قصه و قصهپردازی یکی از دستمایههای ارزشمند شاعران و نویسندگان در طول تاریخ ادب فارسی بوده است و در این میان قصههای مشهور که جذابیت خاصی داشته، بارها در قالب نظم و نثر روایت شده و برای بیان مضامین عاشقانه و عارفانه مورد استفاده قرار گرفته است. قصه سرگذشت حضرت یوسف که در قرآن به "احسنالقصص" مشهور است، یکی از داستانهای بسیار زیبا و دلانگیز ادب فارسی است که بارها شاعران و نویسندگان به آن پرداختهاند و از جنبههای گوناگون بدان نگریستهاند. دو تن از راویان مهم این داستان که در قرن نهم در دوره تیموری میزیستهاند، یکی جمالالدین محمد اردستانی و دیگری جامی، این داستان را با عنوان یوسفنامه و یوسف و زلیخا به نظم کشیدهاند. از آنجا که تفاوتها و شباهتهایی در ساختار کلی داستان و شیوه روایت و برداشتها و نتایج در این دو اثر قابل توجه است، در این مقاله تلاش شده این دو اثر ارزشمند با یکدیگر مقایسه شود و ضمن معرفی این دو اثر بهویژه یوسفنامه که شهرت کمتری دارد، تفاوتها و شباهتهای آنها از جنبههای گوناگون بیان گردد.