کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
13 نتیجه برای موضوع مقاله:
بیژن ظهیری ناو، محمد ابراهیمپور،
جلد 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده
سعدی یکی از معدود شاعران زبان فارسی است که به واسطه نفوذ آثارش، حضوری دائمی، عمیق و اثربخش در فرهنگ ایرانی داشته است. در این مقاله تلاش شده تا رابطه میان بخشی از اشعار این شاعر یعنی قصاید وی، که عموماً لحن و محتوایی وعظآمیز، خطابی و دینی و اخلاقی دارد، با اصول و مبانی مکتب کلام اشعری بهطور دقیق و مستند بررسی شود. بدین منظور پس از ارائه تعریف؛ ویژگیها، و دلایل پیدایش علم کلام، به بحثی تاریخی درباره مکاتب کلامی و زمینههای پیدایش آنها پرداخته شده، اما از آن میان به دو مکتب غالب کلامی در تمدن اسلامی، یعنی معتزله و اشاعره توجه خاصی شده است. در بخش اصلی این مقاله با عنوان، "مکتب کلامی سعدی"، ابتدا دلایل و زمینههای تاریخی گرایش سعدی به کلام اشعری باز نموده شده و نهایتاً نشانههای این گرایش و تجلی اشعریگری وی از میان قصاید استخراج و ذیل عناوین معروف مباحث کلامی، همچون "رؤیت الهی"، "عدل الهی"، "جبر و اختیار"،... طبقهبندی و تشریح شده است.
رامین محرمی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید میآید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده میشود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل میشود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بیپایان بودن سیر فیالله، بیکرانه بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال میتواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوهای از جمال او میرسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوههای دیگر مشتاق محسوب میشود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بینیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق میشود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز میشود که به دلیل بیکرانه بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچوقت حاصل نمیشود و عاشق همیشه باقی میماند.
ابراهیم رنجبر،
جلد 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده
در رمان سووشون موضوعات و جنبههای اجتماعی، تاریخی و حماسی با لحن شاعرانه، در بستر داستانی ساختگی، چنان درهم آمیختهاند که نمونه مقبول هنر داستاننویسی به وجود آمده است. جنبه حماسی این رمان چنان قوتی دارد که میتوان آن را در ردیف آثار حماسی مصنوع قرار داد. تجلی روح ملی، وجود ارزش ذهنی، نماینده عقاید مردم بودن قهرمان، لزوم مهرورزی و کینتوزی، وجود قدرت فردی شکستناپذیر یا ابرمرد و هممرزی با تاریخ از جمله عناصر حماسهاند که در این رمان حضور دارند. قهرمان آن با خصالی از قبیل مهرورزی به مردم و کینتوزی با بدخواهان مردم، جستن نفع عام، تعلق به نوع بشر، مقابله با ضد قهرمان و داشتن شرافت در شمار قهرمانان حماسههاست. قصد دانشور ـکه آفرینش چنان قهرمانی برخاسته از جهانبینی اوستـ به حقیقت شکستناپذیر نشاندادن ایران است، در زمانی که تهاجم صنعتی و نظامی غرب، بیاثربودن مطبوعات، آشوبهای داخلی، وابستگی ارکان حکومت، غفلت مردم و اولیای دین و فرصتطلبی احزاب زمینههای به خطر افتادن استقلال ایران را فراهم میکنند. قصد این نوشته ذکر مشابهتهای این رمان با آثار حماسی، جستن نشانههای حماسه در آن و نهایتاً تبیین جنبه حماسی آن است.
شکرالله پورالخاص، روح الله شریفی، شهلا شریفی،
جلد 25، شماره 82 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
منطقالطیر، شرح عشق انسان به خودشناسی و لقای پروردگار، مهمترین اثر عرفانی عطار در قالب تمثیل پرندگان است. مقدمه کتاب هرچند مختصر و مجزا از متن عرفانی است، بهدلیل تداخل عرفان و تاریخ، اهمیت زیادی دارد. مورخ با حضور در زمان گذشته، جزءنگری، تحلیل حوادث و نقد شخصیت افراد تاریخی به کشف حقیقت علاقهمند و عارف ابنالوقتی گریزان از سیاست و قضاوت است. باوجوداین، تاریخ میتواند، بهترین مؤید عرفان باشد، بهشرط آنکه عارف به تاریخ روایی پشت نکند و در تحلیل تاریخ، از تعصب و حبّوبغض برکنار بماند. در ابداع نمادهای عرفانی، بیاعتنایی به حقایق تاریخ و زیرپا گذاشتن حدود عرفان قضاوت عارف را بیاعتبار و او را گرفتار بحران استدلال میکند. عطار در مقدمه منطقالطیر با ورود در حقایق تاریخی و جریانهای سیاسی جامعه اسلامی بعد از رحلت رسولاکرم(ص) و قضاوت افراد حقیقی بدون هیچ سند معتبر و استدلال قابلقبولی از اصول عرفانی عدول میکند. هدف مقاله حاضر اثبات این ادّعا در مقدمه منطقالطیر است.
محبوبه مباشری، مسروره مختاری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
نثرهای عرفانی، ازنظر شمول، حوزههای متفاوتی را، چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر سبک، ساختار، زبان و اسلوب بیان، دربرمیگیرند و نمیتوان همه آنها را در یک مجموعه و ذیل یک نوع ادبی (ژانر) معرفی کرد. اطلاق عنوان کلی «نثرهای عرفانی» به این آثار ما را از هویت واقعی آنها دور میکند. بسیاری از نثرهای عرفانی، درعین تعلقداشتن به حوزه عرفان، ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر متون عرفانی متمایز میسازد. در جستار حاضر، با بهرهگیری از روش توصیفیـتحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای، با تکیه بر موضوع کلیدی «عشق»، آثار عرفانی، اعم از کتاب و رساله (رسائل عشقی منثور) مطالعه شده و ضمن پرداختن به ویژگیهای مشترک آنها، منطبق با ویژگیها و معیارهایی که بهدست آمده است، آثار یادشده زیرمجموعه یک نوع ادبی دیگر (ژانر)، بهمثابه «نثرهای عرفانی غنایی» معرفی شده است. هدف جستار حاضر، تقسیم عرفان به عرفان عابدانه و عاشقانه نیست، بلکه مقصود این است که آثار عرفانی با توجه شیوه بیان، ساختار، زبان، صور خیال و موضوع ـبهگونهای که نمایانکننده هویت واقعی آن آثار باشدـ مطالعه شود. حاصل مطالعه نشان داد که سه مؤلفه اساسی 1. نثربودن و مباحث مرتبط با آن (تلفیق سنت مکتوب و سنت گفتار و تأویلپذیری) 2. عرفانیبودن و مصادیق آن (معرفتشناسی و هستیشناسی، بیقاعدگی، عشق، حسن و جمال و تأثیرپذیری از آثار متقدم) 3. عاشقانه و غناییبودن و اسباب شاعرانگی (موسیقی، صور خیال و استفاده از منطق شعر) ویژگیهای اساسی و مشترکِ این نوع ادبی است.
خدابخش اسداللهی، منصور علیزاده بیگدیلو، ابراهیم رنجبر،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
شاعرانِ عارف برای تجسمبخشیدن به مفاهیم عرفانی خود از صورتهای زبانی بهویژه الفاظ مربوط به حیوانات استفاده میکنند. در تحقیق حاضر، برای کشف و روشنکردن مفاهیم مطلوب مولانا بهمثابه حوزه مقصد، لفظ «شیر» بهمنزله حوزه مبدأ در غزلهای دیوان کبیر با استفاده از نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون بررسی میشود. بررسیها نشان میدهد که مولانا با ترفند اقتصاد زبانی و ارائه چندین تصویر ذهنی با یک لفظ (شیر)، توانسته است نشاط، تازگی و تنوع شگفتآوری از اندیشه و تفکر عرفانی خود را نمایان سازد. طبق بسامدهایی که در این پژوهش بهدست آمد، لفظ شیر در نظام مفهوم عرفانی مولانا تصویر مثبتی دارد؛ دل و عشق در برابر عقل اهمیت و جایگاه والاتری دارد؛ مفاهیم مهمِ «انسان کامل» در برابر نفس و «معشوق» برای نشاندادن عظمت مطلق حقتعالی از راه نمود عینی «شیر» بیان میشود. خلاصه اینکه، انتخاب لفظ شیر برای بیان معانی و مفاهیم والا و ضرورِ عرفانی، از روح کمالطلبی، خوشبینی و علوّ طبع مولانا حکایت دارد. در این تحقیق، که به روش توصیفیـ تحلیلی انجام شده است، پس از مباحث مقدماتی درباره استعاره مفهومی و مبدأ حیوانات، و زبان استعاری مولانا، برای هر نوع از انواع حوزه مقصد، چند نمونه از ابیات نقل شده است. مشخصکردن الگوی استنباطی، قلمرو منبع یا حسی، تعمیم چندمعنا، نگاشت عمومی و نگاشت جزئی در هر تقسیمبندی گام بعدی است؛ سپس، در جدولی، به بسامد حوزههای مقصد و تعمیمهای معنایی آنها و در نهایت به تحلیل دادهها پرداخته شده است.
چیمن فتحی، رامین محرمی، بیژن ظهیری ناو، شهریار گیتی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
شاهنامه فردوسی، حماسه منظوم اساطیری ایران، بر مدار ستیز نیروهای عینیتیافته ناساز عالم، یعنی ایران و انیران و نبرد شخصیتها و قهرمانان آن، میگردد؛ زیرا از دیدگاهی فلسفی، طرح هستیِ تاریخ اساطیری ایران هم اساساً بر مبنای هماویزی دوگانههای ناساز افکنده شده است. یکی از مهمترین دیدگاههای فلسفی به تاریخ، نگرش فریدریش هگل، فیلسوف تاریخگرای آلمانی، است. در این نگرش، ماهیت و هدف تاریخ، همان ماهیت انسان است و ماهیت انسان، رسیدن به خودآگاهی و آزادی است و این آزادی تنها بهنحو تدریجی و دیالکتیکی تحققپذیر است؛ ازاینرو، در فلسفه هگل، جنگ وسیلهای برای پیشبُرد دیالکتیک تاریخ بهشمار میآید و ایجاد پیکار میان شخصیتهای انسانی، بهمثابه خدایگان و بنده، اساس رسیدن به خودآگاهی معرفی شده است. نبرد بین انسانها در شاهنامه فردوسی هم گفتار «خدایگان و بنده» در فلسفه هگل را به ذهن متبادر میکند. در بخش اساطیری شاهنامه، دستیابی به خودآگاهی و تحقق آن در تاریخ اساطیری ایران، تنها از راه نبرد دو سوی مخالف، بهمثابه خدایگان و بنده، در نبردهای بین جمشید و ضحاک، ضحاک و کاوه (و آنگاه فریدون)، فرزندان فریدون، شهادت ایرج و کینخواهیِ (دادباوری) او بهوسیله منوچهر روی میدهد. این جستار، با رویکردی تحلیلیـتوصیفی به تحلیل فلسفه تاریخ شاهنامه فردوسی، با تأکید بر گفتار «خدایگان و بنده» پرداخته و به این نتیجه رسیده است که در این حماسه اساطیری، همه ستیزگیها هر بار به گونهای آمیختگیِ وحدتبخش نائل میآیند که همتراز لحظههای سنتز یا همنهاد دیالکتیکی هگلی و در حقیقت، اسباب فراگرد تاریخی و راه رسیدن به خودآگاهی و آزادی از رهگذری دیالکتیکی است و این همان امکان خوانش فلسفه تاریخ اساطیری ایران در شاهنامه فردوسی برپایه فلسفه تاریخ هگلی است.
ف
نرگس مرادگنجه، بیژن ظهیری ناو، شکرالله پورالخاص،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
متناقضنمایی یکی از شگردهای ادبی پرکاربرد در شعر شاعران عصر صفوی است. حزین لاهیجی، همچون بسیاری از شاعران این دوره، در جستوجو و عرضه «معنی بیگانه» از این ترفند هنری بهره میبرد. در این جستار، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکردی فرمالیستی، متناقضنمایی را در دیوان حزین لاهیجی کاویده و نشان دادهایم شاعر به قصد آشناییزدایی و آفریدن مضامین تازه و نکتهسنجیهای دقیق و باریکاندیشانه و نیز برای بیان مفاهیم عارفانه، عاشقانه، اندیشههای قلندرانه و مباحث اخلاقیـاجتماعی، از این صنعت ادبی استفاده میکند. همینطور، مضامین متناقضنما و انواع متناقضنما را اعم از لفظی و معنوی، ترکیبات وصفی و اضافی، ویژگیهای متناقضنما و کارکردهای آن را در دیوان کاویدیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که «حسآمیزی» بهمثابه گونهای متناقضنما در شعر حزین درخور توجه است.
فرانک جهانبخش، مسروره مختاری، عسگر صلاحی،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
تجزیه و تحلیل رفتار اجتماعی انسان و چگونگی تعامل با دیگران، از مسائل بنیادی در روانشناسی اجتماعی است. ازآنجاکه آثار ادبی و حکایات داستانی بازتابی از کنش¬ها و واکنش¬های بینافردی از واقعیت¬های موجود در جوامع انسانی است و از خلال تحلیل روابط شخصیت¬های داستانی و گفت¬وگوهای آنان می¬توان تا حدود زیادی به تحلیل رفتارها و تعاملات اجتماعی در جوامع گوناگون پرداخت، مقاله پیش¬رو، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه¬ای، هفتاورنگ جامی را، که سرشار از حکایات و تمثیلات داستانی است، با استفاده از نظریه¬های نظریه¬پردازان روانشناسی اجتماعی، همچون اتو کلاین¬برگ، الیوت ارونسون، و بارون بررسی و تحلیل کرده ¬است. یافته¬ها نشان می¬دهد که پنج مؤلفه ارتباط¬جمعی و متقاعدسازی، همرنگی، کشش و جاذبه، پرخاشگری و پیش¬داوری در هفتاورنگ جامی بیش از مؤلفه¬های دیگر ظهور کرده است. حاصل سخن اینکه ساختار بسیاری از مؤلفه¬های مطرح در روانشناسی اجتماعی با مفاهیم و چارچوبهای سنتی حکایات مطابقت دارد و نقش باورهای اجتماعی و قالب¬های فکری اجتماع، در ظهور هریک از مؤلفه¬ها مشهود است.
ابراهیم دانش، محمدرضا طوسی نصرآبادی،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
ادب زبانی پدیده¬ای است که معمولاً در تعامل روزمره رعایت میشود و چگونگی استفاده از زبان را برای مدیریت روابط بینافردی سخنگویان نشان میدهد. قابوسنامه از آثار مهم ادب تعلیمی فارسی است که عنصرالمعالی آن را در چهلوچهار باب، بهقصد تربیت فرزندش گیلانشاه و آموختن آداب اجتماعی، دانش¬ها و فنون لازم برای زندگی، حکومت، مملکت¬داری و...، تألیف کرده است. ایرانیان از دیرباز اینکتاب را بهدلیل ارزش تعلیمی و تربیتی آن گرامی داشته و از حکایات آن برای تربیت فرزندان استفاده کرده-اند. در این مقاله، بازنمود ادب زبانی در قابوسنامه با استفاده از نظریه ادب براون و لوینسون بررسی شده است. یافتهها نشان داد که در قابوسنامه ادب بهصورت پدیده¬ای اجتماعی و فرهنگی مفهوم¬سازی شده که حاصل تعامل سازنده افراد و دارای ابعاد فکری، بیانی و رفتاری است. در بعد فکری، مخاطب-اندیشی و سنجش بافت موقعیتی و تأمل در سخن و دلالتها و تأثیرات مختلف آن؛ در بعد زبانی و بیانی، موازین سخنوری و آداب و احوال سخن؛ و در بعد رفتاری، کنش¬های معنادار یا تأثیرگذار منفی و مثبت در ادب زبانی معرفی و تبیین شده است. در این مقاله، از میان موارد بسیاری که با رویکرد کاربردشناختی زبان و نظریه براون و لوینسون به روش توصیفیـتحلیلی در قابوسنامه بررسی شد، 27 نمونه ارائه شده است. ازنظر مؤلفِ قابوسنامه، کنش¬های طرفین گفتوگو می¬تواند سبب حفظ یا تهدید وجهه گوینده و مخاطب شود؛ بنابراین، او راهبردهایی را برای دفاع از وجهه طرفین یا ارتقاء آن پیشنهاد کرده است. می¬توان قابوسنامه را از کهن¬ترین متون ادب فارسی دانست که به زبان بدن و لزوم استفاده درست از آن در تعامل زبانی و روابط بینافردی اشاره کرده است.
لیلا آذرنیوار، شکرالله پورالخاص، احمدرضا کیانی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
مرگ قطعیترین غایتی است که هر لحظه و در هر برههای از زندگی ممکن است رخ دهد، حقیقت هولناکی که انسان با وحشت از مرگ به آن پاسخ میدهد. رواندرمانگران بسیاری، ازجمله یالوم، آن را سرچشمه اصلی اضطرابی میدانند که بر رفتار و روان آدمی تأثیر فراوان میگذارد. تاریخ نشان داده است که شاعران و نویسندگان عمیقاً درباره مرگ اندیشیده و از آن سخنها گفتهاند. سعدی، اندیشمند ایرانی، که بهواسطه بیان حکمتهای اخلاقی و مشرب فلسفیاش شهرت جهانی پیدا کرده است، در آثار خود بوستان و گلستان و حتی غزلیات، ضمن بیان حکایتها، به معنای مرگ و اضطراب ناشی از آن پرداخته است. با توجه به اهمیت موضوع مرگ و قطعی و گریزناپذیربودن آن، در پژوهش حاضر با استفاده از آثار سعدی و با روش توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات میانرشتهای، پاسخ به این سؤال دنبال شده است که سعدی و یالوم چگونه به انسانها کمک میکنند تا بر وحشت ناشی از مرگ غلبه کنند و با وجود علم به مرگ شادمانه به زندگی خود ادامه دهند یا خود را از ترس آن برهانند تا بتوانند با بحرانها و مشکلات روحی و روانی مواجه شوند. یافتههای پژوهش نشان میدهد رویارویی و یادآوری مرگ نهتنها باعث کاهش اضطراب مرگ میشود، بلکه زندگی را معنادار، گرانبها و ارزشمند میکند. با چنین برداشتی، میتوان مرگ را نهتنها برای خود، بلکه برای دیگران نیز لذتبخش کرد.
ثریا کریمی، رامین محرمی، مهین پناهی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
مناقبالعارفین تألیف شمسالدین احمد افلاکی در شرح احوال خاندان مولوی و مشایخ طریقت مولویه نوشته شده و افلاکی در این کتاب شخصیتی اسطورهای و فراواقعی از پیشینیان و معاصران ترسیم کرده است. بسیاری از مسائل عرفانی مناقبالعارفین با مفاهیم اساطیری منطبق است و باورهای اساطیری در شکلگیری مطالب این تذکره عرفانی نقش دارد. در این پژوهش به این سؤال پاسخ داده میشود که مضامین عرفانی مناقبالعارفین در کدام مؤلفهها با مبانی اسطورهای الیاده تناسب دارند. در این جستار، مناقبالعارفین بهشیوه توصیفیـتحلیلی و با رویکرد اسطورهشناختی براساس دیدگاه الیاده تحلیل شده است تا میزان انطباق عرفان و اسطوره تشریح شود. نتایج بحث نشان میدهد که در این اثر، قهرمان مطابق کهنالگوها، از قبل بهعنوان منجی تعیین شده است. در چرخه زندگی مولوی میتوان بهترتیب مراحل شستوشو، تجدید حیات و تجلی را بهوضوح مشاهده کرد؛ او آیین شستوشوی مقدس را پیش از ورود به ساحت ناخودآگاه خود انجام میدهد و خود را برای پیوستن به ساختار قداست آماده میکند و در سفر درونی خود از مقتضیات بشری فراتر میرود و به رؤیت حقتعالی، فرشتگان، پیامبران و ارواح نایل میشود. همچنین، در مناقبالعارفین، بام مدرسه و خزینه حمام بهمنزله الگوی مثالی مرکز جهان است که ناسوت و لاهوت به هم پیوند مییابد.
خانم مرجان حیدری تمرآبادی، خانم شیوا حیدری تمرآبادی، آقا وحید وزیری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با رویکردی بینرشتهای به بررسی نقش عناصر معماری در داستانهای سوررئال بوفکور و شازده احتجاب میپردازد. هریک از عناصر معماری که فضای فیزیکی را شکل میدهند و بهتعبیری فضایی محدود به زمان و مکان ایجاد میکنند تعریفی مشخص و کارکردی مختص خود دارند، اما محتوای این عناصر با معنای ضمنیشان فضاهایی ایجاد میکند که به زمان و مکان محدود نیستند. ازآنجاکه هدف این پژوهش بررسی تأثیر عناصر معماری در خلق فضای داستان سوررئال است، ابتدا عناصر معماری موجود در داستانها استخراج شد و با تکیه بر مطالعات تطبیقی، با روش تحلیلیـتوصیفی معنای آنها فراتر از جنبهی فیزیکی بررسی و درنهایت نقش آنها در خلق فضای سوررئال این داستانها آشکار شد. بوفکور را میتوان مهمترین اثر صادق هدایت دانست. عناصر معماری ازجمله خانۀ راوی و بناهای موجود در داستان نقش بسیار مهمی در فضاسازی داستان دارند. در داستان شازده احتجاب، بهواسطهی یادآوری خاطرات شخصیت اصلی در آخرین شب زندگیاش در اتاق خود، فضایی سوررئال شکل میگیرد. با بررسی عمیقتر، میتوان گفت عناصر معماری موجود در اتاق، با حمل مفاهیمی فراتر از خود، نقشی اساسی در بیان احوال شخصی شازده و شناساندن ضعفها و ترسهای او ایفا میکنند.