|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
10 نتیجه برای موضوع مقاله:
مریم مشرف، جلد 12، شماره 45 - ( 8-1383 )
چکیده
چکیده: آینه از نمادهای ریشهدار در ادبیات جهان است. در زبان سقراط، هنر آینهای است که جهان عینی را منعکس میکند. در طول تاریخ نیز آینه در زبان هنر این خاصیت را داشته است، در مقاله حاضر حضور نمادین آینه از دیرزمان تا شعر مولانا بررسی میشود. بخشی از سخن نیز درباره چنگ، آن ساز معروف است و از نقش همپایه آینه و چنگ هم در جای خود و در پایان مقاله سخن گفته شده است.
مریم مشرف، جلد 14، شماره 53 - ( 6-1385 )
چکیده
عارفان از جهات مختلف هنجارگریزی زبانی داشتهاند. هنجارگریزی در زبان عارفان گاه در صورتهایی چون طنز و هزل و وارونهسازی معنایی ظاهر میشود. این هنجارگریزی در صورتهای مختلف خود ابزاری در دست عارفان بوده است به منظور نفی سلسله مراتب ارزش اجتماعی و آزادسازی ذهن مردمان از فشار هنجارهای فکری حاکم بر جامعه. به همین دلیل هنجارگریزی زبانی صوفیه در پیوند با عادتشکنیهای اجتماعی ایشان است. در مقاله حاضر هنجارگریزی در آثار سنایی، مولوی و عطار از این منظر خاص بررسی میشود.
ناصر نیکوبخت، غلامعلی زارع، جلد 14، شماره 55 - ( 12-1385 )
چکیده
یکی از موضوعات اصلی شعر فارسی در عصر مشروطه، «وطن» است و درک صحیح پیام شعر این دوره تا حدّی منوط به شناخت جایگاه آن است. مفهوم وطن در نظر شاعران این دوره، با مفهوم آن در نزد گذشتگان متفاوت است. در این مقاله وطن در دو دوره قبل و بعد از اسلام بررسی شده است. ایرانیان پیش از اسلام با مفاهیمی از وطن مثل سرزمین و نژاد آشنا بودند، با پذیرش اسلام و تأثر از آموزههای آن، نگرش آنان نسبت به وطن دگرگون شد. بهطور کلی مفاهیم وطن در شعر فارسی این دوران عبارت است از: 1. عالم اسلام؛ 2. عالم برین؛ 3. زادگاه؛ 4. جهانوطنی. بر پایه یافتههای این تحقیق، مفهوم «وطن» در شعر مشروطه، با گذشته متفاوت است، هرچند مفاهیم کهن آن نیز کمابیش حضور دارد. «وطن» در این مفهوم جدید، مرکب از مؤلفههایی است که میتوان این مؤلفهها را تحت عناوین زیر جستجو کرد: 1. دگرگون شدن نقش مردم در حکومت؛ 2. تعلقات خاکی و نژادی؛ 3. هویت ایرانی با همه شئون آن.
فرزاد بالو، حبیبالله عباسی، جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
سنت فکری ـ فلسفی غرب از روزگار افلاطون و ارسطو، و حتی پیشتر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دو سوسور، زبانشناس سوئیسی، تحت تأثیر رویکردی دوقطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح میداده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکانپذیر مینمود. حال آنکه نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد میشد و این انمکان دستنایافتنی به نظر میرسید. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میتوان مدعی شد که با وجود تفاوتهایی در مبانی و روشها، با ترجیح گفتار بر نوشتار در گفتمان اندیشگی زبان و ادب کلاسیک مواجه هستیم. چنانکه، به طور خاص، ناصرخسرو مبانی نظری این مهم را سامان بخشید و سازوکار حاکم بر زبان گفتار حاکمیت و سیطره خود را بر حوزه بلاغت اسلامی به طور عام و بلاغت فارسی به طور خاص تا قرنها ادامه داد. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
کاظم دزفولیان، فؤاد مولودی، جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
شازده احتجاب هوشنگ گلشیری از نظر بهکارگیری صناعات و تکنیکهای روایی فراوان یکی از ارزشمندترین تجربههای ادبیات داستانی ایران است. گلشیری در شازده احتجاب از مؤلّفههای متعدّدِ روایی بهره گرفته است؛ اما میتوان گفت که پیچش صناعتِ روایی این اثر تا حدّ زیادی به سبب بهرهگیری هنرمندانه گلشیری از دو مؤلّفه «صدای راوی» و «کانونیشدگی» بوده است. انتخاب راوی سومشخصِ محدود به ذهنِ دو شخصیت اصلی اثر (شازده احتجاب و فخری) و ارائه اندیشهها و گفتههای این دو شخصیت در قالب گفتمانِ مستقیم و غیرمستقیم سبب شده است صدای راوی (یا راویانِ) متن روایی با نگاهِ کانونیگر (یا کانونیگرهای) آن درهمتند و درک رابطه راوی و کانونیگر و نیز درک تفکیکِ این دو از هم دشوار شود. بر اساس این، در پژوهشِ حاضر دو مؤلّفه «صدای راوی» و «کانونیشدگی» در متنِ روایی شازده احتجاب ـ با پرهیز از یکی انگاشتنِ این دو مؤلّفه تحت عنوان «زاویه دید» ـ بررسی و تحلیل میشود تا کاربست هنرمندانه این دو مؤلّفه در متنِ روایی شازده احتجاب نشان داده شود.
محمد غلامرضایی، سیده نرجس مؤمنی، جلد 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
ترجمهها و ترجمهـتفسیرهای کهن قرآن سرمایههای کمترشناختهشدهای از گنجخانه بزرگ زبان فارسی است که مشتمل بر واژگان گوناگونی از حوزهها و دورههای مختلف این زبان است و میتواند گنجینهای پرمایه برای توانمندسازی و گسترش زبان فارسی باشد. ترجمه تفسیر طبری یکی از کهنترین و غنیترین این ترجمهـ تفسیرهاست که برمبنای کتاب تفسیر طبری فراهم آمده است و هم از نظر تاریخ زبان فارسی و هم از لحاظ تاریخ متون دینی اهمیتی ویژه دارد. اما چاپی که از تصحیح این کتاب موجود است با توجه به قواعد فنّ تصحیح و شرایط گونهشناسی زبان فارسی اشکالاتی دارد که در این مقاله سعی شده است به مواردی از آنها اشاره شود و ضرورت تصحیح مجدد این کتاب ارجمند بر اساس نسخهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
فاطمه جعفری کمانگر، مجتبی دماوندی، جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
نویسندگان داستانهای مدرن برای رهایی از ناهنجاریهای تمدن جدید به دنیای درون و ذهن که بس گستردهتر از دنیای بیرون است روی میآورند و بهجای نمایش جدالهای بیرونی و اجتماعی افراد داستانی، انعکاس دنیای درون و محتویات ذهنی شخصیتها را مورد توجه قرار میدهند. واضح است که با گسترش روانشناسی و دریافت عمق و پیچیدگی روان انسانها، ورود به دنیای ذهنیات با همان تکنیکهای سابق داستاننویسی امکانپذیر نبوده است؛ بنابراین نویسندگان مدرن برای کشف و آشکارسازی ضمیر پنهان شخصیتها به ابداع شگردهای جدیدی در داستاننویسی دست مییازند. این مقاله به روش کتابخانهای نوشته شده است و با توجه به یافتههای جدید درباب ماهیت ذهن و تکنیکهای موجود برای انعکاس این یافتهها، یکی از نخستین آثار مدرن ذهنگرای فارسی، یعنی رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، را مورد بررسی قرار میدهد. مطابق این پژوهش، ذهنیتگرایی رمان شازده احتجاب بر دو محور خاطره و خیال بنا شده و در نتیجه منطق داستان برمبنای این دو محور پایهریزی شده است. برای دستیابی به این مهم نویسنده از انواع تکنیکهای انعکاس ذهن که با بهکارگرفتن آنها خواننده مستقیماً با عملکردهای ذهنی شخصیت مواجه میشود استفاده میکند تا منطق ذهنگرای رمان را به بهترین وجه به نمایش بگذارد. این امر البته پیچیدگی رمان را نیز در پی دارد؛ پیچیدگیای که باوجود تصور بسیاری از خوانندگان تعمد نویسنده نیست، بلکه در نتیجه نزدیکسازی ساختار رمان به ساختار ذهن به دست آمده است که با درک درست این ساختار میتوان بر دشواریهای موجود در این رمان فائق آمد.
احمد خاتمی، علیمحمد سجادی، اسماعیل گلرخ ماسوله، جلد 24، شماره 81 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
هجویری با تألیف کشفالمحجوب یکی از برجستهترین آثار عرفانی را در ادب فارسی پدید آورده است. او تحت تأثیر تحولات فرقهای و اجتماعی جاری در جامعه، و بهتناسب زمینه فکری و مذهبی خود، دیدگاههای معرفتیاش را در کتاب مزبور تبیین کرده است. در این مقاله سعی شده است با رویکردی معرفتشناختی، آرای او درباره مسئله توحید و برخی موضوعات مرتبط با آن؛ یعنی ذات، صفات و رؤیت الهی بررسی شود. تحلیل معرفتشناختی آرای هجویری در زمینه توحید، ضمن اینکه عقیده او را درباره مراتب توحید آشکار میکند، نظر او را درباب دخالت یا عدم دخالت علم و آگاهی انسان در توحید روشن میکند. همچنین، معلوم میشود که او درباب ذات قائل به بقاست و تبدل را به صفات نسبت میدهد. بهنظر او، صفت به خود قائم نیست؛ درنتیجه، درباره خدا نیز معتقد است که صفات او قائم به ذات اوست و خدا با صفات خود قدیم است. در این مقاله، ضمن اینکه میان مسئله توحید و رؤیت الهی رابطه معرفتی دیده میشود، نظر هجویری نیز درباره مرتبه متعالی رؤیت در حصول ایمان و توحید الهی تبیین میشود.
احمد خاتمی، قدرت الله طاهری، یعقوب خدادادی، جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت تاریخی خاصی است که در آن نسبتی تازه میان «متون ادبی» و «تربیت ملت» برقرار شد و صورتبندی متفاوتی برای «ادبیات» رقم خورد. برای رسیدن به این منظور از روش تبارشناسی استفاده شد. از منظر تبارشناختی، پدیدهها ذاتی فراتاریخی ندارند و در پی رخدادهای تاریخی و در درون مناسبات پیچیده قدرت برساخته میشوند. یافتههای پژوهش نشان میدهد، «شعر» و «تربیت» در گفتمان قرون میانی تعریف، کارکرد و صورتبندی خاصی داشتند و در پیوند با سازوکار قدرت وصولگر و ساخت سلسلهمراتبی جامعه، نسبتی با یکدیگر مییافتند. مواجهه حاکمیت قاجار و جامعه ایران با بحرانهای متعددی همچون جنگ، وبا و قحطی، قدرت وصولگر را با مانع مواجه کرد. با فعالشدن سازوکارهای جدید قدرت (انضباطی و زیستسیاست) و شکلگیری پیشفرض برابری، ساخت سلسلهمراتبی جامعه آرامآرام سست شد و مسئله تعلیم و تربیت عمومی همچون راه نجات دولت و ملت مسئلهمند شد. صورتبندی گفتاری نقد ادبی، «خلقیات مردم ایران» و «متون ادبی» را به ابژه تبدیل و نسبتی تازه میان این دو برقرار کرد. دراینمیان، مجموعهای از متون و موقعیتهای اجتماعی متفاوت ذیل دال واحد «ادبیات» گرد آمدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که با تغییر سازوکارهای قدرت در دوره قاجار، گسستی اساسی در هستی تاریخی ایرانیان پدید آمد و نسبتهای تازهای میان امور برقرار شد؛ «ادبیات» و «تربیت» تعریف، کارکرد و مفصلبندی تازهای یافتند و نسبتی تازه با یکدیگر برقرار کردند.
سینا بشیری، قدرتالله طاهری، جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیباییشناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیباییشناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفههایی است که برمبنای اندیشههای مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته میشود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبانشناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا میکند و بسیاری از وجوه زیباییشناختی رمان حول محور آن میگردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبههای ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهرهگیری از روش توصیفیـتحلیلی، وجوه زیباییشناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفههای زیباییشناسی مدرن گره خورده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفههای زیباییشناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیتیافتن جنبههای تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیباییشناسی کلاسیک و متعارف شده است.
|
|
|
|
|
|