ایهام و دوپهلوگویی ویژگی آشکار و شاید هویداترین صنعتی باشد که در سرودههای خواجه شیراز بهکار رفته است. وقتی این شگرد بلاغی و زیباییشناختی با ویژگی اخلاقی، هنری و رمزی ممتازی به نام «رندانگی» همراه شود، فهم مقصود سخن خواجه، گونهگون، متناقض و گاه دیریاب میشود.
یکی از این ایهامهای رندانه در شعر خواجه شیراز ایهام در خود واژه «حافظ» است. نگارنده در جستار پیشرو نمونههایی از ابیات پایانی غزلهای خواجه را که در آن تخلصِ «حافظ» ذکر شده ارائه کرده است و با آوردن دلایلی بیان میکند که اگر در چنین نمونههایی منظور از «حافظ» را، حافظِ قرآنِ شهر بدانیم، شاید به منظور شاعر نزدیکتر شده باشیم. مهمترین دلایل نگارنده برای اثبات این امر، دگرسانیهای برخی ابیات خواجه شیراز است؛ بدینمعنی که کاتبان دیوان او گاه واژههای هموزنِ «زاهد، واعظ و حافظ» را بهجای یکدیگر بهکار بردهاند و گاه با توجه به حالوهوای کلی یک غزل، برداشت معنی حافظ قرآن یا حافظ حدیث شهر درستتر مینماید. بنابراین باید بر قاموس شخصیتهای منفور دیوان خواجه، «حافظ» را نیز افزود و او را درکنار کسانی چون زاهد، واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملکالحاج، مفتی، قاضی، صوفی، یرغو و... قرار داد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |