سیدعلی قاسم زاده، اسماعیل گلرخ ماسوله،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
یکی از عناصر شعر و غزل فارسی تخلص است که علاوهبر نشاندارکردن شعر به نام شاعر، گاه بهمعنای دیگری نیز ایهام دارد. تخلص در شعر شاعرانی مثل حافظ ـکه منظومه فکری خاص و منسجمی دارندـ بهصورت استعارهای اصلی یا مرکزی در تعیین دستگاه فکری آنها دخالت دارد. در این مقاله، تخلص حافظ از منظر مؤلفههای معنیشناختی، چون تقابل و ترادف با واژگان خاص و کلیدی شعر حافظ، که برآمده از حساسیتهای فکری و زیستی او بوده است، در متن شعر واکاوی شد. از نتایج تحقیق برمیآید که نام شعری او نیز بهشکلی پرتحرک و شناور تحت تأثیر زبان و افکار او قرار دارد و بهکمک ظرفیتهای معنیآفرینی برخی واژهها در خدمت انتقال ساختار اندیشه و نظام معنایی اشعار او است و تخلص حافظ استعاره مرکزی غزلیات اوست.
اسد آبشیرینی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
یکی از شیوههای نثرنویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، بهشکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، بهمدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئالـناتورال، از سرآمدان نحله داستاننویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیشرو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنرسازههایی در دو محور همنشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبانبنیاد، فارغ از دخالت خودمحورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلیـانتقادی و استفاده از نظریههای مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئالـناتورال چوبک و جنبههای آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجستهترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسیهای معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستاننویسی نائل میشود که راه را برای تحلیلهای نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار میکند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیشپاافتاده که داستانی واقعی را نقل میکنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قوتالقلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، اثر ابوطالب مکی، متن سازمانی و متمکنی است که در تثبیت و تخلید گفتمان تصوف بسیار مؤثر بوده است؛ زیرا جریان فربه تصوف در اواخر سده دوم در بستر دین مفصلبندی شد و از میان گفتمانهای معارضی چون فقاهت و کلام و فلسفه گذشت. این جریان در دورهای تکوین یافته که عقلگرایی افراطی، جدالهای فقهی، مناقشات فلسفی و نزاعهای سیاسی و اجتماعی بر کل جامعه اسلامی سایه افکنده بود. ایدهپردازان تصوف، با بررسی و شناخت خلأها و دالهای تهی، رهیافتهای حاکم بر جامعه را ـبه مدد منطق تفاوت گفتمانیِ گزارههای غایب و مهجورـ برجسته کردند و با استمداد از شیوه تأویل، گزارههای گفتمانی خود را پربار ساختند و کمکم توانستند گفتمان تصوف را منسجم کنند و غالب این اهتمام، بهصورت عینی، تا حدودی در کتاب قوتالقلوب، که آن را ملتقای دو گفتمان دانشمندی و بینشمندی میدانیم، تبلور یافته است. برای تحصیل این مهم، از روش و الگوی تحلیل گفتمانی جفتگفتمانساز لاکلاو و موفه بهره جستیم و نشان دادیم که ابوطالب مکی چگونه توانسته گزارههای غایب، مهجور و تهیشده فقه را با استفاده از شیوه تأویل ترمیم کند.
یدالله بهمنی مطلق، منصوره هوش السادات،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
ترکیبات باهمآیند در زبانشناسی به زنجیرهای از واژهها گفته میشود که با یکدیگر همنشین میشوند و یک سازه معنایی تشکیل میدهند؛ مانند ترکیبات وصفی و اضافی. نوآوری در این حوزه یکی از وظایف اصلی شعر خلاق و ماندگار است. غزلیات شمس یکی از آثار برجسته ادب فارسی است که ترکیبسازی از مشخصههای بارز سبکی آن محسوب میشود. مولانا برای بیان اندیشه والا و عرفانی خود به آفرینش صدها سازه نو زبانی پرداخته و از انواع هنجارگریزی بهره گرفته است تا تنگنای موجود واژگان را وسعت بخشد یا از آوردن واژهها و ترکیبات تکراری بپرهیزد. در میان آثار او، غزلیات شمس نمونهای تمامعیار از جوشش اندیشه محسوب میشود. در بافت غزلهای او صدها ترکیب وصفی نو مانند «اندیشه کژمژ»، «خیال بادشکل»، «بهانههای زرین» و ترکیبات اضافی نو چون «اوباش خیالات»، «جهان رنگ و بو»، «ترهزار دل» یافت میشود که به بررسی و تحلیل نیاز دارد. نوآوریهای مولانا به ترکیبات وصفی و اضافی محدود نمیشود و گونههای مختلف سازههای نو در قالب اشتقاقات و ترکیبات اسمی، صفتی، قیدی و فعلی نو در غزلیات او یافت میشود، اما در این جستار صرفاً به بررسی و تحلیل این نوع از نوآوریهای او پرداخته شده است. یافتهها نشان میدهد مولانا با استفاده از این ترکیبات کنایهها و استعارههای نو و بدیعی در زبان فارسی خلق کرده و علاوهبر توانمندسازی زبان با پرهیز از کاربرد ترکیبات و واژههای تکراری بر جاذبههای آن افزوده و اندیشههای بیاننشدنی خود را در قالب زبان به تصویر کشده است.
منوچهر تشکری، محمدرضا صالحی مازندرانی، شیما فاضلی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قهرمانگرایی یکی از موضوعات اساسی در داستانهای عامه منثور فارسی است. قهرمانـ پهلوان در این داستانها از نظر کنش، الگو و عملکرد، ویژگیهایی دارد که عموماً متعلق به باورهای اسطورهای و سنتهای قهرمانی پیش و پس از اسلام در ایران است. عوامل تاریخی و اجتماعی زیادی را میتوان در نگاهداشت و انتقال این سنتها و باورها مؤثر دانست که وجود شاهنامه فردوسی یکی از مهمترین آنهاست. بهگونهای که در اغلب موارد میتوان کنشها و ویژگیهای پهلوان در شاهنامه را پروتوتایپ یا نمونه نخستین قهرمانـپهلوان ادب عامه دانست. در این پژوهش، با بررسی چهار اثر منثور قهرمانی از ادب عامه فارسی (سمک عیار، حسین کرد، قصه حمزه، امیرارسلان) که هر یک متعلق به دورهای خاص هستند و زمینه غالب در هر کدام قهرمانی است، به شناسایی برخی از ویژگیهای جسمانی، اخلاقی و کنشهای رزمی، سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان و مقایسه آن با شاهنامه پرداختهایم. نتایج بهدستآمده از این تحقیق به این قرار است: با وجود شکلگیری آثار مزبور در سدههای تاریخی، قهرمانـ پهلوان بسیاری از ویژگیهای اسطورهای و حماسی پهلوان شاهنامه را در خود حفظ کرده است. برخی از این کنشها و ویژگیها کاملاً با نمونههای اسطورهای و حماسی شاهنامه مطابقت دارد و راویان و نویسندگان سعی در همسانسازی قهرمانـ پهلوان ادب عامه با شاهنامه داشتهاند. در مواردی نیز با وجود شباهت، تفاوتهایی میان این کنشها و ویژگیها دیده میشود. تفاوتها اغلب در اخلاق و برخی از کنشهای سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان بوده است که حاصل موقعیت فکری و فرهنگی دوران پدیدآمدن آثار ادب عامه و تغییر و تحولات نظام عیاری است. بیشترین شباهتها نیز در ویژگیهای ظاهری، قدرت جنگاوری، نوع تولد، تربیت، مراحل رشد و سالهای آرمانی قهرمانـ پهلوان دیده میشود.
حبیبالله سلیمی، سیداحمد پارسا،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
تلمیح و تشبیه دو مقوله بلاغیاند که اندیشمندان علوم بلاغی از دیرباز در دو حوزه بدیع و بیان به آنها پرداختهاند. برخی شاعران ایرانی با استفاده از ظرفیتهای زبان فارسی، با تلفیق این دو مقوله گونه بلاغی تازهای پدید آوردهاند که در این پژوهش با نام تشبیههای تلمیحی از آنها یاد میشود. موضوع پژوهش حاضر، بررسی این گونه بلاغی در سرودههای دهه چهل و برخی از سرودههای اوایل دهه پنجاه شفیعی کدکنی است. برای اینکار، آیینهای برای صداها شامل مجموعههای شعری زمزمهها، شبخوانی، از زبانبرگ، در کوچهباغهای نشابور، مثل درخت در شب باران، از بودن و سرودن، و بوی جوی مولیان، بررسی شده است. هدف این پژوهش شناساندن ویژگیهای این گونه بلاغی چون آشناییزدایی، برجستهسازی، ایجاز، ترجمهناپذیری، داشتن زمینه روایی و اختصاص آن به زبان فارسی است که برای اولی بار در ادب پارسی انجام میگیرد. شناخت رابطه مضمونی این تشبیهها با موضوعات شعری شفیعی کدکنی و میزان توانمندی او در بهکارگیری و نوع تلمیحات بهکاررفته، از اهداف دیگر این پژوهش است که به روش توصیفیـتحلیلی و با استفاده از شیوه تحلیل محتوا بررسی شدهاند. قراردادن شخصیتهای اساطیری، دینی، عرفانی، علمی و غنایی در جایگاه مشبّهبه در این تشبیهها، آگاهی شاعر از این مقولات و تسلط او در این زمینه را نشان میدهد. همین مسئله بسامد این تشبیهها در سرودههای شاعر، نوآوریهای او در این بخش و تناسب معناییـ مضمونی سرودهها با این گونه بلاغی را توجیه میکند.
حبیبالله عباسی، رسول جعفرزاده،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
انگارههایی در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر هست که با وجود زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی بسیار متفاوت، شباهتها و قدرمشترکهای انکارناپذیری میان آنها میتوان یافت. از جمله، دو انگاره زیباییشناسی هنری تصوف و سوررئالیسم که از لحاظ زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی ظهور، سخت با هم متفاوتاند و در نگاه نخست، یافتن قدرمشترکی میان این دو کاری شگفتانگیز و صعب شمرده میشود. مسئله اصلی ما در این جستار آن است که میان این دو انگاره زیباییشناختی، شباهتهای انکارناپذیری وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکرد ادبیات تطبیقی، بهویژه از منظر دبستان آمریکایی ـکه غایتش مطالعه ادبیات در ورای مرزهای سرزمین معینی و پژوهش در روابط میان ادبیات و دیگر حوزههای معرفتی از قبیل هنر و تاریخ و فلسفه استـ وجوه اشتراک چندی میان زبان این دو جنبش یافتیم، از جمله اینکه هر دو از عصیان و تخیل ابتکاری و نمادگرایی و رؤیا و ذهن ناخودآگاه و عشق و شطح یا نگارش خودکار و جذبه و جنون بهره میجویند و انسانها را بهسوی آنچه برتر و ژرفتر است هدایت میکنند.
ملکمحمد فرخزاد، مژگان زارع کهن،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
ادبیات قلمروهای وسیعی را دربرمیگیرد که شامل موضوعات گوناگونی است؛ با دانشهای متعددی در ارتباط است و روشهای مختلفی را نیز برای بررسی و مطالعه آن میتوان بهکار گرفت. بهعبارت دیگر، بسیاری از مسائل ادبی «چندتباری» هستند و در علوم مختلف ریشه دواندهاند؛ از جمله روانشناسی. مفهوم هوشمعنوی، با موضوعاتی از معانی یا ارزشها در پیوند است که به موجب آن جایگاه هوش در زندگی ما در بافت و زمینهای غنیتر از معانی قرار میگیرد. هرچند اصطلاح هوشمعنوی از دستاوردهای حوزه عرفان نیست و در روانشناسی محل بحث و بررسی است، اما این بهمعنای متروکماندن موضوع در آثار عرفانی ما نیست. اگر منصفانه بنگریم، مباحث مربوط به هوشمعنوی و معادلهای آن بهصورت بسیار وسیع و پربار در ادب عرفانی ما بیان شده است. شاخصه معنویت و مذهب بهویژه هوشمعنوی در عرصه شعر عرفانی در ادبیات فارسی و شعر مولانا از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقاله حاضر که به روش توصیفیـتحلیلی و بر مبنای دادههای کتابخانهای صورت گرفته است، نشان میدهد که ایمان، صلح، نوعدوستی و کاربرد صحیح آن در زندگی و سازگاری با ناملایمات دنیای واقعی از شاخصههای اصلی هوشمعنوی در مثنوی مولاناست.
مهناز فولادی، سهیلا صلاحیمقدم، داراب فولادی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
رضا براهنی، نویسنده معاصر، در قالب رمان روزگار دوزخی آقای ایاز، به نقد ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه روزگار خود پرداخته است. با توجه به اینکه تلقی نظریه زیباییشناسی انتقادی مکتب فرانکفورت از هنر و مشخصاً ادبیات، عدم تأیید وضع موجود است و ادبیات را ابزاری جهت اصلاح تضادهای درونی جامعه میداند، کوشیدهایم اثر پیشگفته را با توجه به نظریات هربرت مارکوزه و تئودور آدورنو مطالعه کنیم و نشان دهیم که براهنی با برشمردن معضلات جامعه، نظم موجود را به پرسش کشیده است. مهمترین مؤلفه این نظریه این است که هنرِ خودآیین و انقلابی، بهدلیل فاصلهای که از واقعیت موجود مییابد، قدرت انتقاد از واقعیات اجتماعی را به بهترین شکل از طریق صورت و محتوا نشان میدهد. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که روزگار دوزخی آقای ایاز از نظر صورت و محتوا انقلابی و خودآیین است. محتوای این اثر کل تاریخ حاکمیتهای ایرانی را تا آن روزگار هدف بازخواست و انتقاد قرار داده است. براهنی ریشه همه مشکلات را استبداد حاکمان و تأیید و سکوت بسیاری از مردم میداند. از نظر صورت، این داستان جزء اولین آثاری است که به استقبال نظریههای جدید رفته و در قالب مدرن نوشته شده است.
احمد کنجوری، علی نوری، محمدرضا روزبه، علی حیدری،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
سیمین بهبهانی یکی از شاعران مبتکر و اثرگذار معاصر است. در نوغزلهای او، بسامد و تنوع تلمیحها چندان است که میتوان تلمیح را از برجستهترین ویژگیهای سبک شاعری او دانست. درک درست ظرفیتهای معنایی و ظرافتهای ساختاری سخنی که بنمایه تلمیحی دارد، به آشنایی با معنای تلمیح ازیکسو و شناخت ساخت و شیوههای بهرهگیری از تلمیح، ازدیگرسو، وابسته است. بررسی شگردهای عمقبخشی و توسع فکری، معنایی و فرهنگی تلمیح در شناخت و درک بهتر ظرافتها و تمهیدات معنایی و ساختاری نوغزلهای سیمین بهبهانی و نقش این عوامل در ایجاد التذاذ ادبی، اهمیت و ضرورت دارد. در این مقاله برآنیم که نشان دهیم سیمین بهبهانی در نوغزلهای خود تلمیح را به چه شیوهها و در چه گونههایی در محور عمودی خیال آورده و گسترش داده است. نتایج نشان میدهد که تلمیحها در شعر سیمین بهبهانی الگوها و ساختهای متنوعی دارند که از مفردات و ترکیبات واژگانی تا تلمیحهای گسترده و منتشرشده در سراسر محور عمودی خیال در نوساناند. در نوغزلهای سیمین بهبهانی، تلمیح در محور عمودی، به گونههایی همچون تلمیحات موازی، تلمیحات تلفیقی، تلمیحات مقایسهای، مُلَمَّح، تلمیح ساختاری، تلمیح مناظرهای یا مناظره تلمیحی، تلمیح حلولی و جز آن جلوه کرده است که برخی از این شیوهها، بهویژه در محور عمودی خیال، کمسابقه یا بیسابقهاند.
نرگس مرادگنجه، بیژن ظهیری ناو، شکرالله پورالخاص،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
متناقضنمایی یکی از شگردهای ادبی پرکاربرد در شعر شاعران عصر صفوی است. حزین لاهیجی، همچون بسیاری از شاعران این دوره، در جستوجو و عرضه «معنی بیگانه» از این ترفند هنری بهره میبرد. در این جستار، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکردی فرمالیستی، متناقضنمایی را در دیوان حزین لاهیجی کاویده و نشان دادهایم شاعر به قصد آشناییزدایی و آفریدن مضامین تازه و نکتهسنجیهای دقیق و باریکاندیشانه و نیز برای بیان مفاهیم عارفانه، عاشقانه، اندیشههای قلندرانه و مباحث اخلاقیـاجتماعی، از این صنعت ادبی استفاده میکند. همینطور، مضامین متناقضنما و انواع متناقضنما را اعم از لفظی و معنوی، ترکیبات وصفی و اضافی، ویژگیهای متناقضنما و کارکردهای آن را در دیوان کاویدیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که «حسآمیزی» بهمثابه گونهای متناقضنما در شعر حزین درخور توجه است.
پریوش میرزاییان، جهانگیر صفری، امین بنیطالبی دهکردی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
برقراری ارتباط شامل تمام راههایی است که بشر برای تأثیرگذاری بر دیگران بهکار میبندد، این عمل نهتنها شامل سخنگفتن یا نوشتن، بلکه شامل تمام رفتارهای انسان در حالتهای مختلف میشود، بنابراین، دو دسته از نشانههای ارتباطی وجود دارد که بشر در برقراری ارتباط از آنها استفاده میکند: نشانههای کلامی و نشانههای غیرکلامی. در علم ارتباطات به چگونگی تأثیرگذاری نشانههای غیرکلامی در انتقال پیام توجه ویژه شده است. تحقیقات نشان داده است بخش بزرگی از پیامها از طریق نشانههای غیرکلامی به دیگران منتقل میشود. در شعر نیز هنرمند از نشانههای کلامی و غیرکلامی بهره میبرد تا در ارتباط با مخاطب تأثیرگذارتر باشد، اما اغلب در تحلیل شعر تمرکز بر نشانههای کلامی است. مهدی اخوانثالث یکی از شاخصترین شاعران روایی معاصر است که ویژگی خاص روایی شعرش بستری مناسب برای استفاده از نشانههای غیرکلامی فراهم میآورد. در این پژوهش به چگونگی استفاده اخوانثالث از نشانههای ارتباط غیرکلامی در شعر در جهت پاسخ به این پرسشها پرداخته شده است: اخوانثالث در تصاویر شعریاش از کدام نشانههای ارتباط غیرکلامی استفاده کرده است؟ نشانههای ارتباط غیرکلامی در شعر اخوانثالث چه معانیای را به مخاطب القا میکنند؟ آیا بین نشانههای ارتباط غیرکلامی و اندیشه غالب اخوانثالث در شعرش ارتباط معناداری وجود دارد؟ این پژوهش نشان داد اخوانثالث در شعرش برخی از مفاهیم و پیامها را با تصویرکردن نشانههای غیرکلامی مربوط به چشم، دست، پا، سر و گردن، لب و دهان و... منتقل کرده است. بسامد استفاده از این نشانهها در شعرهایی که ویژگی داستانی و روایی دارند بیشتر است. پیامهای منتقلشده از این نشانهها اغلب حزن، اندوه، ترس، نگرانی، اضطراب، عدم اطمینان و ناامیدی است. بسامد بالای لبخندهای دروغین و استفاده مکرر از پیامهای آوایی آه و سکوت نشان میدهد تزویرها، دوروییها و ناراستیها فضای فکری اخوانثالث را، در بیشتر شعرهایش، آکنده از اندوه و ناامیدی کردهاند. استفاده از این نشانهها به شاعر این امتیاز را داده است که بهجای توضیح و تفسیر یک احساس یا تلاش برای انتقال یک پیام، در کلامی موجز، شعری پویا و تأثیرگذار به مخاطبان ارائه دهد.
خانم فاطمه قارلقی، آقای دکتر سیدمرتضی میرهاشمی، آقای دکتر حبیب الله عباسی، خانم دکتر عفت نقابی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی برجستهترین اثر از نوع داستانهای غنایی و بزمی در ادب فارسی است که مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. اگرچه درباره ساختار روایت های این منظومه پیش از این مقالاتی به رشته تحریر درآمده، اما در زمینه استفاده از شگردهای بلاغی برای اقناع مخاطب و درنتیجه ایجاد تعلیق، در این اثر داستانی تحقیق خاصی انجام نشده است؛ از این رو در بحث حاضر نخست به تعریف اقناع در علوم مختلف و نقش آن در تاریخ فلسفه و بلاغت پرداخته میشود و سپس نگاهی گذرا به تعریف تعلیق شده است تا روشن شود که چگونه شگردهای بلاغی میتواند در خدمت تعلیق داستانی قرار گیرد. شایان ذکر است که تعلیقها در داستان خسرو و شیرین تا اندازه زیادی حاصل بهرهگیری شاعر از شیوههای بلاغیای است که برای اقناع مخاطب از آنها استفاده شده است. این تعلیق که در واقع سبب ایجاد هجران و دوری بین عاشق و معشوق در فواصل مختلف داستان میگردد و از طرفی هم موجب پدید آمدن انتظار در خواننده میشود، در برشهای گوناگون داستانی به چشم میخورد. در این مجال، از دو علم معانی و بیان برای بررسی نقش اقناع در ایجاد تعلیق استفاده شده است. از شگردهای علم معانی، اغراض ثانوی کلام یعنی تشویق و ترغیب، تحذیر و هشدار، تکریم و تعظیم و به ویژه سرزنش و هشدار، و از شگردهای بیانی، اغراض تشبیه، استعاره، و تمثیل، نقش موثرتری در اقناع مخاطب و ایجاد تعلیق ایفا نموده اند.
احمد رضایی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
مجادلات کلامی بسیار در میان نحلههای اسلامی، بهویژه اشاعره و معتزله، و مواجهه آنها با اصل بلاغت به جایی رسید که برخی از متکلمان وجود مجاز در قرآن را انکار کردند. علاوهبر آثار کلامی، این مقوله شاکلۀ کتابهای بلاغی را نیز به خود اختصاص داد. بهخصوص از روزگار سکاکی، گویا گرانیگاه مباحث مربوط به مجاز از آثار کلامی به آثار بلاغی منتقل شد. مباحث اصلی در این آثار بر سر تعریف مجاز و حقیقت، کیفیت شناخت ایندو، انواع مجاز و... بوده است. میتوان گفت اساس بسیاری از این مجادلات یا مشکل اصلی آنها توجه به یکی از جنبهها و غلفت از دیگر جنبههای این موضوع بوده است. بهنظر میرسد علیرغم کوششها و نکتهسنجیهای محققان مختلف در این آثار، بهدلیل آمیختگی قلمروهای مختلف در این موضوع، پژوهشهای امروزی حوزۀ مجاز کمتر به تحقیقات پیشین پرداختهاند. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی سیر مطالعات مجاز در کلام و آثار بلاغی مختلف، بهشیوه تحلیلیـتوصیفی، این موضوع از چشماندازهای مختلف تحلیل و نقد شده است. ماحصل پژوهش نشان میدهد واژۀ محوری، درهمآمیختن قلمروهای مختلف، مباحث انتزاعی کلامی، تقسیمبندیهای غیرضرور، بیتوجهی به جنبۀ کاربردی زبان، همپوشانی گونههای مجاز و تکرار مطالب، مشکلات اساسی تحقیقاتی از این دست بوده است. درکنار این مسائل، باید از بیتوجهی به نکتهسنجیهای دانشمندانی مانند جرجانی و خطیب قزوینی نیز یاد کرد. بهنظر میرسد اگر به جنبههای اطلاعرسانی، کاربردشناسی و زمینۀ متن توجه کنیم، بسیاری از نابسامانیهای تشخیص معنایی مجاز حل خواهد شد. ازسویدیگر، تقسیم این مقوله به مجاز مرسل و مرکب و اندک قلمروهایی که در ذیل ایندو قرار میگیرد، ما را از دیگر دستهبندیها بینیاز خواهد کرد.
دکتر مصطفی میردار رضایی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
شعر ناصرخسرو مشحون است از ادلّهی عقلی، مباحث مذهبی، مواعظ و حِکَم و ... که به کلام او رنگ و بویی فلسفی و تا اندازهای پیچیده دادهاست. از سوی دیگر، عطّار در آثارش کوشیده تا با زبانی ساده و عاری از زرق و برق و پیرایههای چشمگیر، میراث تصوّفِ خراسان و میراثِ شعرِ پیش از خود را در هیأتی متفاوت عرضه کند. پرسش این جستار آن است که آیا سادگی یا پیچیدگی زبان در سادگی یا پیچیدگی سازهی تصویرهای شاعرانه نقش دارد؟ پژوهش حاضر که به روش کمّی و آماری نوشته شدهاست، به بررسی آماری و مقایسهای ساختمان تصویرهای شعری ناصرخسرو و عطار میپردازد. نتایج این تحقیق نشان میدهد با آنکه ساده یا پیچیده بودن زبان یک شاعر، ارتباط چندانی با سازهی تصویرهایش نخواهد داشت؛ به بیانی دیگر، صرف سادگی یا دشواری کلام یک شاعر نمیتوان هندسهی تصویرهای او را نیز ساده یا پیچیده دانست. زبان شعر ناصرخسرو دشوار و پیچیده است، امّا این ویژگی بر هندسهی تصویرهای شعر او تأثیر بهسزایی نداشته و بیشتر تصویرهای شعر او از نوع ساده و بهدور از پیچیدگی است. از سوی دیگر امّا سازهی تصویرهای شعری عطار با وجود سادگی زبان و ظاهر، دارای پیچیدگی ظریف و باریکی است که جز با تجزیهی مصالح بلاغی بهکار رفته در بنای تصویرها نمیتوان به شبکهی درهمتنیده و رابطهی آن ابزار با یکدیگر پی برد؛ به بیانی، زبان عطّار ساده و تصویرهای او پیچیده است.