[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

مجید هوشنگی، عارفه حجتی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

در دوره نقد نو و با شکل­‌گیری روش­‌های جدید در روایت‌­شناسی، الگوهای متعددی در زمینه شناخت و نقد روایت ظهور کرد. دراین‌میان، الگوی گرماس با الهام از روایت‌شناسی پراپ، و با تکیه بر اصل فلسفی تقابل، سعی داشت روایت‌ها را برمبنای نیروهای کنشگر شش‌­گانه فاعل/ مفعول (هدف)، یاری‌رسان/ بازدارنده، فرستنده/ دریافت‌کننده در یک نظام نوین تحلیل متن بررسی کند. ازسویی، سهروردی به سبک و روش پیش‌­متنی و با تکیه بر داده‌های فلسفی خود، از زبان روایت و تمثیل در جهت تبیین و تشریح اندیشه‌های خود به‌گونه‌­ای بهره­ جسته است که می‌­توان برخی روایات او را از منظر گرماس تحلیل و بررسی کرد. این پژوهش با روش توصیفی‌ـ‌‌تحلیلی ساختار تقابل‌­ها را در رساله فی حاله الطفولیه­ بررسی کرده است. طبق یافته‌ها، شاکله این روایت، به‌صورت لایه‌­ای و تودرتو، برخاسته از مشخصه­‌های فکری و الگوهای مسلط بر ذهن سهروردی است و حضور کنشگرها در این روایت کامل است و در برخی خرده‌­روایت­‌ها در قالب سیّالیت نقش‌­ها مشاهده می‌­شود. ازسویی‌دیگر، با وجود حضور هر سه پی‌رفت در روایت کلان و خرده‌­روایت‌­ها، پی‌رفت غالب را می­‌توان میثاقی دانست که در جذابیت روایت نسبت به دیگر رسائل سهروردی نقش دارد. درنهایت، همسویی مفعول/ هدف در روایت کلان و چهار خرده‌­روایت دیگر، به برجستگی این هدف یعنی «رسیدن به آرامش» در نظام فکری او خواهد انجامید. 
 

زهرا جمشیدی، داریوش قلعه‌قبادی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

کلیله و دمنه یکی از آثار ادبی و فرهنگی مشترک هند و ایران است که بسیاری از مطالب مندرج در آن براساس تفکر آریایی ملت‌های مذکور نوشته شده است. در جستار حاضر، به روش توصیفی­-تحلیلی، موضوع قشربندی اجتماعی در باب­‌های «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» با رویکرد اسطوره‌ـ‌جامعه‌شناختی تحلیل شده است. خوانش اسطوره‌ـ‌جامعه‌شناختی روشی است که می‌­توان به‌یاری آن ریشه اسطوره‌ای پاره‌ای از مفاهیم جامعه‌شناختی را آشکار کرد. آرای ژرژ دومزیل حاکی از این است که طبقه‌بندی در میان اقوام هندواروپایی یکی از اصلی‌ترین ساختارها برای ایجاد نظم اجتماعی بوده است. کینگزلی دیویس و ویلبرت مور نیز چنین نظری در مطالعات جامعه‌شناسانه خود دارند. تحلیل باب‌های ذکرشدۀ کلیله و دمنه با این دو نظریه اسطوره‌­شناختی و جامعه­‌شناختی نشان می­‌دهد که ساختار داستان «شیر و گاو» با ساختار طبقاتی جوامع هندواروپایی منطبق است؛ ساختاری طبقاتی که به‌هیچ‌وجه تحرک طبقاتی را برنمی‌تابد و همان‌طورکه در باب «بازجست کار دمنه» مشخص می­‌شود، اقدام‌کنندگان به تحرک طبقاتی فرجامی جز ادبار و نابودی نخواهند داشت. در باب‌های مطالعه‌شده، دمنه عامل تحرک طبقاتی نافرجام است، کلیله مدافع و پذیرندۀ قشربندی به‌­عنوان واقعیتی انکارناپذیر است، و شیر، مادر شیر و پلنگ، که به طبقه اشراف تعلق دارند، حافظ و نگاه‌دارنده قشربندی به‌عنوان ساختاری تنظیم‌کننده محسوب می‌شوند. قشربندی موجود در این باب‌ها، صورتی دیگر از کنش‌های سه‌گانه اسطوره‌ای جوامع هندواروپایی است که خود عامل شکل‌گیری طبقات اجتماعی در این جوامع شده است.
 

احمد سنچولی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

ساخت کلان به ساختار زیرین و بنیادینی اطلاق می­شود که نظام و سازمان متن یا گفتمان را تبیین و تفسیر می­‌کند. در بررسی و توصیف ساخت کلان رباعیات نیما، که برپایه طرح ساخت گفتمانی و متنی لطف­الله یارمحمدی درباره رباعیات خیام صورت گرفته و مبتنی بر سه‌سازه «توصیف»، «توصیه» و «تعلیل» است، علاوه‌بر این‌سه‌سازه، سازه‌های «تمنا و آرزو»، «تأسف»، و «تعجب» نیز قابل تشخیص است. براساس این طرح، رباعیات نیما را می‌­توان به سه‌دسته رباعیات تک‌­سازه‌­ای، دوسازه‌­ای و سه­‌سازه‌­ای تقسیم کرد. رباعیات تک‌سازه­‌ای بیش از نیمی از کل رباعیات نیما را به خود اختصاص داده است. سازه اصلی و محوری در رباعیات نیما سازه توصیف است که بیشترین بسامد را دارد و در آن نیما به توصیف احوال خود، به‌ویژه احوال عاطفی خویش، در قالب گفت‌وگوهایی عاشقانه با معشوق پرداخته است. همچنین، توصیف طبیعت، انسان، جهان و دیگر مقوله­‌های کلی از دیگر عناصر سازه توصیف در رباعیات او به‌شمار می­‌آید. ازآنجاکه در دستگاه ارتباطی رباعیات نیما، جزء فرستنده در مرکز و کانون توجه قرار دارد، گفتمان رباعیات او از نوع توصیفی است. نگاه نیما در این اشعار به مقوله‌­هایی همچون عشق، انسان و جهان، غالباً مبتنی بر نگرش سنّتی است و فقط در رباعیاتی که در آنها به توصیف طبیعت پرداخته، نشانه­‌هایی از بینش نو و تازه او دیده می‌شود.
 

فرزاد بالو، رضا رضاپور،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

هایدگر، در پی درک معنای هستی، به تحلیل امکانات وجودی دازاین می­پردازد و در بین این امکانات به ارتباط زبان و هستی اهتمام ویژه­ای می­ورزد. او، در کنار سخن‌گفتن/ تکلم، سکوت را نیز یکی از امکان­های زبان می­داند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گسترده­تر از سخن‌گفتنِ صرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت، به آن خاصیتی تفسیری می­بخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک نامیده است. ازآنجاکه در میراث عرفانی ما، مولانا جلال­الدین در غالب غزل­ها از سکوت و خموشی سخن می­گوید، نگارندگان این مقاله، بر آن‌اند که در پرتو تلقی‌ای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد، می­توان سویه­های تازه­ای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را در این گزاره‌ها نشان داد: «از بی­جهانی دازاین تا فنای سالک به‌معنای عام و پیوند آن با سکوت»، «از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک به‌معنای خاص و پیوند آن با سکوت»، «هرمنوتیک سکوت و دریافت گفتار اصیل از دازاین تا سالک»، و «سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل». مولانا با طرح سکوت اصیل زمینه­ای فراهم می­آورد تا جان و جهان هستی به سخن درآید و کاستی و نارسابودن زبان تدارک یابد و پرده از اسرار عالم برگرفته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس جستار حاضر را از پژوهش­های موجود متمایز می­کند.
 

محمدرضا حاجی آقابابایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

سبک زندگی و مسائل مرتبط با آن از موضوعاتی است که از دیرباز در متون تعلیمی ادبیات فارسی به آن توجه شده ‌است و از آن گاهی با عنوان «سیاست منزل» یا «تدبیر منزل» یاد کرده‌اند. از اواخر عصر قاجار توجه به مسائلی همچون سبک زندگی و آموزش شیوه زندگی رونق می‌گیرد و گویی بار دیگر ادبیات تعلیمی به سبک و شیوه‌ای تازه رواج می‌یابد. در پژوهش حاضر، نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول بررسی و مقالات مربوط به سبک زندگی و نظریات موافقان و مخالفان تحلیل شده است. از مهم‌ترین موضوعاتی که مطبوعات به آن پرداخته‌اند، می‌توان به زندگی اجتماعی، آداب معاشرت، اصول خانه‌داری، سلامت جسمانی و طرز پوشش اشاره کرد. با بررسی مطالبی که درباره سبک زندگی در نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول منتشر شده است می‌توان به این نتیجه رسید که حرکت به سمت‌وسوی تجدّد در عرصه‌های مختلف تبلیغ شده و الگوهای غربی به‌منزله نمونه‌های برتر سبک زندگی به جامعه ایرانی معرفی شده ‌است؛ هرچند در پاره‌ای از موارد، این الگوها سنخیت چندانی با سبک زندگی ایرانیان و فرهنگ جامعه ایرانی ندارد. نکته دیگر آنکه، گویی فقط زنان باید در زمینه فراگیری سبک زندگی آموزش ببینند و مردان از این‌گونه آموزش‌ها بی‌نیازند. این امر برخاسته از دیدگاه‌های فرهنگی حاکم بر جامعه ایران در آن روزگار است.
 

راشین مبشری، حسین حسن‌پور آلاشتی، فاطمه جمالی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگ‌تری از واقعیت مواجه می‌کند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای می‌دهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیت‌های تصویر، می‌توان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر به‌نمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف می‌پردازد و سپس با استفاده از تحلیل‌های روان‌شناختی به‌دنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بی‌دل» مهدی اخوان‌ثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) به‌کار گرفته ‌شده است. تصویر عمق به‌معنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراه‌‌کردن مخاطب است. به‌لحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، به‌‌منزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهره‌گیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق ‌شده‌اند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر به‌لحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپس‌زده در اثر کودتا را به‌تصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره می‌گیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری به‌جهت بهره‌گیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضع‌گیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.

دکتر اسد آبشیرینی، دکتر قدرت اله ضرونی، آقای رضا براتی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

شعر «آخر شاهنامه» یکی از شعرهای درخشان مهدی اخوان‌ثالث است که تحت‌تأثیر کودتای 28 مرداد سال 32 رنگ یأس و اضطراب به خود گرفته است. زمینه‌ها و عوامل فردی و اجتماعی بسیاری در شکل‌گیری این دو مقوله به‌هم‌پیوسته عاطفی تأثیرگذارند، اما در شعر اخوان، شاید تأثیرگذارتر از مرگ نزدیکان، شکست نهضت ملی برخاسته از وقایعِ مربوط به نفت بود که یأس و اضطراب را در ذهن و روانِ شاعرِ شکست‌خورده معاصر نمایان کرد. شعر «آخر شاهنامه»، به‌جهت جنبه روایی، برخورداری از زبان کهن خراسانی، هنجارگریزی نحوی و ساختار منسجم آن، قابلیت بررسی با رویکردهای ادبی جدید و به‌ویژه نقد ساختارگرایانه را دارد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه و ساختار تصاویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور و نیز تقابل آنها با تصاویر شاد و امیدبخش در شعر «آخر شاهنامه» است؛ زیرا بررسی ساختار تصویر در این شعر، ما را در فهم دشواری­های شعر اخوان یاری می­رساند. روش این پژوهش تحلیلی‌ـ‌انتقادی است و در آن با استفاده از رویکرد نقد ساختاری تلاش شده است تصاویر اضطراب‌آور و یأس‌آلود این شعر در دو محور افقی و عمودی بررسی شود تا از این طریق علل انسجام آن با استفاده از دستاوردهای نقد ادبی واکاوی شود. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که اخوان در این شعر بیش از شصت‌وپنج تصویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور را با استفاده از ابزارهای تصویرآفرینی، همچون کنایه، استعاره، تشبیه، نماد، متناقض‌نما و...، در دو محور هم‌نشینی و جانشینی به‌کار گرفته است تا از این طریق فضای پر از یأس و اضطرابِ دهه چهل را ترسیم کند.

 

دکتر مصطفی میردار رضایی، دکتر فرزاد بالو،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

میرزا محمدعلی اصفهانی متخلّص به «سروش» و ملقب به «شمس­الشعراء» از بزرگ‌ترین شعرای مکتب بازگشت و عهد ناصری است. یکی از رموز شهرت و تعالی جایگاه این شاعر نزد ادبا، مهارتش در تقلید ماهرانه­ از شاعران پیشین است. برمبنای مطالعات، سروش بیشترین گرایش را به شعر فرخی سیستانی دارد. پژوهش حاضر که به‌شیوه کمّی‌ـ‌آماری و با رویکرد سبک­­شناختی نوشته شده ­است، با بررسی ساختمان تصویرهای شعری دیوان سروش اصفهانی می­کوشد با ارائه آماری دقیق و روشن از مقدار بهره­گیری شاعر از هنرسازه‌های بلاغی، سوای تعیین سطح و کیفیت ساختمان تصویرهای سروش به‌لحاظ سادگی یا پیچیدگی­شان، به قیاس هندسه تصویرهای شعری او با سازه تصویرهای شاعران سبک­های پیش از او خاصه بررسی مدعای شباهت شعرش به فرخی بپردازد. طبق داده­های این پژوهش، ساختمان تصاویر غزل­های سروش پیچیده­ترین، و سازه تصویرهای مثنوی‌های او ساده­ترین هندسه را دارند. ساختمان تصویری قصیده­های سروش به‌طرز شگفت­آوری با هندسه تصویرهای فرخی همسانی دارد؛ گویی به‌لحاظ ساختمان تصاویر، با وجود فاصله تاریخی، هر دو هندسه متعلق به یک شاعر است و این یعنی تکرار موبه­موی یک تجربه تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری. همین اتفاق در ساحت دیگری نیز رخ داده­ است: هندسه تصویرهای غزلیات سروش دقیقاً با هندسه تصویرهای غزلیات سعدی هم­تراز است.

امیرافشین فرهادیان، دکتر محمد طاهری،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

موسیقی با پیشینه‌ای چندهزارساله در میان ایرانیان، هم در جایگاه یکی از هنرهای زیبا و هم به‌منزله یک فن کاربردی، در ساحت‌های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی حضور داشته است. افزون‌بر بازتاب این حضور، پیوند دیرینه و تنگاتنگ موسیقی با شعر، دواوین شعر فارسی را مشحون از اصطلاحات موسیقی و نام الحان و نغمه‌ها و سازها و سازندگان کرده است. بدیهی است که در گذر زمان، برخی واژگان و اصطلاحات جدید در این حوزه رواج یافته‌اند و شماری نیز مهجور مانده و سرانجام فراموش شده‌اند و بعضی دیگر دچار تحول لفظی یا معنایی یا نوسان در گستره شمول شده‌اند. ازسوی‌دیگر، درک درست معانی و حتی دریافت بسیاری از جنبه‌های هنری متون، در گرو تسلط بر رویه‌های گوناگون معنایی واژگان و وجوه دلالت اصطلاحات است. بی‌گمان، یکی از کارکردهای مهم نگارش شرح بر آثار گذشتگان، توضیح معنی لغات مهجور یا معنی تحول‌یافته یک واژه همچنان‌ رایج و نیز آگاهاندن مخاطب از مفهوم اصطلاحی کلمات و ترکیباتی است که بدون اشراف بر آنها، درک متن برای خواننده میسر نیست یا دست‌کم ناقص است. پژوهندگان تعداد زیادی از اصطلاحات فراموش‌شده موسیقی را در متون شناسایی و معرفی کرده‌اند، اما به‌نظر می‌رسد هنوز تعدادی از این مصطلاحات مغفول مانده است. «افسانه» یکی از این اصطلاحات است. در این جستار، به‌روش تحلیل محتوا و به‌شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، رویه موسیقایی این اصطلاح کاویده شده و ظرافت‌های هنری شماری از ابیات، که در سایه فراموشی معنای اصطلاحی واژه محجوب مانده، آشکار شده است.

سید امیرعباس ستایشگر، حبیب‌الله عباسی، سید مرتضی میرهاشمی، عفت نقابی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

فن موسیقی از فنون پرکاربرد شعر است که شاعران از آن برای انتقال اندیشه‌های خویش بهره می­جستند. برخی شاعران به‌دلیل تبحر در موسیقی بیش از دیگران موسیقی را برای بیان اندیشه­ها و ساختن تصاویر شاعرانه به‌کار بسته‌اند. بسامد گفتمان موسیقی در شعر این‌دسته از شاعران و تصویر­آفرینی ­از رهگذر آن، تسلط آنها را بر موسیقی، هم به‌لحاظ نظری (مانند مباحثی چون سازشناسی و الحان) و هم به‌لحاظ عملی (که همانا نوازندگی و آهنگسازی‌ است) نشان می‌دهد. در پژوهش پیش‌رو، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، به واکاوی چگونگی موسیقی نظری و عملی در دیوان دو شاعر برجستۀ سبک هندی، صائب تبریزی، پیشوای جریان نازک­خیالی، و بیدل دهلوی، پیش­آهنگ جریان دورخیالی، پرداخته شده است. نخست، با آوردن شواهد مثال، مفاهیم موسیقی در شعر شاعران بررسی و سپس هردو دیدگاه در حوزۀ موسیقی مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان داد که دانش موسیقی در بازگشایی رموز شعر این شاعران بسیار مؤثر است، چنان‌که بدون ریشه­یابی موسیقی، به‌مثابه تخصص و حرفه، دستیابی به فهم درست و دقیق برخی ابیات امکان‌پذیر نخواهد بود. درواقع، این روش کاربرد مفاهیم موسیقی، نشانۀ آگاهی از دور به این حوزه نیست، بلکه دلالت بر نوعی معرفت علمی و شناخت از نزدیک دارد. حاصل این جستار، که تبیین توأمانی موسیقی نظری و عملی در دو اسلوب نازک‌خیالی و دورخیالیِ سبک هندی است، بر سه شاخۀ اصلی شبکه تداعی، معرفت نظری‌ـ‌عملی و پیوند شعر و موسیقی دلالت دارد.

آقای منصور رحیمی، پروفسور سید احمد پارسا،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

تعامل و تناظر مجموعه‌‌ای از عناصر زبانی، ادبی، روایی و گفتمانی شبکه‌‌ای از روابط را با ضرایب تأثیر متفاوت در پیوند با متن شکل می‌دهد. ترکیب و تلفیق آرای نظریه‌‌پردازان حوزه‌‌های زبان، گفتمان و روایت پژوهشگر را از یک‌سونگری باز می‌‌دارد و زمینه دست‌یافتن به نتایج مطلوب‌‌تر را فراهم می‌‌سازد. در پژوهش حاضر، با رویکردی تلفیقی برخی از مهم‌‌ترین عناصر زبانی، گفتمانی و روایی به‌منزله عوامل مؤثر در شکل‌‌گیری معنا برشمرده شده و با توصیف جایگاه و نقش هریک از این عناصر در متن، تلاش شده است سویه‌‌های درون‌‌متنی و برون‌‌متنی درک شود. به‌این‌منظور، تحقیق حاضر در حوزه زبان‌شناسی نظریه سه‌سطحی هلیدی و حسن (زمینه، عاملان و شیوه گفتمان) را اساس تحلیل قرار داده‌‌ است. همچنین، جهت توصیف زمینه گفتمان به آرای ریفاتر درباب شعرشناسی رجوع شده است. در حوزه روایت‌‌شناسی نیز به برخی روایت‌‌شناسان ساختارگرا استناد شده و درنهایت، جهت توصیف عاملان گفتمان آرای ون‌لیوون (2008) درباب گفتمان و کنشگران به‌‌کار گرفته شده‌‌ است. نتایج تحقیق نشان داد که اولاً، بن‌‌مایه و زمینه گفتمان در شعر آرش کمانگیر بازتولید کیش انتظار و امید به رهایی ازطریق ظهور قهرمان و منجی است. ثانیاً، عاملان (کارگزاران) گفتمان به دو دسته اصلی عامل فاعلی و پذیرنده عمل تقسیم شده‌‌اند. آرش، در نقش قهرمان قربانی، عامل فاعلی روایت است و مردم شهر که منفعل و منتظرند در نقش پذیرنده عمل بازنمایی شده‌‌اند. ثالثاً، کسرایی با توجه به میدان گفتمانی و اعتقادی خاصی که به آن تعلق دارد، شخصیت پادشاه را از روایت حذف کرده است.
 

خانم نرگس باقری، دکتر محمدنبی تولایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

اصطلاح «روان‌زخم» برای اشاره به موقعیتی به‌کار می‌رود که در آن روان شخص به‌دلیل رویدادی آسیب‌زا‌‌ صدمه ببیند. واکنش افراد به امر آسیب‌زا ممکن است برون‌ریزی، یا درونی‌سازی باشد. در فرآیند برون‌ریزی، فرد نشانه‌هایی از اختلالات روانی همچون کابوس به‌نمایش می‌گذارد، ولی در درونی‌سازی، فرد رنج‌های روحی را در جهان درون خود پنهان می‌کند و با ساخت یک روایت فتیش، رنج‌ها را به محیطی دیگر انتقال می‌دهد. با توجه به ماهیت روان‌زخم، بیمار قادر نیست آن را به امر نمادین تبدیل کند و این مشکل روانی تنها از روی نشانه‌هایش در فرد قابل شناسایی است، درحالی‌که روان‌شناسان معتقدند تنها راه درمان روان‌زخم، تبدیل‌شدن به امر نمادین است. هدف این پژوهش، بررسی چگونگی بازنمایی روان‌زخم در رمان دلفین مرده نوشته حسن بهرامی است. بهرامی با بهره‌گیری از تکنیک رئالیسم جادویی و ترکیب نامحسوس آن با ویژگی‌های روان‌زخم، از این چالش با موفقیت گذر کرده است. او با ترکیب افسانه‌‌های بومی و روان‌زخم و بهره‌گیری از ماهیت دوگانه آنها در کنار هم، پیوندی محکم و نامحسوس میان این دو مقوله ایجاد کرده و روان‌زخم شخصیت را به‌‌نمایش گذاشته است. این پژوهش اثبات می‌کند که رئالیسم جادویی تکنیکی درخور برای نگارش رمان‌های روان‌کاوانه جهت نمادین‌کردن روان‌زخم افراد است.

دکتر مهدی نیک منش، دکتر سپیده جواهری،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

برنامه‌ریزی درسی همواره مبتنی بر نیازها، فرصت­ها و محدودیت­هایی برای هر رشته تحصیلی است. دراین‌میان، رشته زبان و ادبیات فارسی به‌دلیل خاستگاه بومی و فرهنگی آن از جایگاه ممتازی برخوردار است؛ ازاین‌رو، تدوین گزیده­های درسی مطابق اصول و قواعد درست برای آشناکردن دانشجویان این رشته با متن­های کلاسیک و معاصر ـ‌اعم از نظم یا نثرـ اهمیت بسزایی دارد، اگرچه این موضوع با محدودیت­هایی مانند زمان آموزشی، تدوین به‌قصد آموزش، فرصت ارزشیابی، و... همراه است. در این مقاله، شش گزیده از کتاب تاریخ بیهقی که با هدف آموزشی تهیه و تدوین شده‌اند، ازنظر صفحه‌آرایی، ویراستاری، و صبغه آموزشی بررسی و نقد شده‌اند. نگارندگان با این بررسی به پیکره‌بندی گزیده­های یادشده پرداخته و اصول و قواعد تهیه گزیده درسی با هدف آموزشی را تبیین کرده­اند.
 

رحمن مکوندی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

منظومه آرش کمانگیر کسرایی، که در قالب نیمایی سروده شده، به مضمون‌هایی مانند میهن، قهرمانی، جوانمردی، و ازخودگذشتگی می‌پردازد که پیوسته تازگی و مقبولیت عام دارند. این ویژگی‌ها آرش کمانگیر کسرایی را اثری معنازا ساخته که پیوسته می‌توان درباب آن گفت و نوشت. هدف این پژوهش، که به‌روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی انجام شده است، بررسی این اثر با کاربست نظریه کنشی و نیز مفهوم همگنه‌های گرمس، معنا/نشانه‌شناس فرانسوی، است. یافته‌ها نشان داد که کسرایی در آرش کمانگیر افزون‌بر نبرد فیزیکی ایران و توران، واژه‌های مربوط به حوزه معنایی روشنایی و تاریکی را نیز در شعر داخل کرده که نوعی نبرد میان تاریکی و روشنایی را در ذهن خواننده بازسازی می‌کند. با درنظرگرفتن مفهوم نور به‌منزله نماد دانایی و آگاهی و مفهوم تاریکی به‌مثابه نماد نادانی و بی‌خردی، این اثر را می‌توان از دیدگاه نشانه‌‌معناشناختی میدان نبرد میان دانایی و خرد ازیک‌سو، و جهل و تاریکی ازدیگرسو دانست. نتایج پژوهش نشان داد که در روایت کسرایی از اسطوره کهن آرش کمانگیر، آرش قهرمانی یگانه است که با قهرمانان نام‌دار دیگر در کنش و منش تفاوت دارد. در آرش کمانگیر، اسطوره‌ای کهن به‌شیوه‌ای نو به‌شکلی واقع‌نمایانه ترسیم شده است. آرش قهرمانی نو و یگانه بازنمایی شده است که خرد و دانایی در کنش‌های او اهمیت محوری دارند. سرانجام اینکه، آرش کمانگیر با شاهنامه فردوسی، اثری که در آن خرد و دانایی محوریت دارد، در پیوند است.  


زهره فلاحی، احمد خیالی خطیبی، محمدصادق فربد،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

در نظریه «کنش» پیر بوردیو، اثر ادبی بازتولید سرمایه فرهنگی و برآیند ترکیب سرمایه اقتصادی و عادتواره­هاست. همین‌طور، کنشی اجتماعی است که فرد در میدان ادبی از خود نشان می­دهد. شعر به‌مثابه اثر ادبی محصول بُعد ذهنی سرمایه فرهنگی است که به‌‌صورت موفقیت مادی و به‌شکل عینیت‌یافته ظهور می­کند. این پژوهش به کنش­های شعری نیما و اخوان به‌شکل مقایسه­ای با رویکرد نظریه کنش بوردیو می­پردازد تا به این پرسش پاسخ دهد که کنش­های این‌دو شاعر چگونه بیان می­شوند و واکنش­هایشان در قبال برخورد دیگران و اوضاع سیاسی‌ـ‌‌اجتماعی جامعه چگونه شکل می‌گیرد. پیشینه تحقیق در این موضوع مبیّن بی‌توجهی بسیاری از محققان به موضوع است. روش تحقیق در این مقاله، از حیث ماهیت و روش، از گونه توصیفی‌ـ‌تحلیلی و از حیث هدف، بنیادی‌ـ‌نظری است. نتایج نشان داد که هردو شاعر در برخی از کنش­های شعری مشترک‌اند و در برخی دیگر واکنش‌های متفاوتی نشان می­دهند که حاصل آن سرایش اشعار سیاسی‌ـ‌اجتماعی در زیرمیدان تولید شعر فارسی است.
 

- شهلا خلیل اللهی، - مریم موسوی جشوقانی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

زیباییشناسی در مکاتب گوناگون فلسفی از افلاطون تا امروز، بهویژه در حوزه‌ی هنر، طرح شده و پدیده‌ای تاریخی است که دست‌کم به‌لحاظ فلسفی سخت مدیون کانت است. کانت زیبایی را مقولهای مستقل تلقی کرد که لذت ناشی از آن مقید به خود آن مقوله است. یوریکو سایتو، نظریهپرداز زیبایی­‌شناسی زندگی روزمره، معتقد است که زیباییشناسی زندگی روزمره ضعف زیباییشناسی فلسفی مبتنی بر هنر را برطرف میکند؛ به‌این‌ترتیب، نگرشها و قضاوتهای زیباییشناختی میتوانند کیفیت زندگی، اخلاق اجتماعی و­ فرهنگی را به واقعی‌ترین شکل تعیین کنند و وسیلۀ ضروری برای بیان ارزیابی کیفیت زندگی روزمره افراد باشند و به انسان قدرتی ­دهند تا ازطریق تعامل با مصنوعات، محیط­ اطراف و تعاملات انسانی از تجارب زیباییشناختی لذت ببرد. ازآنجاکه روایتهای داستانی شامل گزارهها و ظرفیتهایی هستند که از بُعد زیباییشناسی زندگی روزمره درخور ارزیابی‌اند و بیشتر آنها در جهان واقع نیز صدق ‌می‌کنند، محققان در این پژوهش برآن شدند تا زیباییشناسی زندگیِ روزمره را برپایه دیدگاه سایتو در سه داستان کوتاه از مجموعه داستان کوتاه عاشقیت در پاورقی نوشته مهسا محب‌علی به روش اسنادی و کیفی با بهرهمندی از منابع کتابخانه‌ای تحلیل و تبیین کنند تا به این پرسش پاسخ دهند که مؤلفههای زیبایی‌شناسی زندگی روزمره در این آثار چیست. دستاورد این پژوهش در این سه داستان کوتاه نشان می­دهد که زندگی روزمره افراد و نقش اشیاء، مکان و... در این آثار بهمثابۀ نماد، در قالب هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی و... ترسیم شده‌اند. علی‌رغم هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی، متن داستانها بستر تجربهای است که درنهایت به این آگاهی و حکم منجر میشود که ذوق، امر زیبا و امر والا یا برعکس نازیبا در این داستان‌ها به‌طور واقعی شکل یافتهاند.

محمد پاک نهاد،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

دستوردانی در فهم و تفسیر متون نقش برجسته‌ای دارد. هدف این مقاله، شناخت «اضافه» در مثنوی و تحلیل آن از منظر دستور تاریخی است تا سبک‌وسیاق مولانا و وجه تمایز کاربرد آن در مثنوی از آثار دیگر مشخص شود. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی از نوع مطالعۀ موردی است. جامعۀ هدف شش دفتر مثنوی است و داده­‌ها به روش کتابخانه‌­ای گردآوری شده است. در تجزیه و تحلیل یافته­‌ها، کاربرد اضافه و نقش‌­نمای آن و شکل­‌های اضافه در جمله‌های مثنوی معین شده، ارتباط‌­های گوناگون مضاف و مضاف‌الیه با واژگان و ترکیبات خاص، نشاندار و دلخواه مولانا روشن شده، و درنهایت، چگونگی فک و وصل اضافه و الگوهای گروه اسمی تعیین شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که بخش بزرگی از گیرایی و جذابیت مثنوی به‌دلیل الگوهای زبانی مورد استفاده مولانا است که زادۀ وزن و آهنگ مثنوی نیست، بلکه باید آن را در مطالعات دقیق و «جزئی‌نگرانۀ» ساخت دستوری و الگوهای صرفی و نحوی آن جست‌و‌جو کرد.

علیرضا نبی لو چهرقانی، مریم هامون گرد،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

داستان «زن زیادی» یکی از نُه داستان کوتاه از مجموعه داستانی با همین نام است که اولین‌بار در زمان حیات جلال آل‌احمد، نویسنده‌ی معاصر، در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است. محور تمام داستان‌های این مجموعه زنان هستند و نویسنده با نگاهی نقادانه مصائب و مشکلات آنها را نشان داده است. این مقاله به بررسی داستان «زن زیادی» از دیدگاه نقد شالوده‌شکنانه می‌پردازد. اساس نقد شالوده‌شکنانه یافتن تقابل‌‏های دوتایی و پنهان در متن است؛ زیرا با کشف این تقابل‏‌ها می‌توان به لایه‌های پنهان درون متن پی برد. به‌اعتقاد دریدا، تقابل‏های درون‌متنی، سلسله‌مراتبی و پلکانی است و جزئی بر جزئی دیگر برتری داده می‌شود، اما با بررسی متن درنهایت مشخص می‌شود که هیچ‌یک از تقابل‏‌ها بر دیگری برتری ندارند و درواقع مکمل یکدیگرند. نقد شالوده‌شکنانه بر بررسی پیش‌فرض‌های پذیرفته‌شده، و واسازی و آشکارسازی تناقض‌های متنی استوار است و هرچه را مخاطب باید بداند در خود متن جست‌وجو می‏‌کند. تقابل در داستان «زن زیادی» در ظاهر برپایه تضاد بین انسان و انسان، مرد/زن، و در باطن بین انسان و باورها و سنّت‌های نادرست فرهنگی و اجتماعی است. پس از بررسی تقابل‏‌های دوتایی در متن و شناسایی نیروهای متخاصم در آن، معلوم می‌‏شود که برخلاف آنچه از ظاهر متن و در خوانش اولیه به‌دست می‏‌آید،‏ قطب برتر در متن و مدلول استعلایی که چالش درونی متن نیز براساس آن شکل گرفته است مرد ستمکار در مقابل زن ستمدیده نیست، بلکه مرد و زن هریک به‌گونه‌ای اسیر و مقهور باورهای نادرست و تحمیلی جامعه‌ی زمانِ خود هستند و دو تقابل درکنار یکدیگر و همسو با هم داستان را پیش می‏‌برند.
 

حمیدرضا قربانی، محمد خدادادی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

درخت در شعر فارسی اهمیت ویژه­ای دارد. عناصر فرهنگی، دینی، اسطوره‌ای، اخلاقی، عرفانی، و سیاسی گزاره­هایی متأثر از درخت دارند. درخت بعد از آب و خورشید پدیده­ای مهم است که عناصر و موقعیت­های ویژۀ ادبی از آن آفریده می­شود. با ظهور حوادث مختلف سیاسی در سدۀ اخیر ازیک‌سو و خلق اندیشه­ها و سبک­های متعدد هنری، ازسوی‌دیگر، شیوه­های خلاقانۀ پیوند پدیده­های طبیعی با عناصر انسانی برجسته شده است. تصویر درخت در شعر نو جلوه­ای تازه و چندجانبه یافته است. شاعران نوپرداز نقش­های ویژه­ای به عناصر غیرانسانی می­بخشند و از این میانه درخت همزادی انسان­گونه است که تحولات جامعه انسانی را در قامت خود نشان می­دهد. در پژوهش حاضر، با تحلیل و توصیف شواهد شعری به روش کتابخانه­ای در اندیشۀ شاعران منتخب، آشکار شد که درخت نمودار ناکامی‌های شخصی، عشق­ورزی، واسطۀ ادراک، شاخص آزادی، معرف زیست­بوم، نماد، تصویر مجسم مرگ و نیستی، انعکاس استبداد و نماینده انکار موجودیت انسان در حاکمیت استبداد است.

 
قدسیه رضوانیان، سورن ستارزاده،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

مسئله‌ی «سوژه» مهم­ترین شاخص تمایز ادبیات کلاسیک و مدرن است. «من» در ادبیات کلاسیک اغلب کلی و انتزاعی است، اما در ادبیات معاصر، پیرو فلسفه‌ی مدرن، من فردیت­یافته و انضمامی و به‌عبارتی سوژه کنشگر است. شاید آشکارترین نمود این چرخش پارادایمی را-به‌ویژه در شعرـ بتوان در نوع مواجهه با «سوژه» دید. شعر معاصر، از سطحی­ترین وجه رمانتیک تا پیچیده‌­ترین وجه فلسفی، مبیّن سوژه‌­ای خودبسنده است که خاستگاه آن انسان­‌محوری است. احمد شاملو از شاعرانی است که «من» در شعر او سوژه است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی و با خوانش انتقادی مجموعه‌ی اشعار شاملو و انتخاب نمونه‌­های دلالتگر، به هرمنوتیک خود/سوژه در شعر او می­‌پردازد و ازآنجاکه این من/خود/سوژه طی شش‌دهه سرایش شعر، دستخوش تلاطم و تحول بوده است، تکیه‌گاه نظری بحث نیز، به‌فراخور این تطورات، هم به سوژه فلسفی می­‌پردازد که بر اندیشه و آگاهی فردی تأکید می­‌ورزد و هم به سوژه­ای که برساخت اجتماعی است؛ ازهمین‌رو،  تلفیقی است از مباحث میشل فوکو درباب هرمنوتیک خود و حکمرانی بر خود و دیگران، نظریه‌ی کنش متقابل نمادین، که به من فردی و من اجتماعی می‌­پردازد، نظریه‌ی اگزیستانسیالیسم که آزادی، انتخاب و مسئولیت را محور مباحث خود قرار می‌­دهد و درنهایت نظر آلتوسر درباب سوژه؛ یعنی سوژه با s (حرف کوچک) و سوژه با S (حرف بزرگ). «من» در شعر سیاسی شاملو، همانا subject ، به‌مثابه شبه‌­سوژه­ای ایدئولوژیک تحت انقیاد حزب توده است، و در شعر فلسفی او، که حاصل شناخت و آگاهی براساس تجربه زیسته خود او و تأمل درباب هستی، انسان، زندگی، و مرگ است، من به‌مثابه سوژه‌ی اعظم (Subject) است.


صفحه 18 از 19     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.15 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4666