نرجس قابلی، سید احمد پارسا، عرفان رجبی،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
یکی از شیوههای تحلیل متون ادبی بررسی ساختارگرایانه است. از شاخههای مورد توجه ساختارگرایان روایتشناسی است. گرماس، نشانهشناس لیتوانیایی، با توجه به تقابلهای دوگانه و الگوی کنشی، به تبیین ساختار روایت و شخصیتهای داستان پرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار حکایتی از مرزباننامه با عنوان «ایراجسته و خسرو» و حکایتی از هفتپیکر با عنوان «فتنه و بهرام» با رویکرد ساختارگرایانه است که در ضمن پژوهش شخصیتها و کنشگران حکایتها و نیز تفاوتها و شباهتهای دو حکایت و نوع کنش ارزیابی میشود. نتیجه نشان میدهد دو حکایت از لحاظ روساخت همگون نیستند، ولی ژرفساخت مشترکی دارند. کنشگر فاعل در حکایت «ایراجسته و خسرو» نقش مهمی در پیرنگ حکایت بهعهده دارد، ولی در حکایت «فتنه و بهرام» مفعول (هدف) در جایگاه کنشگری فعال، فاعل یا قهرمان را به کنش ترغیب میکند.
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
بتول حیدری، اسحق طغیانی، سیدمهدی نوریان،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
ویس و رامین، سروده فخرالدین اسعد گرگانی، از نخستین داستانهای منظوم عاشقانه ادبیات فارسی است که در تاریخ ادبیات فارسی، از نظرگاه اخلاقی، مطرود شناخته شده است؛ زیرا نخستین داستان خیانت به پیوند زناشویی در ایران باستانی و اسلامی است، اما صرفنظر از محتوای آن، نمیتوان منکر ارزشهای ادبی، اجتماعی، فرهنگی و خاصبودن آن در میان آثار کهن ادبیات فارسی شد. اگرچه در این منظومه مطالبی خلاف اخلاق آمده است، اما عملکردهای ضداخلاقی شخصیتهای داستان عللی دارد که توجه به آنها برای تحلیل منظومه از منظر نقد اخلاقی ضروری است. این نکات شامل شناخت شاعر و جامعه، معتقدات دینی مؤثر بر عملکرد شخصیتها و شناخت چهارضلع اصلی مفاهیم منظومه: «خوشباشی»، «تقدیرگرایی»، «تقابل پیری و جوانی» و «عشق» است. میتوان منظومه ویس و رامین را از لحاظ ادبی نمونهای از مکتب هنر برای هنر و از لحاظ اخلاقی، نمونهای از نسبیت اخلاق شخصیتهای داستان دانست.
عبدالرسول شاکری، مسعود فرهمند فر،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
نقد ادبی یکی از بحثانگیزترین مفاهیم در مطالعات مربوط به ادبیات در کشورمان بوده است. گروهی آن را مفهومی یکسره غربی و در نتیجه کاملاً وارداتی دانستهاند و گروهی دیگر سابقۀ آن را تا ایران پیش از اسلام به عقب بردهاند. در این مقاله، با ایجاد تمایز میان اصطلاح بلاغت بهمثابۀ امر پیشامدرن و نقد ادبی بهمنزله مفهومی مدرن، سیر تحولات نقد ادبی در ایران از سالهای انقلاب مشروطه تا اوایل دهۀ 90 خورشیدی بررسی شده است. این تحولات در قالب چهار دوره: از آغاز تا 1320، 1320 تا 1357، از انقلاب تا اواخر دهۀ 70، و از اواخر دهۀ 70 تا اوایل دهۀ 90 بررسی شده است. نتایج نشان میدهد که با وجود غلبۀ گفتمان نقد ادبی در مطالعات مربوط به ادبیات در چند دهۀ اخیر و بهرغم نمونههای موفق، کاربست این مفهوم در خوانش متون برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر هنوز راهی طولانی در پیش دارد. در این میان، برآمدن و رواج مطالعات میانرشتهای و مسئلهمحور در خوانش متون در فضای جهانی دانشگاهی بر پیچیدگی وضعیت افزوده است.
حبیب اله عباسی، زینب طلایی،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
میان برخی فرهنگها و تمدنها، وجوه مشترک بسیاری یافت میشود، تا آنجا که میتوان گفت اصل «آب در ظروف مرتبطه» میان برخی فرهنگها ساری و جاری است. ازهمینرو، تصوف در ایران حکم فلسفه در یونان را دارد، بهویژه تصوف دوره نخست، قبل از سده ششم، که از آن، دربرابر تصوف سدههای بعد، یعنی تصوف قال و احتیال، به تصوف حال تعبیر کردهاند. هم اندیشهها و مفاهیم موجود در تصوف این دوره و هم گفتار و کردار برخی صوفیان بنام بهویژه صوفیه خراسان مؤید این امر است. برای مثال، جلوههایی از عقلانیت یونانی را، که در رفتار و گفتار سقراط آتنی متبلور شده، در رفتار و گفتار ابوسعید ابوالخیر میهنی میتوان جست. در این مقال، با روش تحلیلی-توصیفی و رویکرد تطبیقی، هم قدرمشترکهای موجود در گفتار و کردار سقراط آتنی و ابوسعیدابوالخیر را برشمردهایم، و هم در اثبات اصل «آب در ظروف مرتبطه در یک سطح قرار میگیرد» کوشیدهایم.
زهرا قنبرعلی باغنی، شهین اوجاق علیزاده،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده
پدیده خودکامگی سازوکار روانی انسان برای فرار از جنبههای منفی آزادی در جامعه است. فروم معتقد است انسان برای فرار از رنج تصمیمگیری تسلیم قدرتی برتر میشود؛ بنابراین، انسان با خودکامگی دچار سه حس متضاد میگردد: یا با احساس ناتوانی دربرابر قدرت برتر تسلیم میشود (مازوخیسم)، یا خودبزرگبینی و احساس تسلط بر دیگران دارد (سادیسم)، و گاه با همزیستی مازوخیستیـسادیستی با اجتماع ارتباط برقرار میکند که به ازدستدادن آزادی و استقلال فرد میانجامد. در اشعار بهبهانی، نمود این تلاشها با دو رویکرد تسلیم و تسلط در نوع ملایم آن در اجتماع اطراف سیمین نمود پیدا میکند. این جستار با روش تحلیلیـ توصیفی به بررسی سازوکارهای روانی برای گریختن از جنبههای منفی آزادی از دیدگاه اریک فروم در اشعار بهبهانی میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سیمین بهبهانی در اشعارش مانند فروم به یک کل نیرومند تسلیم میشود که گاه این کل نیرومند معشوق مقدس و گاه سرنوشت (تقدیر مقدر) و گاه معشوق زمینی سیمین است که یارای مقابله با آن را ندارد. همچنین، گاه سیمین در اشعارش با سیطره بر معشوق تا آنجا پیش میرود که از خداوند میخواهد که با تسلط مطلق بر او بتواند بینهایت وی را رنج و آزار روانی دهد.
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
زهره احمدی پوراناری، حمیدرضا خوارزمی،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
میر کرمانی از شاعران همعصر خواجوی کرمانی است که مجموعه کامل اشعار او از روی نسخهای دستنویس متعلق به سعید نفیسی منتشر شده است. اشعار او، با وجود نغزبودن و انباشتگی از معنا، بهدلایلی، ناشناخته مانده است. در این مقاله، که از نوع کتابخانهای است و با روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده است، این شاعر کرمانی معرفی شده و غزلهای او از دیدگاه آوایی، زبانی، فکری و ادبی بررسی شده است. بررسی جنبههای گوناگون غزل میر نشان داد که غزلهای بدون ردیف او نسبت به شاعران همدورهاش بیشتر است، اما ردیفهای اسمی در غزل او درخور توجه است. انواع آرایههای لفظی ازجمله جناس و موازنه نیز در شعر او فراوان دیده میشود. غزلها زبانی روان دارد، اما گاهی صنعتگرایی و توجه به زیباسازی الفاظ ابیات او را مصنوع ساخته است. درونمایه غزل میر عاشقانه است و شاعر بیشتر به وصفهای عاشقانه پرداخته است. از میان صور خیال، تشبیه در شعر او کاربرد فراوان دارد، اما استعاره کمتر دیده میشود و سهم استعارههای تازه در غزلهای او بسیار ناچیز است. تلمیح و استعاره، که از ابزارهای ایجازند، در غزل میر کمتر دیده میشود. بهطورکلی، تمرکز شاعر بیشتر بر مضمونگرایی است.
وجیهه ترکمانی باراندوزی،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
توجه و دقت در ابعاد روحی و روانی شخصیتهای داستان و بهرهگیری از نظریههای روانشناختی، همواره یکی از شیوههای محققان ادبی برای واکاوی شخصیتها و نمایاندن هرچه دقیقتر قدرت و مهارت آفرینندگان آثار بوده است.
در این پژوهش سعی شده است تا شخصیت ویس، در منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، با استفاده از "نظریه انتخاب" ویلیام گلاسر، روانشناس معاصر، بهصورت توصیفی و تحلیلی تحت بررسی قرار گیرد. طبق نظریه انتخاب، ریشه تمام رفتارهای فرد از درون او و برای ارضای نیازهای پنجگانهاش نشئت میگیرد (نیاز به عشق، بقا، قدرت، تفریح و استقلال).
بهاینترتیب، پرسش اصلی تحقیق این است که ویس تحت تأثیر کدام نیازهای اساسی به انتخابهای متهورانه دست زده است؟ بهعبارتی، کدام نیازهای اساسی در وجود ویس بالاتر از نیازهای دیگر بوده که او را به انجام چنین رفتارهایی سوق داده است؟ یافتهها نشان میدهد از بین همه نیازها، بهترتیب نیاز به بقا، نیاز به عشق و صمیمیت، و نیاز به آزادی، در وجود او بالاتر از دیگر نیازها نمایان است. بعد از این نیازها، نیاز به قدرت و سپس نیاز به تفریح قرار دارد.
زهرا فلاحی، محمدرضا حاجی آقا بابایی،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
زمان یکی از عناصری است که به متن داستان هویت میبخشد و سبب تمایز داستان و روایت میشود؛ همچنین، زمان کارکردهای گوناگونی در متن داستان برعهده میگیرد و بهشیوههای مختلف در پیشبرد داستان مؤثر واقع میشود. در این پژوهش، عنصر زمان در رمان شطرنج با ماشین قیامت مطابق نظریه ژرار ژنت بررسی شده است. با توجه به ساختار خاطرهمانند رمان، زمانپریشی در این متن بسامد بالایی دارد و زمان تقویمی اهمیت چندانی ندارد. علاقه نویسنده به داستاننویسی برمبنای تصاویر ذهنیاش، او را از ثبت تاریخ دقیق وقایع بینیاز کرده است. نویسنده با بهرهگیری از تکنیک شکست زمان در طول روایت، به ایجاد تعلیق در داستان و نیز گرهگشایی از برخی ابهامهای موجود در متن پرداخته است. توصیفهای متعدد و توجه به جزئیات، زمان داستان را در بیشتر صحنهها متوقف کرده است. در این رمان، بسامد روایت رویدادها از نوع مفرد است و نویسنده با بهرهگیری از این تمهید سعی کرده است، به شتاب داستان و پیشبرد آن کمک کند. نویسنده رمان شطرنج با ماشین قیامت با استفاده از تمهیدات گوناگون زمانی کوشیده است روایتگر دگرگونی نگاه شخصیت اصلی داستان از حالت جزماندیش به حالت مسامحهجو باشد و با استفاده از شگردهای بهکارگیری زمان، در بسیاری از آموزههای ذهنی راوی تردید ایجاد کند.
افسانه سعادتی جبلی، صفورا سعادتی جبلی، محسن محمدی فشارکی،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
گیاهان در ذهن معنیآفرین مولوی از جایگاهی مهم برخوردارند و روایتهایی که بهکمک معارف گیاهی در مثنوی طرح شده، راهبرد تربیتی تازهای را شامل شده است که مولانا آن را برای تزکیه خود و مخاطبان در پیش گرفته است. در این جستار، که بهشیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده است، مباحث و معارف نباتی از هر شش دفتر مثنوی استخراج و در مرحله بعد، دادهها به دو بخش فیزیکی (مادی) و متافیزیکی (غیرمادی) تقسیم شده است: نحوه مواجهه مولانا با گیاهان در این دو بخش، توصیفی، گاه مادی و صوری و منطبق بر دانستههای دانش کشاورزی امروز و گاه ابزاری در خدمت تعالیم معنوی است. این پژوهش، ازیکسو، گفتمان عرفانی مولوی را در زمینه نباتات بهمثابه مظهر تجلی خداوند و ازسویدیگر، ذوق شاعر را در استفاده از صنایع ادبی در زیباسازی و رسایی کلام نشان میدهد.
آشنایی مولوی با نام و شکل ظاهری گیاهان و خواص دارویی و درمانی آنها؛ انواع مختلف میوهها، غلات، سبزیها و حبوبات؛ اصطلاحات باغداری و طرز باغبانی؛ رسوم کشت و کوددهی، این گمان را تقویت میکند که او به کتابهای دایرهالمعارفی نظیر بندهشن، الأبنیه عن حقایق الأدویه و... دسترسی داشته و احتمالاً آنها را مطالعه کرده است. ازجمله عواملی که میتواند ژرفساختی برای وفور این اصطلاحات در نظر گرفته شود، طبیعتگرایی مولوی و موقعیت جغرافیایی محل زندگی او و تأثیر آموزههای معنوی پدرش بهاءالدین است.
شیرزاد طایفی، نصیر احمد آرین،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
واصف باختری، پژوهشگر و شاعر غزلسرا و نوپرداز، یکی از چهرههای شاخص ادبیات معاصرِ فارسی در افغانستان بهشمار میرود. او را بیشتر شاعری مشکلسرا میشناسند و زبان او را پر از ابهام و پیچیدگی میدانند؛ ازاینرو، در پژوهش پیشرو، با استفاده از نظریه نشانهشناختی مایکل ریفاتر، و بهروش تحلیل کیفی و با رویکرد خوانش پسکنشانه، نادستورمندیها، انباشتها، منظومههای توصیفی، تبدیلهای معنایی و واحدهای کمینه معنایی در شعر «...و من گریسته بودم» باختری مشخص شده و عناصری که مدلول خارجی دالهای درون شعرند معرفی شدهاند، ماتریس پراکنده در کل شعر به دست داده شده است، و ساختار معنایی آن روشن شده است. نظریه نشانهشناسی ریفاتر، در پی آن است که به خواننده کمک کند تا با عبور از خوانش تقلیدی و اکتشافی و توسل به خوانش پسکنشانه، از لایه محاکاتی متن فراتر رود و به دنیای نشانهای آن قدم بگذارد که در پی آن میتوان ساختار معنا را در شعرهای نمادین و ابهامآمیز تشخیص داد. دستاورد نوشته نشان میدهد که زبان شعر باختری پیچیدهتر از همعصران اوست، اما از طریق نظریههای مختلف، ازجمله نظریه نشانهشناسی شعر ریفاتر، بهخوبی، میتوان به لایههای درونی معنا در شعر او نفوذ و ساختار معنا را در آن درک کرد.
بتول واعظ، عطیه سادات نصری،
دوره 8، شماره 20 - ( 5-1400 )
چکیده
زبانشناسی نقشگرای نظاممند هلیدی یکی از رویکردهای معناشناختی در تفسیر و تحلیل متون ادبی است که در مقابل زبانشناسی ساختگرا قرار دارد. در پژوهش حاضر، قابلیت تطبیق این نظریه را در سطح فرانقش اندیشگانی برای بازخوانی سبکی متن دو سفرنامه دوره قاجار بررسی کردهایم و به تفاوت نقشهای زبان در دو سبک زنانه و مردانه ازطریق نحوه بازنمایی آنها در فرآیندهای فعل پرداختهایم. پرسش اصلی این پژوهش چگونگی بازنمایی تجربیات و مشاهدات دو نویسنده در طول سفر ازطریق ساختار گذرایی شکل گرفته در فرآیندهایی است که جهان تجربی دو سفرنامه را بهتصویر کشیده است. با گزینش بخشهای مشابه در هریک از سفرنامهها، به بررسی پانصد نمونه فرآیند در هریک پرداختیم. پس از مشخصکردن نوع هریک از فرآیندها و آمارگیری، درصد فراوانی کاربرد هریک از فرآیندهای ششگانه (مادی، ذهنی، رابطهای، کلامی، رفتاری، و وجودی) را در فرانقش اندیشگانی مقایسه کردیم. نتایج حاکی از این است که بسامد بیشتر فرآیند ذهنی در سفرنامه بانوی قاجار، و بسامد بیشتر فرآیند رابطهای در سفرنامه مرد ناشناس، بهترتیب، نشاندهنده توجه بیشتر بانوی قاجار به جهان درون، و اهمیت بیشتر کشف روابط حاکم در جهان پیرامون و ارزشگذاری این روابط در ذهن و زبان نویسنده مرد است. در بررسی میزان کاربرد افزودههای حاشیهای در دو سفرنامه، روشن شد که سکینه سلطان 27 درصد بیشتر از مرد ناشناس این افزودهها را در متن بهکار برده است که توجه بیشتر او را به ثبت جزئیات در طول سفر نشان میدهد. از نظر کاربرد انواع افزودههای حاشیهای، افزوده مکان و همراهی در سفرنامه نویسنده مرد و افزودههای درجه، کیفیت و قصد و علت در سفرنامه نویسنده زن بسامد بیشتری دارد. این موضوع تفاوت سبک را در دو نوشتار با توجه به نوع شکلگیری و تصویر تجربیات جهان بیرون در ذهن و نحوه بازنمایی آن در زبان دو نویسنده نشان میدهد. از نظر ساخت گذرایی در این دو سفرنامه، هرجا نویسندگان درحال زمینهچینی برای بیان مطلب اصلی هستند، جملات از گذرایی کمتری برخوردار است و هرجا رویداد و کلام مهمی مطرح شده است، میزان گذرایی جملات نیز بیشتر بوده است؛ بهاینمعنا که فرآیندهای فعلی در پیشزمینه کلام، دارای تعداد مشارکان بیشتر، ارادی، مثبت، دارای وجه واقعی، با عاملیت بالا و نمود غایی است و فردیت مفعول و میزان تأثیرپذیری مفعول هم نسبت به جملات در پسزمینه کلام بیشتر است.
اعظم رضایی، کامران احمد گلی،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
طبق منطق گفتمانی فوکو، انسان در شکلگیری گفتمان نقش آغازکننده ندارد و مخیر و صاحب اراده محسوب نمیشود، بلکه سوژهای است که هویت، شغل و جایگاهش در جامعه بهدست گفتمانهای گوناگون و روابط قدرت و ضوابط آن گفتمانها شکل میگیرد و تعیین میشود. از نگاه ادوارد سعید، «شرقشناسی» گفتمانی است که در آن شرقشناسان، طبق ضوابط و روابط قدرت موجود در این گفتمان و همسو با مقاصد سلطهجویانه آن، تصویری سطحی، کلیشهای و انحرافی از خاورزمین ارائه میدهند. ادوارد براون و جورج کرزن دو ایرانشناس همعصر بودند که در بسیاری از جنبههای زندگی با هم نقاط اشتراک داشتند؛ ازاینرو، هردو باید تحتتأثیر گفتمان امپریالیستی حاکم در دوره ویکتوریا در خدمت این گفتمان و در راستای اهداف استعماری آن قلم میزدند. اما این انتظار درباره براون برآورده نمیشود. او درست در نقطه مقابل کرزن قرار دارد و از سیاستهای ددمنشانه افرادی چون کرزن انتقاد میکند. وجود شرقشناسان نادری چون براون، که در دل گفتمان حاکم زندگی میکردند، ولی تحتتأثیر آن قرار نگرفتند و حتی به مقابله با آن برخاستند، تعریف شرقشناسی را، بهمثابه پدیدهای صرفاً گفتمانی، با چالش جدی مواجه میکند. در این مقاله، سعی شده است با ارائه زندگینامه ایندو مستشرق و عواملی که باعث شد آنها در سفرنامهها و دیگر نوشتههایشان دو رویکرد کاملاً متفاوت درباب ایران در پیش بگیرند، تکیه ادوارد سعید بر منطق گفتمانی فوکو و میزان کارآمدی آن در تعریف و تحلیل شاخه مطالعاتی شرقشناسی بررسی میشود. این بررسی نشان میدهد که نمیتوان فعالیتها و نوشتههای مستشرقانی چون براون را، که با انساندوستی و خیرخواهی از حقوق ملت ایران دفاع کردند، براساس نظریه گفتمان فوکو، که متعلق به سنت ضدانسانگرایانه نیچه است، تحلیل کرد.
فصلنامه مطالعات و تحقیقات ادبی،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
فرزاد بالو، محمد طاهری،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
گفتارهایی که در مقالات شمس بههیئت نوشتار درآمدهاند میراث ارزشمند ادبی و عرفانی محسوب میشوند که تاکنون از چشماندازهای گوناگون نقد و نظریههای ادبی بررسی شدهاند و دستاوردهای پژوهشی درخور تأملی از آنها بهدست آمده است. در این پژوهش، با رویکردی نو، ذیل عنوانهایی چون ماهیت نشانه زبانی (دال و مدلول)، گفتارهایی درباب نشانههای غیرزبانی، تحلیل گفتارهایی از شمس برپایه رابطه همنشینی و جانشینی در زبان، نقد نحوی و لغوی، و ترجیح گفتار بر نوشتار در مقالات شمس، در پرتو آرای زبانشناسی سوسور، نشان داده شده است که اگرچه شمس در زمینه زبان و مفردات آن نظریه و نظام زبانشناختی و نشانهشناختی منسجمی ارائه نداده است، با تأمل در گفتارهای او، میتوان تلقی زبانشناختی و نشانهشناختی او را در مواجهه با متون، سنت و پدیدارهای هستی مشاهده کرد که برای خوانندگان امروز شگفتآور است و به اثر او بُعد معاصریت میبخشد. در پژوهش حاضر به طرح و شرح این مهم پرداخته شده است.
ابوالفضل حری،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
نسبت میان روایت و تاریخ بهاعتبارِ نزدیکی دو واژه «هیستوری» و «استوری»، از دیرباز محل پرسش بوده است: تاریخ تا چه اندازه روایت است و روایت تا چه اندازه میتواند تاریخی باشد؟ آیا روایت بهتمامی از حقیقت عاری است و تاریخ با حقیقت نسبتی مستقیم دارد، چندانکه اگر تاریخ از حقیقت خالی شود، اعتبار خود را از دست میدهد و حقیقت اگر در تاریخ ثبت نشود، دیگر حقیقت نخواهد بود؟ روایت تاریخی چه فرقی با تاریخ روایی دارد؟ اصولاً، روایت داستانی چه تفاوتی با روایت غیرداستانی و/یا تاریخی دارد؟ نسبت میان روایت و تاریخ به بحث داستان و ناداستان مربوط میشود. ازاینمنظر، وضعیت تاریخ بیهقی چگونه است؟ ازمنظر وایت، تاریخ بیهقی نه گاهشمار است و نه وقایعنامه، بلکه مشتمل برگزینشهای معرفتشناختی و غایتشناختی بیهقی از تاریخ آندوره ایران است که اتفاقاً هم بار ایدئولوژیک دارد و هم بار سیاسی. در واقع، بیهقی امر واقعی را به امر داستانی بدل کرده است. مقاله حاضر درباره این است که اولاً چگونه تاریخ بیهقی محصول گفتمان خاص سیاسی غالب در عصر غزنویان و بازتابدهنده ویژگیهای آن گفتمان است (چه در پرده چه بر پرده)؛ ثانیاً و ازمنظر وایت، تاریخ بیهقی گزارشی تاریخمحور است که از رهگذر بازنمایی روایی به روایتی برساخته و داستانی بدل میشود. بهنظر میرسد تاریخ بیهقی گذار از روایتگری اسطورهای و حماسی به روایتگری تاریخی و گیتیانه است.
مصطفی میردار رضایی،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
تعاریف مختلف و گاه متناقضی در کتابهای بلاغی برای تبیین صنعت کنایه ذکر شده است که با بررسی و دستهبندی آنها میتوان دو مفهوم کلی برای این شگرد در نظر گرفت: در تعریف نخست، که به دوره پیش از جرجانی اختصاص دارد، کنایه عبارت است از «پوشیدهسخنگفتن و ترک تصریح به معنی». دراینمعنی، کنایه با دیگر شگردهای بلاغی (نظیر مجاز، تشبیه، استعاره، توریه و...) درمیآمیزد و حدود و ثغور مشخصی ندارد. در مفهوم دیگر کنایه، که با جرجانی شروع میشود، کنایه صناعتی ساختارمند و منفک از دیگر شگردهاست. در این تعریف، کنایه صرفاً بهمعنی «پوشیدهسخنگفتن و ترک تصریح به معنی» نیست، بلکه چارچوب مشخصی دارد و آن «ذکر لازم و اراده ملزوم» است. پس، اگر سخنی حتی پوشیده ذکر شده باشد، اما عنصر «لازم و ملزوم» در آن رعایت نشده باشد، در تعریفهای پس از جرجانی کنایه محسوب نمیشود. در پژوهش حاضر، با شیوه توصیفیـتحلیلی و با بهرهگیری از ابزار کتابخانهای، ضمن واکاوی دو مفهوم مزبور از کنایه (پیش و پس از جرجانی)، تلقی ادبای اخیر از مفهوم این صناعت در مقام عمل و ساحت کاربردی آن بررسی شده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که بیشتر پژوهشگران اخیر در بحث کنایه به مفهومی گرایش دارند که پیش از جرجانی متداول بوده است.
پوران علیزاده،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
ازآنجاکه ادبیات داستانی کودکان زمینه مناسبی برای تحقق اهداف برنامههای آموزش تفکر است، نظامهای تعلیم و تربیت از آن استقبال کردهاند. لیپمن را آغازکننده فلسفه برای کودکان دانستهاند. نوآوری او تحولی اساسی در شیوه آموزشوپرورش بهوجود آورد که استقبال بسیار بهدنبال داشته است. بههمیندلیل، در این مقاله، محتوای داستانهای ایرانی گروه سنی «د» (دوره هفتم، هشتم و نهم) با مهارتها و مؤلفههای تفکر فلسفی لیپمن تطبیق داده شده است. جامعه آماری مقاله شامل کتابهای داستانی ایرانی است که برای کودکان و نوجوانان گروه سنی پیشگفته در سالهای 1365 تا 1395 تألیف شده و مجوز انتشار دریافت کرده است. روش انجام این تحقیق توصیفیـتحلیلی است. نتایج نشان میدهد که در کتابهای داستانی ایرانی مطالعهشده، نظیر هزارویکشب، افسانههای جن وپری، مهمانی گرگها و...، بعضی از مؤلفههای تفکر فلسفی لیپمن، مثل جستوجوی دلایل در موقعیتی مشخص، طرح پرسش پژوهشی، تبیین علّی، استنباطکردن و تعیین هدف بیشترین فراوانی را دارند. ازدیگرسو، اینکتابها ازحیث بعضی دیگر از مهارتها، همچون ارزیابی دلایل ارائهشده، نقدپذیری و... ضعیفاند و مؤلفههایی مثل ارزیابی تعریف اصطلاحات و تشخیص مغالطهها در آنها یافت نشد..
علی جلالی، بتول حیدری،
دوره 8، شماره 21 - ( 7-1400 )
چکیده
حدود و ثغور برخی لغات و تعبیرات در متون پیشینیان، درعین کثرت استعمال و با وجود اهتمام لغتنویسان، چنانکه باید تعیین و ضبط نشده است. ازجمله این لغات «عنبر» است که لغویان جز اطلاعات اندک درباب آن چیزی بهدست ندادهاند و خصایص و کاربردهای دیرین آن بر خواننده متون کهن مجهول است. معمولاً، عنبر را به بوی خوش و برخی کاربردهای تزئینی و دارویی آن میشناسند، حالآنکه سیری کوتاه در متون نظم و نثر عربی و فارسی نشان میدهد که این ماده، بیشازحد تصور، در زندگی پیشینیان کاربرد داشته و دستمایه مضمونسازیهای متعدد شاعران و نویسندگان نیز شده است. در این نوشتار، متون ادبی، تفسیری، تاریخی، علمی و... در نظم و نثر عربی و فارسی از قرون آغازین اسلام تا عهد صفوی در حد لزوم بررسی شده و شواهد کاربرد این لغت جمعآوری و تحلیل شده است. نظریات مختلف درباب معادن عنبر و چگونگی ایجاد آنها، انواع عنبر و بهترین نوع آن، چگونگی استفاده از عنبر، کاربردهای مختلف عنبر، استفاده از عنبر در نامها و نیز احکام فقهی عنبر ازجمله مباحث این نوشتار است.