کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
16 نتیجه برای موضوع مقاله:
مهدی نوریان،
جلد 13، شماره 47 - ( 6-1384 )
چکیده
بر مثنوی مولانا از زمانهای گذشته تا امروز شروح و تفاسیر گوناگونی نوشته شده است و شارحان هر کدام به مذاق خود توجیهاتی برای حل دشواریهای آن آوردهاند. در این مقاله با ذکر نمونه، در باره اختلاف نظر شارحان بحث شده و نتیجه گرفته شده است که برای گشودن پیچیدگیهای اشعار مولانا باید پیوستگی مطالب را همواره در نظر داشت و کلید گشایش هر مشکلی را در درجه اول باید در خود مثنوی جستجو کرد.
سید علیاصغر میرباقری فرد، حسین آقاحسینی، مهدی رضایی،
جلد 17، شماره 64 - ( 3-1388 )
چکیده
مکتب عرفانی بغداد تقریباً از اوایل سده دوم هجری و اندکی پس از تأسیس بغداد، توسط برخی از صوفیان، از جمله معروف کرخی، در این شهر شکل گرفت و بعد از او از طریق سری سقطی ادامه یافت تا نهایتاً به وسیله جنید بغدادی شکل کامل خود را به دست آورد. این مکتب در قرن چهارم به پشتوانه آموزه های جنید و توسط شاگردانش همچون شبلی، واسطی، جریری و... به اوج شکوفایی خود رسید. مهمترین وجه تمایز پیروان این مکتب، تقید و التزام شدید آنان به رعایت ظواهر شریعت است. واکنش این عده نسبت به پیروان مکتب سکر را مهمترین دلیل این مسئله می دانند و با مطرح ساختن مبحث سکر و صحو، سعی در توجیه آن می کنند؛ بدین طریق که جنید بغدادی صاحب صحو و هوشیاری است و به همین سبب او و دیگر بغدادیان، به سبب داشتن این خصیصه، گرفتار سکر نمی شوند و در نتیجه، همیشه آماده انجام دستورهای شریعت هستند. هرچند مبحث فوق در توجیه این مطلب صحیح است، اما تنها عامل تقید بغدادیان به انجام ظواهر شریعت نیست؛ بلکه عوامل دیگری نیز در آن دخیل است. در این مقاله ابتدا با بررسی حوزه رواج و گسترش مکتب بغداد در قرون سوم و چهارم و پنجم به معرفی اجمالی مهمترین پیروان آن پرداخته می شود و سپس علل تقید بنیانگذاران این مکتب به رعایت ظواهر شریعت بررسی خواهد شد.
سید مهدی نوریان، سید علیاصغر میرباقری فرد، بهرام شعبانی،
جلد 17، شماره 65 - ( 8-1388 )
چکیده
با روی کار آمدن فتحعلیشاه قاجار، شعر و شاعری نسبت به دورههای افشاریه و زندیه وضعیت مساعدتری پیدا کرد. شاه قاجار که خود شعر میسرود و خاقان تخلص میکرد، به حمایت از شاعران پرداخت و با شکلگیری کانون جدید نهضت بازگشت در تهران، شاعران بسیاری از گوشه و کنار ایران به پایتخت روی آوردند. خاوری شیرازی یکی از شاعرانی است که از شیراز به تهران مهاجرت کرد و با تکیه بر استعداد ذاتی و ممارست در انشای نامههای دربار، تاریخنگاری و شعرخوانی در محافل ادبی پایتخت از نویسندگان و شاعران نسبتاً صاحبنام عصر خود شد و آثار متعددی از جمله دیوانی حاوی بیش از هفتهزار بیت در قالبهای مختلف شعری چون قصیده، غزل، ترکیببند، مثنوی، قطعه و رباعی از خود به یادگار گذاشت. در این مقاله پس از بررسی مختصر وضعیت شعر در دوران افشاریه تا پایان دوران فتحعلیشاه، شرح حال، آثار، دیوان اشعار، گردآوریهای دیوان و سبک شعری خاوری شیرازی به تفصیل تحلیل و بررسی شده است.
اسحاق طغیانی، زینب چوقادی،
جلد 17، شماره 65 - ( 8-1388 )
چکیده
توصیف مختصات ظاهری شخصیت داستانی یکی از عناصر اصلی شخصیتپردازی است که شامل وصف چهره، اندام، پوشش و حرکت میشود. از این بین عنصر پوشش در داستانهای نظامی گنجوی، از عناصر برجستهای است که علاوه بر پرداخت زیبایی شخصیت، از لحاظ جمالشناسی نیز قابل بررسی و تأمل است. اصل پوشیدگی در زمان تاریخی وقوع داستان (دوران ساسانی) معادل پرهیزکاری است و در زمان بازآفرینی داستان نیز به دلایل مذهبی و فرهنگی، پوشیدگی نشانه فضیلت اخلاقی است. از سوی دیگر در سنت ادبی فارسی به ندرت با توصیف برهنگی مواجهیم. حکیم گنجه با توجه به فرهنگ، تاریخ داستان و سنت ادبی به ترسیم شکل ظاهری شخصیتها و طبعاً پوشش آنها میپردازد. در این مقاله برآنیم با بررسی انواع پوشش در داستان خسرو و شیرین و مطابقت آن با الگوهای پوشش در زمان ساسانی و سلجوقی، به تصویر کلی پوشش در سخن نظامی دست یابیم.
علی اصغر بابا صفری، گلپر نصری،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
سیفالدین اسفرنگی ـ شاعر پارسیگوی کمشناخته ـ به اقرب احتمالات در سده ششم هجری دیده بر جهان گشود. زادگاه او به گواهی نامش و اتفاقِ تذکرهنویسان اسفرنگ یا اسفره از توابع سمرقند است و از این نگاه دیوان او در بررسی زبان حوزه فرارود (= ماوراءالنهر) پایگاه و جایگاهی ویژه دارد. سیف در صناعت شاعری به بسیاری از پیشینیان و همروزگارانِ خود چشم داشته و قصاید آنان را نمونه قرار داده و استقبال کرده است؛ از خیلِ منظورانِ او میتوان به مسعودسعد، امیرمعزّی، عثمان مختاری، عمعق بخاری، سنایی، انوری، مجیر بیلقانی، خاقانی و ظهیر فاریابی اشاره کرد که از این میان اقبال او به شعر خاقانی نظرگیرتر و از لونی دیگر است. در این مقاله شماری از همانندیهای واژگانی و معنایی میان ابیات سیف اسفرنگی و خاقانی را به دست دادهایم؛ این همانندیها میتواند نشان از آن داشته باشد که سیف دیوان خاقانی را از نظر گذرانده است.
سید علی اصغر میرباقری فرد، سید مرتضی هاشمی، حکمتالله صفری فروشانی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
این مقاله بر آن است تا نشان دهد مبحث «قصر» در منابع فارسی علم معانی چندان به سامان و منسجم نیست. در این آثار مرز میان جملههای مقصور ادبی تعییننشده است؛ علاوه بر این، تقسیمبندیهای آن بر اساس اشراف و تسلط خواننده بر قصد متکلم یا مخاطب شکل میگیرد. نگارنده در این مقاله با نقد و تقسیمبندیهای سهگانه کتابهای معانی نتیجه میگیرد که جملات مقصور حقیقی و غیرادعایی باید در حیطه زبان و جملات غیرحقیقی و ادعایی باید در حوزه ادبیات بررسی شود و همچنین تغییر در لحن خواندن یا شدت تلفظ کلمات، موصوف و صفت یا صفت و موصوف آن را تعیین میکند و در تبیین قصرهای «افراد، قلب، تعیین» شناخت مخاطب بسیار ضروری است. نهایتاً اینکه جایگاه جملات مقصور در ذیل انواع جمله و مقاصد ثانوی آن مشخص نشده است. در پایان پیشنهاد میشود که در آموزش یا تجزیه و تحلیل مبحث قصر پنج عنوان «موضوعشناسی، ادبیتشناسی، مخاطبشناسی، جملهشناسی و غرضشناسی» در نظر گرفته شود.
سید علی اصغر میرباقری فرد، مهدی رضائی،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
عرفان و تصوف اسلامی یکی از جریانهای مهم فکری و فرهنگی است که از زمان پیدایش تاکنون تأثیرات فراوانی بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و زبان و ادبیات فارسی بر جای گذاشته است. از این جهت ضروری است تا ابعاد مختلف این طریقه فکری و عملی شناخته شود. یکی از راههای شناخت هدف، موضوع و غایت این طریقه و پیبردن به ابعاد تاریخی، محتوایی و سیر تحولات آن بررسی و تحلیل تعاریفی است که مشایخ این طریقه از صوفی، عارف، تصوف و عرفان ارائه کردهاند. این مقاله بر آن است تا با نقد و بررسی این تعاریف به شناخت بهتر این جریان فکری ـ عملی برسد و باعث آشکارشدن زوایای پنهان آن شود تا شناخت بهتری درباب مسائل مربوط به این جریان به دست دهد. برای رسیدن به این هدف، ضمن مراجعه به دیدگاههای بزرگان و پیروان عرفان و تصوف، سعی در ترسیمکردن چارچوب فکری و عملی این طریقه و تبیین دیدگاه صوفیان و عارفان میشود.
سید مرتضی هاشمی، اشرف خسروی،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
نقد روانشناختی از شاخههای پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخههای متعددی دارد. یکی از آنها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را میتوان از دیدگاه روانکاوانه یونگ بهخوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشهها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آنها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبلها و نمادها علاقهمند بوده آنها را تفسیر و تحلیل میکردند. هسه نیز مانند یونگ درونگرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبههای اجتماعی کمرنگ است. هسه و یونگ علاقهمند به عرفان شرق از جمله عرفان هندیاند. هند حلقه زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندیها در جهان سمبلها زندگی میکنند، بر سمبلها تأثیر میگذارند و از آنها تأثیر میگیرند، اگرچه علاقهای به تفسیر آنها ندارند. سمبلها از موضوعات مورد علاقه یونگ و هسهاند و فراوانی آنها در آثار هسه زمینه مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم میکند. تفحص در سمبلها که به آنها نماد و رمز نیز گفته میشود و نقد کهنالگویی آثار ادبی، بهویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانهاند، شیوهای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایههای روساختی و بیرونی است. این تحلیلها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان میکند. در این مقاله سعی میشود با دیدگاهی روانکاوانه به نقد کهنالگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی است که بهگونهای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته میشود.
اسحق طغیانی، زینب چوقادی، طیبه جعفری،
جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده
شاهنامه فردوسی، سرگذشت قومی و ملّی ما، آمیزهای پربها از اسطوره، حماسه و تاریخ است که برخی کوشیدهاند آن را به سه بخش مجزّای اساطیری، حماسی و تاریخی تقسیم کنند، اما درهمتنیدگی این سه قسمت چنان است که تعین حدّ و مرز و جداسازی آنها از یکدیگر ناممکن مینماید. برای نمونه آنچه بسیاری آن را بخش تاریخی شاهنامه میدانند با داستانهایی نشئتگرفته از اندیشه اساطیری و مفاهیم نمادین و کهنالگویی قومی آمیخته است که در عین حال رنگوبوی حماسی نیز دارد. یکی از این داستانها روایت کرم هفتواد است. این روایت تماماً اسطورهای یکی از پیچیدهترین روایات شاهنامه است که از منظرهای گوناگون میتوان آن را نقد و تحلیل کرد. بسیاری کوشیدهاند این داستان را با واقعیتهای تاریخی همسو کنند و زمان و مکان و توجیهی برای آن بیابند، اما هیچکدام از این دیدگاهها راه به دیهی نبرده است. زیرا طرح اسطورهای داستان هرچند از واقعیتی الهام گرفته است، رهیافت به این واقعیت ضمنی نیازمند بررسیهای اسطورهشناختی است. اینکه اسطوره کرم هفتواد چیست، چه میگوید، از کجا سرچشمه گرفته و... پرسشهایی است که در این مقاله با تکیه بر نظریه کارل گوستاو یونگ به آن خواهیم پرداخت.
رضا فهیمی، حسین آقاحسینی، محمدرضا نصر اصفهانی،
جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده
کتاب جوامع احکامالنجوم تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی یکی از ارزشمندترین کتابهایی است که در قرن ششم در زمینه احکام نجومی نگاشته شده است. نثر این کتاب بسیاری از ویژگیهای زبانی و سبکی نثر مرسل قرن ششم هجری را داراست. این کتاب ویژگیهای سبکی خاصی دارد که از جمله آنها میتوان به انواع تکرار، انواع حذف، کاربرد خاص عبارات و کلمات، ویژگیهای کتابت، کاربرد خاص ضمایر و همچنین ترتیب قرارگرفتن اجزای جمله اشاره کرد که در این مقاله به آنها پرداخته شده است. در این کتاب علاوه بر استعمال کلمات کهن فارسی کلمات دشوار عربی هم بهکار رفته است و حتی گاهی کلماتی دیده میشود که استعمال آنها نادر است و در فرهنگهای لغت به آنها اشارهای نشده است.
سید علیاصغر میرباقری فرد، حسین آقاحسینی، محمدرضا نصر اصفهانی، مریم حقی،
جلد 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
داستانهای قرآن همواره دستمایه شاعران ادب فارسی در خلق مضامین و تصاویر ناب و زیبا بوده است. یکی از این داستانها قصه آدم و حوا و هبوط آنها از بهشت به دلیل خوردن میوه ممنوعه است. در شعر گذشته فارسی این میوه به تبعیت از اکثر تفاسیر اسلامی همواره گندم قلمداد شده است، در حالیکه شاعران معاصر گاه به پیروی از روایات اسلامی این میوه را گندم دانستهاند و گاه مطابق با تفاسیر تورات، آن را سیب یا درخت معرفت نیک و بد نامیدهاند و گاه نیز تلفیقی از روایات اسلامی و یهودی را به کار بردهاند. برخی از شاعران معاصر نیز تفسیری نمادین از این داستان ارائه کردهاند. هدف این پژوهش بررسی کیفیت بازتاب این داستان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله نخست به پیشینه داستان شجره ممنوعه در قرآن، تورات و تفاسیر آنها اشاره کردهایم و سپس به بررسی و تحلیل این موضوع در شعر بیست تن از شاعران برجسته معاصر (از نیما به بعد) و مقایسه آنها با روایات قرآن و تورات پرداختهایم. بررسیها نشان میدهد شاعران سنتگرای معاصر اغلب به روایات اسلامی توجه داشتهاند، درحالیکه شاعران نوگرا غالباً به روایات تورات اشاره کردهاند.
فاطمه جعفری کمانگر، مجتبی دماوندی،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
نویسندگان داستانهای مدرن برای رهایی از ناهنجاریهای تمدن جدید به دنیای درون و ذهن که بس گستردهتر از دنیای بیرون است روی میآورند و بهجای نمایش جدالهای بیرونی و اجتماعی افراد داستانی، انعکاس دنیای درون و محتویات ذهنی شخصیتها را مورد توجه قرار میدهند. واضح است که با گسترش روانشناسی و دریافت عمق و پیچیدگی روان انسانها، ورود به دنیای ذهنیات با همان تکنیکهای سابق داستاننویسی امکانپذیر نبوده است؛ بنابراین نویسندگان مدرن برای کشف و آشکارسازی ضمیر پنهان شخصیتها به ابداع شگردهای جدیدی در داستاننویسی دست مییازند. این مقاله به روش کتابخانهای نوشته شده است و با توجه به یافتههای جدید درباب ماهیت ذهن و تکنیکهای موجود برای انعکاس این یافتهها، یکی از نخستین آثار مدرن ذهنگرای فارسی، یعنی رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، را مورد بررسی قرار میدهد. مطابق این پژوهش، ذهنیتگرایی رمان شازده احتجاب بر دو محور خاطره و خیال بنا شده و در نتیجه منطق داستان برمبنای این دو محور پایهریزی شده است. برای دستیابی به این مهم نویسنده از انواع تکنیکهای انعکاس ذهن که با بهکارگرفتن آنها خواننده مستقیماً با عملکردهای ذهنی شخصیت مواجه میشود استفاده میکند تا منطق ذهنگرای رمان را به بهترین وجه به نمایش بگذارد. این امر البته پیچیدگی رمان را نیز در پی دارد؛ پیچیدگیای که باوجود تصور بسیاری از خوانندگان تعمد نویسنده نیست، بلکه در نتیجه نزدیکسازی ساختار رمان به ساختار ذهن به دست آمده است که با درک درست این ساختار میتوان بر دشواریهای موجود در این رمان فائق آمد.
راضیه حجتی زاده،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده
پرسش، علاوهبر برخورداری از ویژگیهای بلاغی و زبانی، یکی از عوامل ایجاد تفکر خلاق است. هدف از طرح پرسش در تفکر خلاق را عواملی همچون کنترل غیرمستقیم مخاطب، کسب اطلاعات از او، بررسی و آزمون، بیدارکردن اندیشه، بهحرکت درآوردن و راهبری فکرها در جهتی معین و آشنایی با طرز فکر مخاطب میتوان برشمرد. در فضای غیرگفتوگویی کمتر پرسشی عنوان میشود اما در فضای گفتوگو و دیالوگ، آنچه بیشاز همه در سلامت بنیان گفتوگو تأثیر دارد، طرح سؤال است. هدف این مقاله، بررسی شیوههای هدایت ذهن ازطریق بهکارگیری پرسش در دیوان ناصرخسرو است. ازاینرو، با روش کاربردشناسی تربیتی و زبانی و همچنین، با نگاهی به رویکرد علم معانی، انواع پرسش به دو گروه پرسش بلاغی و پرسش فلسفیـ شامل تمثیل، قیاس و استقراءـ تقسیم شده است. در پایان، ضمن اشاره به ویژگی پرسشهای بلاغی بهعنوان پرسش بسته یا همگرا و پرسشهای فلسفی بهمثابه پرسش باز یا واگرا، این نتیجه حاصل شد که ناصرخسرو از پرسش به منظور ایجاد «خودپنداری مثبت» در مخاطب بهره برده است. بدینمعنی که با درنظرگرفتن تفاوتهای فردی میان یادگیرندگان، باورهای پیشین آنان را پوچ و بیارزش جلوه نمیدهد، بلکه با یادآوری ارزش موضوع گفتوگو، از مخاطب میخواهد که به بازنگری درباره آن یا توجه به ابعاد دیگر موضوع بپردازد.
راضیه حجتی زاده،
جلد 25، شماره 83 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
دلالتهای صریح و ضمنی درکنار هم زمینه کلی تولید معنی را در متن فراهم میآورند. دراینمیان، تمام تأثیرات غیرمستقیم معنایی، اعم از اغراض ثانویه، معانی ضمنی، حاشیهای، نسبی، افزوده یا فرعی، ذهنی و جنبی دلالت ضمنی نامیده میشود. پرسش اصلی تحقیق حاضر عبارت از این است که نخست، توجه به گونههای تضمن در متن یا گزاره ادبی چه نقشی در تقویت و تشخیص بار معنایی دارد و دوم، اینکه این تضمنها چه کمکی به تفکیک لایهها و متشکلههای معنایی متن میکند. الگوی پژوهش حاضر برپایه مبحث دلالتهای ضمنی (زبان پنهان واژهها) در شاخه معناشناسی زبانی، با الهام از الگوی معناشناختی لوئی یلمسلف ازیکسو و مبحث اغراض ثانوی گزارهها، با تمرکز بر گزارههای پرسشی در علم معانی ازدیگرسو استوار است. نگارنده کوشیده است از مجموع این دو رویکرد، الگویی برای مطالعه وجه پنهان معنا یا تداعیهای یک گزاره ارائه دهد که شامل چهار متشکله «معناشناختی، واژهشناختی، آواشناختی و نحوی» است. حاصل این پژوهش نشان میدهد که اولاً، نباید دلالتهای ضمنی را با معانی حاصل از صورخیال متن یکسان پنداشت؛ زیرا دلالتهای مزبور شاملتر از معانی تصویری متن و عموماً متوجه گزارههای غیرتصویری آن است. ثانیاً، به این واقعیت توجه میدهد که چگونه میتوان از بررسی تضمنهای متن برای شناخت تفاوتهای سبکی و معنایی میان دو متن یا دو نویسنده بهره گرفت.
محسن محمدی فشارکی، نسرین ستایش،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
کارل گوستاو یونگ، بنیانگذار روانشناسی تحلیلی در قرن بیستم، معتقد است در زیر سطح ظاهری آگاهی انسانها بخش دیگری به نام ناخودآگاه جمعی ازلی وجود دارد که بهصورت عامل روانی مشترک و موروثی خانواده بشری درآمده است. او موفق به کشف و معرفی کهنالگوهای مشترک در اساطیر ملل شد و این موضوع، مکتب روانکاوی او را شکل داد. در این پژوهش داستان گل و نوروز از این دیدگاه و با تأکید بر فردیت هدف تأمل و مداقه قرار میگیرد. توجه به کهنالگوها برای رمزگشایی داستان گل و نوروز ضرورت دارد؛ زیرا این مجموعه بهطورکلی برپایه این نمادهای کهن پیریزی شده است. نوروز نماد نیروهای ناخودآگاه پیروزشاه است و پیروزشاه نماینده بُعدِ فعلیتیافته کهنالگوی خود است. نوروز پس از سفرهای خطرناک فراوان، در انتها، به وصال محبوبش میرسد و با متولدشدن فرزندش، چرخه فرآیند فردیت کامل میشود.
حمید عبداللهیان، سمیرا شفیعی، عاطفه زندی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبانشناختی بسیار متحول شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزهای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبانشناسی نقشگرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری بهشیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستانهایی، روساخت به فهم ژرفساخت کمک میکند، در مقاله حاضر، با روش توصیفیـتحلیلی و ابزار کتابخانهای و با رویکرد زبانشناختی برمبنای نظریه زبانشناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث بههمریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعیگر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام میشود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسیـادراکیاند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهمخوردن فضای تکصدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب بزند و قضاوتهای مداخلهجویانهاش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایشهای شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوهها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیتهای اصلی و فرعی را بازنماید.