بتول زینالی، سیما خلیلی، سعیده عینی،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، پهنه بندی اقلیمی مخاطرات جوی در شمالغرب ایران می باشد. برای این منظور از داده های سازمان هواشناسی کشور شامل دمای متوسط، دمای حداقل، دمای حداکثر و بارش در مقیاس روزانه و ماهانه برای تعداد سیزده ایستگاه هواشناسی سینوپتیک در محدوده سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل برای یک دورهی ۲۶ ساله (۲۰۱۵-۱۹۹۰) استفاده شد. در این تحقیق تعداد ده مخاطره جوی مهم مورد بررسی قرار گرفت. سپس نقشههای فراوانی وقوع به تفکیک برای هر یک از مخاطرات با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی(GIS) تهیه شد. یافتههای تحقیق نشان داد که در شمالغرب بخشهای شرق و جنوب شرق، مرکز و غرب آن از ﺟﻬﺖ ﻓﺮاواﻧﻲ وﻗﻮع ﺟﺰء ﭘﺮﻣﺨﺎﻃﺮه ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ هستند. در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺑﺨﺶﻫﺎی شمالشرق از ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻴﺰان ﺧﻄﺮﺧﻴﺰی ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. کولاک و توفان گرد و غبار از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﻃﺮات ﺟﻮی شمالغرب بود. بالاترین فراوانی مخاطره در منطقهی شمالغرب پدیده ی کولاک با مجموع ۴۱۴۸ بار مخاطره در طی دورهی مورد مطالعه است. بیشترین فراوانی کولاک در ایستگاه اهر با مجموع ۵۱۴ بار مخاطره مشاهده گردید. دومین مخاطره در شمالغرب پدیدهی گرد و غبار با مجموع ۱۹۴۸ بار مخاطره است. بیشترین فراوانی آن در ایستگاه مراغه با مجموع ۴۱۰ بار مخاطره مشاهده میگردد. سومین مخاطره در شمالغرب پدیده ی توفان تندری با مجموع ۱۷۷۳ بار مخاطره بوده است. ششمین مخاطره پدیده ی یخبندان با میانگین ۱۳۱۵ بار مخاطره است. بیشترین فراوانی یخبندان در ایستگاه خلخال با مجموع ۱۴۴ بار مخاطره شد. هفتمین مخاطره صورت گرفته در شمالغرب پدیده ی تگرگ با مجموع ۳۴۱ بار مخاطره است. بیشترین فراوانی تگرگ در ایستگاه مراغه با مجموع ۵۶ بار مخاطره گردید. هشتمین مخاطره پدیده ی مه با مجموع ۳۳۳ بار بوده است. بیشترین فراوانی مه در ایستگاه اهر با مجموع ۱۳۵ بار مخاطره می باشد. نهمین مخاطره صورت گرفته در شمالغرب پدیده ی خشکسالی با مجموع ۱۶۸ بار مخاطره است. بیشترین فراوانی خشکسالی در ایستگاههای ارومیه و اردبیل هر دو با مجموع ۱۶ بار مخاطره مشاهده گردید. دهمین و کمترین مخاطره مشاهده شده در شمالغرب پدیده ی بارش حدی با مجموع ۱۴۹ بار مخاطره می باشد. بیشترین بارش حدی در ایستگاه پارسآباد با مجموع ۱۹ بار مخاطره مشاهده گردید. کمترین فراوانی بارش حدی در ایستگاه های ماکو، خلخال هر دو با مجموع ۴ بار مخاطره بوده است.
شادیه حیدری تاشه کبود، یونس خوشخو،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
هدف از این تحقیق، بررسی اثر تغییر اقلیم بر تبخیر و تعرق گیاه مرجع در مقیاسهای زمانی فصلی و سالانه در چند ایستگاه منتخب در غرب ایران است. برای این منظور چهار ایستگاه سینوپتیک سنندج، سقز، خرم آباد و کرمانشاه که واجد آمار کافی در یک دوره طولانیمدت بودند انتخاب شدند و اثر تغییر اقلیم بر تبخیر و تعرق مرجع این ایستگاهها تحت دو سناریوی انتشار RCP2.6 و RCP8.5 و در سه دوره زمانی آتی 2040-2011، 2070-2041 و 2100-2071 در مقایسه با دوره پایه 1999-1970 مورد بررسی قرار گرفت. جهت برآورد تبخیر و تعرق مرجع از روش فائو- پنمن- مانتیث و برای شبیهسازی شرایط اقلیمی آینده تحت سناریوهای اقلیمی از مدل گردش عمومی جو CanESM2 و برای ریزمقیاسنمایی دادههای این مدل از روش SDSM استفاده شد. نتایج نشان داد که در تمامی دورههای آتی و تحت تمامی سناریوها و برای کل ایستگاهها، میانگین تبخیر و تعرق مرجع در مقیاسهای سالانه و برای فصول پاییز و زمستان در مقایسه با دوره پایه افزایش معنیداری در سطح 01/0 خواهد داشت. برای فصل بهار، تنها تغییر معنیدار در میانگین تبخیر و تعرق مرجع دورههای آتی در مقایسه با دوره پایه در کل منطقه مورد مطالعه، وجود یک افزایش معنیدار در سطح 01/0 در دوره 2100-2071 تحت سناریوی RCP8.5 و برای فصل تابستان نیز این افزایش معنیدار برای کل منطقه در دو دوره 2070-2041 و 2100-2071 تحت سناریوی RCP8.5 خواهد بود. نتایج کلی این تحقیق نشان داد که بیشترین نرخ افزایشی تبخیر و تعرق مرجع دورههای آتی در مقایسه با دوره پایه در تمامی مقیاسهای فصلی و سالانه و در کل منطقه تحت سناریوی RCP8.5 و در دوره 2100-2071 رخ خواهد داد. مقایسه نرخ تغییرات تبخیر و تعرق مرجع بین مقیاسهای مختلف فصلی و سالانه نیز نشان داد که نرخ افزایش تبخیر و تعرق مرجع در غرب ایران در فصول پاییز و زمستان بسیار چشمگیرتر از سایر مقیاسهای زمانی خواهد بود.
طاهر صفرراد، مهران منصوری نیا، هیرش انتظامی،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
رشد جمعیت و توسعه شهرنشینی یکی از عوامل اصلی تغییر در کاربریهای شهری است، متعاقب این پدیده تغییر مولفههای بیلان تابش در آن منطقه مورد انتظار خواهد بود. پژوهش پیش رو، سعی دارد با محاسبه تابش خالص و واکاوی آن با کاربریهای مختلف شهری، به توصیف و تحلیل نقش کاربریهای شهری در بیلان تابش بپردازد. بدین منظور از تصویر ماهوارهی لندست 8 در سال 2016 کمک گرفته شد. ویژگیهای شار تابش شامل، شار تابش خالص (RN)، آلبیدو سطح زمین (α)، طولموج بلند ورودی (↓RL)، طولموج کوتاه ورودی (↓RS)، تابش طولموج بلند خروجی (↑RL) و درجه حرارت سطح زمین با بهرهگیری از الگوریتم سبال محاسبه شدند. مقادیر این مولفهها در کاربریهای مختلف (مسکونی فشرده، مسکونی پراکنده، فضای سبز و زمینهای بایر) از طریق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه (آنوآ) و آزمون تعقیبی توکی تحلیل و بررسی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که کاربریهای انتخاب شده دارای تفاوت معنادار در مقدار شار تابش هستند چنانچه زمینهای بایر حدود 6 درجه از زمینهای مسکونی و ساخته شده گرمتر هستند و زمینهای مسکونی نیز حدود 5/1 درجه گرمتر از فضای سبز هستند، نتایج پژوهش نشان داد، تفاوتهای یاد شده بخاطر تغییر در مقادیر انرژی خروجی (α و↑RL) ایجاد شدهاند و هرگونه تغییر کاربری در طول زمان نهایتا منجر به تغییر بیلان تابش و درجه حرارت آن مکانها خواهد شد که این افزایش دما، متفاوت از افزایش دمای ناشی از گرمایش جهانی است.
محمد رضا گودرزی، آتیه فاتحی فر،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
در عصر حاضر، با افزایش فعالیتهای صنعتی و نادیده گرفته شدن مسائل زیست محیطی، اثرات تغییر اقلیم بیشتر نمایان شده و این پدیده را به عنوان یک معضل جهانی مطرح ساخته است. افزایش احتمال وقوع رخدادهای حدی اقلیمی مانند سیلاب و افزایش فرکانس و شدت آن از اثرات تغییر اقلیم است. منطقهی شمالغرب کشور، به دلیل داشتن اقلیمی نیمه خشک و کوهستانی و درنتیجه تغییرپذیری بالای بارش، ازجمله مناطقی است که در معرض سیلابهای مخرب قرار دارد. بنابراین پهنه بندی در اثر تغییرات اقلیمی امری ضروری است. از اینرو در پژوهش حاضر بمنظور بررسی خطر پذیری سیلاب حوضه آذرشهر چای در اثر تغییرات اقلیمی ابتدا با استفاده از مدل گردش عمومی CanESM2 تحت جدیدترین سناریوهای انتشار گزارش پنجم هیئت بین الدول تغییر اقلیم، بدبینانه ترین سناریو RCP8.5 انتخاب و متغیرهای دما و بارش با روش آماری SDSM ریز مقیاس گردانی شده است. سپس با مدل هیدرولوژیکی SWAT رواناب روزانه، نقشه حوضه بندی و خطوط آبراههها حاصل شده است. نتایج ارزیابی مدل SDSM با ضریب تعیین و نش-ساتکلیف 0.95 به طور متوسط، بیانگر عملکرد خوب مدل در ریزمقاس نمایی دادههای بزرگ مقیاس است. همچنین افزایش 0.23 درجه سانتیگراد دما و 4.53 درصدی بارش و دبیهای حداکثر در دوره آتی 2059-2030 پیشبینی شده است. با مدل SWAT نقشههای پایه تحلیل و حوضه با تلفیق نقشه متوسط دبی حداکثر، ضریب شکل حوضه و فاصله از رودخانه که با رویکرد AHP پهنه بندی شده است. با توجه به پهنه بندی 41.55 درصد از مساحت حوضه در خطر بسیارکم وکم، 27.23 درصد خطر متوسط و 31.2 درصد در خطر زیاد و بسیار زیاد میباشد. همجنین با نقشه نهایی مشخص شد که اواسط حوضه به دلیل داشتن شرایط مستعد دارای خطر زیاد است و نیاز به انجام اقدامات مدیریتی دارد.
الهام یاراحمدی، مصطفی کرمپور، هوشنگ قائمی، محمد مرادی، بهروز نصیری،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
بررسی رفتار بارش در بعد مکانی – زمانی و تعیین آستانه های تحمل مناطق مختلف جغرافیایی با توجه به پوشش گیاهی، زندگی جانوری و فعالیت های انسانی، از ضروریات هر گونه تصمیم گیری در محیط است. بدین منظور، دادههای بارش 27 ایستگاه همدیدی در دوره 60 ساله از سازمان هواشناسی دریافت و پس از بررسی کیفی دادهها توزیع زمانی و مکانی میانگین، ضریب تغییرات، چولگی و توزیع احتمال تجربی 20% بیشینه و کمینه ماهانه و فصلی پاییز و زمستان، برای یک دوره 60 ساله (2010-1951)، دو دوره 30 ساله (11951-1980)،(1981-2010) و دو دوره 10 ساله (2010-2001)، (1951-1960)محاسبه با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) پهنه بندی شد. بررسیها نشان میدهد، بجز سواحل دریای کاسپین، تغییرات کمی بین الگوهای پاییز و زمستان وجود دارد. میانگین بارش از مناطق میانی سواحل جنوبی کاسپین به سوی غرب و شرق کاهش یافتهاست. در دیگر نواحی کشور، تغییرات مکانی و زمانی بارش در فصل پاییز بسیار زیاد و از شمال بسوی جنوب با کاهش میانگین و افزایش ضریب تغییرات و چولگی همراه است. در زمستان ضمن حفظ الگوی پاییز، میانگین بارش افزایش و ضریب تغییرات کاهش مییابد. میانگین بارش 30 ساله دوم و 10 ساله آخر زمستان، نسبت به دورههای 30 و 10 ساله اول و نیز دوره 60 ساله در اغلب ایستگاهها کاهش داشتهاست که با نتایج آزمون منکندال تطابق دارد. بررسی20 درصد حد کمینه و بیشینه بارش فصلی نشان میدهد که از شدت و گستره عملکرد سامانههای بارشی فراگیر فصل زمستان در دوره 30 ساله دوم کاسته شده است. همچنین فراونی و شدت خشکسالی فصل پائیز در 30 سال دوم و 10 سال آخر بیشتر شدهاست. بیشترین کاهش در بخش غربی و شرقی ساحل کاسپین و در شمالغرب رخ داده است که با توجه به زمینههای فعالیت و تمرکز جمعیت، توجه ویژه مدیران را میطلبد.
سعید جوی زاده، زهرا حجازی زاده،
دوره 19، شماره 53 - ( 4-1398 )
چکیده
خشکسالی یکی از وقایع محیطی و بخش جدایی ناپذیر نوسـانات اقلیمی است. این پدیده از ویژگیهای اصلی و تکرار شـونده ی اقلـیم های مختلف به شمار می رود. آگاهی از رفتار مکانی- زمانی بارش در برنامهریزیهای محیطی سرزمین مؤثر است. روشهای آمار فضایی امکاناتی را فراهم میسازد که با استفاده از آنها، الگوهای فضایی متغیرهای تصادفی مانند بارش را تحلیل کرد. در این پژوهش با استفاده از دادههای بارندگی 84 ایستگاه منتخب سینوپتیک در بازه زمانی 30 ساله (1985 تا 2014) در ایران، به بررسی و تحلیل فضایی خشکسالی پرداختهشده است. ابتدا با استفاده از مقادیر SPI (مقیاسهای زمانی 3 ، 6، 12، 24 و 48 ماهه)، دورههای خشکسالی و ترسالی منطقه شناسایی شدند و با استفاده از افزونه Geostatistic Analyst اقدام به پهنهبندی خشکسالی با روش های درونیابی شد. بهمنظور تبیین الگوی حاکم بر خشکسالی در ایران از آماره موران استفاده شد. نتایج شاخص موران در مورد خشکسالی نشان داد که مقادیر مربوط به سالهای مختلف در طول دوره آماری دارای ضریب مثبت و نزدیک به یک می باشند که نشان دهنده ی این است که داده های شاخص خشکسالی SPI دارای خودهمبستگی فضایی و دارای الگوی خوشه ای می باشد. همچنین نتایج حاصل از مقادیر امتیاز استاندارد Z و مقدار P-Value، خوشه ای بودن توزیع فضایی خشکسالی را مورد تائید قرارداد.
محمود هوشیار، بهروز سبحانی، نادر پروین،
دوره 19، شماره 54 - ( 7-1398 )
چکیده
موجهای گرمایی زودرس رویدادهای حدی جو هستند که باعث تلفات شدیدی در زندگی گیاهی و جانوری شده و مشکلات اجتماعی و اقتصادی زیادی برای جوامع به وجود میآورند. هدف این پژوهش شناسایی الگوهای سینوپتیکی و تحلیل آماری امواج گرمایی زودرس در شمال غرب ایران است. برای این کار از داده های دمایی حداکثر روزانه ماه اسفند چهارده ایستگاه سینوپتیکی شمال غرب کشور در دوره آماری ( 1392-1333 ) شمسی استفاد شد. سپس بر اساس آستانه تعریفشدهی شاخص بالدی تعداد 61 روز موج گرما انتخاب شدند. تمام ویژگیهای آماری دادهها در نرم افزار SPSS پردازش شد. دادههای ارتفاعی تراز میانی جو بر روی شبکه ای با اندازه 5/2×5/2 درجه قوسی بر روی محدوده 0 تا 70 درجهی طول جغرافیایی شرقی و 0 تا 60 درجهی عرض جغرافیایی شمالی از پایگاه داده های NCEP/NCAR استخراج شدند. ماتریسی در ابعاد 864 ستون در 40 ردیف تشکیل شد که بر روی ردیفها روزهای همراه با امواج گرمایی و بر روی ستونها داده های ارتفاعی تراز میانی جو قرار داشت. تحلیل مولفههای مبنا بر روی ماتریس همپراش دادههای ارتفاعی انجام شد و 12 مولفه که حدود 93 درصد واریانس دادهها ( تغییرات ارتفاع فشار تراز hp500 ) را تبیین میکردند، شناسایی شدند. برای شناسایی الگوهای همدیدی بر روی نمرات مولفهها تحلیل خوشهای به روش ادغام "WARD" انجام شد. در محموع پنج الگوی فشار مولد امواج گرمایی زودرس شناسایی شد. نتایج تحقیق نشان داد که، امواج گرمایی زودرس شمال غرب ایران بیشتر براثر ایجاد پر ارتفاع بر روی جنوب عربستان، تنگه عدن و مرکز سودان در سطح 500 هکتوپاسکال و شکلگیری کمفشار سودانی در سطح دریا و گسیل زبانههای آن به طرف شمال و شمال شرق که منطقه مورد مطالعه( شمال غرب ایران ) را نیز در برمیگیرد، به وقوع میپیوندند.
ابراهیم فتاحی، شوکت مقیمی،
دوره 19، شماره 54 - ( 7-1398 )
چکیده
در این تحقیق به منظور پایش سطح پوشش برف از تصاویر ماهوارهای اپتیکال سنجنده MODIS استفاده شد و برای تشخیص سطوح پوشیده شده از برف شاخص NDSI بکار گرفته شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد با توجه به شرایط اقلیمی منطقه بیشترین مساحت تحت پوشش برف در ماههای دسامبر، ژانویه ، فوریه تا مارس (10 آذر ماه الی 10 فرودین ماه ) در سطح منطقه مشاهده میشود و حداکثر سطح پوشیده شده از برف در ژانویه رخ داده است. بررسی روند تغییرات سطح پوشش برف در استان آذربایجان غربی در ماه ژانویه به شدت کاهش یافته و دارای روند منفی است و وضعیت مشابهی برای استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل در این ماه رقم خورده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که تغییرات پوشش برف دلالت بر افزایش دما در منطقه و در نتیجه کاهش تغییرات سطح پوشش برف در ماه ژانویه دارد. این روند بیانگر اثر گرمایش جهانی و اثر تغییر اقلیم بر سطح پوشش برف منطقه مورد مطالعه است. بطوریکه بررسی نمایه های حدی منطقه نیز این فرض را تقویت می کند بدون شک با افزایش دما الگوی بارش منطقه دستخوش تغییر شده و رژیم بارش زمستانه از برف به باران تبدیل شده است. این موضوع باعث کاهش ذخیره برفی در حوضه آبریز منطقه مورد مطالعه شده است. همچنین بررسی نمایه های حدی دما در دوره 2040- 2011 و دوره پایه با رویکرد تغییر اقلیم در منطقه شمالغرب کشور با بهره گیری از خروجیهای مدل گردش عمومی جو تحت سناریوی A2 و مدل ریز مقیاس نمایی LARS-WG نشان داده است نمایه هایی نظیر تعداد روزهای یخبندان و یا تعداد روزهای یخی نسبت به دوره پایه روندی کاهشی داشته که با توجه به گزارشات هیئت بین دول تغییر اقلیم و همچنین مطالعات متعددی که روند گرمایش جهانی را مورد تائید قرار داده اند دور از انتظاز نبوده است همچنین نمایه هایی نظیر طول دوره رویش نسبت به دوره پایه افزایش و دامنه تغییرات شبانه روزی دما نسبت به دوره پایه کاهش داشته اند. که می توانند کاهش سطح پوشیده شده ار برف در منطقه و تحدید ذخایر برفی منطقه را مورد تائید قرار دهند.
نجمه دانشور مروست، سمیه سلطانی گردفرامرزی، سمانه پورمحمدی،
دوره 19، شماره 55 - ( 10-1398 )
چکیده
پدیده تبخیر و تعرق باعث تلفات آب و رطوبت از سطوح آبی، خاک و پوشش گیاهی میشود و محاسبه آن از طریق روشی مناسب با توجه به میزان اندک نزولات جوی و محدودیت منابع آب در ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. پژوهش حاضر سعی در ارزیابی و پهنه بندی تبخیر و تعرق گیاه مرجع (ETo) و ارائه آن در قالب نقشهی پهنه بندی به عنوان ابزاری اساسی برای مدیریت آب دارد. در این بررسی از میانگین های دراز مدت دادههای دما، رطوبت، ساعات آفتابی و سرعت باد در هفت ایستگاه هواشناسی و دادههای تشتک تبخیر ایستگاه سقز برای تعیین روش مناسب تخمین ETo استفاده شد. تبخیر و تعرق گیاه مرجع بر مبنای اطلاعات اقلیمی هر یک از ایستگاهها به 14 روش محاسبه شد. روشهای محاسباتی شامل روشهای ترکیبی بر پایه پنمن، روش تشعشعی-دمایی، روش دمایی و روش تشعشعی میباشد. مناسبترین روش محاسباتی براساس آماره های ضریب تبیین (R2) وSutcliffe) -Nash) صورت گرفت. پهنه بندی تبخیر و تعرق گیاه مرجع بر اساس اطلاعات جغرافیایی ایستگاه های هواشناسی و بهره گیری از نرم افزار GIS انجام گردید. نتایج تحقیق نشان میدهدکه بهترین روش برای این منطقه به عنوان اقلیم سرد و معتدل روش تشعشعی فائو با ضریب تبیین 0/89و Nash با مقدار 0/86در ایستگاه بیجار و روش بلانی کریدل با ضریب تبیین 0/94وNash با مقدار 0/92در ایستگاه سنندج است و ضریب تشتک تبخیر در این منطقه مقادیر 96/0-84/0 برآورد گردید. همچنین نتیجه پهنه بندی نشان میدهد که غرب حوضه بدلیل ارتفاع بیشتر تبخیر و تعرق کمتری نسبت به شرق حوضه دارد. ساعات آفتابی، دمای بیشینه و دمای کمینه در اولویت اول از عوامل موثر بر تبخیر و تعرق در این منطقه با تحلیل حساسیت تعیین گردید.
حسین علی روح بخش سیگارودی، مصطفی کرمپور، هوشنگ قائمی، محمد مرادی، مجید آزادی،
دوره 19، شماره 55 - ( 10-1398 )
چکیده
بررسی تغییر پذیری الگوی فضائی- زمانی بارش که می تواند منجر به تغییر اقلیم شود، به دلیل تاثیر گذاری شدید آن در عرصه های مختلف مورد توجه می باشد. به همین منظور پس از دریافت داده های بارش روزانه ۲۷ ایستگاه همدیدی در دوره ۶۰ ساله(2010-1951) کیفیت آن بررسی و مجموع بارش ماهانه و آماره های لازم برای ادامه فرایند تحقیق از قبیل میانگین، ضریب تغییرات، چولگی، برآورد احتمال 20% حد بالای بیشینه و کمینه میانگین بارش از طریق تجربی برای یک دوره ۶۰ ساله و دو دوره ۳۰ ساله(1980-1951 و 2010-1981) و دو دوره 10 ساله (1960-1951 و 2010-2001) برای هریک از فصول بهار و تابستان محاسبه گردید. بررسی ها تغییرات نسبتا کمی را در الگوهای بارش بهار و تابستان، در سواحل کاسپین، شمال غرب- غرب، طی 30 ساله و 10 ساله دوم نسبت به دوره 60 ساله و 30 ساله و 10 ساله اول نشان می دهد. به طور کلی از شمال و شمال غرب به سوی جنوب و جنوبشرق از میانگین بارش کاسته و بر مقدار ضریب تغییرات و چولگی افزوده می شود. به غیر از حوزه کاسپین، در بقیه ایستگاه ها میانگین بارش بهاره بیشتر از میانگین بارش دوره تابستان است. تفاوت آشکاری در ویژگی های بلند مدت بارش و تغییرات آن وجود دارد. نکته قابل توجه افزایش ضریب تغییرات دوره 30 ساله و 10 ساله دوم نسبت به دوره های متناظر در همه ایستگاه ها است که بیانگر کاهش میانگین ماهانه و فصلی بارش بهار و تابستان است که نتایج روندیابی و تفاضل دهه اول از دهه دوم نیز آن را تائید می کند. بیشترین کاهش در نیمه شمالی و غربی رخ داده است. در 30 سال دوم توالی سالهای خشک فراگیر و ایستگاه های درگیر با خشکسالی بیشتر شده است. بنابر این تغییر اقلیم را برای سواحل کاسپین و نیمه غربی تائید می کند.
محمد حسین ناصرزاده، فریبا صیادی، میثم طولابی نژاد،
دوره 19، شماره 55 - ( 10-1398 )
چکیده
این پژوهش با هدف شناخت جابجایی مکانی هستههای بارش بهعنوان یک عامل تأثیرگذار در شرایط هیدرولوژیکی آینده ایران به انجام رسید. جهت انجام این تحقیق دو نوع پایگاه داده استفاده قرار گرفت. نوع اول دادهها شامل بارش ماهانه 86 ایستگاه سینوپتیک با طول دوره آماری 2015-1986 و نوع دوم دادههای پیش بینی حاصل از خروجی مدل CCSM4 تحت سناریوهای سهگانه(RCP2.6,RCP4.5,RCP6) از سال 2016 تا 2036 میباشد. پس از جمعآوری و مدلسازی دادهها نقشههای آن در محیط ARCGIS ترسیم گردید. نتایج بررسیها نشان داد که هستههای بارشی در کل پهنه ایران در فصول چهارگانه تغییراتی با روند منفی در آینده خواهد داشت. بهطوریکه ضریب تغییرات بارش در فصول بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب برابر با 61/4، 101/4، 58/9و 55/8 درصد در نوسان خواهند بود. نتایج حاصل از بررسی سناریو های سهگانه نشان داد که جابجایی هسته بارشی فصل بهار از سراسر نیمه شمالی کشور به منتهی الیه شمال غرب کشور در مرزهای مشترک ایران، ترکیه و ارمنستان(منطقه ماکو و جلفا)محدود می گردد اما در فصل تابستان، هسته پربارش سواحل شمالی و بخش هایی از شمال غرب کشور به منتها الیه جنوب شرق کشور(اطراف خاش و سراوان) منتقل خواهد شد. در فصل پاییز پهنه پربارش که در سراسر نیمه شمالی کشور قرار دارد به دو هسته مجزا در زاگرس مرکزی(مناطق دنا و زدکوه) و جنوب غرب خزر(منطقه انزلی و آستارا) تغییر مکان خواهد داد و هسته بارشی فصل زمستان از بخش های زاگرس مرکزی و ناحیه خزری به شمال غرب کردستان و جنوب غرب آذربایجان غربی منتقل خواهد شد که این موضوع در تمام سناریوها به چشم میخورد. نکته دیگر اینکه، علاوه بر کاهش پهنههای بارشی، در آینده نیز پهنههای خشکی مساحت بیشتری از کشور را در بر خواهد گرفت.
داریوش یاراحمدی، امان اله فتح نیا، مهدی شرافت،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده
وسعت سطوح برفی و تغییرات زمانی و مکانی آن، یک پارامتر اساسی در مطالعات آب و هوا شناسی و هیدرولوژیکی به حساب میآید. در این زمینه دادههای تصاویر ماهوارهای با هزینه پایین و وسعت زیاد سطح برداشت، کمک مؤثری در شناخت حوضههای برفگیر میباشند. با توجه به اینکه ماهوارهها قادر به تصویربرداری از یک سطح در مقاطع زمانی مختلف هستند، در مطالعات برفسنجی این امکان را فراهم میکنند که پراکنش زمانی و مکانی برف مورد مطالعه قرار گیرد. در این پژوهش نیز با استفاده از تصاویر ماهوارهای NOAA-AVHRR در بازه زمانی 2015-2006 تغییرات مرزبرف و خط دمای سطح آن در رشتهکوه البرز بررسی شد. نتایج تحقیق نشان داد که در دورهی مورد مطالعه بیشترین مساحت برف در آوریل سال 2015 با مقدار 12059 کیلومترمربع و کمترین مساحت برف، در ژوئن 2008 با مقدار 33 کیلومترمربع دیده شده است. کمترین متوسط ارتفاع مناطق پوشیده از برف، در آوریل 2007 با مقدار 2662 متر و بیشترین آن در ژوئن 2008 با مقدار 3820 متر مشاهده شده است و بیشترین تغییر در خط برف، در فاصله سال 2007 به 2008 رخ داده است. علاوهبراین در اکثر سالها منحنی دمای صفر درجه سانتیگراد بر خط برف منطبق بوده و ارتفاع آن با تغییرات مساحت برف، تغییر کرده است.
علیرضا انتظاری، فاطمه میوانه، فروغ خزاعی نژاد،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی شرایط آسایش و تعیین بهترین تدابیر جهت طراحی و معماری همساز با اقلیم با تاکید بر کنترل مصرف انرژی است. محدوده مکانی مورد مطالعه، شهر یزد و از دادههای اقلیمی آن شهر در بازه زمانی ساعتی (2107-1981) با فرمت EPW و در محیط نرمافزار مشاور آب و هوایی به روش استاندارد (ASHRAE 55) استفاده شده است. نتایج حاصل از بررسی دما و رطوبت نسبی نشان داد که حرارتهای بیش از 38 درجه سانتیگراد در ماههای جون (تیر) و جولای (مرداد) قابل مشاهده است که این امر نیاز به سایه در امر معماری اقلیمی را مطرح میکند. بیشترین شرایط عدم آسایش دمایی در ماه جولای و ماههای جون تا اکتبر (اردیبهشت تا آبان) در ساعات میانی روز پایین بودن رطوبت (38 درصد) به همراه دمای بالا شرایط عدم آسایش و خشکی دارند. شرایط عدم آسایش بادی و دمایی در ماههای فوریه تا می (بهمن تا اردیبهشت) قابل مشاهده است که ضرورت فراهم کردن آسایش در محیط ساختمان را اجتناب ناپذیر می کند. همچنین بر اساس تابش افقی کل در ساعات مختلف روز 25 درصد از ساعات روز از تابش بسیار بالا و در نتیجه عدم آسایش تابشی و 8 درصد از ساعات روز در شرایط آسایش قرار دارند که بیشتر مربوط به دوره سرد سال و ساعات ابتدایی و انتهایی روز میباشد. در نهایت با توجه به اقلیم شهر یزد و نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل جمعا 20 استراتژی برای طراحی معماری همساز با اقلیم به کار گرفته شده است.
مختار کرمی، رحمان زندی، جلال طاهری،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده
در سالهای اخیر همزمان با توسعه شهرها انواع پوششهای سطح زمین تغییر کرده است. این تغییرات سبب شده برخی از مناطق شهری چند درجهی نسبت به اطراف دمای بالاتری داشته باشند. این پدیده بهعنوان جزایر حرارتی شناخته میشود. شهر مشهد بهعنوان یکی از کلانشهرهای ایران در شمال شرقی ایران قرار گرفته است. پارامترهای مختلفی بر روی تشکیل جزایر حرارتی در این شهر نقش دارند که باید موردبررسی قرارگرفته شود. در این پژوهش از تصاویر TM،ETM+ و OLI برای بدست آوردن دمای سطح زمین در بازه زمانی 2016-1987 استفاده گردید. بررسی تغییرات زمانی دمای سطحی نشان داد که در دوره مورد مطالعه جزایر حرارتی از خارج شهر به داخل شهر انتقال پیداکرده است. الگوی توزیع دمای سطح زمین دچار تغییر شده و از مساحت دماهای متوسط و خنک شهر کاسته شده است و برعکس مقدار مساحت دماهای بسیار بالا (جزایر حرارتی) افزایش قابلملاحظهای یافته است. همچنین برای به دست آوردن عوامل موثر بر شکل گیری جزایر حرارتی از روش تاپسیس استفاده گردید. 13 عامل طبیعی و انسانی مؤثر در تشکیل جزایر حرارتی تشخیص داده شدند. برای مشخص کردن درجه اهمیت هر یک از عوامل نظر کارشناسان استفاده گردید. فاصله از حرم با وزن 0/234 و ترافیک 0/155 بیشترین اهمیت و ارتفاع با وزن 0/022 بهعنوان یک عامل طبیعی کمترین اهمیت را در تشکیل جزایر حرارتی دارند. نتایج نهایی بهدستآمده از این مدل نشان داد که آن عواملی که در تشکیل جزایر حرارتی مؤثر می باشدند درست تشخیص دادهشده و با دور شدن از عوامل امکان تشکیل جزایر حرارتی کاهش پیدا میکند.
مهدی اسدی، مختار کرمی،
دوره 20، شماره 56 - ( 1-1399 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تعیین تبخیر و تعرق در استان فارس میباشد که در بسیاری از مطالعات ازجمله توازن هیدرولوژیک آب، طراحی و مدیریت سیستمهای آبیاری، شبیهسازی میزان محصول و مدیریت منابع آب از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا برای این منظور ابتدا دادههای موردنیاز شامل آمار روزانه دما، رطوبت، بارش، سرعت باد، فشار و تشعشع خورشیدی و غیره در بازه زمانی 1995-2015 از ایستگاههای همدیدی موجود در سطح منطقه که شامل 12 ایستگاه با بازه آماری یکسان میباشد، تهیه شد، سپس با استفاده از روشهای تورنت وایت، پنمن مانتیث و هارگریوز - سامانی میزان تبخیر و تعرق گیاه مرجع در مراحل مختلف رشد در منطقه مورد مطالعه برآورد گردید. نتایج به دست آمده از بررسی خروجی روشها حاکی از آن بود که با کاهش عرض جغرافیایی بر میزان تبخیر و تعرق افزوده میشود و در کل مناطق جنوب و جنوب شرقی منطقه به همراه مرکز منطقه موردمطالعه دارای بیشترین میزان تبخیر و تعرق نسبت به ایستگاههای مجاور خود هستند. در بررسی ضریب همبستگی بین ارتفاع و روشهای تورنت وایت پنمن مانتیث و هارگریوز سامانی روشهای مذکور به ترتیب دارای ضرایب تعیین 0/9135، 0/5323و 0/5286بودند.
بهروز سبحانی، وحید صفریان زنگیر، اخضر کرمی،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده
محدودیتها و مرزهای تولید محصولات کشاورزی وابسته به شرایط اقلیمی است. آب و هوا یکی از مهمترین عوامل موثر در فعالیت انسان به ویژه بخش کشاورزی است. کشت ذرت در تامین نیاز غذایی کشور نقش اساسی دارد. استان کرمانشاه با دارا بودن پتانسیلهای اقلیمی مطلوب، شرایط بهینه را جهت کشت ذرت دارا می باشد. هدف از این تحقیق، بررسی نقش بارش و درجه حرارت در تعیین تقویم زراعی و تعیین مناطق مساعد برای کشت ذرت است. برای انجام این کار از دادههای اقلیمی 10 ایستگاه سینوپتیکی در طول دوره آماری20 ساله (1390-1371) استفاده شد. با استفاده از آزمون هتلینگ و آزمون T مشاهدهای، دادهها تجزیه و تحلیل شدند. براساس یافتههای تحقیق، بارش ایستگاه های مورد مطالعه، نیاز آبی محصول ذرت را در ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور تامین ننمود و دما نیز در نواحی مرتفع بهعلت کاهش مکرر در ماههای اردیبهشت و خرداد و در نواحی پست بهعلت افزایش شدید آن در موقع گلدهی، دانهدهی و رسیدگی مشکلاتی را در طول دوره رشد این گیاه زراعی ایجاد نموده است. براساس نتایج تحلیل آزمون هتلینگ 62 درصد از مساحت استان کرمانشاه مناسب، 24 درصد متوسط و 14 درصد نامناسب برای کشت ذرت بود، همچنین براساس نتایج تحلیل آزمون تی مشاهدهای 47 درصد مناسب، 38 درصد متوسط و 15 درصد نامناسب برای کشت ذرت داشته در نتیجه، نواحی مرکزی استان که دمای معتدل دارد برای کاشت مناسب، نواحی شرقی و شمالی به علت سردسیری و نواحی جنوبی و غربی استان به علت گرمسیری برای کشت ذرت مناسب نبوده است.
نسرین جعفری، رضا برنا، فریده اسدیان،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف اساسی این تحقیق شبیه سازی میزان کاهش مصرف انرژی جهت سرمایش فضای داخلی ساختمان در سناریوهای مختلف جهت گیری ساختمان، نسبت باز شو به دیوار، نسبت ابعادی و مواد پوششی نمای ساختمان در شرایط میکرواقلیم دو منطقه 12 و 22 شهر تهران میباشد. در این راستا با استفاده از مدل اقلیم معماری Climate Consultant، اقدام به شبیه سازی بار سرمایشی مصرفی فضای داخلی ساختمان در حالات مختلف جهت گیری ساختمان، نسبت باز شو به دیوار، نسبت ابعادی و مواد پوششی نمای ساختمان، برای دو میکرواقلیم متفاوت منطقه 12 و 22 شهر تهران گردید. در این راستا نتایج بدست آمده از مقایسه نمونه های موردی بررسی شده نشانگر کاهش مصرف انرژی گرمایی تا حدود 67% می باشد. همچنین نتایج شبیه سازی در طراحی واحدها با یک دیوار بیرونی به جای دو واحد می تواند به کاهش مصرف انرژی بین 25% تا 41% منتهی گردد. بنابراین تصمیمات معماری تاثیر بالایی بر مصرف انرژی در هر فضا دارند، نتایج تحقیق بیانگر آن بود که دو میکرواقلیم منطقه 22 و 12 تاثیر معنی داری در نیاز سرمایشی داخل ساختمان نداشته اند. نتایج حاصل از شبیه سازی فاکتورهای معماری ساختمان بیانگر آن بود که از لحاظ جهت گیری ساختمان تنها در صورتی که جهت گیری ساختمان شمالی باشد به صورت معنی داری بار سرمایشی ساختمان کاهش پیدا میکند در حالی که در جهات دیگر تفاوت معنی داری در کاهش بار مصرفی مشاهده نگردید و از طرف دیگر هرچه ابعاد بازشوها به دیوار کوچکتر میبود، میزان پرت انرژی سرمایشی داخل ساختمان کاهش یافته و بارسرمایشی داخل ساختمان کاهش پیدا میکرد.
محمد حسین ناصرزاده، زهرا حجازی زاده، زهرا غلامپور، بهلول علیجانی،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده
عناصر اقلیمی یکی از مهمترین متغیرهای محیطی تعیین کننده پراکنش جغرافیایی پوشش گیاهی و توزیع زمانی مکانی آن میباشند. هدف اساسی این تحقیق آشکارسازی روابط زمانی مکانی بین عناصر اقلیمی و مقادیر سبزینگی پوشش گیاهی در استان کهکیلویه و بویراحمداست. داده های مربوط به دو عنصر اقلیمی دمای سطح زمین و بارش در مقیاس ماهانه طی دوره آماری (2000-2015) به ترتیب از دو سنجنده MODIS و TRMM برای محدوده استان کهکیلویه و بویراحمد اخذ گردید. داده های مروبط به شاخص پوشش گیاهی بارز شده نیز در مقیاس ماهانه با رزلوشن فضایی 250 متر از محصول MOD13Q1 سنجنده MODIS برای همان دوره آماری اخذ گردید. با استفاده از تحلیل همبستگی فضایی همزمان و با تاخیر، و تحلیل ارتباط تقاطعی اقدام به آشکارسازی ارتباط زمانی مکانی شاخص پوشش گیاهی بارزشده با دو عنصر اقلیمی دمای سطح زمین و بارش گردید. نتایج گویای آن بود که عنصر دمای سطح زمین، در همه ماهها به صورت همزمان بالاترین همبستگی را با پوشش گیاهی داشت و بالاترین همبستگی فضایی بین شاخص پوشش گیاهی و دمای سطح زمین، مربوط به ماههای دسامبر تا مارس بود. در این ماهها توزیع فضایی پیکسلهای حاوی مقادیر بیشینه شاخص پوشش گیاهی، منطبق بر دماهای حداکثر(6 تا 14درجه سانتی گراد) است در حالی که در ماه های، اوریل، می، و اکتبر و نوامبر بیشینه تمرکز پوشش گیاهی در بازه دمایی میانگین، یعنی، 10 تا 16درجه سانتیگراد مشاهده گردید و در مورد ماههای ژوئن تا سپتامبر بیشینه تمرکز شاخص پوشش گیاهی، در بازه دمایی حداقل یعنی 15 تا 17درجه سانتیگراد مشاهده شد ضمن اینکه همبستگی معنیداری نیز در این ماه ها مشاهده نگردید. در مورد ارتباط بارش و شاخص پوشش گیاهی بارز شده، نیز نتایج نشان داد که تنها مقادیر پوشش گیاهی فصل بهار(آوریل تا ژوئن) با یک تأخیر یک نیم ماهه، بالاترین همبستگی را با مقادیر بارش ماهانه دارد. در حالی که برای پوشش گیاهی سایر ماهها، همبستگی معنیداری با بارش، مشاهده نگردید.
لیلا شریفی، سعید بازگیر، حسین محمدی، علیرضا دربان آستانه، مصطفی کریمی احمدآباد،
دوره 20، شماره 57 - ( 4-1399 )
چکیده
در یک سامانه ی کشاورزی، تولید محصول با شرایط اقلیمی مرتبط است. بنابراین، فهم عمیق تر تأثیر تغییرات اقلیمی مناطق بر میزان تولید، تضمین کننده امنیت غذای جهان می باشد. گندم از راهبردیترین محصولات زراعی بوده و بررسی جوانب مختلف تولید آن از ضروریات هر جامعه کشاورزی می باشد. طبق مطالعات، تولید گندم تحت تأثیر متغیرهای مختلفی از جمله زیست محیطی، فردی و اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی است. این پژوهش با هدف برآورد میزان اثر این متغیرها در تغییرات تولید گندم در اقلیمهای مختلف استان فارس انجام شده است. دادههای مورد نیاز از طریق نمونه گیری طبقه ای تصادفی چندمرحله ای و طی 522 پرسشنامه تکمیل شده از طریق مصاحبه حضوری با کشاورزان استان گردآوری و تحلیل شده است. سنجش نگرش کشاورزان در طیف لیکرت بوده و از توابع تولید کاب داگلاس، ترانسندنتال و ترانسلوگ برای برآورد میزان تأثیر متغیرها استفاده شده است. نتایج حاصل از مقایسه متغیرهای مؤثر در سه تابع کاب داگلاس، ترانسن دنتال و ترانسلوگ؛ برتری ترانسلوگ را نشان می دهد. از دیدگاه کشاورزان استان در تابع ترانسلوگ، به ترتیب؛ رطوبت خاک در زمان کشت (0/69)، بارش مؤثر در فصل رشد (0/68) و در تاریخ کشت (0/66)، موج گرمایی در زمان برداشت (0/63)، بارش آسیب زننده (0/59)، سود حاصل از تولید گندم (0/51)، تحصیلات کشاورز (0/49)، کیفیت خاک (0/49) و روش کشت (0/49) با ضریب تعیینهای ذکر شده در کنار آنها؛ مهمترین عوامل تبیین کننده تولید گندم در استان فارس می باشند. متغیرهای مستقل در تابع ترانسلوگ، 92 درصد از تغییرات تغییرات تولید گندم در استان فارس را تبیین می کنند.
علی بحری، یونس خسروی،
دوره 20، شماره 58 - ( 7-1399 )
چکیده
بهواسطهی کاربرد بالایی که دمای سطح دریا (SST) در مطالعات اقلیمی و اقیانوسی دارا است، این پارامتر طی سالهای 1986 تا 2015 در دریای عمان با استفاده از تحلیلهای روند و تحلیلهای خودهمبستگی فضایی موران جهانی و موران محلی مورد بررسی قرار گرفت. در تحلیل روند از آزمون من-کندال جهت شناسایی روند تغییرات SST و از روش Sen's Estimator جهت بررسی شیب تغییرات رخداده استفاده شد. با استفاده از این روشها مشخص شد که در بازه زمانی ماهانه، ماههای ژانویه، فوریه و دسامبر فاقد روند صعودی معنادار در مقادیر SST بودند و فقط بخشهایی از تنگه هرمز با روند نزولی معنادار همراه بوده است. از طرفی در ماه مارس هیچگونه روند نزولی معنادار رخ نداده و در بخش جنوبی دریای عمان روند صعودی در مقادیر SST دیده شد. سایر ماههای سال نیز دارای روند صعودی و نزولی معنادار در بخشهای مختلف دریای عمان بودند که در این بین ماه اکتبر دارای بیشترین پهنهی روند صعودی بود. در بازه زمانی سالانه نیز مشخص شد که بخشهای جنوبی دریای عمان دارای روندی صعودی در مقادیر SST و بخشهای غربی دارای روندی نزولی بودهاند. شیب تغییرات رخداده با مقدار زیاد (مثبت و منفی) نیز منطبق بر بخشهای دارای روند صعودی و نزولی معنادار بود. نتایج تحلیل موران جهانی برای بازه سالانه حاکی از روند صعودی مقادیر خودهمبستگی و الگوی خوشهای دادههای SST با گذشت زمان بود که با استفاده از تحلیل موران محلی مشخص شد که این خوشههای گرم SST اند که در دریای عمان در حال افزایشاند و از طرفی، خوشههای سرد این پارامتر در 30 سال موردمطالعه با کاهش روبهرو شدهاند. با توجه به نتایج تحلیل روند و تحلیلهای خودهمبستگی مشخص شد که مقادیر SST طی 30 سال موردمطالعه در بخشهای مختلف دریای عمان روندی افزایشی داشتهاند، لذا ممکن است تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی بر این منطقه اثرگذار بوده باشد.