|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
24 نتیجه برای موضوع مقاله:
دکتر مصطفی میردار رضایی، دکتر فرزاد بالو، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
میرزا محمدعلی اصفهانی متخلّص به «سروش» و ملقب به «شمسالشعراء» از بزرگترین شعرای مکتب بازگشت و عهد ناصری است. یکی از رموز شهرت و تعالی جایگاه این شاعر نزد ادبا، مهارتش در تقلید ماهرانه از شاعران پیشین است. برمبنای مطالعات، سروش بیشترین گرایش را به شعر فرخی سیستانی دارد. پژوهش حاضر که بهشیوه کمّیـآماری و با رویکرد سبکشناختی نوشته شده است، با بررسی ساختمان تصویرهای شعری دیوان سروش اصفهانی میکوشد با ارائه آماری دقیق و روشن از مقدار بهرهگیری شاعر از هنرسازههای بلاغی، سوای تعیین سطح و کیفیت ساختمان تصویرهای سروش بهلحاظ سادگی یا پیچیدگیشان، به قیاس هندسه تصویرهای شعری او با سازه تصویرهای شاعران سبکهای پیش از او خاصه بررسی مدعای شباهت شعرش به فرخی بپردازد. طبق دادههای این پژوهش، ساختمان تصاویر غزلهای سروش پیچیدهترین، و سازه تصویرهای مثنویهای او سادهترین هندسه را دارند. ساختمان تصویری قصیدههای سروش بهطرز شگفتآوری با هندسه تصویرهای فرخی همسانی دارد؛ گویی بهلحاظ ساختمان تصاویر، با وجود فاصله تاریخی، هر دو هندسه متعلق به یک شاعر است و این یعنی تکرار موبهموی یک تجربه تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری. همین اتفاق در ساحت دیگری نیز رخ داده است: هندسه تصویرهای غزلیات سروش دقیقاً با هندسه تصویرهای غزلیات سعدی همتراز است.
راشین مبشری، حسین حسنپور آلاشتی، فاطمه جمالی، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگتری از واقعیت مواجه میکند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای میدهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیتهای تصویر، میتوان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر بهنمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف میپردازد و سپس با استفاده از تحلیلهای روانشناختی بهدنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بیدل» مهدی اخوانثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) بهکار گرفته شده است. تصویر عمق بهمعنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراهکردن مخاطب است. بهلحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، بهمنزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهرهگیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق شدهاند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر بهلحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپسزده در اثر کودتا را بهتصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره میگیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری بهجهت بهرهگیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضعگیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.
قدسیه رضوانیان، سورن ستارزاده، جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
مسئلهی «سوژه» مهمترین شاخص تمایز ادبیات کلاسیک و مدرن است. «من» در ادبیات کلاسیک اغلب کلی و انتزاعی است، اما در ادبیات معاصر، پیرو فلسفهی مدرن، من فردیتیافته و انضمامی و بهعبارتی سوژه کنشگر است. شاید آشکارترین نمود این چرخش پارادایمی را-بهویژه در شعرـ بتوان در نوع مواجهه با «سوژه» دید. شعر معاصر، از سطحیترین وجه رمانتیک تا پیچیدهترین وجه فلسفی، مبیّن سوژهای خودبسنده است که خاستگاه آن انسانمحوری است. احمد شاملو از شاعرانی است که «من» در شعر او سوژه است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی و با خوانش انتقادی مجموعهی اشعار شاملو و انتخاب نمونههای دلالتگر، به هرمنوتیک خود/سوژه در شعر او میپردازد و ازآنجاکه این من/خود/سوژه طی ششدهه سرایش شعر، دستخوش تلاطم و تحول بوده است، تکیهگاه نظری بحث نیز، بهفراخور این تطورات، هم به سوژه فلسفی میپردازد که بر اندیشه و آگاهی فردی تأکید میورزد و هم به سوژهای که برساخت اجتماعی است؛ ازهمینرو، تلفیقی است از مباحث میشل فوکو درباب هرمنوتیک خود و حکمرانی بر خود و دیگران، نظریهی کنش متقابل نمادین، که به من فردی و من اجتماعی میپردازد، نظریهی اگزیستانسیالیسم که آزادی، انتخاب و مسئولیت را محور مباحث خود قرار میدهد و درنهایت نظر آلتوسر درباب سوژه؛ یعنی سوژه با s (حرف کوچک) و سوژه با S (حرف بزرگ). «من» در شعر سیاسی شاملو، همانا subject ، بهمثابه شبهسوژهای ایدئولوژیک تحت انقیاد حزب توده است، و در شعر فلسفی او، که حاصل شناخت و آگاهی براساس تجربه زیسته خود او و تأمل درباب هستی، انسان، زندگی، و مرگ است، من بهمثابه سوژهی اعظم (Subject) است.
آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریبرضا غلامحسینزاده، خانم فتانه محمودی، جلد 32، شماره 97 - ( پاييز و زمستان 1403 )
چکیده
شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هر دو حوزۀ شعر و نقاشی طبعآزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ از همین رو پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هر دو رسانه، به مطالعۀ تطبیقی و بینارشتهای این آثار بر مبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی میپردازد؛ تا با افق دید گستردهتری به تحلیل و تبیین جنبههای مختلف ساختاری و معناشناختی آیکونهای مشترک جهت کشف ویژگیها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل میکند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشهداری و بیریشهگی، بابری و بیبری، باز بودن و بستهبودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک میشود. نتیجۀ این پژوهش نشان میدهد، سپهری در ترسیم تصویر درخت و فضای آن زیر تأثیر پارادایم جریان نقاشی مدرن ایران قرار دارد که اساساً در آن فضا انقباضی و بدون گستره، تیره و یأسآلود است و از همینرو درختها در نقاشی او بیشتر در جهت گسست عمل میکنند در جهت انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت میکنند و میتواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد؛ اما تصویر درخت در اشعار او دنبالهرو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سرزندگی) به دور از نشانههای رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و بهگونهای تبیینکننده جهان آرمانی شاعر است.
|
|
|
|
|
|