109 نتیجه برای آب
سارا کیانی، امیر کرم، نسرین حسینایی،
دوره 23، شماره 70 - ( 7-1402 )
چکیده
حوضه آبریز کن- سولقان در دامنه البرز جنوبی قرار گرفته است که از تحولات زون فعال زمینساختی آلپ- هیمالیا در طول زمان تاثیر پذیرفته است. به همین لحاظ ارزیابی و بررسی فرآیندهای تکتونیکی فعال و اثرات آن برای بسیاری از فعالیت¬های بشری همچون طراحی و احداث شهرها، نیروگاه ها، سدها، فعالیتهای صنعتی از اهمیت بالایی برخوردار می¬باشند. گذر تونل آزادراه تهران- شمال از این منطقه، بررسی فعالیت گسلهایی که در شکلگیری مورفولوژی کنونی این حوضه سهم داشتند را فزونی میبخشد. روش تحقیق در پژوهش مورد نظر، روش توصیفی- تحلیلی است و مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و استفاده از اسناد و مدارک اعم از اطلاعات زمین شناسی، ژئومورفولوژی و داده رقومی ارتفاعی می باشد. جهت بررسی و تحلیل وضعیت فعالیت تکتونیکی حوضه موردنظر، شاخصهای مورفوتکتونیک، شامل شاخص عدم تقارن رودخانه (Af)، شکل حوضه (Bs)، انتگرال هیپسومتریک (Hi)، گرادیان طولی رودخانه (Sl)، سینوزیته جبهه کوهستان (Smf)، نسبت پهنای دره به ارتفاع دره (Vf) و شاخص تقارن توپوگرافی ارضی (Tp)، محاسبه شد. در نهایت میانگین نتایج شاخصها، تحت عنوان شاخص زمینساخت فعال نسبی (LAT) محاسبه گردید. در پژوهش حاضر، برای محاسبه شاخصهای مورفوتکتونیک از نقشهی توپوگرافی 1:50000 و الگوی رقومی ارتفاعی (DEM) با توان تفکیک مکانی 30متر (سنجنده ASTER) استفاده شده است. حوضه آبریز کن- سولقان، به سه ناحیهی تکتونیکی با فعالیت آرام، نیمه فعال، فعال تقسیم بندی شده است و محاسبه شاخص زمینساخت فعال نسبی (LAT) نشان میدهد که حوضه آبریز کن- سولقان در وضعیت فعال از نظر تکتونیکی قرار دارد. ساختارهای تکتونیکی به ویژه گسلهای منطقه در عدم تقارن و شکل حوضه تاثیر داشته است. رودخانه اصلی کن – سولقان، نیز عدم تقارن را نشان میدهد که میتوان گفت به دلیل تاثیر عوامل ساختاری به ویژه گسلهای منطقه، حوضه دارای عدم تقارن و انحراف به سمت چپ حوضه می باشد. همچنین احداث آزادراه تهران- شمال و قرارگیری دهانه تونل در مجاورت گسل شمال تهران، از جمله عوامل انسان ساخت متاثر از فعالیت تکتونیکی منطقه میباشد که بررسی فعالیت تکتونیکی را ایجاب میکند.
رحمان زندی، نجمه شفیعی، ابراهیم اکبری، علی حاجی زاده شیخوانلو،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
پارامترهای طبیعی یکی از عوامل اصلی و تعیین کننده جهات توسعه فیزیکی شهرها و سکونتگاهها محسوب میشوند. در یک منطقه کوهستانی تاثیر این عوامل به عنوان موانع توسعه دوچندان شده و میتواند مخاطرات طبیعی را نیز به همراه داشته باشد. در این پژوهش سعی شده با شناسائی عوامل تاثیرگذار و ارزیابی آن، جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر نورآباد به عنوان یک منطقه نسبتاکوهستانی، مشخص شود. برای دستیابی به این مهم از 7 شاخص موثر(ارتفاع، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، فاصله از گسل فاصله از آبراهه،) استفاده شده و برای ارزیابی، مدل سازی و پیش بینی نواحی مناسب توسعه کالبدی شهر ازداده های تصاویر ماهواره ای لندست و از مدل های-FUZZY - AHP و ماکوف و پیش بینی مارکوف استفاده شده است. به طوری که هرکدام از لایهها با توجه به توابع عضویتی فازی در نرم افزار GIS Arc 10.3 فازی شده اند. مقایسه تحلیلی روی پهنههای مناسب وضع موجود شهر بر اساس نقاط بحرانی با پهنههای مناسب در نهایت نقشه نهایی با2 مدل مذکور به 5 کلاس طبقه بندی گردید نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که تا افق 1404 شهر به سمت شرق توسعه می یابد در حالی که این مسیر توسعه مسیر مناسبی نمی باشد به علت وجود گسل اصلی کازرون و آبراهه اصلی مهمترین عوامل مخاطره آمیز در محدوده شهر به حساب می آید بهترین مکان برای توسعه شهر مناطق غربی و جنوب غربی منطقه می باشد که این محدوده 13% از مساحت حوضه را در بر می گیرد.
حسن یاوریان، حمید جلالیان، اصغر طهماسبی،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
آب نقش محوری در توسعه پایدار هر سرزمین به ویژه نواحی روستایی دارد. چالش کم آبی یکی از بزرگترین چالشهای قرن بیست و یکم است چراکه میتواند سرمنشأ بسیاری از تغییر و تحولات اجتماعی و اکولوژیک جهان باشد. بخش کشاورزی به عنوان مهمترین بخش اقتصادی نواحی روستایی به طور مستقیم تحت تاثیر کمبود منابع آب قرار دارد. بنابراین، شناسایی نگرش و راهکارهای بومی کشاورزان در مواجهه با کمآبی میتواند نقش کلیدی در اتخاذ راهبرد مناسب و ارتقای ظرفیت سازگاری جوامع روستایی داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی نگرش کشاورزان در روستاهای شهرستان بهار در استان همدان نسبت به چالش کمآبی و شناسایی راهبردها و راهکارهای بومی مناسب برای تعدیل و سازگاری با مسئله کمآبی در منطقه است. این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، 68 روستای شهرستان بهار با 18376 خانوار است که طبق فرمول کوکران تعداد نمونه لازم برای تکمیل پرسشنامه 375 بهرهبردار به دست آمد. دادههای اصلی به شیوهء پیمایش میدانی با ابزار پرسشنامه گردآوری شد. روش نمونهگیری، تصادفی بوده و تعداد نمونه در هر روستا براساس روش انتساب متناسب با تعداد بهرهبرداران کشاورزی تعیین شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی در نرم افزار لیزرل انجام شد. یافتههای پژوهش نشان میدهد نگرش روستاییان به چالش کمآبی به ترتیب، نگرش شناختی (بارعاملی 0/883)، نگرش رفتاری (بارعاملی 0/867) و نگرش احساسی (بارعاملی 0/517) بوده است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که نگرش روستاییان به چالش کمآبی نگرشی شناختی – رفتاری است. براین اساس، 12 راهبرد سازگار با وضعیت منطقه، برای مدیریت بهینه منابع و بهرهوری آب زراعی پیشنهاد شده است.
زینب خالقی، فرح حبیب، حسین ذبیحی،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
آب به عنوان یکی از اساسیترین عناصر طبیعی منظر و به تبع آن منظر شهری از دیروز تا امروز تاثیر بسزایی در شکلگیری و اثربخشی فضاهای شهری داشته و همواره جلوههای مختلف آن باعث تهییج و تحریک گرایش انسان به زیبایی شده است. لازم به ذکر است که ارزشهای وجودی آب تنها از نوع زیباشناختی نبوده بلکه به عمیقترین و درونیترین بخش طبیعت باز میگردد. چنین محرکی انسان را به سوی شناخت وجوه مختلف آب اعم از حسی و ادراکی، دیداری (بصری)، معنایی، عملکردی، کالبدیزیباییشناسانه، زیستمحیطی، روانشناسانه، اجتماعی و زمانی سوق داده است و همین شناخت، زمینهی طراحیهای متنوع با آب در منظر شهر را فراهم ساخته است. شناخت تمامی ویژگیها و ارزشهای وجودی آب و به کارگیری صحیح آنها در منظر شهر هدف اصلی پژوهش حاضر است. به عبارتی تدوین الگویی مشخص شامل معیارها و شاخصهای عمدهی آب در منظر شهر جهت ارتقای سطح کیفی منظر در محیطهای شهری مدنظر بوده است. روش پژوهش بر حسب نوع هدف، کاربردی و شیوهی مطالعه بر حسب روش و ماهیت، توصیفی ـ تحلیلی است و گردآوری اطلاعات نیز بر مبنای مطالعه منابع کتابخانهای و تحلیل محتوایی متن بوده است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که با به کارگیری صحیح از تمامی ابعاد و ارزشهای وجودی عنصر آب در منظر شهر میتوان کیفیت فضاهای شهری را ارتقا داد. بهرهگیری از معیارها و شاخصهای آب در منظر شهر به شکلی منسجم و یکپارچه، نیازمند الگویی مدون است که در انتها در قالب جدولی ارائه گردیده است.
احسان شهیری طبرستانی، حسین افضلی مهر،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
یکی از مشکلات مدیریت و کنترل فرسایش و رسوب حوزههای آبریز، فقدان دادههای آماری جهت برآورد دقیق میزان رسوب و فرسایش است. به منظور اجرای برنامههای حفاظت خاک و تعیین روشهای مبارزه با فرسایش و کاهش رسوبزایی، ارزیابی و برآورد حجم کل میزان تولید رسوب سالانه امری ضروری است. هدف از پژوهش حاضر، برآورد شدت فرسایش و میزان تولید رسوب حوزه آبریز بابلرود واقع در استان مازندران با استفاده از مدلهای تجربی پتانسیل فرسایش و فورنیه و تعیین میزان دقت این مدلها میباشد. نتایج مطالعه نشان میدهد که حوزه آبریز بابلرود از نظر فرسایش و حمل رسوب در وضعیت متوسط قرار داشته و مقدار ضریب شدت فرسایش آ است. همچنین میزان رسوبدهی این حوزه طبق روش پتانسیل فرسایش، 71/563230 میباشد. بیشترین مقدار فرسایش در ناحیه شمالی حوزه آبریز قرار دارد که علت آن وجود کاربری غیر قابل کشت و سازندهای خاکی فرسایشپذیر از جمله خاکهای آبرفتی و مردابی میباشد. به منظور ارزیابی دقت نتایج بدست آمده از روشهای تجربی، از اطلاعات مشاهدهای دو ایستگاه رسوبسنجی استفاده شد و نتایج بیانگر اختلاف نسبی متوسط %24/23 در روش پتانسیل فرسایش است. همچنین نتایج بدست آمده از روش تجربی فورنیه حاکی از عدم کارایی این روش در برآورد حوزه آبریز بابلرود به دلیل عدم در نظر گرفتن پتانسیل فرسایشپذیری حوزه میباشد.
خدیجه خطیری، ایران غازی، نعمت حسنی،
دوره 23، شماره 71 - ( 10-1402 )
چکیده
شناسایی میزان و روند سرمایه اجتماعی در بین مردم جامعه می تواند به شناسایی تحولات اجتماعی و فرهنگی آن جامعه کمک زیادی کند .هدف از انجام این پژوهش تبیین توسعه سرمایه اجتماعی در مدیریت بحران آب شهری با استفاده از روش تحلیل عاملی میباشد. این تحقیق از نوع کاربردی– توسعهای و روش مطالعه توصیفی- پیمایشی است. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS و آزمون آماری تحلیل اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری شامل مدیران بحران و آبفای کشور(تعداد 15 نفر با نمونه گیری هدفمند) ؛ همچنین کلیه ساکنین شهر کرج در فاصله زمانی 1396 - 1395 بوده است که با استفاده از جدول کوکران تعداد350 نفر به عنوان نمونه آماری برآورد گردید که از این تعداد 44.3% زن و 55.7%مرد بوده اند نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد از دید افراد نمونه آماری میزان سرمایه اجتماعی پایین تر از سطح مطلوب بوده است. همچنین عوامل دخیل درتوسعه سرمایه اجتماعی جهت بحران کم آبی در قالب 24 متغیر احصاء و مورد سنجش قرار گرفت و نهایتا به ترتیب اولویت 5 مولفه اعتماد اجتماعی، سیاست های انگیزشی و تغییر در فضای نگرشی، زیرساخت های تعاملی و ارزشی جامعه و عمل متقابل عدم بیگانگی با دولت به عنوان عوامل موثر بر توسعه سرمایه اجتماعی در مدیریت بحران آب شهری استخراج شد.
جعفر درخشی، بهروز سبحانی، سعید جهانبخش اصل،
دوره 24، شماره 72 - ( 1-1403 )
چکیده
در این تحقیق پیشبینی مقادیر بارش و دما با کاربرد مدلهای گردش عمومی جو در دورههای 2005-1964 موردبررسی قرارگرفته است. دادههای اقلیمی شامل مقادیر روزانه مجموع بارش و دمای میانگین از سازمان هواشناسی کشور، تهیه گردیده است. با در نظر گرفتن سناریوهای تغییراقلیم RCP4.5, RCP2.6 و RCP8.5 برای دوره آینده 2100-2010 تحت مدل تغییراقلیم canESM2 تغییراقلیم حوضه اهرچای مورد ارزیابی قرار گرفت. به دلیل دقت پایین مدلهای گردش عمومی از مدل کوچکمقیاس سازی SDSM4.2 استفاده و تغییرات پارامترهای اقلیمی بارش و دمای میانگین برای دورههای زمانی آینده شبیهسازی گردید. در این پژوهش برای واسنجی مدل SDSM، از بین 26 پارامتر اقلیمی بزرگمقیاس (NCEP) بهطور متوسط 3 پارامتر بیشترین همبستگی را با میانگین دما و 5 پارامتر بیشترین همبستگی را با میانگین بارش در حوضه اهرچای دارند. نتایج حاصل از پیشبینی پارامترهای اقلیمی نشان داد شبیهسازی پارامترهای اقلیمی میانگین دما با دقت بالاتری نسبت به مقادیر میانگین بارش انجامگرفته است. علت این امر، نرمال نبودن و غیرشرطی بودن دادههای بارش میباشد. نتایج حاکی از آن است که میانگین دمای حوضه، در دوره 2099-2070 تحت سناریوی RCP8.5 نسبت به دوره مشاهداتی 2005-1964 با افزایش بیشتری نسبت به دوره های قبل روبروست و میزان بارش حوضه نیز طی دوره 2099-2070 و تحت سناریوی RCP 2.6 بیشترین افزایش را در کل دوره های مطالعاتی نشان میدهد.
توحید شیری، محمد دیده بان، محسن تابان،
دوره 24، شماره 72 - ( 1-1403 )
چکیده
معماران گذشته در اکثر نقاط کشورمان آبانبارها را برای نگهداری و خنک نگهداشتن آب، جهت استفاده مردم در بیشتر نقاط اقلیمی کشورمان مخصوصا (گرم خشک، سرد) بنا میکردند. برای انجام این تحقیق دو نمونه گنبد آبانبار با طاق و قوس مختلف از شهر یزد و دو نمونه از شهر قزوین انتخاب گردید، سپس گنبدها بر اساس نقشههای واقعی در نرم افزار رویت 2017 مدلسازی شد. تا میزان دریافت تابش خورشید بر سطوح گنبدها در گرمترین روز سال در ساعات 14، 16، 18 برای اقلیم گرم خشک و در سردترین روز سال در ساعات 13، 14، 16 برای اقلیم سرد قزوین با استفاده از پلاگینهای انرژی پلاس هانی بی و لیدی باگ بدست آید.نتایج نشان دادند میزان دریافت تابش در سطوح گنبدها متفاوت است. گنبدهای خیز بلند در ساعت 14 تقریبا 78% و گنبدهای خیز کم 93%، در ساعت 16 گنبدهای خیز بلند 71% و گنبدهای خیز کم 81%، در ساعت 18 بعد از ظهر که زاویه تابش خورشید تقریبا 80 درجه تغییر میکند، گنبدهای خیز بلند 67% و گنبد خیز کم 64% از سطوحشان در معرش تابش خورشید قرار میدهند. گنبدهای خیز بلند مناسب برای اقلیم گرم خشک و گنبدهای خیز کم مناسب برای آب انبارهای اقلیم سرد میباشند
مهناز صابر، برومند صلاحی، عباس مفیدی،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
در این مطالعه، تغییرات زمانی-مکانی تبخیر و تعرق (ET) در بخش جنوبی حوضه آبریز رودخانه ارس مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، از دادههای شبکه بندی شده ET مدل FLDAS Noah با تفکیک افقی 1/0*1/0 درجه برای یک دوره 38 ساله (2019-1982) استفاده شد. پس از اعتبارسنجی دادهها، ابتدا مقادیر متوسط سالانه ET برای منطقه تعیین گردید. سپس توزیع ماهانه و فصلی پارامتر به شکل فضایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در ادامه ورداییها و ناهنجاریهای سال به سال ET ارزیابی شد. همچنین پراکندگی فضایی فراوانی وقوع ET با لحاظ نمودن آستانههای مطلق 50، ،80، 100 و 120 میلیمتر برای حوضه ارس بررسی شد. نتایج بیانگر آن است که ET سالانه در شرق حوضه بالاتر از غرب حوضه میباشد. در مقیاس فصلی، به ترتیب فصل بهار و تابستان بیشترین مقادیر ET را به خود اختصاص دادهاند. در مقیاس ماهانه، ماههای می ژوئن، آوریل و مارس دارای بیشترین مقادیر ET بودهاند. در مقابل، ماههای فصل پاییز و زمستان پایینترین مقادیر متوسط ET را به خود اختصاص دادهاند. همچنین کل حوضه در طول دوره مطالعه، سه دوره مشخص از تغییرات ET را تجربه نموده است که در بخشهای شرقی و غربی حوضه، علیرغم رفتار مشابه در دورههای دوم و سوم، تفاوت برجستهای در دوره اول ملاحظه گردید. یافتهها همچنین حاکی از وجود ناهنجاری مثبت بعد از سال 2002 در کل حوضه است که بالاترین مقادیر آن در سال 2018 در غرب حوضه بوقوع پیوسته است. بررسی فراوانی وقوع آستانههای مطلق ET بر روی حوضه، نشاندهنده دفعات بالای وقوع ET در تمامی آستانهها در شرق حوضه می باشد. بررسی قریب 4 دهه مقادیر ET در حوضه رود ارس، بیانگر افزایش مقادیر ET در طی دو دهه اخیر بر روی کل حوضه بوده که میتوان آن را ناشی از وقوع پدیده گرمایش جهانی دانست.
- فرهاد جودی، - رحیم سرور، سیده صدیقه حسنیمهر،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
شناخت و سنجش کیفیت زندگی در نواحی شهری که معلول اقدامات مدیریت شهری و سایر نهادهای دولتی و خصوصی است، موضوع بسیار حیاتی است. با توجه به عدم سنجش کیفیت زندگی شهری در سکونتگاه های غیررسمی شهری، می توان زمینه ای برای ترسیم نقشه راه جهت مدیریت شهری و آگاهی نهادهای مسوول از وضعیت موجود و اقدام برای تحقق صورت وضعیت مطلوب فراهم نمود. هدف این تحقیق سنجش کیفیت زندگی در سکونتگاه های غیررسمی شهر میاندوآب است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر گردآوری دادهها بهصورت میدانی از طریق ابزار پرسشنامه است. روایی ابزار مشخص و پایایی آن نیز با آلفای کرونباخ بیشتر از 70/0 تایید شد. جامعه آماری تحقیق را شهروندان ساکن در سکونتگاه های غیررسمی شهر میاندوآب، 11545 نفر تشکیل دادهاند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران، 313 نفر تعیین شد. نتیجه آزمون نشان میدهد که چهار شاخص اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی کیفیت زندگی در سکونتگاه های غیررسمی شهر میاندوآب در سطح کمتر از 05/0 معنادار بوده اند. بررسی جهت معناداری گویای نامناسب بودن وضعیت شاخص ها است. همچنین آزمون آنووا تایید کرد که 10 محله مورد مطالعه از نظر شاخص های اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی در سطح کمتر از 05/0 تفاوت معناداری دارند اما در زمینه شاخص اقتصادی(سطح معناداری برابر با 094/0) شرایط یکسانی وجود دارد. سنجش اثر مدیریت شهری بر بهبود کیفیت زندگی از طریق معادلات ساختاری نیز تایید نمود که میزان تبیین برای شاخص اجتماعی برابر با 97/0؛ برای شاخص اقتصادی برابر با 48/0 ؛ برای شاخص کالبدی برابر با 93/0 و برای شاخص زیست محیطی برابر با 55/0 است. بنابراین بیشترین اثر مدیریت شهری بر شاخص اجتماعی و سپس کالبدی است.
دکتر محمدابراهیم عفیفی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده
در بین مخاطرات طبیعی بدون شک سیلاب به عنوان یک بلای طبیعی شناخته شده است . در این تحقیق از مدل آنتروپی شانون جهت تهیه نقشه حساسیت به وقوع سیل استفاده شده است که ابتدا 34 نقطه سیلابی حوضه آبخیر فیروزآباد انتخاب گردید و سپس این 34 نقطه به دو گروه طبقه بندی گردیده اند . که 22 نقطه ، 65 درصد از موقعیت نقاط برای آموزش و مدلسازی و 12 نقطه ، 35 درصد از موقعیت نقاط که در مدلسازی به کار گرفته نشده اند برای اعتبار سنجی مورد استفاده قرار گرفته اند .که ابتدا به تهیه نقشه موقعیت سیل ها پرداخته شد و سپس 10 فاکتور ، شیب ، جهت شیب ، لیتولوژی ، کاربری اراضی ، NDVI ، SPI ، TWI ، طبقات ارتفاعی ، بارندگی و فاصله از رودخانه بعنوان عوامل موثر در وقوع سیل در حوضه آبخیز فیروزآباد انتخاب شدند . اولویت بندی عوامل موثر در وقوع سیل توسط شاخص آنتروپی شانون نشان داد که لایه های NDVI ( 03 / 2 ) ، بارندگی ( 00 / 2 ) ، فاصله از رودخانه ( 89 / 1 ) ، SPI ( 385 / 1 ) ، طبقات ارتفاعی ( 999 / 0 ) ، شیب با وزن ( 932 / 0 ) ، لیتولوژی ( 478 / 0 ) ، TWI ( 379 / 0 ) ، و کاربری اراضی ( 280 / 0 ) ، جهت شیب ( 184 / 0 ) به ترتیب دارای بیشترین تا کمترین تاثیر بر وقوع سیل می باشند . بر اساس نتایج منحنی ROC برای میزان پیش بینی مقدار سطح زیر منحنی با 35 درصد داده های اعتبارسنجی برابر ( 42 / 91 درصد ) و برای میزان موفقیت با 65 درصد داده های آموزش برابر ( 53 / 92 درصد ) می باشد .
خدیجه خطیری، ایران غازی، نعمت حسنی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده
بلایای طبیعی موجب خسارات شدید مالی وجانی می شود. مدیریت بحران به معنای سوق دادن هدفمند جریان امور به روالی قابل کنترل به قصد برگرداندن امور در اسرع وقت به شرایط قبل از بحران است. لذا هدف اصلی این مقاله ارائه مدل توسعه سرمایه اجتماعی در مدیریت بحران آب شهری می باشد.روش مطالعه توصیفی- پیمایشی است. جهت گردآوری اطلاعات از مصاحبه و پرسشنامه و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار Topsis وSPSS و روش تحلیل AHP و رگرسیون و تی استفاده شده است. جامعه آماری شامل مدیران بحران و آبفای کشور؛ همچنین کلیه ساکنین شهر کرج می باشد که تعداد384 نفر به عنوان نمونه آماری برآورد گردید.نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد از دید افراد نمونه آماری میزان سرمایه اجتماعی پایین تر از سطح مطلوب بوده است. همچنین ارتباط بین شاخص های سرمایه اجتماعی معنادار بود همچنین نتایج مقایسه زوجی معیارهای اصلی اولویت شاخص ها را به ترتیب اعتماد اجتماعی با ضریب 443/0 ، معیار سیاست های انگیزشی و تغییر در فضای نگرشی با ضریب 355/0 ، معیار زیرساخت های تعاملی و ارزشی جامعه با ضریب 277/0 ، عمل متقابل با ضریب 0.203 چهارم و در نهایت معیار عدم بیگانگی با دولت با ضریب 199/0 اولویت پنجم را نشان داد. بررسی صورت گرفته نشان داد توانایی کشورها در رویارویی با بحران ها، ارتباط زیادی به سیاست مدیریت بحران دارند ،ارتقا سرمایه اجتماعی در جامعه و توسعه روحیه همکاری و ایجاد انگیزه مشارکت در بین مردم، یکی از راهکاری مهم تشخیص داده شده است.
محمدصالح اخلاصی، دکتر سمیه سلطانی گردفرامرزی، دکتر ابوالفضل عزیزیان، مهندس مرتضی قیصوری،
دوره 25، شماره 76 - ( 1-1404 )
چکیده
در این تحقیق تأثیر نوسان اقلیم بر میزان آب مجازی برخی محصولات زراعی استراتژیک در استان کرمان برای دورههای آتی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از داده های اقلیمی مدل گردش کلی HadCM3 تحت سناریوی واداشت تابشی RCP4.5 استفاده شد. جهت بررسی امکان تولید و شبیهسازی دادههای هواشناسی در دوره های آتی مدل ریزمقیاسنماییLARS-WG بکار گرفته شد. برای دوره پایه (2011-1991) کالیبراسیون و صحتسنجی مدل انجام گرفت. از طریق دادههای LARS-WG میزان بارش و دمای بیشینه و کمینه ایستگاههای منتخب برای دوره¬های 2070-2011 میلادی پیشبینی و با دوره پایه مقایسه گردید. میزان آب مجازی برای محصولات منتخب شامل یونجه، جو و گندم محاسبه شد. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که پدیده نوسان اقلیم به طور معنیداری بر تبخیر- تعرق، عملکرد محصولات زراعی مورد مطالعه اثر گذار بوده و از این رو بهرهوری آب کشاورزی را در آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد. در حالی که میانگین دمای فصل رشد در آینده تحت تاثیر نوسان اقلیم افزایش خواهد یافت، پارامتر بیشینه دما بیش از کمینه دما تحت تاثیر این پدیده قرار خواهد گرفت و به موازات این موضوع نیاز آبی و تبخیر- تعرق گیاه در این دوره افزایش مییابد. همچنین بررسیها نشان از کاهش بارش در فصول گرم سال و افزایش آن در فصول سرد در تمامی ایستگاههای مطالعاتی را دارد. میزان تغییرات آب مجازی به دست آمده برای همه گیاهان مورد مطالعه افزایشی است و این افزایش برای محصولات جو و گندم بهطور متوسط در دوره آینده افزایش بیشتری از خود نشان میدهد. بیشترین افزایش میزان آب مجازی نسبت به دوره پایه در ایستگاه کرمان مربوط به محصولات جو و یونجه به اندازه حداقل 30% میباشد.
- فرهاد جودی، - رحیم سرور، سیده صدیقه حسنی مهر،
دوره 25، شماره 77 - ( 4-1404 )
چکیده
عملکرد مدیریت شهری از ابعاد مختلف در توسعه پایدار شهر موثر است. از جنبه های مهم و تاثیرگذار مدیریت شهری، کیفیت زندگی شهروندان در محلات مختلف است. عملکرد مدیریت در بهبود کیفیت زندگی با مشارکت مردم، تامین خدمات، شفاف سازی و... قابل تحقق است. بنابراین در این تحقیق هدف سنجش عملکرد مدیریت شهری بر کیفیت زندگی سکونتگاه های غیررسمی شهر میاندوآب است. تحقیق از نظر روش و ماهیت توصیفی-تحلیلی و جز تحقیقات ژرف نگر و کمی است. داده های از دو روش کتابخانه ای و میدانی از طریق ابزار پرسشنامه جمع آوری شد. روایی پرسش نامه از طریق جامعه نخبگان(10 نفر) تایید و پایایی آن نیز با آلفای کرونباخ بیشتر از 79/0 محاسبه شد. جامعه آماری تحقیق را شهروندان ساکن در 10 سکونتگاه غیررسمی شهر میاندوآب، 11545 نفر تشکیل دادهاند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران، 313 نفر تعیین شد. نتیجه آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که شاخص مدیریت شهری در سطح معناداری کمتر از 05/0 معنادار است. اختلاف میانگین برابر با 403/1- تایید کرد که شاخص مدیریت شهری برای سکونتگاه های غیررسمی شهر میاندوآب ضعیف ارزیابی می شود. همچنین مدل رگرسیونی از تاثیرگذاری شاخص مدیریت شهری در بهبود کیفیت زندگی سکونتگاه های غیررسمی با ضریب 901/0 اشاره دارد. متغیر مشارکت با 23 درصد و متغیر نظافت و بهداشت محیط با 11 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیرگذاری را در بهبود کیفیت زندگی پیش بینی می نمایند. بنابراین وجود یک مدیریت یکپارچه شهری متشکل از مردم و مسوولان با تاکید بر شاخص های مشارکت محور و ساختاری می تواند به بهبود کیفیت زندگی محلات کمک نماید.
Dr حبیب اله فصیحی، خانم مینا حیدری تمرآبادی،
دوره 25، شماره 78 - ( 7-1404 )
چکیده
زیبایی در زمره متعالیترین نیازهای بشری است. انسان از زمانیکه به ساخت شهرها مبادرت ورزیده، به حس زیباییشناسی توجه داشته است. هدف این پژوهش ارزیابی مقایسهای دو محله گلستان و مرادآب بهعنوان دو محله مشهور برخوردارترین و نابرخوردارترین محلات از شهر کرج، به لحاظ شاخصهای زیباییشناسی فضای شهری است. روش تحقیق توصیفی_ تحلیلی بوده و گردآوری دادهها در خصوص 14 مؤلفه برگزیده مربوط به زیباییشناسی محیط شهری، با روش مشاهده مستقیم و استفاده از ابراز سیاهه ارزیابی صورت گرفته است. برای تحلیل و مقایسه سطح زیباییشناسی دو محله، پارامترهای آمار توصیفی بهکار گرفته شده و برای تحلیل نابرابریهای فضایی به ترسیم نقشههای پهنهبندی در سیستم اطلاعات جغرافیایی و محاسبات و تحلیل بر روی جداول توصیفی مربوط، مبادرت گردیده است. با توجه به ارزیابی شاخصها در دامنه امتیازات 10-1 و قائل شدن امتیاز بالاتر به سطح بالاتر از زیباییشناسی، یافتهها نشان دادند که رقم میانگین کل شاخصها در محله گلستان 6/31 و در محله مرادآب 2/57 است. همچنین در محله گلستان رقم میانه 6/43 و رقم چارک اول 4 است درحالیکه در محله مرادآب این ارقام به ترتیب 1/78 و 1 هستند. تحلیل فضایی نقشه پهنهبندی نشان داد که در محله گلستان در مجموع شاخصها، پهنههایی که به لحاظ زیباییشناسی در سطوح «بسیار پایین» و «پایین» قرار داشته باشند وجود ندارد حال آنکه در محله مرداب، هیچ پهنهای در سطوح «بالا» و «متوسطبالا» قرار ندارد، میتوان نتیجه گرفت که محله گلستان در سطح بالایی از نظر شاخصهای زیباشناسی قرار داشته و نابرابری فضایی زیادی در درون و میان دو محله مطالعهشده، وجود دارد.
خانم رعنا نوروزی، آقا سید مروت افتخاری، آقا علی احمدآبادی، خانم خدیجه علی نوری،
دوره 25، شماره 78 - ( 7-1404 )
چکیده
در دو دهه اخیر فرونشست بهعنوان یک مخاطره ژئومورفیک و یکی از بحرانهای زیستمحیطی، هر ساله خسارات جبرانناپذیری را به دشتهای ایران تحمیل میکند که میتوان گفت یکی از مهمترین علل آن در حال حاضر برداشت غیراصولی و بیرویه از سفرههای زمینی میباشد. دشت اشتهارد بهعنوان یکی از قطبهای صنعتی و کشاورزی استان البرز حائز اهمیت است و به دلیل افت شدید سطح آب زیرزمینی توسط وزارت نیرو ممنوعه بحرانی اعلام شده است. ازاینرو بررسی میزان نرخ فرونشست و پرداختن به علل و عوامل تأثیرگذار در جهت مدیریت خطر آن، دارای اهمیت زیادی است. در این پژوهش جهت بررسی فرونشست دشت اشتهارد از تکنیک تداخل سنجی تفاضلی راداری (D_ InSAR) و از دادههای ماهواره Sentinel-1A در بازه زمانی (۲۰۲۳ تا ۲۰۱۷) استفاده شد. در این بازه زمانی فرونشست منطقه بین ۲.۰۸- تا ۲.۹۳- سانتیمتر متغیر است که بیشترین مقدار فرونشست مربوط به بازه زمانی ۲۰۲۰ -۲۰۱۹ حدود ۲.۹۳ - سانتیمتر و کمترین مقدار فرونشست در بازه زمانی ۲۰۲۳ -۲۰۲۲ حدود ۲.۰۸- سانتیمتر است. نرخ فرونشست از شرق به غرب و در پهنه جنوبی با افزایش همراه است. درواقع بیشینه فرونشست در تمام بازههای مطالعاتی در محدوده آبخوان اشتهارد متمرکز است که بخش عمدهای از مزارع، آبادیها، کارخانهها و شهر اشتهارد، شهرکهای صنعتی (کوثر، امید و اشتهارد)، زمینهای کشاورزی و بیشترین تمرکز و استقرار منابع زیرزمینی (چاهها) را در خودش جای داده است. نتایج هیدروگرافها و درونیابی با استفاده از آمارهای چاههای پیزومتری نیز افت آبهای زیرزمینی و افزایش عمق را در این محدوده نشان میدهد؛ این در حالی است که نتایج بررسی همبستگی میزان فرونشست زمین با تغییرات عمق آب زیرزمینی هم در سطح %95 معنیدار بوده است بهطوریکه با افزایش عمق آب زیرزمینی فرونشست در منطقه افزایش مییابد. براساس پروفیلهای تغییرات فرونشست، فرونشست منطقه موردمطالعه الگوی پیچیدهای دارد که این تغییرات و نوسانات زمانی - مکانی نشان دهنده تأثیرات مختلفی ازجمله فعالیتهای انسانی (مانند شدت، نوع فعالیت یا استخراج بیرویه آب از منابع زیرزمینی)، زیستمحیطی، مشخصات زمینشناسی (جنس رسوبات، ضخامت سفره، موقعیت سنگ کف و...) میزان تغذیه و تخلیه آبخوان و... میباشد.
ماهرخ قضایی، نازفر اقازاده، احسان قلعه، الهامه عبادی،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده
کمبود منابع آب سطحی سبب برداشت بیرویه از آب زیرزمینی در بسیاری از نقاط جهان و افت شدید سطح سفرههای آب زیرزمینی شده است. با افزایش روزافزون جمعیت برداشت بیرویه از این منابع بیشتر شده و این ذخایر طبیعی با تهدید جدی مواجه شدهاند. از طرفی تغییرات کاربری اراضی بر روی منابع آب زیرزمینی مؤثر بوده و کمیت و کیفیت آبهای زیرزمینی را تحت تأثیر قرار میدهد. پژوهش حاضر به منظور پایش سطح آبهای زیرزمینی با استفاده از تصاویر ماهوارهای و رابطهای که میتواند با کاربری اراضی داشته باشد، انجام شد. جهت دستیابی به نتیجه موردنظر با استفاده از روش شیءگرا نقشه طبقهبندی کاربری اراضی برای هر دو سال استخراج شد و سپس به منظور پایش سطح تراز آبهای زیرزمینی نقشه سطح آبهای زیرزمینی منطقه مورد مطالعه برای هر دو سال با روش گوسی (Gaussian) که دقیقترین روش شناخته شد، استخراج گردید. بررسیها نشان داد که رابطه قوی و معناداری بین کاربری اراضی و سطح آبهای زیرزمینی وجود دارد. نتایج نشان داد که بیشترین میانگین تراز آب در سال 1380 برای کاربری کشاورزی آبی با 34.2 متر و کمترین میانگین تراز آب برای محدوده پهنهی آبی با 15.02 متر و بیشترین میانگین تراز آب در سال 1395 متعلق به کاربری کشاورزی آبی با 37.08 متر و کمترین میانگین تراز آب مربوط به کاربری جنگل با 15.99 متر میباشد.
حمید صالحی، محمد معتمدی، عزت الله مافی،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده
بر اساس شبیهسازی مدل اقلیمی میتوان انتظار داشت که تا سال 2100 دمای کره زمین 1 تا 5/5 درجه سانتیگراد افزایش یابد. با توجه به پیامدهای تغییر اقلیم، شناخت این پدیده به منظور داشتن استراتژی خاص برای کاهش اثرات آن مسئله مهمی میباشد. جهت بررسی روند تغییر اقلیم با استفاده از روش من کندال مورد ارزیابی قرار گرفت و با توجه به معیارهای انتخاب شده مؤثر بر فضای سبز، شاخص سازگاری فضای سبز برای شهر سبزوار تا دهه 2040 محاسبه گردید. تغییرات فضای سبز شهری با استفاده از تصاویر ماهوارهای و شاخص NDVI مورد ارزیابی قرار گرفت. کاهش وسعت فضای سبز به همراه گسترش محدوده شهری در دوره موردبررسی به روشنی قابل مشاهده است (در طی دوره آماری مورد مطالعه که منطبق بر دوره تاریخی مدلهای اقلیمی و دادههای مشاهداتی شهر سبزوار میباشد). همچنین این بررسی نشان داده افزایش دما در دهه آینده (2030-2021) با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت. در گام بعد اقدام به محاسبه سرانه فضای سبز شهری گردید. با توجه به نتایج حاصل از بررسی دادههای اقلیمی، ایجاد فضای سبز متناسب با تغییر اقلیم، میتواند در جهت سازگاری شهر سبزوار با تغییر اقلیمی نقش مؤثری داشته باشد. استفاده از فضای سبز سازگار با اقلیم و تغییرات آن باعث کاهش گازهای گلخانهای میشود و اقلیمی مناسبتر برای انسان و فعالیتهای آن فراهم میسازد. با توجه به رشد افقی شهر و میزان رشد جمعیت مقدار سازگاری از 0.48 (در دوره پایه) به 0.32 در دوره 2030 -2021 کاهش خواهد یافت. در نتیجه مجموعاً حاصل نتایج نشان میدهد میزان سازگاری فضاهای سبز شهری سبزوار در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و این میزان سازگاری در مواجه با روند افزایشی تغییرات اقلیمی پایین است.
کیومرث خداپناه، ارسطو یاری،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده
مدیریت منابع آب در جریان تحول در شرایط و دامنه عمل خود با محدودیتها و ابعاد متعددی روبرو است. بر این اساس شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت پایدار منابع آب، بهعنوان اقدامی مهم جهت بهرهبرداری مطلوب از آن محسوب میگردد؛ بنابراین در پژوهش حاضر، اقدام به بررسی عوامل مؤثر بر مدیریت پایدار منابع آب بر اساس دیدگاه کشاورزان در روستاهای بخش مرکزی شهرستان اردبیل (شریف بیگلو، حکیم قشلاقی، شام اسبی، وکیلآباد، امیدچه، پیرقوام، اقبلاغ رستم خانی، قره لر و گیلانده) گردید. این پژوهش بر اساس ماهیت، توصیفی – تحلیلی از لحاظ هدف، کاربردی است و رویکرد حاکم بر آن از نوع کمی میباشد. جامعه آماری را سرپرستان خانوار بهرهبردار اراضی کشاورزی بخش مرکزی شهرستان اردبیل تشکیل میدهد. به منظور بررسی موضوع از هفت بعد در قالب 72 مؤلفه استفاده گردید. حجم نمونه 349 نفر محاسبه شد. پراکندگی تعداد نمونه در روستاها، به روش تصادفی و متناسب با تعداد سرپرست خانوار کشاورز در هر روستا بود. جهت تحلیل موضوع از مدلسازی معادلات ساختاری (Smart PLS) بهره گرفته شد. بررسی یافتهها نشان میدهد ارزیابی اولیه مدل اندازهگیری، گویای مناسب بودن مدل است. یافتهها نشان داد 68 مؤلفه دارای میزان اثرگذاری بالاتر از 0.5 بودند. نتایج مدل ساختاری بیانگر وجود رابطه ساختاری معنادار میان مدیریت پایداری و اثرات اقتصادی، اجتماعی، بهرهوری، فنی، آموزشی و نهادی است. بعد ضریب تعیین اسکوئر نشان داد، این ضریب، برای تمام بعدهای پژوهش، بالاتر از مقدار قوی یعنی 0.26 برآورد گردید. بعد ضریب تعیین برای بعد اقتصادی با 0.299 کمتر از سایر بعدها و برای بعد بهرهوری با 0.511 بیشتر سایر بعدها برآورد گردید. نتایج بیانگر این است بازبینی و تجدیدنظر در دیدگاههای مدیریتی منابع آب کشاورزی و حرکت به سمت دیدگاه فرابخشی و مشارکتی مبتنی بر مدیریت بهینه که همراه با حفظ بعدهای اقتصادی، اجتماعی و فنی، آموزشی و ... باشد، نقش اساسی در تأمین مدیریت پایدار منابع آب ایفا مینماید.
دکتر وهاب امیری، دکتر نسیم سهرابی، دکتر سید محمدعلی موسوی زاده،
دوره 26، شماره 80 - ( 1-1405 )
چکیده
این مطالعه تأثیر عوامل زمینشناسی و انسانی بر ترکیب فیزیکوشیمیایی آبهای زیرزمینی آبخوان قزوین را مورد ارزیابی قرار داده است. بر اساس دیاگرام گیبس بهینه شده، تمرکز نمونهها در انتهای مسیر برهمکنش آب شیرین با واحدهای سیلیکاته تکامل ژئوشیمیایی ناشی از انحلال این واحدهای زمینشناسی و افزایش نسبت Na/(Na+Ca) است. مکانیسم تبادل کاتیونی در تغییر ترکیب شیمیایی آب زیرزمینی با استفاده از نمودار دو متغیره Ca+Mg نسبت به SO4+HCO3 و شاخصهای کلروآلکالن CAI-1 و CAI-2 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که در 68 درصد از نمونهها تبادل یونی مستقیم و در 32 درصد نیز تبادل یونی معکوس ترکیب شیمیایی آب زیرزمینی را کنترل میکنند. تغییرات Ca در مقابل SO4 بیانگر عدم تأثیرگذاری صرف انحلال ژیپس به عنوان منشأ یونهای کلسیم و سولفات است. این تغییرات میتواند به دلیل تحرک و انتقال یون در خلال فرایندهای پدوژنیک (چرخه بیوژئوشیمیایی سولفور) و فعالیتهای انسانی باشد. بررسی نقش عواملی همچون ورودی کشاورزی، ورودی اتمسفری، نیتروژن خاک، فاضلاب، کود دامی، کود شیمیایی و فرایند دنیتریفیکاسیون در آلودگی آب زیرزمینی با بهرهگیری از نمودار NO3/Na در مقابل Cl/Na و نسبت NO3/Cl در مقابل Cl دنبال شد. نتایج نشان میدهد که ورودیهای کشاورزی و فاضلاب دارای نقش موثرتری در تغییر محتوای NO3 و Cl نمونههای آب زیرزمینی هستند. علاوه بر این، در برخی موقعیتها به ویژه جنوب شرقی آبخوان، فرآیند دنیتریفیکاسیون موجب کاهش غلظت NO3 میشود. نتایج این مطالعه میتواند با درک مکانیسمهای کنترل کننده ترکیب فیزیکوشیمیایی و شناسایی عوامل محتمل آلاینده آب زیرزمینی به مدیریت موثر منابع آب در این آبخوان استراتژیک کمک کند.