|
|
|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
2 نتیجه برای سارلی
ناصرقلی سارلی، اکرم قربانی چراغتپه، جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
پژوهشگران عرفان و تصوف اسلامی شکلگیری زبان تصوف و گفتمان عرفانی را از جنبههای بسیار مهم تاریخ تصوف شمردهاند؛ بهویژه تمایز تدریجی زبان تصوف از زبان دین و تبدیل آن به گفتمانی مستقل موضوع پژوهشهای ارزشمندی بوده است. پژوهشگران نشان دادهاند که تجربه عرفانی و تفسیر قرآنی ابتدا از هم جداییناپذیر بودهاند و زبان تجربه عرفانی صرفاً از واژگان قرآنی بهره میبرده است، اما بهتدریج، تجربه عرفانی استقلال میپذیرد و از زبان قرآنی/زبان دین جدا میشود و زبانی خاصّ خود پدید میآورد. از ویژگیهای واژگانی زبان قرآن/دین، بهرهگیری از تقابلهای دوگانی است. تقابلهایی چون بهشت/دوزخ، خیر/شر، دنیا/آخرت اساس آموزههای دینی و قرآنی را میسازند و در متون اهل تصوف نیز با بسامد بالا بهکار میروند. کاربرد تقابلهای دوگانی در متون اهل تصوف از تقابلهای دوگانی دینی بسیار فراتر میرود و بهویژه در کتابهای تعلیمی تصوف، اصطلاحات جدید فراوانی برمبنای تقابل دوگانی شکل میگیرد. یکی از وجوه تمایز زبان تصوف، واسازی تقابلهای دوگانی است. این واسازی هم در تقابلهای دوگانی زبان دین و هم در تقابلهای برساخته در زبان اهل تصوف اعمال میشود. این واسازی شکلها و جنبهها گوناگون و متفاوتی دارد و تحلیل آن میتواند ما را با خلاقانهترین و نوآورانهترین ابعاد جهانبینی و تجربه عرفانی صوفیان آشنا سازد. این ابداع زبانی که در نوبودن و یگانگی تجربه عرفانی ریشه دارد، نشانه اصالت آن تجربه است. در این پژوهش، واسازی و فرارفتن از تقابلهای دوگانی را در یک پیکره از خلاقانهترین سخنان اهل تصوف که از متون نثر فارسی فراهم آمده است بررسی کردهایم. با تحلیل و طبقهبندی شکلهای گوناگون این واسازی و فرارفتن نشان دادهایم چگونه این ویژگی، به زبان اهل تصوف نوعی خصوصیت شعری و هنری میبخشد و آن را در جایگاهی کاملاً متمایز نسبت به متون دینی و زبان اهل شریعت قرار میدهد. فرارفتن از تقابلهای دوگانی با ویژگی پارادوکسی زبان اهل تصوف ارتباط نزدیکی دارد و امکان بیان تجربههای پیچیدهتری را برای اهل تصوف فراهم میآورد.
خانم شیرین روشنی، دکتر حبیبالله عباسی، دکتر ناصرقلی سارلی، دکتر سید مرتضی میرهاشمی، جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
رویداد تاریخی استخلاص بخارا از آندسته رویدادهای پراهمیتی است که مورّخان متعدد آن را ضبط کردهاند. ضبط این رویداد در تاریخهای گوناگون از تفاوت رویکردها و نوع نگاه مورّخان به موضوع تاریخنگاری و شرح رویداد حکایت میکند. در برخی از این متون، روایات با تفصیل بیشتری همراه است و رویداد از حالت گزارش تاریخی خارج شده است. یکی از مورّخانی که با رویکردی فراتر از گزارش این رویداد را ثبت کرده، عطاملک جوینی، صاحب تاریخ جهانگشا، است. در تحلیل روایت جوینی، عوامل متعدد مخاطب را متقاعد میکند که او نهتنها با هدف ارائه گزارش، بلکه با چشماندازی فراتر از آن رویدادها را ثبت و ضبط کرده است. در جستار حاضر، با روش توصیفیـتحلیلی و رویکرد روایتشناسی، رویداد تاریخی استخلاص بخارا کاویده شد. تحلیل براساس نظریۀ چهارسطحیِ تحلیل روایت دیوید هرمن صورت گرفته است. این نظریه روایات را در چهار سطح واقعشدگی، توالی رویدادها، جهانپردازی/جهانپریشی، و همحسی بررسی میکند و میزان روایتمندی در رویداد را نشان میدهد. در سطح اول روایت جوینی (واقعشدگی)، موضع راوی در چهار چهره قابل تشخیص است؛ بهبیاندیگر، جوینی هربار با قرارگرفتن در یکی از قالبهای نگارنده (گزارشگر و یادآور) و بازگو (گزارشگر، پنددهنده) از شگردهایی بهره میگیرد که رویداد را از حالت گزارشگری خارج میکند و آفرینشی ادبی ترتیب میدهد. در سطح دوم (توالی رویدادها) نیز، جوینی با چینش رویدادها درقالب یک نظام علّی، آغاز و میانه و پایان روایت را که مستلزم پیرنگ روایی است بهخوبی تنظیم میکند. جوینی در پرداخت این روایت، رویدادهای اصلی و فرعی را تنظیم کرده است. این تنظیم رویدادها و چینش دقیق بههمراه توصیفات دقیق از زمان و مکان روایت، شیوۀ جوینی را در پرداخت سطح سوم روایت (جهانپردازی) روشن میکند. درنهایت نیز، در سطح چهارم روایت، جوینی با سه شیوه به خواننده حالت همحسی القا میکند. باید در نظر داشت که القای این حالت در متون تاریخی کمتر حس میشود؛ این درحالی است که شیوۀ مورخان ایرانی در گزارش صرف نمیشود و هدفی موازی با آن در نظر دارند که میتوان از آن با عنوان اصل تعلیم درجهت تأثیرگذاری بر مخاطب یاد کرد. جوینی در این سطح با اتخاذ سه شیوۀ متمایز، یعنی توصیف براعت استهلالگونه در آغاز روایت، ترکیب کلام با تصویر، و نقل اشعار و امثال درجهت دنبالکردن خط تعلیم، بر نظام احساسی مخاطب اثر میگذارد و احساس را به ادراک تبدیل میکند. درنهایت، از این فرآیند اندیشهای مرکزی در مخاطبان ایجاد میشود. این فرآیند به ایجاد یکی از عناصر مهم روایتمندی منتهی میشود که بهمعنای گذر از سطح گزارش صرف و رسیدن به سطحی از آفرینش ادبی است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|