|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای جمشیدی
محمدحسن جمشیدی، علی محمد موذنی، سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف این پژوهش، شناخت محرک اصلی گردیزی در نگارش تاریخ زینالاخبار است. ازآنجاکه هدف مورخ از نگاشتن تاریخ، در ساختار تاریخ او نمود پیدا میکند و روایت گردیزی از حوادث تاریخی، روایت معناداری است که باعث شکلگرفتن نتیجهای ویژه در ذهن خواننده و ترویج، تأیید و مستندسازی یک اندیشه سیاسی میشود، نویسندگان بهدنبال کشف و رمزگشایی معنا و اندیشه سیاسی نهفته در ساختار روایی تاریخ زینالاخبار هستند. برای رسیدن به هدف پژوهش، از نظریه زمان روایت ژرار ژنت، هماهنگ با فضای تاریخ گردیزی، استفاده شده است. در این روش، عناصر برجستهسازِ زمان روایی انتخاب شدهاند و درنهایت پارههایی از متن، که بهلحاظ زمانی برجسته بودهاند، از نظر اندیشهای تحت بررسی قرار گرفتهاند. در نتیجه این روش، دو عنصر محوری ساختار روایتگری گردیزی، یعنی بوطیقای روایتگری زوال و حلقههای واسط روایتگری، طرح و تبیین شدهاند. از تحلیل این دو عنصر چنین برمیآید که مرکزیترین هدف گردیزی در نگارش زینالاخبار ایجاد انگیزه در غزنویان برای دستیابی دوباره به حکومت خراسان است و محرک او بهسمت تاریخنگاری، ریشهیابی علت زوال حکومتهای گوناگون برای یافتن راهی جهت رهاندن حکومت غزنویان از نابودی و بازگرداندن آن به روزگار اوج حکومت محمود غزنوی است.
زهرا جمشیدی، داریوش قلعهقبادی، سال 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
کلیله و دمنه یکی از آثار ادبی و فرهنگی مشترک هند و ایران است که بسیاری از مطالب مندرج در آن براساس تفکر آریایی ملتهای مذکور نوشته شده است. در جستار حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی، موضوع قشربندی اجتماعی در بابهای «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» با رویکرد اسطورهـجامعهشناختی تحلیل شده است. خوانش اسطورهـجامعهشناختی روشی است که میتوان بهیاری آن ریشه اسطورهای پارهای از مفاهیم جامعهشناختی را آشکار کرد. آرای ژرژ دومزیل حاکی از این است که طبقهبندی در میان اقوام هندواروپایی یکی از اصلیترین ساختارها برای ایجاد نظم اجتماعی بوده است. کینگزلی دیویس و ویلبرت مور نیز چنین نظری در مطالعات جامعهشناسانه خود دارند. تحلیل بابهای ذکرشدۀ کلیله و دمنه با این دو نظریه اسطورهشناختی و جامعهشناختی نشان میدهد که ساختار داستان «شیر و گاو» با ساختار طبقاتی جوامع هندواروپایی منطبق است؛ ساختاری طبقاتی که بههیچوجه تحرک طبقاتی را برنمیتابد و همانطورکه در باب «بازجست کار دمنه» مشخص میشود، اقدامکنندگان به تحرک طبقاتی فرجامی جز ادبار و نابودی نخواهند داشت. در بابهای مطالعهشده، دمنه عامل تحرک طبقاتی نافرجام است، کلیله مدافع و پذیرندۀ قشربندی بهعنوان واقعیتی انکارناپذیر است، و شیر، مادر شیر و پلنگ، که به طبقه اشراف تعلق دارند، حافظ و نگاهدارنده قشربندی بهعنوان ساختاری تنظیمکننده محسوب میشوند. قشربندی موجود در این بابها، صورتی دیگر از کنشهای سهگانه اسطورهای جوامع هندواروپایی است که خود عامل شکلگیری طبقات اجتماعی در این جوامع شده است.
|
|
|
|
|
|