|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
3 نتیجه برای پورالخاص
شکرالله پورالخاص، روح الله شریفی، شهلا شریفی، سال 25، شماره 82 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
منطقالطیر، شرح عشق انسان به خودشناسی و لقای پروردگار، مهمترین اثر عرفانی عطار در قالب تمثیل پرندگان است. مقدمه کتاب هرچند مختصر و مجزا از متن عرفانی است، بهدلیل تداخل عرفان و تاریخ، اهمیت زیادی دارد. مورخ با حضور در زمان گذشته، جزءنگری، تحلیل حوادث و نقد شخصیت افراد تاریخی به کشف حقیقت علاقهمند و عارف ابنالوقتی گریزان از سیاست و قضاوت است. باوجوداین، تاریخ میتواند، بهترین مؤید عرفان باشد، بهشرط آنکه عارف به تاریخ روایی پشت نکند و در تحلیل تاریخ، از تعصب و حبّوبغض برکنار بماند. در ابداع نمادهای عرفانی، بیاعتنایی به حقایق تاریخ و زیرپا گذاشتن حدود عرفان قضاوت عارف را بیاعتبار و او را گرفتار بحران استدلال میکند. عطار در مقدمه منطقالطیر با ورود در حقایق تاریخی و جریانهای سیاسی جامعه اسلامی بعد از رحلت رسولاکرم(ص) و قضاوت افراد حقیقی بدون هیچ سند معتبر و استدلال قابلقبولی از اصول عرفانی عدول میکند. هدف مقاله حاضر اثبات این ادّعا در مقدمه منطقالطیر است.
نرگس مرادگنجه، بیژن ظهیری ناو، شکرالله پورالخاص، سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
متناقضنمایی یکی از شگردهای ادبی پرکاربرد در شعر شاعران عصر صفوی است. حزین لاهیجی، همچون بسیاری از شاعران این دوره، در جستوجو و عرضه «معنی بیگانه» از این ترفند هنری بهره میبرد. در این جستار، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکردی فرمالیستی، متناقضنمایی را در دیوان حزین لاهیجی کاویده و نشان دادهایم شاعر به قصد آشناییزدایی و آفریدن مضامین تازه و نکتهسنجیهای دقیق و باریکاندیشانه و نیز برای بیان مفاهیم عارفانه، عاشقانه، اندیشههای قلندرانه و مباحث اخلاقیـاجتماعی، از این صنعت ادبی استفاده میکند. همینطور، مضامین متناقضنما و انواع متناقضنما را اعم از لفظی و معنوی، ترکیبات وصفی و اضافی، ویژگیهای متناقضنما و کارکردهای آن را در دیوان کاویدیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که «حسآمیزی» بهمثابه گونهای متناقضنما در شعر حزین درخور توجه است.
لیلا آذرنیوار، شکرالله پورالخاص، احمدرضا کیانی، سال 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
مرگ قطعیترین غایتی است که هر لحظه و در هر برههای از زندگی ممکن است رخ دهد، حقیقت هولناکی که انسان با وحشت از مرگ به آن پاسخ میدهد. رواندرمانگران بسیاری، ازجمله یالوم، آن را سرچشمه اصلی اضطرابی میدانند که بر رفتار و روان آدمی تأثیر فراوان میگذارد. تاریخ نشان داده است که شاعران و نویسندگان عمیقاً درباره مرگ اندیشیده و از آن سخنها گفتهاند. سعدی، اندیشمند ایرانی، که بهواسطه بیان حکمتهای اخلاقی و مشرب فلسفیاش شهرت جهانی پیدا کرده است، در آثار خود بوستان و گلستان و حتی غزلیات، ضمن بیان حکایتها، به معنای مرگ و اضطراب ناشی از آن پرداخته است. با توجه به اهمیت موضوع مرگ و قطعی و گریزناپذیربودن آن، در پژوهش حاضر با استفاده از آثار سعدی و با روش توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات میانرشتهای، پاسخ به این سؤال دنبال شده است که سعدی و یالوم چگونه به انسانها کمک میکنند تا بر وحشت ناشی از مرگ غلبه کنند و با وجود علم به مرگ شادمانه به زندگی خود ادامه دهند یا خود را از ترس آن برهانند تا بتوانند با بحرانها و مشکلات روحی و روانی مواجه شوند. یافتههای پژوهش نشان میدهد رویارویی و یادآوری مرگ نهتنها باعث کاهش اضطراب مرگ میشود، بلکه زندگی را معنادار، گرانبها و ارزشمند میکند. با چنین برداشتی، میتوان مرگ را نهتنها برای خود، بلکه برای دیگران نیز لذتبخش کرد.
|
|
|
|
|
|