|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای فاضلی
منوچهر تشکری، محمدرضا صالحی مازندرانی، شیما فاضلی، سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قهرمانگرایی یکی از موضوعات اساسی در داستانهای عامه منثور فارسی است. قهرمانـ پهلوان در این داستانها از نظر کنش، الگو و عملکرد، ویژگیهایی دارد که عموماً متعلق به باورهای اسطورهای و سنتهای قهرمانی پیش و پس از اسلام در ایران است. عوامل تاریخی و اجتماعی زیادی را میتوان در نگاهداشت و انتقال این سنتها و باورها مؤثر دانست که وجود شاهنامه فردوسی یکی از مهمترین آنهاست. بهگونهای که در اغلب موارد میتوان کنشها و ویژگیهای پهلوان در شاهنامه را پروتوتایپ یا نمونه نخستین قهرمانـپهلوان ادب عامه دانست. در این پژوهش، با بررسی چهار اثر منثور قهرمانی از ادب عامه فارسی (سمک عیار، حسین کرد، قصه حمزه، امیرارسلان) که هر یک متعلق به دورهای خاص هستند و زمینه غالب در هر کدام قهرمانی است، به شناسایی برخی از ویژگیهای جسمانی، اخلاقی و کنشهای رزمی، سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان و مقایسه آن با شاهنامه پرداختهایم. نتایج بهدستآمده از این تحقیق به این قرار است: با وجود شکلگیری آثار مزبور در سدههای تاریخی، قهرمانـ پهلوان بسیاری از ویژگیهای اسطورهای و حماسی پهلوان شاهنامه را در خود حفظ کرده است. برخی از این کنشها و ویژگیها کاملاً با نمونههای اسطورهای و حماسی شاهنامه مطابقت دارد و راویان و نویسندگان سعی در همسانسازی قهرمانـ پهلوان ادب عامه با شاهنامه داشتهاند. در مواردی نیز با وجود شباهت، تفاوتهایی میان این کنشها و ویژگیها دیده میشود. تفاوتها اغلب در اخلاق و برخی از کنشهای سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان بوده است که حاصل موقعیت فکری و فرهنگی دوران پدیدآمدن آثار ادب عامه و تغییر و تحولات نظام عیاری است. بیشترین شباهتها نیز در ویژگیهای ظاهری، قدرت جنگاوری، نوع تولد، تربیت، مراحل رشد و سالهای آرمانی قهرمانـ پهلوان دیده میشود.
علی تسلیمی، فریدا فریاد، فیروز فاضلی، سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
به نظر کریستوا هر متنی حاصل یک شبکهی متنی قبل از خود است؛ بنابراین برای رمزگشایی باید سراغ این شبکه برویم. نویسندگان و شاعران همواره از متون قبلی بهرهمند شدهاند. این کار گاهی بهصورت افسانهگرایی است که جز بازنویسی و بازآفرینی افسانهها نیست و کمک چندانی به ادبیات نمیکند. اما افسانهگردانی رویکرد متفاوتی دارد که مایهی تحول در ادبیات است. افسانهگردانی تنها یادآور افسانهها بهگونهی تلمیح و اشاره نیست، بلکه با بهرهگیری از بینامتنیت، متن گذشته را دگرگون میسازد، تا آنجا که خواننده بهسادگی نداند در شکلگیری متن جدید چه متنها و چه افسانههایی دخیل بوده است. در رمان طلسمات با سه رویکرد افسانهگویی، افسانهگرایی و افسانهگردانی مواجه هستیم، در رمان بوفکور نیز نویسنده با استفاده از افسانهها و اسطورههای زیاد، متن پشین را دگرگون ساخته است. از نتایج این مقاله نیز بهره بردن هر دو رمان از افسانهها علیه افسانههاست. این نوشتار به بررسی این رمانها از دیدگاه افسانهگردانی یا بینامتنیت افسانهای میپردازد.
|
|
|
|
|
|