داستان رفتن کیکاووس به مازندران ساختاری سه قسمتی شامل: شروع، میانه و پایان دارد. داستان با حادثه شروع میشود و شخصیت اصلی داستان (رستم) را به خواننده معرفی میکند. انتخاب راه کوتاه، که نقطه عطف داستان است، مقدمه را به میانه ربط میدهد و بعد از وقوع این حادثه، حوادث یکی پس از دیگری به صورت زنجیروار به وجود میآیند و براساس زمان خطی داستان گسترش مییابند. در میانه داستان شخصیت (رستم) آزمایش میشود (امتحان پس میدهد). داستان توالی زنجیرهای دارد و حوادث به نقطه اوج، که نقطه عطف دوم داستان است، ختم میشود. این نقطه داستان را وارد پایان میکند و سرنوشت شخصیت (رستم) را نیز مشخص میکند. رستم (قهرمان داستان) برای رسیدن به هدف خود (آزادکردن کیکاووس از بند دیو سپید) باید از سیستان به سمت مازندران سفر کند. نیروی اعزامکننده وی زال است. او با یاری نیروهای یاریدهنده (خدا، اسب، اولاد و میش فربه) سرانجام از مراحل دشوار سفر عبور میکند و میثاقش را به انجام میرساند. داستان پیرنگی بسته و نتیجه قطعی دارد و از روابط علت و معلول تبعیت میکند.