار فضایی، به شناخت و مدلسازی فضایی بارش پرداخته شود. در این راستا از داده های بارش ماهانه 30 ایستگاه همدید واقع در شمال غرب ایران، طی 30 سال دوره آماری (1985-2014) بهره گرفته شد. با استفاده از تکنیک میان یابی کریجینگ، شبکه ای بر منطقه برازش داده شده و تعداد 4224 یاخته بدست آمد. سپس با استفاده از مدل رگرسیون کلی و رگرسیون موزون جغرافیایی به مدلسازی بارش و شناخت عوامل مکانی موثر بر آن اقدام گردید. نتایج نشان داد که بارش تابستانه دارای رفتاری خوشه ای است و بر اساس معیارهای ارزیابی مدل، مدل  قدرت برازش و برآورد بهتری نسبت به مدل  دارد. بر اساس رگرسیون کلی، عوامل مکانی ارتفاع و شیب مهمترین نقش را در رفتار بارش تابستانه منطقه دارند. این در حالی است که بر اساس نتایج مدل  ، عامل ارتفاع در نواحی کوهستانی و شرق دریاچه ارومیه، عرض جغرافیایی در عرض های شمالی و شیب در شرق منطقه در دامنه های شرقی ارتفاعات، بیشترین نقش را در تغییرات مکانی بارش تابستانه شمال غرب ایران دارند.
 


فریبا اسفندیاری، صغری جدی‌قشلاق‌ایلخچی، الناز پیروزی،
دوره 18، شماره 51 - ( 4-1397 )
چکیده

امروزه توسعه‌ فیزیکی بی‌رویه و ناموزون شهری، آثار و پیامدهای متعددی را برجای گذاشته و شهرها را با مسایل و معضلات خاصی روبرو نموده است. شهرستان گرمی نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و قرارگیری بر روی پهنه‌های پرشیب و کوهستانی دارای محدودیت‌های متعددی است. بنابراین بررسی و تجزیه و تحلیل پدیده‌های مختلف طبیعی و عوامل انسانی منطقه و در نهایت ارائه راهکارهای کنترل و برخورد منطقی با این فرآیندها و محدودیت­های حاصل از آن‌ها ضروری است. در همین راستا تحقیق حاضر با علم به اهمیت موضوع و با هدف بررسی مناطق مستعد جهت توسعه شهری تدوین گردیده است. جهت تجزیه و تحلیل فضایی و ارزیابی چند معیاری از نرم­افزار Edrisi، و برای استاندارد‌سازی ارزش‌ها (مقادیر) و یکسان‌سازی مقیاس‌ها در لایه‌های نقشه‌ای، از روش استانداردسازی بر مبنای درجه عضویت در تابع فازی استفاده گردید. برای وزن‌دهی به معیارها نیز روش Critic انتخاب شده و در تحلیل نهایی ارزیابی چند معیاری، تکنیک VIKOR مورد استفاده قرار گرفته و جهات مطلوب توسعه شهری تعیین شده است. نتایج نشان می­دهد که بهترین جهت در اولویت اول برای توسعه، جنوب­غربی شهر بوده و در اولویت دوم جهات شمال شرقی و تا حدودی اراضی شرق می­باشد. همچنین تجزیه و تحلیل شاخص­ها و متغیر­های منتخب و بررسی نقشه نهایی حاصل از مدل ویکور، نشان داد که مهم­ترین عوامل طبیعی تاثیر­گذار بر توسعه فیزیکی شهر در محدوده مورد مطالعه ویژگی­های تیپ اراضی، جنس خاک و جهت شیب می­باشد. از مهم­ترین عوامل انسانی تاثیرگذار هم شاخص­های کاربری زمین است.

طیبه کیانی، محمد فتح الله زاده،
دوره 19، شماره 52 - ( 1-1398 )
چکیده

ناحیۀ زاگرس خواستگاه اصلی سازندهای کارستیک در کشور می باشد که شکل گیری اشکال و غارهای متعدد کارستی در این ناحیه گواهی بر این ادعا است. عوامل مؤثر برای ایجاد و توسعۀ کارست را می توان به سه دسته عوامل فیزیکی، شیمیایی و وضعیت هیدروژئولوژیکی تقسیم کرد که در این میان نقش لیتولوژی و خصوصیات آن، شرایط آب و هوایی و هیدرولوژیکی و عوامل ساختاری همچون وجود گسل ها و درزه ها و شیب منطقه از اهمیت ویژه ای برخوردارند. در این پژوهش خصوصیات و ویژگی های منطقۀ اشتران کوه از نظر فرآیندهای کارستی و قابلیت تشکیل آبخوان های کارستی مورد بررسی قرار گرفت و برای این امر ابتدا با استفاده از مدل AHP میزان اثر و وزن هر معیار در کارستی شدن منطقه تعیین سپس با استفاده از مدل SAW پهنه بندی مناطق مستعد تشکیل آبخوان های کارستی اشتران کوه انجام و مشخص شد مرکز دامنه های جنوب غربی و دامنه های شمال شرقی این رشته کوه از شرایط بهتر و مناسب تری برای فرآیندهای کارستی و شکل گیری آبخوان های کارستی برخوردارند. همچنین بررسی ها نشان داد اکثر چشمه های موجود در منطقه، بر نواحی پهنه بندی شدۀ مستعد شکل گیری آبخوان های کارستی قرار گرفته است.
 
        

سلیمان پیروز زاده، محمود خسروی، صمد فتوحی،
دوره 19، شماره 52 - ( 1-1398 )
چکیده

در دنیای امروزه از فناوری سنجش‌ازدور و سامانه اطلاعات جغرافیایی جهت برنامه‌ریزی و مدیریت کارآمد منابع طبیعی، کشاورزی، محیط‌زیست و مدیریت شهری استفاده فراوان می‌شود. مدل‌های پیش‌بینی کاربری و پوشش اراضی برای برنامه‌ریزی استفاده پایدار از زمین در کشوری مثل ایران که بهره‌برداری از زمین با سرعت در حال تغییر است، یک نیاز ضروری است؛ که برای آشکارسازی تغییرات و همچنین پیش‌بینی تغییرات پوشش اراضی دید کلی برای مدیریت بهتر منابع طبیعی و حفاظت اراضی حاشیه سواحل و اتخاذ تدابیر سیاست­های درازمدت بسیار مؤثر است. این مطالعه باهدف مدل‌سازی تغییرات و پیش‌بینی کاربری اراضی برای سال 2035 که با استفاده از مدل سلول‌های خودکار مارکوف و تصاویر ماهواره لندست در منطقه غرب زرآباد، استان سیستان و بلوچستان(سواحل مکران) انجام‌شده است. در این تحقیق، برای پیش‌بینی از قابلیت نرم‌افزارهای سنجش‌ازدور، مدل سلول‌های خودکار مارکوف و تصاویر ماهواره­ای لندست 7 و 8 (سنجنده (ETM+ مربوط به سال­های 1991،2001 و 2014 میلادی استفاده‌شده است. خروجی­ های شبیه‌سازی به‌صورت آماری با یک روش ترکیبی جدید که بر پایه روش­های تحلیل چندگانه است، ارزیابی گردید و نتایج مدل پیش‌بینی نشان داد که مساحت تپه­ های ماسه‌ای در سال 2035 به 45/592 کیلومترمربع می‌رسد و این میزان افزایش مساحت تپه­ های ماسه­ای در شرایطی رخ می‌دهد که مدیریت صحیح و کارآمد در جهت تثبیت ماسه­ های روان صورت نگیرد. این میزان افزایش حاصل از تغییر یافتن 162 کیلومترمربع از مساحت زمین‌های بایر (27 درصد) ، 12 کیلومترمربع از پوشش گیاهی (2 درصد) و 23 کیلومترمربع از رسوبات رودخانه‌ای (4/3 درصد) خواهد بود. این افزایش باعث می‌شود که 6 روستا منطقه موردمطالعه (کرتی، گنجک، سهرکی، پیوشک، ونک و کلیرک) به‌شدت با در معرض حرکت و جابجایی قرار گرفتن ماسه‌های روان آسیب ببینند.
 

اسد اله حجازی، فاطمه خدائی قشلاق، لیلا خدائی قشلاق،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده

رودخانه ور­کش­چای با طول تقریبی 69 کیلومتر، با روند شمالی- جنوبی از رودخانه­های اصلی و دائمی شهرستان تبریز است که 10 روستا با بافت فرسوده و نامقاوم در بستر آن توسعه یافته است. مطالعات میدانی گویای این مطلب است که، روستاهای حاضر، بدون شناخت قوانین حاکم بر رفتار هیدرولیکی و پیش بینی آن­، عدم رعایت حریم بستر اصلی رودخانه و با تبدیل سیلاب ­دشت­های کناری آن، به اراضی کشاورزی و باغی گسترش پیدا کرده است. عدم شناخت و توجه به موارد مذکور و دستکاری بستر رودخانه، سبب افزایش میزان آسیب­پذیری روستاها، اراضی و سایر تأسیسات انسانی از خطر وقوع سیلاب در حوضه­ی آبریز ورکش­چای شده است. از این­رو، بررسی نواحی مستعد وقوع سیلاب و تهیه­ی نقشه­ی­ پهنه­ی­ سیل­گیر، در این منطقه ضرورت دارد. در پژوهش حاضر، سطوح سیل­گیر در دوره­های بازگشت 25 و 50 ساله، در طول رودخانه اصلی تعیین گردید. در همین راستا، به منظور شبیه­­سازی ژئومتری زمین، سیستم­ اطلاعات جغرافیایی (GIS) ­و مدل ­ HEC_RASو الحاقیه­ی­­HEC_GEO_RAS  مورد استفاده قرار گرفت و نقشه­های پلان رودخانه، سواحل چپ و راست رودخانه­ و سرعت جریان آن به دست آمد و روستاهایی که در معرض وقوع سیلاب با دوره­های بازگشت مذکور قرار دارند­، شناسایی و سپس رفتار هیدرولیکی رودخانه شبیه­سازی گردید. بر طبق نتایج حاصل، 100 کیلومتر از مساحت کل حوضه­ی آبریز تحت تأثیر سیلاب­هایی با دوره بازگشت 50 سال و 63 کیلومتر از آن، تحت تأثیر سیلاب­هایی با دوره بازگشت 25 ساله قرار دارد. در نهایت، راهکارهای کاهش خسارات ناشی از وقوع سیلاب در امتداد رودخانه اصلی، معرفی گردید.

شادیه حیدری تاشه کبود، یونس خوشخو،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده

هدف از این تحقیق، بررسی اثر تغییر اقلیم بر تبخیر و تعرق گیاه مرجع در مقیاس­های زمانی فصلی و سالانه در چند ایستگاه منتخب در غرب ایران است. برای این منظور چهار ایستگاه سینوپتیک سنندج، سقز، خرم آباد و کرمانشاه که واجد آمار کافی در یک دوره طولانی­مدت بودند انتخاب شدند و اثر تغییر اقلیم بر تبخیر و تعرق مرجع این ایستگاه­ها تحت دو سناریوی انتشار RCP2.6 و RCP8.5 و در سه دوره­ زمانی آتی 2040-2011، 2070-2041 و 2100-2071 در مقایسه با دوره پایه 1999-1970 مورد بررسی قرار گرفت. جهت برآورد تبخیر و تعرق مرجع از روش فائو- پنمن- مانتیث و برای شبیه­سازی شرایط اقلیمی آینده تحت سناریوهای اقلیمی از مدل گردش عمومی جو CanESM2 و برای ریزمقیاس­نمایی داده­های این مدل از روش SDSM استفاده شد. نتایج نشان داد که در تمامی دوره­های آتی و تحت تمامی سناریوها و برای کل ایستگاه­ها، میانگین تبخیر و تعرق مرجع در مقیاس­های سالانه و برای فصول پاییز و زمستان در مقایسه با دوره پایه افزایش معنی­داری در سطح 01/0 خواهد داشت. برای فصل بهار، تنها تغییر معنی­دار در میانگین تبخیر و تعرق مرجع دوره­های آتی در مقایسه با دوره پایه در کل منطقه مورد مطالعه، وجود یک افزایش معنی­دار در سطح 01/0 در دوره 2100-2071 تحت سناریوی RCP8.5 و برای فصل تابستان نیز این افزایش معنی­دار برای کل منطقه در دو دوره­ 2070-2041 و 2100-2071 تحت سناریوی RCP8.5 خواهد بود. نتایج کلی این تحقیق نشان داد که بیشترین نرخ افزایشی تبخیر و تعرق مرجع دوره­های آتی در مقایسه با دوره پایه در تمامی مقیاس­های فصلی و سالانه و در کل منطقه تحت سناریوی RCP8.5 و در دوره 2100-2071 رخ خواهد داد. مقایسه نرخ تغییرات تبخیر و تعرق مرجع بین مقیاس­های مختلف فصلی و سالانه نیز نشان داد که نرخ افزایش تبخیر و تعرق مرجع در غرب ایران در فصول پاییز و زمستان بسیار چشمگیرتر از سایر مقیاس­های زمانی خواهد بود.

زهرا تاراسی، حسین کریم زاده، محسن آقایاری هیر،
دوره 19، شماره 54 - ( 7-1398 )
چکیده

با اینکه زنان در حدود نیمی از جمعیت مناطق روستایی را در بر گرفته­اند؛ ولی همواره به عنوان قشر آسیب­پذیر جامعه مطرح بوده­اند. توجه به توانمندسازی و عوامل موثر بر آن می­تواند ضمن افزایش مشارکت آنها در امور معیشتی باعث افزایش توانمندی آنها و کمک به افزایش درآمد خانواده آنان شود. لذا هدف این مطالعه بررسی عوامل و محرک­های موثر بر توانمندسازی زنان روستایی می­باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. ابزار گردآوری داده­ها و اطلاعات پرسش­نامه و مصاحبه با زنان روستایی شهرستان زنجان می­باشد. جامعه آماری شامل زنان روستایی شهرستان زنجان می­باشد (43559N=). با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه­گیری سهمیه­ای، 381 زن بالای 20 سال به عنوان نمونه انتخاب گردید. برای تجزیه ‌وتحلیل داده­ها و رسیدن به پرسش­های پژوهش، از آزمون­های آزمون t تک­نمونه­ای و مدل رگرسیون لجستیک باینری استفاده شد. نتایج نشان داد که از بین 29 متغیر مورد نظر تحقیق، 14 متغیر به طور قابل توجهی ارتباط معنی­داری با توانمندسازی زنان روستایی در شهرستان زنجان داشته است. به ترتیب عوامل اقتصادی (171/0)، روان­شناختی (127/0) و عوامل شخصی (109/0) بیشترین اثرات را بر توانمندسازی زنان روستایی (متغیر وابسته) داشته­اند. از نتایج این پژوهش برای شناسایی عوامل موثر بر افزایش توانمندی زنان روستایی و رفع موانع مربوط به آن در روستاهای منطقه و به صورت کلی در روستاهای کشور می­توان استفاده نمود.

محمد حسین ناصرزاده، فریبا صیادی، میثم طولابی نژاد،
دوره 19، شماره 55 - ( 10-1398 )
چکیده

این پژوهش با هدف شناخت جابجایی مکانی هسته‌های بارش به‌عنوان یک عامل تأثیرگذار در شرایط هیدرولوژیکی آینده ایران به انجام رسید. جهت انجام این تحقیق دو نوع پایگاه داده استفاده قرار گرفت. نوع اول داده‌ها شامل بارش ماهانه 86 ایستگاه سینوپتیک با طول دوره آماری 2015-1986 و نوع دوم داده‌های پیش بینی حاصل از خروجی مدل CCSM4 تحت سناریوهای سه‌گانه(RCP2.6,RCP4.5,RCP6)  از سال 2016 تا 2036 می‌باشد. پس از جمع‌آوری و مدل‌سازی داده‌ها نقشه‌های آن در محیط ARCGIS ترسیم گردید. نتایج بررسی‌ها نشان داد که هسته‌های بارشی در کل پهنه ایران در فصول چهارگانه تغییراتی با روند منفی در آینده خواهد داشت. به‌طوری‌که ضریب تغییرات بارش در فصول بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب برابر با 61/4، 101/4، 58/9و 55/8 درصد در نوسان خواهند بود. نتایج حاصل از بررسی‌ سناریو های سه‌گانه نشان داد که جابجایی هسته بارشی فصل بهار از سراسر نیمه شمالی کشور به منتهی الیه شمال غرب کشور در مرزهای مشترک ایران، ترکیه و ارمنستان(منطقه ماکو و جلفا)محدود می گردد اما در فصل تابستان، هسته پربارش سواحل شمالی و بخش هایی از شمال غرب کشور به منتها الیه جنوب شرق کشور(اطراف خاش و سراوان) منتقل خواهد شد. در فصل پاییز پهنه پربارش که در سراسر نیمه شمالی کشور قرار دارد به دو هسته مجزا در زاگرس مرکزی(مناطق دنا و زدکوه) و جنوب غرب خزر(منطقه انزلی و آستارا) تغییر مکان خواهد داد و هسته بارشی فصل زمستان از بخش های زاگرس مرکزی و ناحیه خزری به شمال غرب کردستان و جنوب غرب آذربایجان غربی منتقل خواهد شد که این موضوع در تمام سناریوها به چشم می‌خورد. نکته دیگر اینکه، علاوه بر کاهش پهنه‌های بارشی، در آینده نیز پهنه‌های خشکی مساحت بیشتری از کشور را در بر خواهد گرفت.
 

مختار کرمی، رحمان زندی، جلال طاهری،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده


در سالهای اخیر هم­زمان با توسعه شهرها انواع پوشش‌های سطح زمین تغییر کرده است. این تغییرات سبب شده برخی از مناطق شهری چند درجه­ی نسبت به اطراف دمای بالاتری داشته باشند. این پدیده به‌عنوان جزایر حرارتی شناخته می‌شود. شهر مشهد به‌عنوان یکی از کلان‌شهرهای ایران در شمال شرقی ایران قرار گرفته است. پارامترهای مختلفی بر روی تشکیل جزایر حرارتی در این شهر نقش دارند که باید موردبررسی قرارگرفته شود. در این پژوهش از تصاویر TM،ETM+ و OLI برای بدست آوردن دمای سطح زمین در بازه زمانی 2016-1987 استفاده گردید. بررسی تغییرات زمانی دمای سطحی نشان داد که در دوره مورد مطالعه جزایر حرارتی از خارج شهر به داخل شهر انتقال پیداکرده است. الگوی توزیع دمای سطح زمین دچار تغییر شده و از مساحت دماهای متوسط و خنک شهر کاسته شده است و برعکس مقدار مساحت دماهای بسیار بالا (جزایر حرارتی) افزایش قابل‌ملاحظه‌ای یافته است. همچنین برای به دست آوردن عوامل  موثر بر شکل گیری جزایر حرارتی از روش تاپسیس استفاده گردید. 13 عامل طبیعی و انسانی مؤثر در تشکیل جزایر حرارتی تشخیص داده شدند. برای مشخص کردن درجه اهمیت هر یک از عوامل نظر کارشناسان استفاده گردید. فاصله از حرم با وزن 0/234 و ترافیک 0/155 بیشترین اهمیت و ارتفاع با وزن 0/022 به‌عنوان یک عامل طبیعی کمترین اهمیت را در تشکیل جزایر حرارتی دارند. نتایج نهایی به‌دست‌آمده از این مدل نشان داد که آن عواملی که در تشکیل جزایر حرارتی مؤثر  می باشدند درست تشخیص داده‌شده و با دور شدن از عوامل امکان تشکیل جزایر حرارتی کاهش پیدا می‌کند.



محمد ابراهیم عفیفی،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده

نقشه های کاربری پوشش زمین از مهمترین منابع اطلاعاتی در مدیریت منابع طبیعی محسوب میشوند. هدف این تحقیق بازبینی ، مدل سازی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی در دوره 30 ساله توسط مدل LCM  در شهر شیراز می باشد. در این تحقیق، تصاویر سنجندههای TM لندست 4، 5 و OLI لندست 8 به ترتیب برای سال های1985 ، 2000 و 2015 و همچنین نقشه های توپوگرافی و پوشش منطقه استفاده گردید.سپس صحت سنجی و آشکار سازی تغییرات انجام شد با بکارگیری مدل پیش بینی تغییرات کاربری LCM  مارکوف و رویکرد مدلساز تغییر کاربری انجام شده است .تصاویر هر سه مقطع زمانی به چهار طبقۀ کاربری بایر، باغ، اراضی شهری، و اراضی زراعی طبقه بندی شدند. بنابر نتایج، کشاورزی آبی پویاترین کاربری موجود در منطقه بوده که وسعت این اراضی طی 1985 تا 2015 روندی صعودی را در پی داشته است، به طوری که مقدار( 4337 هکتار ، 7/ 12 درصد) به این اراضی افزوده شده است. روند تغییرات کاربری بایر نیز طی 1985 تا 2015 روندی نزولی بوده که موجب کاهش 99 / 59160 هکتار از این طبقه شده است.نتایج آشکار سازی تغییرات در دوره 1985 با ضریب کاپا 88/0، در دوره  2000 باضریب کاپا 77/0 و در دوره ی 2015 با ضریب کاپا 92/0 نشان داد. نتایج حاصل از آشکارسازی تغییرات در سال 2030 به گونه ای است که در صورت ادامه روند موجود در منطقه 33 / 20 درصد به طبقه کاربری زراعی افزوده خواهد شد، به طوری که در سال 2030 کاربری کشاورزی آبی 95 / 60 درصد از مساحت منطقه را شامل می شود. در کاربری های بایر و باغ به ترتیب 12 / 21 و 21 / 0درصد از مساحت تشکیل دهنده هر کاربری کاسته شده است و به مساحت کاربری شهری افزوده شده است. نقشه پیش بینی حاصله از مدل زنجیره مارکوف برای ارائه دیدی کلی به منظور مدیریت بهتر منابع طبیعی بسیار حائز اهمیت است.

مهسا اسدی عزیز آبادی، کرامت الله زیاری، محسن وطن خواهی،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده

شهر پدیده ای است زنده، پویا و متحول که در بستر زمان و پهنه مکان رشد می کند و گسترش می یابد، دچار فرسودگی و زوال می شود و با بحران هایی از جمله مخاطرات طبیعی و مصنوع که حاصل روابط انسانی و عناصر کالبدی از یک سو و شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی، سیاسی و تاریخی از سوی دیگر می باشد، مواجه می گردد. بافت های فرسوده شهر که دارای فرسودگی کالبدی، کارکردی و عملکردی می باشند در مقابله و مواجه با بحران های ذکر شده دارای آسیب پذیری بالا و تاب آوری پایین می باشند لذا لزوم مداخله در این بافت ها در جهت ایجاد تعادل، هماهنگی میان بنیان‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی و بهبود کالبد شهری بیش از پیش حائز اهمیت می باشد. در همین راستا در این پژوهش با توجه به مدل مکانی تاب آوری سوانح که یکی از مدل های سنجش تاب آوری شهری می باشد به اولویت بخشی ابعاد تاب آوری در بافت فرسوده شهر کرج پرداخته شده است. این پژوهش به لحاظ هدف توسعه ای-کاربردی می باشد و همچنین با توجه به روش توصیفی-تحلیلی است.همچنین از نرم افزار Expert choice و با مدل AHP برای تحلیل داده های گردآوری شده با استفاده از پرسشنامه استفاده شده است.نتایج پژوهش نیز حاکی از آن است که در سه کلان پهنه کرج کهن، حصارک و مهرشهر بعد تاب آوری کالبدی-محیطی بر اساس سرمایه کالبدی و زیرساختی دارای بیشترین وزن می باشد و همچنین تاب آوری سازمانی-نهادی دارای کمترین وزن است و با توجه به اولویت بندی ابعاد تاب آوری و معیارها و شاخص های بررسی شده ، افزایش سرانه کاربری های حیاتی در پهنه های مطالعاتی، تغییر در ساختار اقتصادی ساکنین و همچنین افزایش میزان مهارت و انسجام شهروندان به منظور مقابله با مخاطرات و بحران ها حائز اهمیت می باشد.
 
امیر صفاری، علی احمدآبادی، زهرا صدیقی فر،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده

دشت های سیلابی و مناطق مجاور رودخانه ها که بدلیل شرایط خاص خود فضاهای مناسبی برای انجام فعالیت های اقتصادی و اجتماعی محسوب می شوند، همواره در معرض خطرات ناشی از وقوع سیلاب ها قرار دارند. از این رو در این مناطق تعیین میزان پیشروی سیلاب و ارتفاع آن نسبت به رقوم سطح زمین و نیز تعیین خصوصیات سیلاب در دوره بازگشت های مختلف که تحت عنوان پهنه بندی سیلاب صورت می گیرد، حائز اهمیت فراوان خواهد بود. در این راستا این تحقیق با هدف تلفیق مدل هیدرولوژیکی WMS با نرم افزار ARC GIS به برآورد پهنه های سیل در حوضه آبخیز دربند، گلابدره، سعد آباد و مقصود بیک بر روی رودخانه اصلی دربند می پردازد. در این تحقیق ابتدا رودخانه دربند به 19 مقطع اصلی تقسیم شد و در مدل HEC-RAS پهنه بندی رودخانه انجام گرفت. در این پژوهش که از نقشه های رقومی مختلف استفاده گردید، گستره سیلاب در اراضی حاشیه رودخانه برای سیلاب با دوره بازگشت های 2 تا 500 سال محاسبه گردید. همچنین جهت افزایش دقت و اطمینان بیشتر و  همچنین به منظور شناسایی پهنه های مستعد تولید رواناب از روش SCS استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد با توجه به تغییرات کاربری اراضی بخصوص در حاشیه رودخانه و ساخت و ساز های فراوان حوضه مورد مطالعه قدرت مقابله با سیلاب را ندارد. علاوه بر اینها زیرحوضه هایی که به رودخانه نزدیکتر می باشند، بدلیل کاهش شیب و کاهش زمان تمرکز، بیشتر در معرض خطر سیلاب می باشند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن پرداخته و رسیدگی شود بحث کاربری اراضی می باشد. در واقع با مدیریت کاربری اراضی می توان از بوقوع پیوستن خسارات مالی متوجه شهروندان کاست و هم می توان احساس امنیت را برای شهروندان افزایش داد تا با امنیت بیشتری به زندگی خود ادامه دهند.
nk href="moz-extension://e82f9c05-bf9c-4e25-87b0-684d37ab5915/skin/s3gt_tooltip_mini.css" rel="stylesheet" type="text/css" >
محبوبه پورآتشی، محمد مرادی، ابراهیم فتاحی،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده

هدف از این تحقیق بررسی عوامل دما و باد در سامانه کم فشار جنوبی و بارش ناشی از آن سامانه در مناطق جنوبی ایران می­باشد. سامانه کم فشار جنوبی با عبور از مناطق جنوبی ایران سبب ریزش بارش­های متوسط و سنگین در این مناطق می­شود. در این مقاله دو سامانه کم فشار جنوبی که سبب ریزش باران شدید در تاریخ 11 مارس2015 و 17 ژانویه 2000 در مناطق جنوبی ایران شده، انتخاب و پس از تحلیل همدیدی، با استفاده از مدل عددی WRF شبیه سازی گردید. از آنجاییکه میدان باد و دما درتغییرات سامانه­های کم فشار جنوبی نقش موثری دارند، با استفاده از چهار آزمایش شبیه سازی اثر تغییرات دما و باد در تقویت و تضعیف سامانه کم فشار جنوبی بررسی شد. نتایج شبیه­سازی­ها نشان داد که افزایش (کاهش) دمای ورودی مدل نسبت به دمای اولیه سبب تضعیف (تقویت) کم فشار جنوبی در منطقه مورد مطالعه شده است. این نتیجه نشان داد که در هر دو مورد، ساختار قائم کم فشارهای جنوبی و خصوصیات فیزیکی آن مشابه چرخندهای عرض های میانی است. افزایش (کاهش) سرعت باد ورودی مدل نیز سبب افزایش (کاهش) حرکت چرخندی شد و کم فشار جنوبی در منطقه مورد مطالعه تقویت (تضعیف) گردید. بررسی نتایج خروجی بارش مدل نشان داد در مورد اول، 12-10 مارس 2015 که سیستم با کم فشارهای بریده همراه بود، کاهش دما سبب تقویت سامانه مورد نظر شد و با کاهش پذیرش بخار آب موجود در جو میزان بارش در مدت کوتاه به مقدار زیادی افزایش یافت. در مورد دوم، 18-16 ژانویه 2000 با وجود تقویت سامانه چرخندی در اثر کاهش دما، اما به دلیل جریان های جنوبی شرق ناوه فشاری در سطح زمین و فرارفت هوای گرم در ایستگاههای مورد نظر، دمای منطقه مطالعاتی افزایش یافته و در نتیجه فعالیت سیستم سرد کاهش و میزان بارش در این شبیه سازی تغییر زیادی نداشت. در هر دو مورد با افزایش سرعت باد، سامانه تقویت و مقدار بارش بیشتر شده است. در مورد دوم به دلیل وجود شرایط برای فرارفت نم ویژه، با افزایش سرعت باد، مقدار فرارفت نم ویژه افزایش یافته و میزان افزایش بارش بسیار بیشتر شد.
 

هنگامه شیراوند، شهریار خالدی، سعید بهزادی، حجت اله شکری سنجابی،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده

پدیده زوال یکی از مهم‌ترین دلایل تخریب و مرگ و میر درختان بلوط در جنگل‌های زاگرس است که به دلیل گستردگی و تنوع توپوگرافی تعیین آن از طریق پایش و عملیات میدانی به آسانی امکان‌پذیر نیست. بنابراین تصاویر ماهواره­ای یکی از منابع مهم جهت نمایش تغییرات محیطی و مدیریت آن است. تغییرات در یک اکوسیستم اغلب به صورت تدریجی می‌باشد اما گاهی در زمانی کوتاه تغییرات فاحشی صورت می‌گیرد. که این تغییر می‌تواند باعث به وجود آمدن فاجعه‌ای شود که شناسایی آن کاری بسیار دشوار می‌باشد. یک روش پیشنهاد شده برای این وضعیت استفاده از مدل BFAST می‌باشد که با تجزیه سری زمانی در روند، فصلی و اجزای باقیمانده، تغییرات را در سری زمانی شناسایی می‌کند و به طور مکرر زمان و مقدار تغییرات را تخمین زده و مسیر و مقدار تغییرات را شناسایی می‌کند. لذا در این پژوهش با استفاده از این مدل و تصاویر ماهواره‌ای به پایش و ارزیابی تغییرات پوشش و زوال جنگل‌های بلوط در استان لرستان در دوره آماری (2017-2000) پرداخته شد. نتایج نشان داد در طول دوره مورد بررسی بیش از 42804 هکتار (5/1 درصد) از جنگل‌های بلوط استان در اثر پدیده زوال از بین رفته است. همچنین بر اساس روش BFAST نمودار روند تغییرات دارای شکست بوده و تغییرات فرکانسی آن‌ها نیز نامنظم است. بررسی و مقایسه پوشش‌های مختلف جنگل نیز بیانگر کاهش میزان NDVI است که نشان دهنده فراگیر بودن روند کاهش پوشش جنگلی است. همچنین بررسی نمودار خودهمبستگی و ضریب کندال تاو و روند آن حاکی از تغییرات زیاد و شدت شکست (7/0-) در منطقه مورد مطالعه است. نمودار فصلی نیز دارای تغییرات غیریکنواخت و نامنظم است که ناشی از وجود تغییرات در جنگل‌های بلوط منطقه است. از نتایج حاصل از این پژوهش می­توان در بررسی تغییرات پوشش جنگل‌های بلوط منطقه و مدیریت و چاره اندیشی برای این پدیده استفاده نمود.

 
طاهر ولی پور، محمد مهدی حسین زاده، رضا اسماعیلی، سعیده متش بیرانواند،
دوره 20، شماره 59 - ( 10-1399 )
چکیده

عقب‌نشینی کناره کانال یک فرآیند مهم در مورفودینامیک رودخانه است که تغییرپذیری کانال، تکامل دشت سیلابی و توسعه زیستگاه‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.هرساله سازه‌های عمرانی  و زمین‌های کشاورزی که حاشیه رودخانه لاویج قرار دارند با خطرات ناشی از تغییر بستر مواجه‌اند. ازاین‌رو وجود روشی قابل‌اعتماد برای تعیین میزان عقب‌نشینی و پیش‌بینی پایداری کناره ضروری به نظر می‌رسد. در این مطالعه باهدف  بررسی میزان خطر فرسایش کناری و شناسایی مناطق مستعد فرسایش کـناری در  رودخانه لاویج، با استفاده از مدلهای BEHI و NBS خطر‌پذیری فرسایش کناری در 7 مقطع  از این رودخانه بررسی شد.  نتایج مدل NBS با استفاده از شاخص (tnb/tbkf)نشان داد میزان فرسایش‌پذیری کناره رودخانه لاویج در تمام بازه‌های موردمطالعه، به‌جز مقاطع 2و6 همه مقاطع دارای شدت فرسایش خیلی زیاد و زیاد می‌باشند. بر اساس شاخص (dnb/dbkf) میزان فرسایش‌پذیری کناره رودخانه لاویج به‌جز مقاطع 4و5 تقریبا با روند فرسایشی به‌دست‌آمده از شاخص اول (tnb/tbkf) هم‌خوانی دارد. بر اساس مدل  BEHI مقاطع 5،4،3،1و6 وضعیت ناپایداری کناره را زیاد نشان می‌دهند و استعداد زیادی برای فرسایش کناری و تولید رسوب دارند.همچنین مقطع 2وضعیت ناپایداری را متوسط نشان می‌دهدمقطع 7 و 2 وضعیت ناپایداری خیلی زیاد را نشان می‌دهد که استعداد خیلی زیاد برای فرسایش کناره‌ای و تولید رسوب دارد. درنهایت جهت بررسی میزان انطباق نتایج با استفاده از آزمون آماری کروسکال-والیس  باهم برازش داد شد و نتایج نشان داد هر سه شاخص در ارزیابی فرسایش کناری در هر مقطع تقریبا یکسان عمل کرده‌اند.

مجتبی شاه نظری، زهرا حجازی زاده، محمد سلیقه،
دوره 20، شماره 59 - ( 10-1399 )
چکیده

در این تحقیق ضمن بررسی شرائط اقلیمی در دوره حاضر و تحلیل شرائط حرارتی و بارش و میزان تابش دریافتی از خورشید ،بر اساس داده های روزانه ایستگاههای سینوپتیکی که در منطقه ، قدمت ثبت داده های هواشناسی حداقل 30 ساله را داشتند. شرائط حاضر تحلیل گردید . با توجه به شرائط محیطی لازم برای رشد گیاه برنج و در دست داشتن اطلاعات فنولوژیکی گیاه برنج و آستانه های حرارتی پائین و بالا دمائی آن  ، و همچنین مقادیر درجه روز مورد نیاز این گیاه برای تکمیل چرخه حیاتی خود و انجام فرایند فنولوژیکی آن به منظور تولید اقتصادی ،تقویم مناسب زراعی در شرائط فعلی تعیین گردید. این تقویم در فاصله بین ماههای فروردین تا تیرماه بین استانها متغیر بوده است .بر اساس شرائط حرارتی فعلی و احتمال گرم شدگی کره زمین در دهه های آینده ، خروجی های مدل3MCdaH  تحت سناریو ، به کمک مدل LARS-WG5 ریزمقیاس گردید . در این مطالعه سالهای 1990-1969را به عنوان دوره پایه و سالهای 2065-2046 را به عنوان دوره آینده مورد بررسی و شرایط حرارتی و بارشی برای دوره آتی شبیه سازی گردید. خروجی به دست آمده با شرائط دمائی مناسب رشد گیاه در منطقه مورد مطالعه مورد بررسی و مقایسه قرار داده شد . نتایج نشان داد که تقویم زراعی برنج در استانهای گیلان و مازندران با تفاوتهائی به سمت زمستان شیفت خواهند یافت . با توجه به شرائط دمائی متفاوت استان گلستان تقویم زراعی آن به سمت بهار حرکت خواهد نمود.

سجاد بازدار، محمدرضا زندمقدم، سعید کامیابی،
دوره 20، شماره 59 - ( 10-1399 )
چکیده

هرگونه عدم تعادل در نظام­های درون شهر(فضاها و بافت شهری) و نظام­های بیرون شهر (عرصه­های نزدیک و دور پیرا شهری و منطقه­ای) موجب بی­­ثباتی و ناپایداری آن می­شود. در نتیجه برآورد ریسک و ارزیابی آسیب­پذیری لرزه­ای یک شهر نیز از موضوعات مهم و اساسی محسوب می­شود. که پژوهش حاضر با رویکرد توسعه­ای کاربردی و ترکیبی از روش میدانی و کتابخانه ای و با بکار گیری روش کمی VIKOR اقدام به بررسی موضوع در استان ایلام نموده که نتایج نشان داده است شهرستان های استان از نظر  تراکم جمعیتی، باسواد و غیره که هر کدام نقش موثری در آسیب پذیری دارند می تواند در رتبه آسیب ناشی از زلزله موثر واقع گردیده اند. مدل­های VIKOR و GIS نشان می­دهد مناطقی که در این شاخص­ها وضعیت آنها نسبت به دیگر مناطق بالاتر بوده(مازاد از استاندارد تعریف شده)، به سود منطقه نبوده و در صورتی این مازاد به سود منطقه است. به لحاظ آماری میانگین میزان VIKOR بدست آمده برابر 0.125 درصد بوده است. گرچه خود این میزان بیانگر وضعیت نامناسب موضوع می باشد. اما با همین میزان مناطقی هستند که میزان VIKOR آنها بسیار کوچکتر از میانگین بوده است. که شامل شهرستان های دهلران، ایوان و ملکشاهی می باشد

احسان ارکانی، حسین حاتمی نژاد، سهیل قره،
دوره 20، شماره 59 - ( 10-1399 )
چکیده

امروزه، آسیب پذیری شهرها و به خصوص بافت های قدیمی و فرسوده در برابر زلزله، به عنوان مسئله­ای جهانی پیش روی متخصصان رشته های گوناگون قرار گرفته است. این وضع در کشورهای دارای ساختار طبیعی مخاطره آمیز، از جمله ایران، طی دهه های اخیر به صورتی حادتر نمود یافته است. بافت های فرسوده شهریبه عنوان نقطه جوشش اصلی یک شهر نشان دهنده هویت آن شهر می­باشند، در مقابل سوانح و پدیده های طبیعی به خصوص زلزله ناپایدار وآسیب پذیرند. این پژوهش با هدف شناسایی و اولویت­بندی عوامل موثر بر افزایش ریسک زلزله در بافت­های فرسوده شهری تدوین شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش تحلیلی مبتنی بر رویکرد چندمعیاره است. برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه­ای و میدانی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را کارشناسان و متخصصین حوزه شهری تشکیل می­دادند که حجم نمونه 30 نفر برآورد شد. در جهت دستیابی به اهداف مدنظر در این پژوهش از تکنیک دلفی فازی و مدل BMW استفاده شد. نتایج حاصل از تکنیک دلفی فازی تایید کننده عوامل و زیرعامل­های شناسایی شده بود. نتایج منتج از مدل BMW حاکی از آن بود که از بین عوامل شناسایی شده عوامل طبیعی با امتیاز نهایی321/0 در رتبه اول، عامل کیفیت مسکن با امتیاز نهایی 287/0 در رتبه دوم، عامل فاصله از کاربری­های ویژه با امتیاز نهایی 255/0 در رتبه سوم و عامل جمعیتی و اقتصادی با امتیاز نهایی 137/0 در رتبه چهارم جای گرفته است.
 

صفحه 4 از 7     

کلیه حقوق این وبگاه متعلق به تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی است.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Applied Researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb

Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)