|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای دزفولیان
کاظم دزفولیان، فؤاد مولودی، سال 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
شازده احتجاب هوشنگ گلشیری از نظر بهکارگیری صناعات و تکنیکهای روایی فراوان یکی از ارزشمندترین تجربههای ادبیات داستانی ایران است. گلشیری در شازده احتجاب از مؤلّفههای متعدّدِ روایی بهره گرفته است؛ اما میتوان گفت که پیچش صناعتِ روایی این اثر تا حدّ زیادی به سبب بهرهگیری هنرمندانه گلشیری از دو مؤلّفه «صدای راوی» و «کانونیشدگی» بوده است. انتخاب راوی سومشخصِ محدود به ذهنِ دو شخصیت اصلی اثر (شازده احتجاب و فخری) و ارائه اندیشهها و گفتههای این دو شخصیت در قالب گفتمانِ مستقیم و غیرمستقیم سبب شده است صدای راوی (یا راویانِ) متن روایی با نگاهِ کانونیگر (یا کانونیگرهای) آن درهمتند و درک رابطه راوی و کانونیگر و نیز درک تفکیکِ این دو از هم دشوار شود. بر اساس این، در پژوهشِ حاضر دو مؤلّفه «صدای راوی» و «کانونیشدگی» در متنِ روایی شازده احتجاب ـ با پرهیز از یکی انگاشتنِ این دو مؤلّفه تحت عنوان «زاویه دید» ـ بررسی و تحلیل میشود تا کاربست هنرمندانه این دو مؤلّفه در متنِ روایی شازده احتجاب نشان داده شود.
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو، سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
|
|
|
|
|
|