|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
5 نتیجه برای میرهاشمی
غلامعلی فلاح، عباس ماهیار، سید مرتضی میرهاشمی، صدیقه سلیمانی، جلد 17، شماره 65 - ( 8-1388 )
چکیده
این پژوهش درصدد جوابدادن به این پرسش است که «دل» در مخزنالاسرار، که زهدآمیز و عرفانی است، چگونه تبیین شده و دارای چه مراتبی است. فرضیهای که در ذهن خواننده و پژوهشگر شکل میگیرد، این است که نظامی تلقی خاصی از «دل» داشته و به سبب اینکه یکی از مهمترین بخشهای مثنوی مخزنالاسرار را به آن اختصاص داده، در پی شکلدهی شاعرانه ـ عارفانه به آن مفهوم و بنمایه بوده است. شیوه بررسی در این مقاله، تحلیل محتوایی (Content Analysis) است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل دادههای متن، به ابعاد گوناگون سؤالهای طرحشده، پاسخ داده شده است.
سیدمرتضی میرهاشمی، جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
زبان فارسی زبانی است ترکیبپذیر. همین موضوع سبب شده که بعضی شاعران و نویسندگانی که از خلاقیت ذهنی خوبی برخوردار بودهاند بکوشند تا به خلق ترکیبهای تازه دست یابند. نظامی گنجهای از جمله گویندگانی است که در آثارش با صدها ترکیب تازه و بیسابقه روبهرو میشویم. نظامی از یک سو بهجهت بهرهمندی از هوش و استعداد فراوان و از سوی دیگر هم بهلحاظ آنکه ذوق اهل زمانه خواستار سخن تازه بود و هم از آن رو که تکامل طبیعی زبان ایجاب میکرد، توجه خاصی به این موضوع نشان داده است. اگرچه نظامی در ساختن ترکیبهای جدید خود را به بعضی ترکیبهای خاص محدود نمیکند، رویهمرفته تعابیر کنایی در آثار او بسامد بالاتری دارد. یکی از این ترکیبها ترکیب کنایی "کبکشکستن" است که داستانسرای گنجه تنها سه بار از آن در خسرو و شیرین و شرفنامه استفاده کرده است. معانیای که در فرهنگهای لغت برای این ترکیب کنایی نوشتهاند بدین قرار است: عشوهکردن، پیگمکردن و پنهانداشتن راز. درباره ساختار این ترکیب هرچند در جایی بحثی نشده است، میتوان در این مورد به فرضیههایی چند قائل شد. آنچه در این نوشتار بدان میپردازیم از طرفی به این فرضیهها مربوط میشود و از طرف دیگر به معانی ذکرشده در فرهنگها تا دریابیم که این معانی تا چه اندازه قابل اعتناست و آیا معنی دیگری نیز برای آن متصور است یا نه.
خانم فاطمه قارلقی، آقای دکتر سیدمرتضی میرهاشمی، آقای دکتر حبیب الله عباسی، خانم دکتر عفت نقابی، جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی برجستهترین اثر از نوع داستانهای غنایی و بزمی در ادب فارسی است که مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. اگرچه درباره ساختار روایت های این منظومه پیش از این مقالاتی به رشته تحریر درآمده، اما در زمینه استفاده از شگردهای بلاغی برای اقناع مخاطب و درنتیجه ایجاد تعلیق، در این اثر داستانی تحقیق خاصی انجام نشده است؛ از این رو در بحث حاضر نخست به تعریف اقناع در علوم مختلف و نقش آن در تاریخ فلسفه و بلاغت پرداخته میشود و سپس نگاهی گذرا به تعریف تعلیق شده است تا روشن شود که چگونه شگردهای بلاغی میتواند در خدمت تعلیق داستانی قرار گیرد. شایان ذکر است که تعلیقها در داستان خسرو و شیرین تا اندازه زیادی حاصل بهرهگیری شاعر از شیوههای بلاغیای است که برای اقناع مخاطب از آنها استفاده شده است. این تعلیق که در واقع سبب ایجاد هجران و دوری بین عاشق و معشوق در فواصل مختلف داستان میگردد و از طرفی هم موجب پدید آمدن انتظار در خواننده میشود، در برشهای گوناگون داستانی به چشم میخورد. در این مجال، از دو علم معانی و بیان برای بررسی نقش اقناع در ایجاد تعلیق استفاده شده است. از شگردهای علم معانی، اغراض ثانوی کلام یعنی تشویق و ترغیب، تحذیر و هشدار، تکریم و تعظیم و به ویژه سرزنش و هشدار، و از شگردهای بیانی، اغراض تشبیه، استعاره، و تمثیل، نقش موثرتری در اقناع مخاطب و ایجاد تعلیق ایفا نموده اند.
سید امیرعباس ستایشگر، حبیبالله عباسی، سید مرتضی میرهاشمی، عفت نقابی، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
فن موسیقی از فنون پرکاربرد شعر است که شاعران از آن برای انتقال اندیشههای خویش بهره میجستند. برخی شاعران بهدلیل تبحر در موسیقی بیش از دیگران موسیقی را برای بیان اندیشهها و ساختن تصاویر شاعرانه بهکار بستهاند. بسامد گفتمان موسیقی در شعر ایندسته از شاعران و تصویرآفرینی از رهگذر آن، تسلط آنها را بر موسیقی، هم بهلحاظ نظری (مانند مباحثی چون سازشناسی و الحان) و هم بهلحاظ عملی (که همانا نوازندگی و آهنگسازی است) نشان میدهد. در پژوهش پیشرو، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، به واکاوی چگونگی موسیقی نظری و عملی در دیوان دو شاعر برجستۀ سبک هندی، صائب تبریزی، پیشوای جریان نازکخیالی، و بیدل دهلوی، پیشآهنگ جریان دورخیالی، پرداخته شده است. نخست، با آوردن شواهد مثال، مفاهیم موسیقی در شعر شاعران بررسی و سپس هردو دیدگاه در حوزۀ موسیقی مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان داد که دانش موسیقی در بازگشایی رموز شعر این شاعران بسیار مؤثر است، چنانکه بدون ریشهیابی موسیقی، بهمثابه تخصص و حرفه، دستیابی به فهم درست و دقیق برخی ابیات امکانپذیر نخواهد بود. درواقع، این روش کاربرد مفاهیم موسیقی، نشانۀ آگاهی از دور به این حوزه نیست، بلکه دلالت بر نوعی معرفت علمی و شناخت از نزدیک دارد. حاصل این جستار، که تبیین توأمانی موسیقی نظری و عملی در دو اسلوب نازکخیالی و دورخیالیِ سبک هندی است، بر سه شاخۀ اصلی شبکه تداعی، معرفت نظریـعملی و پیوند شعر و موسیقی دلالت دارد.
خانم شیرین روشنی، دکتر حبیبالله عباسی، دکتر ناصرقلی سارلی، دکتر سید مرتضی میرهاشمی، جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
رویداد تاریخی استخلاص بخارا از آن دسته رویدادهایی است که مورخین متعددی اقدام به ضبط آن نمودهاند. این موضوع نشان از اهمیت این رویداد در تاریخ ایران دارد. ضبط این رویداد در تاریخهای گوناگون، نشان از تفاوت رویکردها و نوع نگاه مورخین به موضوع تاریخنگاری و شرح رویداد نیز دارد. در برخی از این متون، روایات با تفصیل بیشتری همراه است و رویداد از حالت گزارش تاریخی خارج شده است. یکی از مورخینی که با رویکردی فراتر از گزارش دست به ثبت این رویداد زده است، عطاملک جوینی، صاحب تاریخ جهانگشاست. در تحلیل روایت جوینی عوامل متعددی حاضر هستند که مخاطب را متقاعد میکند که وی نه تنها با هدف گزارش، بلکه با چشماندازی فراتر از آن، رویدادها را ثبت و ضبط کرده است. در جستار حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایتشناسی، رویداد تاریخی استخلاص بخارا را کاویدیم. در این پژوهش، تحلیل را بر اساس نظریۀ چهار سطحیِ تحلیل روایت دیوید هرمن پی گرفتیم. این نظریه، روایات را در چهار سطح واقعشدگی، توالی رویدادها، جهانپردازی/جهانپریشی، و همحسی بررسی میکند و بر این اساس میزان روایتمندی در رویداد را نشان میدهد. در سطح اول روایت جوینی (واقعشدگی)، موضع راوی در چهار چهره قابل تشخیص است؛ به بیان دیگر جوینی هر بار با قرار گرفتن در یکی از قالبهای نگارنده (گزارشگر و یادآور) و بازگو (گزارشگر، پند دهنده) از شگردهایی بهره میگیرد که رویداد را از حالت گزارشگری خارج کرده و آفرینشی ادبی ترتیب میدهد. در سطح دوم (توالی رویدادها) نیز، جوینی با چینش رویدادها در قالب یک نظام علّی، آغاز و میانه و پایان روایت را که مستلزم پیرنگ روایی است، به خوبی تنظیم میکند. جوینی در پرداخت این روایت، دست به تنظیم رویدادهای اصلی و فرعی زده است. این تنظیم رویدادها و چینش دقیق به همراه توصیفات دقیق از زمان و مکان روایت روشنکنندۀ شیوۀ جوینی در پرداخت سطح سوم روایت (جهانپردازی) میشود. در نهایت نیز در سطح چهارم روایت، جوینی با سه شیوه موجب القای حالت همحسی در خواننده شده است. باید در نظر داشت که القای این احساس، در متون تاریخی کمتر به چشم میخورد؛ این در حالی است که شیوۀ مورخین ایرانی تنها منحصر به گزارش صرف نبوده و هدفی موازی با آن در نظر داشتهاند که میتوان از آن با عنوان اصل تعلیم در جهت تأثیرگذاری بر مخاطب یاد کرد. جوینی در این سطح با اتخاذ سه شیوۀ متمایز یعنی توصیف براعت استهلالگونه در آغاز روایت، ترکیب کلام با تصویر، و نقل اشعار و امثال در جهت دنبال کردن خط تعلیم، بر نظام احساسی مخاطب اثر گذاشته و احساس را به ادراک تبدیل کرده و در نهایت از این فرآیند اندیشهای مرکزی در مخاطبان ایجاد کرده است. این فرآیند، منجر به ایجاد یکی از عناصر مهم روایتمندی میشود و حضور آن به معنای گذر از سطح گزارش صرف، و رسیدن به سطحی از آفرینش ادبی است.
|
|
|
|
|
|