24 نتیجه برای غلام
غلامعلی فلاح،
جلد 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده
در نوشتار حاضر، گفتوگو ـ که از مهمترین شگردها در حوزه ادبیات داستانی سنتی و مدرن اعم از منظوم و منثور به شمار میرود ـ در یکی از شاهکارهای متون کلاسیک؛ یعنی شاهنامه فردوسی مورد کنکاش قرار گرفته است. از این رو، ابتدا اصطلاح گفتوگو از منظر داستان، تعریف و جایگاه و کارکردهای آن تبیین شده و در ادامه، نخست گفتوگوهای متکثر و متنوع شاهنامه استخراج شده و سپس از زوایای مختلف، از جمله مستقیم و غیرمستقیم بودن گفتوگوها و نیز با عنایت به دو سویه گفتوگو که یک سویه آن پهلوانان هستند دستهبندی گردیده است. آنگاه برای تبیین جایگاه این شگرد داستانی در شاهنامه، نمونههای برتر گفتوگو که عمدتاً ویژه بخش پهلوانی هستند، تحلیل و بررسی شده است و در پایان، در باب موضوع گفتوگوها که با توجه به موقعیت و محل آن فرق میکند نیز بحث شده است و چنین نتیجه گرفته شده که تجلیگاه این شگرد داستانی در بخش پهلوانی است و موضوع غالب این گفتوگوها نیز عمدتاً مفاخره و اظهار برتری است.
غلامعلی فلاح، عباس ماهیار، سید مرتضی میرهاشمی، صدیقه سلیمانی،
جلد 17، شماره 65 - ( 8-1388 )
چکیده
این پژوهش درصدد جوابدادن به این پرسش است که «دل» در مخزنالاسرار، که زهدآمیز و عرفانی است، چگونه تبیین شده و دارای چه مراتبی است. فرضیهای که در ذهن خواننده و پژوهشگر شکل میگیرد، این است که نظامی تلقی خاصی از «دل» داشته و به سبب اینکه یکی از مهمترین بخشهای مثنوی مخزنالاسرار را به آن اختصاص داده، در پی شکلدهی شاعرانه ـ عارفانه به آن مفهوم و بنمایه بوده است. شیوه بررسی در این مقاله، تحلیل محتوایی (Content Analysis) است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل دادههای متن، به ابعاد گوناگون سؤالهای طرحشده، پاسخ داده شده است.
سید کاظم موسوی، غلامحسین مددی،
جلد 18، شماره 67 - ( 2-1389 )
چکیده
شاهنامه آیینهای تمامنما از هویت و باورهای کهن ایرانیان در گذشتههای دور تا پایان دوره ساسانیان است. بسیاری از باورهای کهن ایرانی در هر سه بخش این شاهنامه بهویژه در دوره اساطیری و حماسی تجلی یافته است. رستنیها، پدیدههایی هستند که در اسطورهها و باورهای توتمی و آنیمیسمیـ که شکلهایی از دینهای ابتداییاند ـ نقش درخور تأملی دارند. بازتاب این باورها را که گاه با اساطیر دیگر اقوام مشترک است در شاهنامه میتوان یافت. پرستش رستنیها و اعتقاد به تبار نباتی انسان که در میان اقوام مختلف دیده میشود در شاهنامه نیز نمود دارد. همچنین بعضی از شخصیتهای شاهنامه ایزدنباتهایی هستند که شکل زایش و مردن آنها مشابه نمونه اساطیری آنهاست. در حقیقت این شخصیتها صورت پیکرگردانیشده ایزدنباتهای اساطیری هستند.
غلامحسین غلامحسین زاده، ناصر نیکوبخت، زهرا لرستانی،
جلد 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده
آیرونی یکی از ابزارهای برجستهسازی و آشناییزدایی در زبان است. آیرونی ساختارهای طبیعی زبان را با تغییر در حوزه دلالتها غیرطبیعی میسازد. آشناییزدایی بهوسیله آیرونی از طریق دگرگونی ساختارهای شناختهشده و غافلگیری مخاطب صورت میگیرد. به این ترتیب بخشی از کلام برجستهتر از بخشهای دیگر آن میگردد. در بلاغت فارسی واژه آیرونی بهکار نرفته است؛ اما آنچه در تعریف آیرونی آمده در زبان فارسی کاربرد فراوان دارد، هرچند این کاربرد گاه شبیه کاربرد برخی صناعات بلاغی فارسی است، در مجموع نوعی مستقل محسوب میشود و با سایر صناعات بلاغی متفاوت است. از آنجا که تاکنون در نوشتههای فارسی بهطور دقیق به این تفاوتها و شباهتها پرداخته نشده است، در این مقاله کوشش شده شباهتها و تفاوتهای آیرونی با سایر صناعات بلاغی فارسی مشخص گردد. آیرونی را با همین عنوان میتوان وارد بلاغت فارسی کرد، البته نه بهعنوان آرایهای وارداتی، زیرا شیوه و کلام آیرونیک همواره در ادبیات فارسی وجود داشته است، اما در بیشتر موارد عنوانی برای آن در نظر گرفته نشده است. به این ترتیب میتوان گفت آیرونی دوگانگی لفظ و معنا یا صورت و محتوا است که برپایه تضاد یا تناقض به شکلی غیرمنتظره و گاه خندهآور بنا شده است. تنها متونی را میتوان آیرونیک خواند که این ویژگیها در آنها بهطور همزمان در کنار هم بهکار رفته باشند.
محمد غلامرضایی، سیده نرجس مؤمنی،
جلد 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
ترجمهها و ترجمهـتفسیرهای کهن قرآن سرمایههای کمترشناختهشدهای از گنجخانه بزرگ زبان فارسی است که مشتمل بر واژگان گوناگونی از حوزهها و دورههای مختلف این زبان است و میتواند گنجینهای پرمایه برای توانمندسازی و گسترش زبان فارسی باشد. ترجمه تفسیر طبری یکی از کهنترین و غنیترین این ترجمهـ تفسیرهاست که برمبنای کتاب تفسیر طبری فراهم آمده است و هم از نظر تاریخ زبان فارسی و هم از لحاظ تاریخ متون دینی اهمیتی ویژه دارد. اما چاپی که از تصحیح این کتاب موجود است با توجه به قواعد فنّ تصحیح و شرایط گونهشناسی زبان فارسی اشکالاتی دارد که در این مقاله سعی شده است به مواردی از آنها اشاره شود و ضرورت تصحیح مجدد این کتاب ارجمند بر اساس نسخهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
غلامرضا سالمیان، سید محمد آرتا، دنیا حیدری،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
استفاده از بیان غیرمستقیم و نمادپردازی در ادبیات فارسی پیشینهای دیرینه دارد. شاعران کلاسیک برای بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه از نماد استفاده فراوانی کردهاند. در دوران معاصر از آنجا که دید شاعران آفاقیتر از شعرای سنتی است و اندیشههای سیاسی و اجتماعی در ذهن آنان بر اندیشههای فردی ودید انفسی غلبه دارد، کاربرد نمادها نیز دگرگون میشود و نماد در شعر معاصر برای بیان اندیشههای سیاسی و اجتماعی بهکار میرود. نمادپردازی سیاسیـ اجتماعی پدیدهای جدید است که آغازگر آن نیماست، اما این فن در دورههای بعد توسط پیروان مکتب نیما، بهویژه احمد شاملو، تداوم مییابد. شاملو به صراحت در کلام علاقهای نشان نمیداد؛ از این رو، به منظور گسترش عمق و عرصه معنا در اشعارش از نماد بهره فراوانی برده است و نمادپردازی از ویژگیهای اساسی شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازی متفکرانه و آگاهانه خویش تلاش کرده است تا نمادهای تکراری ادبیات کلاسیک را متحول کند و در معناهای نو بهکار گیرد. پژوهش تطبیقی حاضر میکوشد تفاوت دلالت معنایی نمادهای شعر کلاسیک و نمادهای بهکاررفته در اشعار احمد شاملو را واکاوی کند و شیوههای ظهور آنها را باز نماید.
غلامعلی فلاح، صدیقه پوراکبر کسمایی،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
حروف ربط از عوامل مهم انسجام متن در زبان فارسی و بهطورکلی، همه زبانها بهشمار میروند؛ چه میان جملههای متن پیوند برقرار میکنند و آنها را به یکدیگر مرتبط میسازند؛ لیک عناصر دیگری نیز مانند قید و گروه حرف اضافهای بهعنوان عامل ربط در متن فعالاند که عملکرد همه آنها همانند عملکرد حروف ربط است. این عوامل بخش کوچکی از عواملی است که جملههای متن را به یکدیگر پیوند میزند. این عوامل را از دیدگاههای مختلفی میتوان طبقهبندی کرد. یکی از این دیدگاهها نظریه نقشگرای هلیدی است. وی در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی و منطقی جملههای یک متن را با یکدیگر انسجام نامیده است. از این دیدگاه، انسجام علاوه بر عوامل ربط، عوامل دیگری نیز دارد. بهدلیل گستردگی مطلب، نگارندگان تنها به بررسی یکی از این عوامل، یعنی ربط، میپردازند. از مجموعه عوامل ربط نیز تنها عوامل ربط افزایشی، شامل ساده، مرکب، مزدوج، توضیحی، تمثیلی؛ عوامل ربط تقابلی، شامل ساده، مرکب، مزدوج؛ و عوامل ربط علّی، شامل عادی و معکوس را بررسی میکنند.
غلامرضا سالمیان، سید محمد آرتا، دنیا حیدری،
جلد 21، شماره 75 - ( 9-1392 )
چکیده
رمان شوهر آهوخانم، اثر علیمحمد افغانی، هم از نظر شخصیتپردازی و هم از لحاظ بیان مسائل اجتماعی اثری پرحرکت، ممتاز و بالقوه و انعکاس واقعیتهای جامعه است. در میان آثار افغانی، این رمان بهدلیل تواناییاش در ارائه مسائل ویژهای از جامعه، در ادبیات داستانی ایران جایگاه و هویت معینی یافته است. وجود مهمترین مؤلفههای مکتب رئالیسم در رمان شوهر آهوخانم نشاندهنده تأثیرپذیری نویسنده این رمان از اصول و جنبههای مختلف آن مکتب است. کثرت شاخصهها و جنبههای رئالیستی در این رمانِ بلند گویای این نکته است که سبک و شیوه غالب نویسنده در پرداخت عناصر داستان رئالیستی است. افغانی کوشیده است ماجراها، شخصیتها و عناصر داستانش با اصول مکتب رئالیسم منطبق باشد و با استفاده از تجارب و مشاهدات عینی خود به «واقعیتنمایی» داستان دست یابد. نویسنده با ساختن شخصیتها و بیان دقیق رخدادهای اجتماعی، آیینه تمامنمایی فراروی خواننده مینهد تا بدانوسیله به رویدادها و معضلات جامعه خویش بنگرد. ازاینرو، سعی نگارندگان این جُستار بر این است تا با تکیه بر شاخصههای رئالیستی این اثر به تحلیل وقایع اجتماعی بپردازند و زوایای پنهان این وقایع را بازنمایند
غلامعلی فلاح، لیدا آذرنوا،
جلد 21، شماره 75 - ( 9-1392 )
چکیده
کانون روایت در تحلیل شگردهایی که داستانپرداز در خلق داستانهای خود از آنها بهره میگیرد اهمیت فراوان دارد. زاویه دید، با درنظرگرفتن بسط معنایی خود در روایات مدرن، منظری است ویژه که راوی به یاری آن مؤلفههای زمانیـ مکانی، شناختیـ عاطفی و ایدئولوژیکی ِجهان داستانش را شکل میدهد و گاه با تغییر و ایجاد تنوع در زاویههای دید و عرضه دیدگاههای گوناگون، مخاطب را به خوانش متن فرامیخواند و درنتیجه تعامل میان راوی، شخصیت و خواننده، داستان روندی پویا مییابد. در داستان «رزم رستم و اسفندیار» راوی با بهرهگیری از کانونهای گوناگون و متغیر روایی، صحنهها، حوادث، شخصیتها، کنشها، اندیشهها و احساسات درونی و برونی آنان را به زیبایی و هنرمندانه دربرابر دیدگان ما به تصویر میکشد و با غیاب و حضور خود در پارههای داستان و درهمآمیختن دو شیوه نقل و نمایش، مخاطب را به حضور، ارزشگذاری و قضاوت فرامیخواند. گاه با روایت داستان از دریچه دید شخصیتها، بر القاء مؤثر و صمیمانه داستان میافزاید و از کانون بدون راوی یا از زبان شخصیتها به بیان آموزهها و جهاننگری ویژه خود میپردازد و درنتیجه زمینه برای طرح و تلاقی آرای گونهگون فراهم میآید و از این منظر روایت با بسیاری از روایات مدرنِ امروزی برابری میکند. تحلیل گوشههایی از این داستان میتواند نبوغ فردوسی را در خلق این شاهکار جهانی به نمایش بگذارد.
غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
نظریهپردازان روایت، با تفکیک میان روایتهای داستانی کلاسیک و مدرن، براین باورند که روایات داستانی کلاسیک، غالباً بر ویژگیهایی چون مؤلفمحوری، تکارزشی و تکساحتیبودن معنا، پایان بسته و غیره استوارند و درمقابل, روایتهای داستانی مدرن مؤلفههایی چون مخاطبمحوری، پایان باز، چندساحتیبودن معنا و غیره را در بطن خود میپرورند. اگرچه ظاهراً بلاغت کلاسیک برپایه اعتقاد سنتی به معنی قطعی کلام بنا نهاده شده بود و هدف نهایی خوانش متن، وصول به معنی و مقصود مؤلف قلمداد میشد، این داوری با نگاهی به شاهکارهای ادبی کلاسیک سخت مناقشهآمیز مینماید. شاهنامه فردوسی از آن جمله است. چراکه فردوسی با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و رمزی که اساساً در بلاغت کلاسیک جایی نداشتند، ضمن آنکه از تصلب چهارگانه عناصر بیانی حاکم فراتر میرود، به مخاطب هشدار میدهد که در مواجهه با داستانهای اساطیری خود را مخاطب راوی و پوسته ظاهری روایات داستانی نبیند، بلکه مخاطب را تا مخاطب روایت برمیکشد و با گنجاندن عناصر اسطورهای و رمزی متنی باز و گشوده دربرابر دیدگان خوانندگان میگشاید و امکان تأویلهای متکثر را فراهم میآورد. بنابراین، نهتنها خودش به تأویل پارهای از این داستانها میپردازد، بلکه پس از او نیز عارفان و فیلسوفان و شاعران بسیاری تا دوره معاصر به این دسته از داستانها رویکرد تأویلی داشتهاند. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
غلامعلی فلاح، مهرداد زارعی،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
سبک هندی شیوه و مسیر جدیدی را برای برونرفت از تکرار و تقلیدی برگزید که از مدتها پیش گریبانگیر شعر فارسی شده بود و در این مسیر جدید تا آنجا ادامه داد که باعث شد بعدها این سبک، سبکی منحط تلقی شود و جامعه ادبی نظر مثبتی به آن نداشته باشد. درحالیکه آثاری که در این سبک پدید آمدند، ظرفیتها و زیباییهای خاص خود را دارند. فاضل نظری شاعر جوانی است که در سالیان اخیر اشعارش با استقبال خوبی از طرف مخاطبین مواجه شده است. او به خوبی توانسته است ظرفیتهای موجود در شعر سبک هندی را شناسایی کند و در شعر خود بهکار بگیرد. این مقاله به نشان دادن و بررسی ویژگیهای سبک هندی در اشعار فاضل نظری میپردازد. ویژگیهایی نظیر پیچیدگی و دیریابی، مضمونسازی، نبود محور عمودی در غزل، استفاده فراوان از تلمیح، اسلوب معادله، بهکارگیری زبان ساده و عامیانه، استفاده از مسائل روزمره، اشیا و محیط در شعر، تشخیص و... . همچنین درباره ارزش هنری و زیباییشناسانه ویژگیها نکاتی بیان شده است.
غلامعلی فلاح، سارا برامکی،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده
ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل میدهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغههای مهاجران در سرزمین میزبان استفاده میکند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایتشناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا میتوان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایتشناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایتشناسی به نام روایتشناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرحشده در آن، گونهای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه راندهشده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخنگفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته میشود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع "مهاجرت" در روایت خود، همه تلاش خود را برای بهمرکزآوردن فرد به حاشیه راندهشده مهاجر، مطرحکردن خواستها، علایق و روایت ویژه او بهکار میبندد.
غلامرضا سالمیان، فاطمه کلاهچیان، محسن احمدوندی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
نشانهشناسی یکی از نظریههای خوانشِ متون ادبی است. این دانش به مطالعه نظاممندِ علل و عواملی میپردازد که در فرآیندِ تولید و تفسیر نشانهها دخیلاند. یکی از مباحث مطرحشده در نشانهشناسی، دلالت ضمنی نشانههاست که به بررسی معانی تلویحی و غیرمستقیم نشانه میپردازد. تنگسیر یکی از موفقترین رمانهای ادبیات معاصرِ ایران است. در این رمان بخش بزرگی از وقایع، شخصیتها، کنشها، صحنهها و نامها، علاوهبر معنای صریح و مستقیم خود، معانی ضمنی و غیرمستقیمی نیز دربردارند که با واکاوی آنها میتوان به لایههای زیرین متن دست یافت و سویههای پنهان آن را آشکار کرد. در این نوشتار، کوشیدهایم به بررسی دلالتهای ضمنی این رمان بپردازیم. برای این منظور، ابتدا نشانهشناسی و مبحث دلالتهای ضمنی بهاختصار معرفی شده و سپس دلالتهای ضمنی رمان تنگسیر، در سه دسته دلالتهای ضداستعماری، جامعهشناختی و اسطورهای، بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که دلالتهای ضمنی ضداستعماری این رمان، بیشتر به توطئهها و دسیسههای استعمارگران انگلیسی در منطقه جنوبِ ایران اشاره میکند. دلالتهای ضمنی جامعهشناختی رمان، جامعهای را بهتصویر میکشد که در آن فقر و فلاکت و ستمگری و ستمپذیری به اوج رسیده است و دلالتهای ضمنی اسطورهای رمان نیز رسم قربانیکردن گاو در آیین میترائیسم و کهنالگوی گذر از آب در اساطیر را تداعی میکند.
غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریهمحور به آن توجه شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامیای، توانسته این مسئله را گفتمانسازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون وندایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطببندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگانگرایی، توصیف کنشگران و تعمیمبخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمانسازی کند.
امید مجد، شفق غلامی شعبانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
متون حکمی و تعلیمی بخش وسیعی از ادبیات فارسی را تشکیل میدهند. بدونشک، اگر «القای ذهنیتی خاص به مخاطب و کوشش برای اقناع و تسخیر ذهن او» مهمترین هدف این متون نباشد، یکی از مهمترین اهداف آنها خواهد بود؛ بدینمعنا که شاعر یا نویسنده این متون میکوشد تا با مجابکردن خواننده از نظر فکری، او را به سمتوسویی که دلخواه نویسنده است بکشاند. روش تحقیق حاضر کتابخانهای و آماری است. این مقاله با بررسی گلستان سعدی، شیوههای مختلف «تسخیر ذهن خواننده» را استخراج و استنباط و آنها را ذیل چهار دسته کلی و نُه زیرشاخه فرعی تقسیم کرده است که بیشترین بسامد آماری در روشهای اقناع مخاطب در گلستان، با 30درصد، از آنِ استدلال و سپس تمثیل با بسامد 6/26 درصد است که دو بعد استدلالی و ادبی ذهن ایرانیان را نشان میدهد.
زینب نوروزی، طاهره غلامی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
طرح نظریه چندصدایی باختین در گستره نقد ادبی، نوع نگرش به متون ادبی دگرگون شد و با توجه به نیازهای جامعه مدرن، این گفتمان در کانون توجه اندیشهوران و نظریهپردازان متون ادبی قرار گرفت. چندصدایی، با امکانات فرازبانی ویژه خود، با رویکردی نو، بازاندیشی مخاطب را به ارمغان میآورد تا دریافتی متفاوت را تجربه کند. در این پژوهش، که بر پایه تحلیل محتوا و منطق مکالمه باختین، صورت گرفته، میتوان سنگ صبور را بهمثابه اثری چندصدا و دارای قابلیت مکالمه و گفتوشنود بررسی و تحلیل کرد. رمان سنگ صبور با ساختاری ویژه و متفاوت نسبت به دیگر آثار چوبک و بهرهمندی از مؤلفههایی چون کثرت آواها، بهرهگیری از شیوه جریان سیال ذهن، تکگویی درونی، کارکردهای بینامتنی، گفتمان دوسویه، مکاتب ادبی و... داستانی چندصدایی است. سعی نگارنده بر آن بوده که بتواند مؤلفههای چندصدایی را در متن بیابد و تأثیر آن موارد را بر چندصداشدن متن نشان دهد.
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
غلامعلی فلاح، راضیه فولادی سپهر، زهرا سعادتی نیا،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
یکی از نظریههای مدرن نقد ادبی، که برپایۀ دانش روانشناختی استوار است، نقد کهنالگویی است. این نظریه بر آرای کارل گوستاو یونگ بنا شده و به کیفیت جذب کهنالگوها در ذهن شاعر یا نویسنده میپردازد. برپایۀ مطالعات، سفر قهرمانی در زندگی هر فرد برای رسیدن به کمال فردی میسر است. داستان فریدون بهدلیل روند پرفراز و نشیب زندگی او و شاخصههای مهمی که در جریان حوادث در هر برهه از زندگی بر فردیت او تأثیر مستقیم نهاده، حائز اهمیت است. هدف این مقاله بررسی داستان فریدون از منظر نقد کهنالگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول پیرسون و هیوکیمار در زمینۀ کهنالگوی دوازدهگانه بیداری قهرمان درون است. نویسنده تلاش میکند بهشیوۀ توصیفیـتحلیلی تجلی کهنالگوهای بارز در داستان فریدون را نشان دهد.
آرمان فاتح دولت آبادی، غلامعلی فلاح، حمید عبداللهیان،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
شاهنامه فردوسی پر از داستانهایی است که در اساطیر ریشه دارند. شخصیتهای داستانها را میتوان از چشماندازهای گوناگون تحلیل کرد. کیخسرو از شخصیتهای برجسته در داستانهای اساطیری است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی و بهرهگیری از روش تحلیل محتوا و با تأکید بر رویکرد انسانشناختی مارسل موس و نظریات الیاده درباره جادودرمانگران، شخصیت کیخسرو و کنشهای جادوانه او تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان داد که کیخسروِ تورانیـایرانی بالقوه جادوگر است و ویژگیهای شخصیتی و کنشهایی دارد که در جادوگران یافت میشود. کیخسرو چون شاهـکاهنی مسلط بر عناصر چهارگانه و رازآموخته در جادوگری، با روشهای نامرسوم جادویی افراسیاب را شکست میدهد و جنگ بزرگ را به پایان میرساند.
آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریبرضا غلامحسینزاده، خانم فتانه محمودی،
جلد 32، شماره 97 - ( پاييز و زمستان 1403 )
چکیده
شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هر دو حوزۀ شعر و نقاشی طبعآزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ از همین رو پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هر دو رسانه، به مطالعۀ تطبیقی و بینارشتهای این آثار بر مبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی میپردازد؛ تا با افق دید گستردهتری به تحلیل و تبیین جنبههای مختلف ساختاری و معناشناختی آیکونهای مشترک جهت کشف ویژگیها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل میکند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشهداری و بیریشهگی، بابری و بیبری، باز بودن و بستهبودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک میشود. نتیجۀ این پژوهش نشان میدهد، سپهری در ترسیم تصویر درخت و فضای آن زیر تأثیر پارادایم جریان نقاشی مدرن ایران قرار دارد که اساساً در آن فضا انقباضی و بدون گستره، تیره و یأسآلود است و از همینرو درختها در نقاشی او بیشتر در جهت گسست عمل میکنند در جهت انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت میکنند و میتواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد؛ اما تصویر درخت در اشعار او دنبالهرو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سرزندگی) به دور از نشانههای رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و بهگونهای تبیینکننده جهان آرمانی شاعر است.