برخلاف زبانشناسی همگانی که گفتار را در مقام نظر و عمل بر نوشتار اولویت میدهد، در بحث زبان معیار و معیارسازی، تقدّم با نوشتار است. این امر دلایل اجتماعی و فرهنگی و فنّی دارد و به ویژگیهای کارکردی و ساختاری نوشتار باز میگردد. ویژگیها و ساختار نوشتار آن را معیارپذیر و ویژگیها و ساختار گفتار آن را معیارگریز ساخته است؛ بهطوری که برخی وجود معیار گفتاری را انکار میکنند. با این حال زبانشناسان اجتماعی برای زبان معیار، گونه گفتاری قائلند ولی در تعریف آن تساهل میکنند. با آنکه معیار گفتاری قاعدتاً باید هنجارها و ملاکهای خاص خود را داشته باشد، هنجارها و ملاکهای نوشتار بر آن تحمیل میگردد و نوشتار برای گفتار به مثابه راهنما عمل میکند. هرچه فاصله میان گفتار و نوشتار در زبانی کمتر باشد، آن زبان درجه معیاری والاتری دارد. شکاف میان گفتار و نوشتار گاهی سبب مرگ زبانهای معیار گشته است.