واصف باختری، پژوهشگر و شاعر غزلسرا و نوپرداز، یکی از چهرههای شاخص ادبیات معاصرِ فارسی در افغانستان بهشمار میرود. او را بیشتر شاعری مشکلسرا میشناسند و زبان او را پر از ابهام و پیچیدگی میدانند؛ ازاینرو، در پژوهش پیشرو، با استفاده از نظریه نشانهشناختی مایکل ریفاتر، و بهروش تحلیل کیفی و با رویکرد خوانش پسکنشانه، نادستورمندیها، انباشتها، منظومههای توصیفی، تبدیلهای معنایی و واحدهای کمینه معنایی در شعر «...و من گریسته بودم» باختری مشخص شده و عناصری که مدلول خارجی دالهای درون شعرند معرفی شدهاند، ماتریس پراکنده در کل شعر به دست داده شده است، و ساختار معنایی آن روشن شده است. نظریه نشانهشناسی ریفاتر، در پی آن است که به خواننده کمک کند تا با عبور از خوانش تقلیدی و اکتشافی و توسل به خوانش پسکنشانه، از لایه محاکاتی متن فراتر رود و به دنیای نشانهای آن قدم بگذارد که در پی آن میتوان ساختار معنا را در شعرهای نمادین و ابهامآمیز تشخیص داد. دستاورد نوشته نشان میدهد که زبان شعر باختری پیچیدهتر از همعصران اوست، اما از طریق نظریههای مختلف، ازجمله نظریه نشانهشناسی شعر ریفاتر، بهخوبی، میتوان به لایههای درونی معنا در شعر او نفوذ و ساختار معنا را در آن درک کرد.