در این نوشتار نویسنده با اشاره به عدم همسویی و همرایی ادیبان و زبانشناسان ایرانی، پیامدهای نامطلوب این وضعیت را برمیشمارد؛ سپس از خدمات زبانشناسی به تحقیقات ادبی یاد میکند و راههایی را نشان میدهد که روشهای زبانشناسی قادر است استنباطهای شمی ادیبان را با روش علمی به اثبات برساند. از دیرباز در مباحث ادبی، سه اصطلاح نظم، نثر و شعر محل اختلاف بوده و تعریف دقیق و حدومرز روشنی برای آنها وجود نداشته است. نویسنده در این نوشتار کوشیده تا از دیدگاه زبانشناسی این سه گونه سخن ادبی را بررسی نماید و تفاوت آنها را نشان دهد و برای تعیین مرز میان زبان و ادبیات ضوابطی عینی و کارآمد بهدست بدهد و زمینهای فراهم کند که از رهگذر آن بتوان وضعیت نظم، نثر و شعر را بهعنوان سه چهره از هنری یگانه با نام هنر کلامی تعیین کرد، و نسبت آن سه را با هم سنجید.