|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
1 نتیجه برای حقجو
فرزاد بالو، سیاووش حقجو، سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
نظم و نثر در سنت ادبی ما در طول تاریخ طرفداران و مخالفانی داشته و هرکدام دلایلی را له یا علیه دیگری اقامه کردهاند. دراینمیان، ابوحیان توحیدی، با فراروی از تقابلهای دوگانه، بیآنکه جانب نظم یا نثر را بگیرد، با رویکردی فلسفی و زیباییشناختی، سویههای دیگری از نسبت میان نظم و نثر را آشکار کرده است. این نوشتار، با روش توصیفیـتحلیلی، ضمن نقل عینی آرای طرفداران نظم و نثر، به تحلیل رویکرد فراثنویتانگار توحیدی در الامتاع و المؤانسه میپردازد. نتایج بررسیها حاکی از این است که توحیدی، با بازخوانی اقوال طرفداران نظم و نثر، معتقد است که درباب شعر و نثر نمیتوان حرف آخر را زد. آنگاه، پس از تبیین ماهیت سخن و انواع آن، به نقل امتیازات نظم و نثر از زبان طرفداران آنها میپردازد؛ ازجمله اینکه نظم صناعت است و دست عامه مردم به آن نمیرسد، درحالیکه نثر زودیابتر است و عامه سخنوران را بهجهت سهولت به خود متوجه میکند. نثر برای آراستگی به شعر نیازمند است، اما شعر به نثر نیازی ندارد. شاعر افق بیکرانه در پیش دارد و نویسنده میدانی کرانمند، و در مقابل، نثر بنیاد سخن است و نظم فرع آن. نثر عاری از تکلف است و شعر مشحون از الزامات شعری؛ نثر از خرد وام میگیرد و نظم از احساس. با وجود زیبایی صوری نظم، نثر اصیلتر و شریفتر است. سرانجام، نتیجه میگیرد که هم نظم و هم نثر فضیلتهای انکارناپذیر دارند و بهترین نوع سخن آن است که صورت آن بین نظم و نثر باشد، ولی نه نظم باشد و نه نثر.
|
|
|
|
|
|