سابقه گروتسک در غرب، بهعنوان سبکی هنری، دستکم به ابتدای دوره مسیحیت در فرهنگ رومی برمیگردد؛ آن هنگام که در یک نقاشی واحد، انسان، حیوان و گیاه را با هم میآمیختند. درواقع گروتسک تجلّی این دنیای پریشان و ازخودبیگانه است، یعنی دیدن صحنههای آشنای جهان با دیدی که آن را عجیب جلوه دهد، بهطوریکه مضحک و ترسناک نیز باشد یا اینکه هر دو کیفیت را همزمان در نظر مخاطب پدید آورد. این کلمه در زبان فارسی به معانی مختلفی چون، مضحکه، مسخره، خندهآور، نابههنجار، عجیب و غریب، نامعقول و ناساز است. یکی از قالبهایی که گروتسک در آن به کار رفته، داستان است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفیـ تحلیلی و با بهرهگیری از روش کتابخانهای به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری گروتسک در برخی داستانهای ایرانی و خارجی میپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد داستانهای گروتسک به دو دسته: الف) داستانهای گروتسک با محتوای خنده و ترس؛ ب) داستانهای گروتسک با محتوای وحشت و تنفّر تقسیم میشود. داستانهای گروتسک در ادبیات داستانی فارسی با ادبیات غرب بهلحاظ ساختار متفاوت است. در داستانهای فارسی فضاسازی و اتفاقات کلی است که درقالب داستان تشکیل فضای گروتسکی میدهد، درحالیکه در ادبیات غرب یک صحنه آنی و گذرا باعث ایجاد فضای گروتسک میشود.