43 نتیجه برای ادب
منصوره کریمی قهی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
مرکبهای اِتباعی ترکیبهایی هستند که بر اثر تکرار قسمتی از واژه پایه ساخته میشوند. این بخش مکرر معنی ندارد و هیچگاه بهتنهایی بهکار نمیرود. این واژگان در زبان گفتاری مردم متداول است و در دوران اخیر، در برخی متون نظم و نثر، بهویژه داستانهایی که به زبان عامیانه نوشته شده، بهکار رفته است. این پژوهش با رویکردی تاریخی و روش تحلیلیـتبیینی، در کنار واکاوی پیشینه کاربرد مرکبهای اِتباعی (اِتباع مهمل) در زبان و ادب فارسی، سه مسئله را بررسی میکند:
تأثیر تغییر صورت و معنی واژگان کهن فارسی بر شکلگیری مرکبهای اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر نحو زبان عربی بر شکلگیری مرکبهای اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر رواج واژگان عربی و مترادفنویسی بر شکلگیری مرکبهای اِتباعی در زبان و ادب فارسی.
برطبق یافتههای این پژوهش، پیشینه کاربرد مرکبهای اِتباعی در زبان فارسی به قرن سیزدهم قمری میرسد. بیشتر ترکیبهایی که در فاصله سدههای اول تا سیزدهم قمری در آثار منظوم و منثور دیده میشود و فرهنگنویسان آنها را مصادیق مرکب اِتباعی برشمردهاند، ترکیبهای عطفی و مترادفاند که بهعلت تغییر صورت و فراموشی معنی واژگان بهاشتباه مرکب اِتباعی خوانده شدهاند. مرکبهای اِتباعی از قرن سیزدهم و بهعلت رواج واژگان عربی در زبان فارسی و عادت گفتاری مردم به مترادفگویی در محاورات کلامی متداول شد. با تحول در نثر فارسی و گرایش نویسندگان به سادهنویسی و گفتارینویسی، این ترکیبها به متون فارسی بهویژه آثار داستانی با مایههای طنز و هزل وارد شد.
محبوبه مباشری، مسروره مختاری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
نثرهای عرفانی، ازنظر شمول، حوزههای متفاوتی را، چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر سبک، ساختار، زبان و اسلوب بیان، دربرمیگیرند و نمیتوان همه آنها را در یک مجموعه و ذیل یک نوع ادبی (ژانر) معرفی کرد. اطلاق عنوان کلی «نثرهای عرفانی» به این آثار ما را از هویت واقعی آنها دور میکند. بسیاری از نثرهای عرفانی، درعین تعلقداشتن به حوزه عرفان، ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر متون عرفانی متمایز میسازد. در جستار حاضر، با بهرهگیری از روش توصیفیـتحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای، با تکیه بر موضوع کلیدی «عشق»، آثار عرفانی، اعم از کتاب و رساله (رسائل عشقی منثور) مطالعه شده و ضمن پرداختن به ویژگیهای مشترک آنها، منطبق با ویژگیها و معیارهایی که بهدست آمده است، آثار یادشده زیرمجموعه یک نوع ادبی دیگر (ژانر)، بهمثابه «نثرهای عرفانی غنایی» معرفی شده است. هدف جستار حاضر، تقسیم عرفان به عرفان عابدانه و عاشقانه نیست، بلکه مقصود این است که آثار عرفانی با توجه شیوه بیان، ساختار، زبان، صور خیال و موضوع ـبهگونهای که نمایانکننده هویت واقعی آن آثار باشدـ مطالعه شود. حاصل مطالعه نشان داد که سه مؤلفه اساسی 1. نثربودن و مباحث مرتبط با آن (تلفیق سنت مکتوب و سنت گفتار و تأویلپذیری) 2. عرفانیبودن و مصادیق آن (معرفتشناسی و هستیشناسی، بیقاعدگی، عشق، حسن و جمال و تأثیرپذیری از آثار متقدم) 3. عاشقانه و غناییبودن و اسباب شاعرانگی (موسیقی، صور خیال و استفاده از منطق شعر) ویژگیهای اساسی و مشترکِ این نوع ادبی است.
علیرضا مظفری، بهمن نزهت، محمد احسانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
ازآنجاکه روح انسان تعالیطلب است، پیوسته درصدد کشف نادانستهها برمیآید؛ بنابراین، ابزارهایی را جستوجو میکند تا به زندگی بهتر دست یابد و در پی ایجاد شهر آرمانی یا مدینه فاضله، ناکجاآباد، جهان مطلوب و... است.
صوفیه بهنسبت دیگر اقشار جامعه با واقعیتهای اجتماعی و بومی خود مأنوستر بودند و جامعه را پر از کاستی میدیدند و بر آن بودند که با شناخت جامعه موجود و درک کاستیها و نارساییهای آن، انسان را به جهان مطلوب رهنمون شوند.
تلقی عارفانی چون سنایی، عطار و مولوی از آرمانشهر، با برداشت فلاسفه و متشرعان از آن تفاوتهای بنیادین دارد. در پی این مهم، همواره اندیشمندان، شاعران و نویسندگان ویژگیهایی را برای آرمانشهر برشمردهاند که اگرچه اشتراکهایی با هم دارند، در برخی مختصات متفاوتاند.
در این جستار سعی شده است با روش توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر بررسی مهمترین آثار ادبی قرنهای ششم و هفتم هجری، سیر تحول مفهوم آرمانشهر در آثار بزرگان شعر عرفانی فارسی بررسی شود تا ازیکسو ویژگیهای هر یک از آرمانشهرها مشخص شود و از جانبی دیگر، تفاوت و تمایز هر یک از آنها ـ با توجه به ویژگیهای سیاسیـ اجتماعی آن دوران نمایانده شود.
منوچهر تشکری، محمدرضا صالحی مازندرانی، شیما فاضلی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قهرمانگرایی یکی از موضوعات اساسی در داستانهای عامه منثور فارسی است. قهرمانـ پهلوان در این داستانها از نظر کنش، الگو و عملکرد، ویژگیهایی دارد که عموماً متعلق به باورهای اسطورهای و سنتهای قهرمانی پیش و پس از اسلام در ایران است. عوامل تاریخی و اجتماعی زیادی را میتوان در نگاهداشت و انتقال این سنتها و باورها مؤثر دانست که وجود شاهنامه فردوسی یکی از مهمترین آنهاست. بهگونهای که در اغلب موارد میتوان کنشها و ویژگیهای پهلوان در شاهنامه را پروتوتایپ یا نمونه نخستین قهرمانـپهلوان ادب عامه دانست. در این پژوهش، با بررسی چهار اثر منثور قهرمانی از ادب عامه فارسی (سمک عیار، حسین کرد، قصه حمزه، امیرارسلان) که هر یک متعلق به دورهای خاص هستند و زمینه غالب در هر کدام قهرمانی است، به شناسایی برخی از ویژگیهای جسمانی، اخلاقی و کنشهای رزمی، سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان و مقایسه آن با شاهنامه پرداختهایم. نتایج بهدستآمده از این تحقیق به این قرار است: با وجود شکلگیری آثار مزبور در سدههای تاریخی، قهرمانـ پهلوان بسیاری از ویژگیهای اسطورهای و حماسی پهلوان شاهنامه را در خود حفظ کرده است. برخی از این کنشها و ویژگیها کاملاً با نمونههای اسطورهای و حماسی شاهنامه مطابقت دارد و راویان و نویسندگان سعی در همسانسازی قهرمانـ پهلوان ادب عامه با شاهنامه داشتهاند. در مواردی نیز با وجود شباهت، تفاوتهایی میان این کنشها و ویژگیها دیده میشود. تفاوتها اغلب در اخلاق و برخی از کنشهای سیاسی و اجتماعی قهرمانـ پهلوان بوده است که حاصل موقعیت فکری و فرهنگی دوران پدیدآمدن آثار ادب عامه و تغییر و تحولات نظام عیاری است. بیشترین شباهتها نیز در ویژگیهای ظاهری، قدرت جنگاوری، نوع تولد، تربیت، مراحل رشد و سالهای آرمانی قهرمانـ پهلوان دیده میشود.
احمد خاتمی، قدرت الله طاهری، یعقوب خدادادی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت تاریخی خاصی است که در آن نسبتی تازه میان «متون ادبی» و «تربیت ملت» برقرار شد و صورتبندی متفاوتی برای «ادبیات» رقم خورد. برای رسیدن به این منظور از روش تبارشناسی استفاده شد. از منظر تبارشناختی، پدیدهها ذاتی فراتاریخی ندارند و در پی رخدادهای تاریخی و در درون مناسبات پیچیده قدرت برساخته میشوند. یافتههای پژوهش نشان میدهد، «شعر» و «تربیت» در گفتمان قرون میانی تعریف، کارکرد و صورتبندی خاصی داشتند و در پیوند با سازوکار قدرت وصولگر و ساخت سلسلهمراتبی جامعه، نسبتی با یکدیگر مییافتند. مواجهه حاکمیت قاجار و جامعه ایران با بحرانهای متعددی همچون جنگ، وبا و قحطی، قدرت وصولگر را با مانع مواجه کرد. با فعالشدن سازوکارهای جدید قدرت (انضباطی و زیستسیاست) و شکلگیری پیشفرض برابری، ساخت سلسلهمراتبی جامعه آرامآرام سست شد و مسئله تعلیم و تربیت عمومی همچون راه نجات دولت و ملت مسئلهمند شد. صورتبندی گفتاری نقد ادبی، «خلقیات مردم ایران» و «متون ادبی» را به ابژه تبدیل و نسبتی تازه میان این دو برقرار کرد. دراینمیان، مجموعهای از متون و موقعیتهای اجتماعی متفاوت ذیل دال واحد «ادبیات» گرد آمدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که با تغییر سازوکارهای قدرت در دوره قاجار، گسستی اساسی در هستی تاریخی ایرانیان پدید آمد و نسبتهای تازهای میان امور برقرار شد؛ «ادبیات» و «تربیت» تعریف، کارکرد و مفصلبندی تازهای یافتند و نسبتی تازه با یکدیگر برقرار کردند.
نرگس صالحی، محمدرضا حاجی بابایی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
پاورقینویسی گونهای نوشتاری است که با شکلگیری مطبوعات پدید آمده است و دلایل پیدایی آن را میتوان جبران کمبود نشر کتاب، بهرهگیری از شیوهای تازه برای ارائه مطالب طولانی، و نیز حفظ و افزایش تعداد خوانندگان دانست. در این مقاله، با استفاده از روش تاریخادبیاتپژوهی، به بررسی این گونه نوشتاری و کاربرد آن در مطبوعات ایران از آغاز تا سال 1320 پرداختهایم. هرچند که داستانهای پاورقی بیشترین سهم از پاورقینویسی مطبوعات را به خود اختصاص داده است، موضوعات گوناگون دیگری همچون نمایشنامه، سفرنامه، شرححال و متون تاریخی نیز بهصورت پاورقی منتشر شده است. در نخستین مطبوعات ایرانی، اصطلاحات گوناگونی همچون قسمت تحتانی، فیتون و ذیل برای این گونه نوشتاری استفاده شده است. نخستینبار روزنامه اتحاد اسلام اصطلاح پاورقی را بهکار برد و اندکاندک این اصطلاح در دیگر نشریات نیز بهکار رفت. نخستین پاورقیها را اعتمادالسلطنه در روزنامه ایران منتشر کرده است که عمدتاً دارای موضوعات تاریخی هستند. نخستین داستان پاورقی ایرانی، رمان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید، اثر ملکالشعرای بهار است که در سال 1298 در نشریه ایران منتشر شده است و این موضوع که عدهای از پژوهشگران، رمانهای تهران مخوف یا دهنفر قزلباش را نخستین رمانهای پاورقی ایران دانستهاند، فاقد دقت پژوهشی است. مهمترین ویژگیهای این گونه نوشتاری، دنبالهداربودن و تنوع موضوعی آن است. از نظر سبک نوشتاری نمیتوان ویژگی زبانی خاصی را برای این گونه در نظر گرفت. سبک زبانی این گونه، تابع سبک نوشتاری نویسندگان یا مترجمان آن است.
رویین تن فرهمند،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
منزوی در غزلپردازی و سخنپیرایی، بهمنظور آفرینش صور خیال و گسترش دایره معنا و مضامین سرودههایش، از میراث ادب غنایی، حماسی و تصاویر شاعرانه، داستانوارهها، تلمیحات و اشارات دینی بهره برده است. دیوان حافظ یکی از سرچشمههای آشکار شعر منزوی در صورت، معنا و انسجام موسیقایی است. منزوی از وامگرفتن ترکیبات، وزن غزلهای حافظ و تضمین مصراعها و ابیات حافظ دریغ نکرده است. مفهوم عشق و دشواریهای طریق عشق، عهد امانت، شادخواری و مسائل اجتماعی از مفاهیم غزلهای منزوی است که تأثیر حافظ در آفرینش آنها آشکار است. شیوه تصویرآفرینی منزوی در زمینه عشق و اطوار آن همانندیهایی با شعر حافظ دارد. در این جستار، تأثیرپذیری منزوی را از حافظ، بهشیوه توصیفی و تحلیلی، در صورت شعر، وزن، معانی، عشق، سیمای معشوق و صور خیال بررسی کردهایم. یافتهها نشان داد که منزوی در حدود دویستبار از مفردات، اوزان و مفاهیم اشعار حافظ بهره برده است.
کلثوم قربانی جویباری، آذر حسینی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
ادبیات داستانی جدید ایران محل ظهور اندیشههای نو و مترقی است؛ ازجمله، عرصه نقشآفرینی زنان، هم در جایگاه نویسنده و هم در مقام قهرمانان تأثیرگذار در خلق رخدادهاست. در این ادبیات جدید، زنان دستمایه طرح معضلات در بسیاری از داستانها میشوند. ازجمله این معضلات خشونت علیه زنان است. در این مقاله سعی شده است تا خشونت، انواع، ابزار و عوامل مختلف بروز آن در رمانهای برگزیده دهه چهل با نامهای سنگصبور، شوهر آهوخانم، شازده احتجاب، و سووشون بررسی شود تا ازطریق آن، نگرش نویسندگان این آثار به حقوق زنان و مسائل موجود در جامعه نشان داده شود. با تحلیل محتوای آثار پیشگفته، بیشترین خشونت از نوع پنهان و آشکار در رمان شوهر آهوخانم دیده میشود و رمانهای سنگصبور و شازده احتجاب و سووشون بهترتیب در جایگاههای بعدی قرار دارند. عوامل متعددی در بروز این خشونتها نقش دارند: فرهنگ، عرف و سنتها، عقاید مذهبی، خانواده و نگرش مردسالارانه و ناآگاهی زنان از حقوق خود و... ازجمله این علل بهشمار میروند. طرح موضوع خشونت علیه زنان در رمانها نشان میدهد که نویسندگان این دوره در جایگاه روشنفکران و مصلحان جامعه نگرش فمینیستی دارند و با اعتراض به سنتهای جنسیتزده حاکم و نقد سلطه پدرسالارانه و نمایش وضعیت نامطلوب اجتماعی و موقعیت فرودست زنان، سعی میکنند به دفاع از حقوق آنها بپردازند.
محمدرضا عزیزی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
در مقاله حاضر، مشخصههای صَرف اسم عربی مانع برداشتهای گوناگون از متون ادبی دانسته شده است. ساختمان اسم عربی از ویژگیهایی ذاتی چون تذکیر و تأنیث، جامد و مشتق، وزن، تثنیه، انواع جمع، ضمایر دقیق، موصول، اسمهای اشاره و... برخوردار است که تعیّن و تداعی دقیق معانی در ذهن مخاطب را بههمراه دارد. هرچند دقت صَرف عربی در نثر علمی و فلسفی امتیاز بهشمار میرود و دانشمندان میتوانند مقصود خود را بهکمک آن بهروشنی بیان کنند، در متون ادبی، نقص بهنظر میرسد و از چندپهلویی و لطف هنری اثر میکاهد. مسکوتبودن برخی از این ویژگیها در صرف اسمهای فارسی، به ابهام و ادبیت شعر کمک میکند. در دیوان حافظ هفت غزل ملمع وجود دارد که امکان چنین مقایسهای را فراهم میآورد. وجود مصراعهایی به زبان فارسی و عربی در یک غزل حافظ بهخوبی تفاوت امکانات صرفی در زبان فارسی و عربی را نشان میدهد. فقدان چنین مشخصههایی یا وجود آن بهصورتکلی در واژه فارسی طیف بیشتری از مخاطبان را با خود همراه میسازد و دامنه برداشتهای گوناگون را وسعت میدهد.
حبیبالـله عباسی، عبدالرضا محقق،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
ورود مفاهیم و موضوعات گستردهی حقوقی در عصر مشروطه به حوزهی شعر، موجب تلاقی دوگونه سخن یا به تعبیری دو ساحت گفتمانی حقوقی و ادبی در شعر این دوره شده است. گفتمان حقوق عمومی، محتوای غالب شعر مشروطه را سامان داده و حضور بسیار کمرنگ عنصر تخیل به مشخصهی ساخت و صورت آن تبدیل شده است. بر این اساس تبیین نقش گفتمان حقوقی در رابطهی صورت و محتوای شعر مشروطه مسئلهی اصلی این پژوهش است. جستار حاضر به روش تحلیلی و توصیفی و با استناد به شواهد شعری متعدد این مهم را از رهگذر فرآیندی وامیکاود که به واسطهی ویژگی ذاتی مقال حقوقی و ناسازگاری آن با صورخیال پدید آمده و میتوان از آن به «گذر از خیال به عاطفه» در شعر این دوره تعبیر کرد. فرآیندی که صورت غالب شعر مشروطه بر اساس آن و با تمرکز بر عواطف اجتماعی و انقلابی در غیاب صورخیال سامان یافته است. جستار حاضر سازواری این روایت را با نظرگاه تجدد ادبی نیز سنجیده و سرانجام آثار مترتب بر مدعای پژوهش را در ساحت ها و ساختارهای مشهور شعر مشروطه بازخوانی کرده است.
ابراهیم دانش، محمدرضا طوسی نصرآبادی،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
ادب زبانی پدیده¬ای است که معمولاً در تعامل روزمره رعایت میشود و چگونگی استفاده از زبان را برای مدیریت روابط بینافردی سخنگویان نشان میدهد. قابوسنامه از آثار مهم ادب تعلیمی فارسی است که عنصرالمعالی آن را در چهلوچهار باب، بهقصد تربیت فرزندش گیلانشاه و آموختن آداب اجتماعی، دانش¬ها و فنون لازم برای زندگی، حکومت، مملکت¬داری و...، تألیف کرده است. ایرانیان از دیرباز اینکتاب را بهدلیل ارزش تعلیمی و تربیتی آن گرامی داشته و از حکایات آن برای تربیت فرزندان استفاده کرده-اند. در این مقاله، بازنمود ادب زبانی در قابوسنامه با استفاده از نظریه ادب براون و لوینسون بررسی شده است. یافتهها نشان داد که در قابوسنامه ادب بهصورت پدیده¬ای اجتماعی و فرهنگی مفهوم¬سازی شده که حاصل تعامل سازنده افراد و دارای ابعاد فکری، بیانی و رفتاری است. در بعد فکری، مخاطب-اندیشی و سنجش بافت موقعیتی و تأمل در سخن و دلالتها و تأثیرات مختلف آن؛ در بعد زبانی و بیانی، موازین سخنوری و آداب و احوال سخن؛ و در بعد رفتاری، کنش¬های معنادار یا تأثیرگذار منفی و مثبت در ادب زبانی معرفی و تبیین شده است. در این مقاله، از میان موارد بسیاری که با رویکرد کاربردشناختی زبان و نظریه براون و لوینسون به روش توصیفیـتحلیلی در قابوسنامه بررسی شد، 27 نمونه ارائه شده است. ازنظر مؤلفِ قابوسنامه، کنش¬های طرفین گفتوگو می¬تواند سبب حفظ یا تهدید وجهه گوینده و مخاطب شود؛ بنابراین، او راهبردهایی را برای دفاع از وجهه طرفین یا ارتقاء آن پیشنهاد کرده است. می¬توان قابوسنامه را از کهن¬ترین متون ادب فارسی دانست که به زبان بدن و لزوم استفاده درست از آن در تعامل زبانی و روابط بینافردی اشاره کرده است.
اسد آبشیرینی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
روایت بوفکور از خلال «نوشته»های پراکندهای میگذرد که راوی «نقاش» آن، در اسارتی که در تمام طول داستان از سنگینی «دیوار خانه»اش بر دوش میکشد برای «سایه» «بلعنده» خود واگویه میکند. فقط در بخش نخست بوفکور است که آن «دختر اثیری»، از «سوراخ هواخور» پستوی همان «خانه»ای که در «آنطرف خندق» واقع شده است، «تجلی» میکند. نظریههای روانکاوانه ژاک لاکان فرانسوی، که زبانمحوری نیز از مقدمات مبنایی آن بهشمار میآید، ابزار کارآمدی است که در پژوهش حاضر، راه را بر تأمل و درنگ در زمینه زبانی و نمادهای همبسته بوفکور هموار میسازد. اینکه «امر واقع» لاکانی، چه توضیحی در پیشبرد پیرنگ این داستان مدرن خواهد داشت و حاصل بهکارگیری اینچنین نگاهی، چه پرتوهایی بر خصلت تأویلپذیرانه بوفکور و جوانب نثر آن انداخته است، چارچوب دغدغههای نگارنده این مقاله را بنیاد نهاده است.
مصطفی علیپور، حبیب الله عباسی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
رخداد تاریخی و روایت تاریخی آن رخداد، اعم از شفاهی و کتبی، با هم تفاوت دارند؛ چه، رخداد واقعهای است که یکبار در زمان خاص و مکان معین اتفاق افتاده است، اما روایت تاریخی متکثر و متعدد است و با رخداد تاریخی همخوانی کامل ندارد و تأویلی از آن رخداد اصلی است. در این جستار، تکرار و بازسازی و تولید مجدد گذشته، با روش توصیفیـتحلیلی و رویکرد بینامتنی (برپایه محورهای سهگانه بینامتنی ژنت) در دو روایت تاریخی ظهیری نیشابوری و راوندی از رخداد فتنه غز واکاوی شده است، دو روایتی که از لحاظ زمانی و بیانی با هم متفاوتاند. همچنین، نشان داده شده است که این دو متن، که موضوع مشترکی دارند و به هم مربوطاند، چه میزان از هم تأثیر پذیرفتهاند و چقدر مکالمه و گفتوگو بین آنها درگرفته است. علاوهبر تکیه و تأکید بر ویژگیهای زبانی راحهالصدور، بهویژه نظام نحوی آن، به رابطه بینامتنی دو اثر، شباهتها و تفاوتها در نحوه گزارش و روایت فتنه غز پرداخته شده است. حاصل تحقیق برجستهکردن تأثیرپذیری راحهالصدور از سلجوقنامه در گزارش تاریخی است که آن را در مظان اتهام سرقت ادبی قرار داده است.
معصومه محمودی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
پژوهشها نشان میدهد مطالعه متنهای ادبی با موضوع بیماری بهویژه با نگاه پدیدارشناسانه میتواند به درک بهتر بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افقهای تازهای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسویدیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی بهویژه در آثار زنان داستاننویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روانپریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاسیافته در این آثار است. در این پژوهش توصیفیـتحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانیپور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد شخصیتهای داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز میدهند که با معیارهای تشخیصیـبالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستانها، نویسندگان در کنار توصیف نشانههای بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشتهاند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقتنمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان میدهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن میشود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیتها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها میتواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.
محمدرضا حاجی آقابابایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
سبک زندگی و مسائل مرتبط با آن از موضوعاتی است که از دیرباز در متون تعلیمی ادبیات فارسی به آن توجه شده است و از آن گاهی با عنوان «سیاست منزل» یا «تدبیر منزل» یاد کردهاند. از اواخر عصر قاجار توجه به مسائلی همچون سبک زندگی و آموزش شیوه زندگی رونق میگیرد و گویی بار دیگر ادبیات تعلیمی به سبک و شیوهای تازه رواج مییابد. در پژوهش حاضر، نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول بررسی و مقالات مربوط به سبک زندگی و نظریات موافقان و مخالفان تحلیل شده است. از مهمترین موضوعاتی که مطبوعات به آن پرداختهاند، میتوان به زندگی اجتماعی، آداب معاشرت، اصول خانهداری، سلامت جسمانی و طرز پوشش اشاره کرد. با بررسی مطالبی که درباره سبک زندگی در نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول منتشر شده است میتوان به این نتیجه رسید که حرکت به سمتوسوی تجدّد در عرصههای مختلف تبلیغ شده و الگوهای غربی بهمنزله نمونههای برتر سبک زندگی به جامعه ایرانی معرفی شده است؛ هرچند در پارهای از موارد، این الگوها سنخیت چندانی با سبک زندگی ایرانیان و فرهنگ جامعه ایرانی ندارد. نکته دیگر آنکه، گویی فقط زنان باید در زمینه فراگیری سبک زندگی آموزش ببینند و مردان از اینگونه آموزشها بینیازند. این امر برخاسته از دیدگاههای فرهنگی حاکم بر جامعه ایران در آن روزگار است.
ندارد ابراهیم حسنکلو، ندارد رضا چراغی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
جدال بر سر نظریه ادبی و شعر نیما سابقهای طولانی دارد. منتقدان ادبی هرکدام از ظن خود یار نیما شدهاند و تفسیر مخصوصی از او ارائه دادهاند. مسئله این پژوهش بازخوانی انتقادی آرای پورنامداریانِ دهه هفتاد و براهنی، در جایگاه نمایندگان نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی، خواهد بود. این پژوهش نشان داد که پورنامداریان و براهنی گاه در فهم خود از نیما دچار افراط شدهاند. نتیجه آنکه پورنامداریان علیرغم تلاش برای فهم نو از نیما همچنان گرفتار سنّتهای کلیشهای نقد ادبی است که باعث میشود شعر نو را ذیل شعر سنّتی تعریف کند. در سوی دیگر نیز براهنی از فرآیند تاریخی نظریهپردازی و شعر نیما غفلت کرده، در بعضی آرای خود به افراط گراییده و از بحرانی خبر میدهد که در شعر دهه هفتاد به بعد شاهد آن هستیم. بهعبارتی، سنّت و مدرنیته در آرای این دو منتقد بهوضوح سر ناسازگاری با هم دارند. پورنامداریان میخواهد شعر مدرن را با نقد سنّتی بیامیزد و براهنی در نقد خود دچار جزماندیشی میشود.
دکتر حسین بحری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
ترجمه فارسی کتاب جیمز موریه، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، از شاهکارهای ادب فارسی است. میرزا حبیب اصفهانی این ترجمه را از روی ترجمه فرانسوی کتاب به فارسی برگردانده است. این واقعیت که اثری ترجمهشده، آن هم ازطریق ترجمهای میانجی، بتواند با چنان استقبالی در میان خوانندگان یک زبان مواجه شود، کمسابقه و استثنایی است. از زمان انتشار این اثر، پژوهشگران زبان و ادبیات، ترجمه و دیگر رشتههای علوم انسانی جنبههای مختلف آن را مطالعه کردهاند. بااینحال، تاکنون پژوهشی که با رویکردی تاریخی به مطالعه دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه بپردازد صورت نگرفته است. در این مقاله، پژوهشگر براساس مفهوم «افق انتظار» یاوس و با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، تلاش کرده تا با مرور آثار و بررسی متون موجود به ابعاد مختلف دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی دست یابد. برای این منظور، از میان نقدها و پژوهشهای موجود درباب این اثر، که شامل حدود 50 مقاله و کتاب فارسی منتشرشده از سال 1321 تابهحال است، 10 اثر شاخص و مرتبط (5 اثر منتشرشده قبل و 5 اثر بعد از انقلاب اسلامی) گزینش شد و با روش تحلیل محتوای کیفی، انتظارات درون آنها هدف بررسی و تحلیل قرار گرفت. سپس، ابعاد مختلف دریافتهایی که از ترجمه فارسی حاجیبابا در این آثار طرح و بحث شده، استخراج و مقایسه شد. یافتههای پژوهش نشان داد که ترجمه فارسی سرگذشت حاجیبابای اصفهانی طی هردو بازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ذائقه ادبی خوانندگان، ازجمله ادیبان، منتقدان و پژوهشگران، را جلب کرده و با گذشت زمان، همچنان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که مایه ماندگاری و محبوبیت این اثر شده است.
خانم شیرین روشنی، دکتر حبیبالله عباسی، دکتر ناصرقلی سارلی، دکتر سید مرتضی میرهاشمی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
رویداد تاریخی استخلاص بخارا از آن دسته رویدادهایی است که مورخین متعددی اقدام به ضبط آن نمودهاند. این موضوع نشان از اهمیت این رویداد در تاریخ ایران دارد. ضبط این رویداد در تاریخهای گوناگون، نشان از تفاوت رویکردها و نوع نگاه مورخین به موضوع تاریخنگاری و شرح رویداد نیز دارد. در برخی از این متون، روایات با تفصیل بیشتری همراه است و رویداد از حالت گزارش تاریخی خارج شده است. یکی از مورخینی که با رویکردی فراتر از گزارش دست به ثبت این رویداد زده است، عطاملک جوینی، صاحب تاریخ جهانگشاست. در تحلیل روایت جوینی عوامل متعددی حاضر هستند که مخاطب را متقاعد میکند که وی نه تنها با هدف گزارش، بلکه با چشماندازی فراتر از آن، رویدادها را ثبت و ضبط کرده است. در جستار حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایتشناسی، رویداد تاریخی استخلاص بخارا را کاویدیم. در این پژوهش، تحلیل را بر اساس نظریۀ چهار سطحیِ تحلیل روایت دیوید هرمن پی گرفتیم. این نظریه، روایات را در چهار سطح واقعشدگی، توالی رویدادها، جهانپردازی/جهانپریشی، و همحسی بررسی میکند و بر این اساس میزان روایتمندی در رویداد را نشان میدهد. در سطح اول روایت جوینی (واقعشدگی)، موضع راوی در چهار چهره قابل تشخیص است؛ به بیان دیگر جوینی هر بار با قرار گرفتن در یکی از قالبهای نگارنده (گزارشگر و یادآور) و بازگو (گزارشگر، پند دهنده) از شگردهایی بهره میگیرد که رویداد را از حالت گزارشگری خارج کرده و آفرینشی ادبی ترتیب میدهد. در سطح دوم (توالی رویدادها) نیز، جوینی با چینش رویدادها در قالب یک نظام علّی، آغاز و میانه و پایان روایت را که مستلزم پیرنگ روایی است، به خوبی تنظیم میکند. جوینی در پرداخت این روایت، دست به تنظیم رویدادهای اصلی و فرعی زده است. این تنظیم رویدادها و چینش دقیق به همراه توصیفات دقیق از زمان و مکان روایت روشنکنندۀ شیوۀ جوینی در پرداخت سطح سوم روایت (جهانپردازی) میشود. در نهایت نیز در سطح چهارم روایت، جوینی با سه شیوه موجب القای حالت همحسی در خواننده شده است. باید در نظر داشت که القای این احساس، در متون تاریخی کمتر به چشم میخورد؛ این در حالی است که شیوۀ مورخین ایرانی تنها منحصر به گزارش صرف نبوده و هدفی موازی با آن در نظر داشتهاند که میتوان از آن با عنوان اصل تعلیم در جهت تأثیرگذاری بر مخاطب یاد کرد. جوینی در این سطح با اتخاذ سه شیوۀ متمایز یعنی توصیف براعت استهلالگونه در آغاز روایت، ترکیب کلام با تصویر، و نقل اشعار و امثال در جهت دنبال کردن خط تعلیم، بر نظام احساسی مخاطب اثر گذاشته و احساس را به ادراک تبدیل کرده و در نهایت از این فرآیند اندیشهای مرکزی در مخاطبان ایجاد کرده است. این فرآیند، منجر به ایجاد یکی از عناصر مهم روایتمندی میشود و حضور آن به معنای گذر از سطح گزارش صرف، و رسیدن به سطحی از آفرینش ادبی است.
دکتر فاطمه معنوی، دکتر حسین دانا، دکتر افشین متقی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
جغرافیای فرهنگی (ژئوکالچر) از برجستهترین مفاهیمی است که پس از جنگ سرد در عرصهی سیاست بینالملل و ژئوپلیتیک، مطرح بوده و اهمیت موضوعِ فرهنگ را در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی در روابط میان جوامع و ملل مختلف متذکر گردیدهاست. بر همین اساس دولتمردان ایرانی نیز به منظور همگرایی و تعامل فرهنگی با کشورهای همسایه، توجه به حوزهی ایران فرهنگی را در رأس برنامههای فرهنگی- سیاسی خویش قرار دادهاند، چه حوزهی جغرافیایی ایران فرهنگی با وجود تفاوتهای قومیتی، به سبب دارا بودن مؤلفههایی چون آداب و رسوم، دین، هنر و ادبیات مشترک، بستر مناسبی برای توسعهی هویت مشترک را دارا میباشد که در میان مؤلفههای مذکور عنصر زبان و ادبیات از حیث جذابیت و قدرت اقناعی از جایگاه ویژهای برخوردار است. بر همین اساس در این مجال به بررسی توصیفی- تحلیلی ادبیات منظوم ترکی آذربایجانی در بخش ادبیات شفاهی به ویژه با محوریت بایاتی های ترکیِ رایج در بین مردم ایران و آذربایجان با مضامین مشترک در حوزۀ وطن دوستی پرداختهایم تا نشان دهیم که با نگاه واقعبینانه و برنامهریزی صحیح در حوزهی شعر و ادبیات، بهویژه ادبیات اقوام ایرانی، به سبب اشتراکات قومیتی با همسایگانی چون آذربایجان میتوان گامهای استواری را در جهت همگرایی با کشورهای همجوار برداشته، جایگاه فرهنگی و به تبع آن جایگاه سیاسی و اقتصادی خویش را در منطقه بهبود بخشید.
دکتر علیرضا محمدی کلهسر، خانم فریبا ترابی،
جلد 33، شماره 99 - ( 7-1404 )
چکیده
تناسب بهمنزلۀ مولفهای مهم در تاریخ نقد ادبی، نقشی کلیدی در نقدهای غلامحسین یوسفی نیز داشته است. بررسی این موضوع میتواند به شناخت بخشی از مجموعۀ نقد دانشگاهی در زبان فارسی کمک کند. از این رو، هدف مقالۀ حاضر بررسی چیستی و انواع و پیامدهای تناسب در نقد ادبی نزد غلامحسین یوسفی است. در این مقاله با مطالعۀ آثار غلامحسین یوسفی، چیستی تناسب، انواع آن و رابطۀ آن با دیگر مولفههای نقد ادبی از منظر یوسفی بررسی شده است. میتوان گفت، یوسفی دایرهای گسترده از واژگان را برای اشاره به تناسب بهکار میگیرد. انواع تناسب هم نزد یوسفی شامل تناسب ویژگیهای شخصیت با منش وی، تناسب میان بخشهای مختلف متن، تناسب میان عناصر فرمی و محتوایی میشود. یوسفی تناسب را در ارتباط با مولفههایی چون ایجاز و اطناب و تصویرسازی نیز بهکار میگیرد. و سرانجام، رعایت انواع تناسب در متن از نظر یوسفی پیامدهایی مثبت دارد که مهمترینشان عبارتند از: وحدت و انسجام متن، واقعگرایی و باورپذیری، و تأثیر بر مخاطب. در نقدهای یوسفی (الف) هیچگاه تعریف و توصیفی دقیق از مولفههای یادشده ارائه نمیشود، چنانکه گویی همگان بر سر معنای آنها توافق دارند. این بدیهیپنداری مفاهیم، یکی از ویژگیهای نگاه یوسفی به نقد ادبی است؛ (ب) باوجود تأکید نظری وی بر لزوم تناسب فرم و محتوا، به نظر میرسد در عمل، محتوا برای وی مهمتر از فرم است؛ چنانکه عناصر فرمی نیز با ویژگیهایی محتوایی توصیف میشوند؛ (ج) وی با نگاهی ارزشگذارانه، انواع تناسب و پیامدهای آن را نقطۀ قوت اثر ادبی تلقی میکند. نکته آخر اینکه یوسفی در استفاده از معیار تناسب در نقد ادبی، تا حد زیادی متأثر از نظریههای کلاسیک و نئوکلاسیک است.