[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

احمد رضایی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

مجادلات کلامی بسیار در میان نحله­های اسلامی، به­ویژه اشاعره و معتزله، و مواجهه آنها با اصل بلاغت به جایی رسید که برخی از متکلمان وجود مجاز در قرآن را انکار کردند. علاوه‌بر آثار کلامی، این مقوله شاکلۀ کتاب­های بلاغی را نیز به خود اختصاص داد. به­خصوص از روزگار سکاکی، گویا گرانیگاه مباحث مربوط به مجاز از آثار کلامی به آثار بلاغی منتقل شد. مباحث اصلی در این آثار بر سر تعریف مجاز و حقیقت، کیفیت شناخت این‌دو، انواع مجاز و... بوده است. می­توان گفت اساس بسیاری از این مجادلات یا مشکل اصلی آنها توجه به یکی از جنبه­ها و غلفت از دیگر جنبه­های این موضوع بوده است. به­نظر می­رسد علی­رغم کوشش­ها و نکته­سنجی­های محققان مختلف در این آثار، به‌دلیل آمیختگی قلمروهای مختلف در این موضوع، پژوهش­های امروزی حوزۀ مجاز کمتر به تحقیقات پیشین پرداخته‌اند. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی سیر مطالعات مجاز در کلام و آثار بلاغی مختلف، به‌شیوه تحلیلی‌ـ‌توصیفی، این موضوع از چشم­اندازهای مختلف تحلیل و نقد شده است. ماحصل پژوهش نشان می­دهد واژۀ محوری، درهم‌آمیختن قلمروهای مختلف، مباحث انتزاعی کلامی، تقسیم‌بندی­های غیرضرور، بی­توجهی به جنبۀ کاربردی زبان، هم­پوشانی گونه­های مجاز و تکرار مطالب، مشکلات اساسی تحقیقاتی از این دست بوده است. درکنار این مسائل، باید از بی‌توجهی به نکته­سنجی­های دانشمندانی مانند جرجانی و خطیب قزوینی نیز یاد کرد. به­نظر می­رسد اگر به جنبه‌های اطلاع­رسانی، کاربردشناسی و زمینۀ متن توجه کنیم، بسیاری از نابسامانی­های تشخیص معنایی مجاز حل خواهد شد. ازسوی‌دیگر، تقسیم این مقوله به مجاز مرسل و مرکب و اندک قلمروهایی که در ذیل این‌دو قرار می­گیرد، ما را از دیگر دسته­بندی­ها بی­نیاز خواهد کرد.
 

دکتر محمد خسروی شکیب،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

ضرب­المثل­‌ها ابزاری فرهنگی هستند که به‌دلیل فشردگی زبان و الگوهای آوایی و ادبی ویژه، می­‌توانند مقاومت فکری مخاطبان را تقلیل دهند و نوعی خاص از معنا و مفهوم را بر آنها تحمیل کنند. نشانه­‌شناسی فرهنگی ضرب­المثل‌­های فارسی نشان می­‌دهد که تبعیض جنسیتی و تقلیل جایگاه زنان ممکن است در هنجارهای فرهنگی ریشه داشته باشد. در بسیاری از ضرب­المثل­‌ها، زنان «دیگری» و حاشیه‌نشین و مردان «خود» و مرکزنشین تلقی شده‌اند. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی و کیفی، به بررسی انتقادی تعدادی از ضرب‌المثل­‌های جنسیتی پرداخته است تا ضمن آسیب­‌شناسی نشان دهد که تقابل دوگانۀ «مرد» و «زن»، چگونه مؤلفه‌­هایی چون «مردسالاری»، «ازدواج»، «تولید مثل»، «زیبایی ظاهری»، «اقتصاد مردانه»، «قدرت ذهنی»، «رهبری و مدیریت» را تحت تأثیر قرار داده و زن را در حاشیه و مرد را در مرکز متن فرهنگ نشانده است. تحلیل نشانه‌شناختی فرهنگی ضرب‌المثل‌ها نشان می‌دهد که «زن»بودن محصول ایدئولوژی مردسالار است؛ تفکری که آگاهانه یا ناآگاهانه به‌دنبال آن است تا زن «دیگری» باشد. این تفکر با مراقبت و کنترل پنهان، زنان را از متن اصلی اجتماع کنار می‌گذارد و درنهایت به‌دنبال «انکار نمادین» آنها­ است.   

خانم مرجان حیدری تمرآبادی، خانم شیوا حیدری تمرآبادی، آقا وحید وزیری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با رویکردی بین­رشته‌­ای به بررسی نقش عناصر معماری در داستان‌­های سوررئال بوف‌کور و شازده احتجاب می­‌پردازد. هریک از عناصر معماری که فضای فیزیکی را شکل می‌­دهند و به‌تعبیری فضایی محدود به زمان و مکان ایجاد می‌­کنند تعریفی مشخص و کارکردی مختص خود دارند، اما محتوای این عناصر با معنای ضمنی‌شان فضاهایی ایجاد می‌کند که به زمان و مکان محدود نیستند. ازآنجا‌که هدف این پژوهش بررسی تأثیر عناصر معماری در خلق فضای داستان سوررئال است، ابتدا عناصر معماری موجود در داستان­‌ها استخراج شد و با تکیه بر مطالعات تطبیقی، با روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی معنای آنها فراتر از جنبه‌ی فیزیکی بررسی و درنهایت نقش آنها در خلق فضای سوررئال این داستان­‌ها آشکار شد. بوف‌کور را می­توان مهم­ترین اثر صادق هدایت دانست. عناصر معماری ازجمله خانۀ راوی و بناهای موجود در داستان نقش بسیار مهمی در فضاسازی داستان دارند. در داستان شازده احتجاب، به‌واسطه‌ی یادآوری خاطرات شخصیت اصلی در آخرین شب زندگی‌اش در اتاق خود، فضایی سوررئال شکل می‌­گیرد. با بررسی عمیق‌­تر، می‌­توان گفت عناصر معماری موجود در اتاق، با حمل مفاهیمی فراتر از خود، نقشی اساسی در بیان احوال شخصی شازده و شناساندن ضعف­‌ها و ترس‌های او ایفا می‌­کنند.

 
محمدحسن جلالیان چالشتری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

از میان بخش‌هایی از شاهنامه که در درازای تاریخ مورد توجه بسیارِ عام و خاص واقع شده، هفت­خوان/خان­‌ها است. برخلاف املای سنّتی­‌ای که برای این مجموعۀ نبردهای پهلوانان در بیشتر دست­نویس‌­های شاهنامه و اکثر آثار فارسی به‌صورت هفت­خوان به‌کار رفته، برخی پژوهندگان معاصر با اتّکا به اینکه در این نبردها، پهلوان از هفت منزل و مرحله عبور می­کند، معتقدند که صورت صحیح این نام باید بدون واو معدوله و به‌شکل هفت­خان بوده باشد. برخی نیز با این دستاویز که اسفندیار پس از هر نبرد به بزم نشسته، جزء دوم این واژه (خوان) را سماط و نطع دانسته‌­اند. این نظر اخیر به‌درستی نقد و رد شده، اما نظر نخست مورد تأیید عموم پژوهشگران واقع شده است. در این نوشتار، پس از سنجش میزان صحت ادلّۀ این نظر و با رویکرد زبان‌شناسی تاریخی، نظری متفاوت، اما سازگار با محتوای درونی این سلسله ­نبردها، ارائه خواهد شد. در این برداشت با اصیل دانستن صورت هفت­خوان و ارائۀ اشتقاقی جدید برای خوان، معنای «نبرد و ستیز» برای این واژه پیشنهاد شده است.

علی تسلیمی، فریده فریاد، فیروز فاضلی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

به‌نظر کریستوا، هر متنی حاصل شبکه‌ی متنی قبل از خود است؛ بنابراین، برای رمزگشایی باید سراغ این شبکه برویم. نویسندگان و شاعران همواره از متون قبلی بهره‌مند شده‌اند. این بهره‌بهرداری گاه به‌صورت افسانه‌گرایی است که جز بازنویسی و بازآفرینی افسانه‌ها نیست و کمک چندانی به ادبیات نمی‌کند، اما افسانه‌گردانی رویکرد متفاوتی دارد که مایه تحول ادبیات است. افسانه‌گردانی تنها یادآور افسانه‌ها به‌گونه‌ی تلمیح و اشاره نیست، بلکه با بهره‌گیری از بینامتنیت، متن گذشته را دگرگون می‌سازد، تا آنجا که خواننده به‌سادگی نداند در پیدایش متن جدید چه متن‌ها و چه افسانه‌هایی دخیل بوده‌اند. در رمان طلسمات با سه رویکرد افسانه‌گویی، افسانه‌گرایی و افسانه‌گردانی مواجهیم. در رمان بوف‌کور نیز نویسنده با استفاده از افسانه‌ها و اسطوره‌های بسیار متن پیشین را دگرگون کرده است. از نتایج این مقاله نیز بهره‌بردن هردو رمان از افسانه‌ها حتی علیه افسانه‌ها است. در نوشتار حاضر، این رمان‌ها از دیدگاه افسانه‌گردانی یا بینامتنیت افسانه‌ای تحلیل شده‌اند.

 
فاطمه طوبایی، محمد یوسف نیّری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

محققان کمتر به جست­وجو درباب چگونگی پیدایش و تکوین جریان‌های عرفان و تصوف در نقاط گوناگون ایران توجه کرده‌اند. با تقسیم جریان تصوف به دو مکتب عراق و خراسان و تمرکز محققان بر صوفیان و دیدگاه­‌های صوفیانه این مناطق، دیگر نگرش­‌های صوفیانه در اقصی‌نقاط ایران در سایه قرار گرفتند. یکی از مناطقی که کمتر بررسی شده، خطه‌ی فارس است. به‌نظر می­رسد حضور بیش از هشتاد شیخ از مشایخ تصوف در فارس پیش از ظهور ابن‌خفیف و گسترش تصوف در این منطقه، ضرورت بررسی و جست­‌وجو درباب آغاز و تکوین جریان عرفان و تصوف در این خطه را آشکار می‌­کند. در پژوهش حاضر، نام و نشان چهل‌وسه‌تن از مشایخ فارس و شیراز استخراج شده است که پیش از ابن‌خفیف زیسته‌اند یا هم‌عصر او محسوب می­شوند که در پژوهش حاضر جهان‌بینی عرفانی این مشایخ تا حد امکان برمبنای اطلاعات اندک باقی‌مانده تحلیل شده است. از تحلیل و تبیین نگرش عرفانی ایشان مشخص شد که در این دوره چهار جریان اصلی اعلام حضور کرده‌اند: نخست، جریان زهدورزی و گوشه‌نشینی (نمودی از شکل اولیه‌ی تصوف)؛ دوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان عراق؛ سوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان خراسان؛ و چهارم، جریان پیش‌­آهنگان مکتب عرفان فارس. تحلیل ارقام به‌دست‌آمده نشان می‌­دهد در فارس غلبه فکری‌ـ‌عرفانی با مشایخ پیش‌­آهنگ مکتب فارس بوده و دیگر جریان­‌ها نقشی کم­رنگ‌تر ایفا کرده‌اند.

ندارد ابراهیم حسنکلو، ندارد رضا چراغی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

جدال بر سر نظریه ادبی و شعر نیما سابقه‌ای طولانی دارد. منتقدان ادبی هرکدام از ظن خود یار نیما شده‌اند و تفسیر مخصوصی از او ارائه داده‌اند. مسئله این پژوهش بازخوانی انتقادی آرای پورنامداریانِ دهه هفتاد و براهنی، در جایگاه نمایندگان نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی، خواهد بود. این پژوهش نشان داد که پورنامداریان و براهنی گاه در فهم خود از نیما دچار افراط شده‌اند. نتیجه آنکه پورنامداریان علی‌رغم تلاش برای فهم نو از نیما همچنان گرفتار سنّت‌های کلیشه‌ای نقد ادبی است که باعث می‌شود شعر نو را ذیل شعر سنّتی تعریف کند. در سوی دیگر نیز براهنی از فرآیند تاریخی نظریه‌پردازی و شعر نیما غفلت کرده، در بعضی آرای خود به افراط گراییده و از بحرانی خبر می‌دهد که در شعر دهه هفتاد به بعد شاهد آن هستیم. به‌عبارتی، سنّت و مدرنیته در آرای این دو منتقد به‌وضوح سر ناسازگاری با هم دارند. پورنامداریان می‌خواهد شعر مدرن را با نقد سنّتی بیامیزد و براهنی در نقد خود دچار جزم‌اندیشی می‌شود.

دکتر عفت نقابی، دکتر نیلوفرسادات عبدالهی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

                                                                                                                                      
 محمد‌علی فروغی از رجال صاحب‌نام معاصر در حوزۀ سیاست، فرهنگ و حقوق به شمار می‌رود. دو وجهۀ سیاسی و فرهنگی او موجب شده‌ با بسیاری از دوستان فرهیخته، مکاتباتی مرتبط با این موضوع‌ها داشته باشد. به سبب آشنایی فروغی با ادبیات کهن و دلبستگی به فرهنگ ایران، نامه‌های او علاوه بر آثار کهن ادبی از ساختار منشآت پیشینیان تأثیر پذیرفته است. با نگاهی به این مکاتبات می‌­توان، تأثیر منشآت قائم مقام فراهانی را در آنها به وضوح مشاهده کرد. شایان ذکر است که او در عین تقلید از سبک قائم مقام ، در نامه­ها، نوآوری‌هایی داشته­است. با عنایت به این مسئله، این مقاله بر آن است که با درنظرداشتن منشآت قائم مقام به عنوان نمونه‌ای از سبک بازگشت، میزان نوآوری و تأثیرپذیری فروغی را از مکاتبات قائم مقام آشکار سازد. به همین منظور در این جستار، 11 نامه از نامه‌های فروغی، گردآوری شده در کتاب سیاست‌نامه ذکاءالملک و 11 نامه از منشآت قائم مقام، نگاشته‌شده در سه حوزۀ دوستانه، سیاسی و اجتماعی، واکاوی شده است. با بررسی این نامه‌ها مشخص گردید که اگرچه فروغی در ساختار نامه­ها، شگرد‌های ادبی و ویژگی‌های زبانی از نامه­های قائم مقام متأثر شده، در حوزۀ محتوا و مفاهیم، نوآوری­هایی داشته است.  نوآوری­های ذکاءالملک را می‌توان در تلفیق سبک بازگشت با مفاهیم اجتماعی- سیاسیِ مدرن دانست. فروغی در نگارش نامه‌ها به اقتضای زمانه و فهم مردم، توجهی ویژه مبذول داشته است. از این روی، علاوه بر اینکه از سبک بازگشت (و به­طور خاص منشآت) متأثر بوده، با برخی شگردها و ظرایف بیانی نقاط ضعف آن را برطرف کرده‌است. فروغی با استفاده از این شیوه نگارش، به دو هدفِ جلب نظر مخاطبان در راستای ترویج فرهنگ و ادبیات فارسی و رساندن مفاهیم نوگرایانه، درکنار گزارش‌ مسائل روز جامعه دست یافته است. در نامه‌های سیاسی و اجتماعی او شاهد تقلید از متون دشوار ادبی- تاریخی هستیم؛ امّا مکاتبات دوستانه او به سبب الگوبرداری از متون غنایی، از لطافت و دل‌انگیزی خاصی برخوردار است ؛ به طوری که خواندن این نامه‌ها نسبت به نامه‌های اجتماعی التذاذ ادبی بیشتری به خواننده می‌بخشند.
 
دکتر مهین پناهی، دکتر علی محمدی آسیابادی، معصومه طاهری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

mouseout="msoCommentHide('_com_1')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_1','_com_1')">مفهوم شادی، همواره موضوع علم اخلاق و عرفان بوده و با عناوین مختلفی مانند سعادت و خیر، بیان شده است. این مفهوم در فلسفه در قالب دو دیدگاه نسبت به سعادت بشری، یعنی دیدگاه لذت‌گرایی اپیکوری و سعادت‌گرایی ارسطویی بررسی شده است. شادی به شکل ساده، دو نوع است: شادیی که نقطۀ مقابل آن، غم و اندوه است و شادیی که نقطۀ مقابل ندارد و پایدار است. شادی نوع اول، شادی عوام و شادی نوع دوم، شادی خواص است. در فلسفه‎های اخلاق بر شادی پایدار، تأکید شده است. اپیکورس (341- 270 ق.م) فیلسوف دوران هلنیستی یونان باستان که به «فیلسوف شادکامی» معروف است، با تلقی لذتِ پایدار به عنوان خیر نهایی انسان، شیوۀ عملیای ارائه می‎دهد که به سعادت و شادمانی منتج می‎شود. در واقع، شادی مورد نظر اپیکور شادی نوع دوم است که نقطۀ مقابل ندارد و دائمی است.
جلال‏الدین محمد مولوی (604-672 هـ.ق) نیز یکی از عارفانی است که شادی در کلام او موج می‎زند. شادی مورد نظر مولوی نیز شادی پایدار است و با عوامل بیرونی و درونی زوال نمی‎یابد. توجه به این موضوع در هر دو دیدگاه، باعث شد تا فرآیند دستیابی به شادی از دیدگاه اپیکور و مولوی بررسی شود.
روش: در این مقاله سعی شده است به روش مطالعۀ کتابخانه‎ای و مقایسه و تحلیل داده‎ها؛ مخصوصاً در مثنوی و غزلیات شمس، بررسی شود که آیا بین شادی‎گرایی اپیکوری با شادیگرایی از دیدگاه مولوی ارتباطی وجود دارد یا خیر. روش ارائۀ اطلاعات از طریق مقایسۀ چند مؤلفه از دیدگاه اپیکور و مولوی دربارۀ شادی بر پایۀ تبارشناسی تاریخی است.
یافتهها و نتایج: با مطالعۀ دقیق در آرا و افکار اپیکور و سیرۀ عملی او، می‎توان به این نتیجه رسید که لذت از نگاه اپیکور نه تنها لذت‎های مادی و زودگذر نیست، بلکه او نیز مانند دیگر نظریه‎پردازان اخلاق باستان، غایت را با عنوان اودیمونیا یا شادی (سعادت) بیان می‎کرد. هدف فلسفه او رسیدن به شادی پایدار است. بدین ترتیب که انسان با ایجاد محدودیت‎هایی برای لذت‎جویی‎های موقتی و ناپایدار خود، تلاش می‎کند به آتاراکسیا دست یابد. از سوی دیگر فلسفۀ عملی اپیکور به بیان مؤلفه‏هایی می‎پردازد که با برخی از دیدگاه‎های عارفان مسلمان، از جمله مولوی دارای وجوه اشتراک است.


 

آقای مهدی نوریان، دکتر هادی نوری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف:
این مقاله در صدد است تا از خلالِ بررسی و خوانشی وانوسازانه از داستانِ «وداع» به‌قلمِ جلال آل‌احمد از مجموعه‌ داستانِ سه تار، به نقد نخبه‌گرایی در اندیشه روشنفکران ایرانیِ دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی بپردازد.
روش:
این خوانشِ وانوسازانه با تأکید بر نگاه فیلسوف فرانسوی «ژاک دریدا» انجام می‌شود و از حیث روش‌شناختی مبتنی‌ست بر روش هشت‌مرحله‌ایِ «دیوید بوژه» که به‌عنوان نوعی استراتژیِ تحلیل انتقادیِ پست‌مدرن در مواجهه با روایتْ‌ مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش بوژه این گام‌ها را در بر می‌گیرد: جست‌وجوی دوگانگی، بازتفسیر سلسله‌مراتب، کشف صداهای یاغی، برملاسازیِ سویه دیگرِ روایت، نفی پی‌رنگ، یافتنِ استثناء، ردگیریِ بین خطوط، و سازمان‌دهی مجدد روایت.
یافته‌ها:
به‌نظر می‌رسد بتوان با بهره‌گیری از این روش و اتخاذ منظری وانوسازانه در خوانش داستانِ موردنظر از جلال آل‌احمد، دست‌ِ‌آخر به روایت نوپدیدی دست یافت و از خلال آن به نقد دیدگاه نخبه‌گرایانه سوژه روشنفکر ایرانی در این دو دهه پرداخت. باید توجه داشت که در این منظر، تلاش می‌شود تا از فردی به نام آل‌احمد فراتر رفته و به سوژه آل‌احمد در مقام یک روشنفکر نزدیک شویم؛ سوژه‌ای که در زمانه و زمینه خاصی به عرصه بر کشیده شده و آثاری را تولید کرده است.
نتیجه:
با تکیه بر روایت نوپدیدی که به‌واسطه خوانش وانوسازانه ممکن شده است، می‌توان نتیجه گرفت که این سوژه روشنفکر با بازتولید روابط فرادست/فرودست، خود را در جایگاه فرادست نشانده و با تکیه بر خردِ مدرن، و بدون توجه و درکی از روابط وجودی فرودستان، به نمایندگی ایشان پرداخته و تلاش می‌کند به آنچه که رسالت روشنفکرانه خویش می‌نامد جامه عمل بپوشاند.
مریم ظریف، دکتر مهدی نیکمنش،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

چکیده
بیدل، شعر را برای بیان اندیشه هایش به کار می‌گیرد. در نگاه به پدیده‌های طبیعی و توصیف عناصر طبیعت، جریان تند اندیشه‌هایش سریان دارد. از آن‌جایی که ذهن او انباشته از معنا و مفاهیم عرفانی است، به هرچه مینگرد، رنگ و بوی عرفان می‌گیرد و بر زبان او جاری می‌شود. وی هنر را شامل کمال و فضایل اخلاقی دانسته و به کمک آن به بیان قابلیت‌های انسان و طبیعت پیرامونش می‌پردازد. در این پژوهش  با نگاهی تحلیلی به جای‌گاه کوه در مثنوی طور معرفت بیدل نگریستیم. تصویرهایی را که در آن هنرمندانه عنصر طبیعی کوه به مفاهیم و معانی عرفانی ارتباط یافته اند، کشف کرده و به نقد و بررسی شان پرداختیم. روش پژوهش در این جستار به صورت اسنادی و با استفاده از امکانات کتاب‌خانه‌ای و شیوه‌ی تحلیل محتوا و طبقه بندی داده‌هاست. در این پژوهش از طریق کشف و طبقه بندی تصویرها، به برجسته شدن نماد کوه در طور معرفت بیدل و دریافت معانی عرفانی نهفته درآن پرداخته شده است. انسجام و یکپارچگی درونی متن از طریق تطابق نماد کوه با درونمایه، آشکار  شد. مفاهیم نهفته در نمادهای آب، آتش و خاک، در یک مجموعه منسجم، سیر استعلایی عارفانه را از نگاه بیدل، از پایین‌ترین مرتبه به بلندترین جایگاه نشان می‌دهند. این عناصر با نماد کوه ارتباط مفهومی دارند.

 
سعید کریمی قره بابا،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

صمد وورغون شاعر و نویسنده آذربایجانی در نمایش‌نامه فرهاد و شیرین، منظومه خسرو و شیرین را به گونه‌ای برخلاف نیت نظامی گنجوی به سخن درآورده است. او در این اثر در صدد برساخت یک خودی و دیگری بوده است. ایرانیان را بمنزله دشمن تهدید کننده سرزمین‌های ماورای ارس جلوه داده و خصومتی لاینحل میان دو طرف متصور شده است. وورغون هم‌صدا با سیاستمداران کمونیست در پی آن بوده که هویتی مستقل برای جمهوری تازه تأسیس آذربایجان تدارک ببیند؛ به نحوی که با اشتراکات فرهنگی ایران و عثمانی هم‌پوشانی نداشته باشد. پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام گرفته می‌کوشد تا به این سؤال پاسخ دهد که وورغون خودی و دیگری را چگونه توصیف کرده و از چه راه‌کارهایی برای تعیین و تثیت هویت فرهنگی قفقاز بهره برده است؟ نویسنده این نمایش‌نامه، ایرانیان را افرادی با جنبه‌های منفی مانند تجاوز، آدم‌ربایی، والدین‌کُشی، دروغ‌گویی و غیره توصیف کرده و در عوض، همه صفات مثبت را به مردمان اقلیم بردع نسبت داده است. از جانب دیگر، معرفی شیرین و فرهاد به عنوان عشاقی برخاسته از آذربایجان و نیز خلق شخصیتی با نام آذربابا بخشی از راه‌کارها برای تبلیغ هویت جدید قفقاز بوده است.
 
دکتر حسین بحری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

ترجمه فارسی «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» اثر جیمز موریه انگلیسی بدون شک یکی از شاهکارهای ادب فارسی است. میرزا حبیب اصفهانی این ترجمه را از روی ترجمه فرانسوی کتاب به فارسی برگردانده است. این واقعیت که اثری ترجمه شده، آن هم از طریق ترجمه ای میانجی، بتواند با چنان استقبالی در میان خوانندگان در ادبیات یک زبان مواجه شود از موارد کم سابقه و استثنایی به شمار می رود. از زمان انتشار این اثر، پژوهشگران زبان و ادبیات، ترجمه و دیگر رشته های علوم انسانی جنبه های مختلف آن را مورد مطالعه قرار داده اند. با این حال، تاکنون پژوهشی که با رویکردی تاریخی به مطالعه دریافت این ترجمه بوسیله مخاطب فارسی زبان بپردازد صورت نگرفته است. در این مقاله، پژوهشگر براساس مفهوم «افق انتظار» یاوس و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، تلاش کرده تا با مرور آثار و بررسی متون موجود به ابعاد مختلف دریافت این ترجمه بوسیله مخاطب فارسی زبان در قبل و بعد از انقلاب اسلامی دست یابد. برای این منظور، از میان نقدها و پژوهش های موجود در مورد این اثر که شامل حدود 50 مقاله و کتاب فارسی منتشر شده از سال 1321 تا به حال می باشد، 10 اثر شاخص و مرتبط (5 مورد منتشر شده در قبل و 5 مورد بعد از انقلاب اسلامی) گزینش شد و با روش تحلیل محتوای کیفی، انتظارات درون آن ها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. سپس، ابعاد مختلف دریافت هایی که از ترجمه فارسی حاجی بابا در این آثار طرح و بحث شده، استخراج و مقایسه شد. یافته های پژوهش نشان داد که ترجمه فارسی «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» طی هر دو بازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه ذائقه ادبی و مطابق انتظارات خوانندگان از جمله ادیبان، منتقدان و پژوهشگران بوده و با گذشت زمان، همچنان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که موجب ماندگاری و محبوبیت این اثر شده است. 
یحیی کاردگر،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

فرهنگ و ادبیات ایران، از آغاز ظهور عیسی مسیح، توجّه ویژه­ای به او و دین مسیحیّت داشته­است. این ویژگی، بنا به دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی در عصر صفویه، برجسته­تر شده­است. صائب که بزرگ­ترین شاعر این عصر است؛ در انعکاس این ویژگی در اشعارش سهم بیشتری دارد. این مقاله در شیوه­ای توصیفی-تحلیلی، حوادث زندگی مسیح را در مجلّدات شش­گانهء دیوان او مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده­است که ویژگی­های دینی عصر صائب، نگاه عرفانی و اخلاق­گرای او، دلبستگی مخاطبان شعر صائب به مسیح و دین مسیحیّت و سرانجام، تمایل صائب به مضمون­سازی و نازک­خیالی و اشراف او به وقایع زندگی پیامبران آسمانی در ارائه تصویری کامل از سیمای مسیح، نقش اساسی داشته­است. او با اشاره به زندگی مسیح و سایر فرستادگان الهی در پی نزدیک کردن ادیان و مذاهب به یکدیگر است؛ هدفی که نیاز امروز جامعه جهانی است.
 
دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

چکیده
دستگاه عددنویسی، یکی از اجزای مهم و چالش‌برانگیز سامانه‌های خط است. این چالش، دو بُعدی است و تنها و به‌سادگی، در صورت نوشتاری عدد نیست. چالش عددنویسی، از یک سو به ماهیت عدد و نحوۀ موجودیت آن در هر زبان بازمی‌گردد که خود نتیجۀ نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ چالش عددنویسی مربوط به نحوۀ نگارش موجودیت‌های عددی در هر زبان است. بنابراین هرچند که عددنویسی، پدیده‌ای در حوزۀ خط یا دبیره است، اما نمی‌توان آن را پدیده‌ای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی، لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیان‌های اساطیری بینش هر ملت، توجه شود. فارسی میانه نیز از این ره‌یافت، مستثنی نیست و یکی از لازمه‌های مغفول پاسخ‌گویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورداشت‌های اساطیری ایرانیان است. در این مقاله در ادامۀ تلاش‌های ارزشمندی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شده‌است، ملاحظاتی دیگر دربارۀ این دستگاه پیشنهاد می‌شود و پاسخ برخی ابهامات هنوز موجود در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات، به بحث گذاشته می‌شود. نیز برخی از بقایا و انعکاس‌های این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری می‌شود که از یک سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری می‌رسانند و از سوی دیگر، درک واژه‌ها و متون فارسی نو را تسهیل می‌کنند. یافته‌های مقاله، گویای ممکن بودن توصیف دستگاه‌وار عددنویسی فارسی میانه است و در این کار، یاری گرفتن از بنیان‌های اساطیری اندیشۀ ایرانی، راهگشا و دارای اهمیت است و البته این مقاله در نهایت به معنی تدوین شدن دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و کماکان، ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه است.    
آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریب‌رضا غلامحسین‌زاده، خانم فتانه محمودی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آن‌ها مورد ‌توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هر دو حوزۀ شعر و نقاشی طبع‌آزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ از همین ‌رو پژوهش حاضر با گزینشی هدف‌مند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هر دو رسانه، به مطالعۀ تطبیقی و بینارشته‌ای این آثار بر مبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی می‌پردازد؛ تا با افق دید گسترده‌‌تری به تحلیل و تبیین جنبه‌های مختلف ساختاری و معناشناختی آیکون‌های مشترک جهت کشف ویژگی‌ها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل می‌کند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشه‌داری و بی‌ریشه‌گی، با‌بری و بی‌بری، باز بودن و بسته‌بودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک می‌شود. نتیجۀ این پژوهش نشان می‌دهد، سپهری در ترسیم تصویر درخت و فضای آن زیر تأثیر پارادایم جریان نقاشی مدرن ایران قرار دارد که اساساً در آن فضا انقباضی و بدون گستره، تیره و یأس‌آلود است و از همین‌رو درخت‌ها در نقاشی او بیشتر در جهت گسست عمل می‌کنند در جهت انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت می‌کنند و می‌تواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد؛ اما تصویر درخت در اشعار او دنباله‌رو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سر‌زندگی) به دور از نشانه‌های رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و به‌گونه‌ای تبیین‌کننده جهان آرمانی شاعر است.
 
خانم کلثوم قربانی جویباری، خانم زهرا علیزاده بیرجندی، آقا عباس واعظ زاده، آقا محمد شاه حسینی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

یکی از بحث­انگیزترین اصلاحات در فرآیند مدرن­سازی اصلاح زبانی است. از این­رو مهندسی زبان یکی از بخش­های مخاطره­آمیز آزمایش­گری اجتماعی ـ سیاسی در هر کشوری به شمار می­آید. در ایران نیز برلنی­ها برای اولین بار اصلاحات زبان فارسی را مطرح نموده­اند. این حلقه فصل مهمی از تاریخ روشنفکری در ایران محسوب می­شوند. آنان در زمانی کوتاه با فعالیت­های خود در ایران و در اروپا، با انتشار مجله­ها و رساله­ها و با تشکیل محافل بحث و گفت­وگو، مهم­ترین گروه فعال روشنفکران مهاجر ایران را در دوره معاصر پدید آوردند. بررسی جراید برلنی­ها نشانگر اتخاذ یک رویکرد آسیب­شناسانه از سوی آنها در مسائل زبانی و ارائه راهکارهای عملی و اصلاحی در این عرصه است. جرائد برلنی در طرح چالش­های زبان فارسی با پرهیز از افراط و تفریط و اتخاذ یک مشی اعتدالی به انتقاد از شیوه­های پاکسازی و اصلاح زبان فارسی پرداختند.  با توجه به اهمیت و جایگاه موثر برلنی­ها و جراید آنها در فرایند اصلاحات زبانی ایران، مقاله پیش رو به تبیین جایگاه جراید برلنی­ها در مهندسی زبان در ایران می­پردازد.
دکتر مصطفی میردار رضایی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

شعر ناصرخسرو مشحون است از ادلّه­ی عقلی، مباحث مذهبی، مواعظ و حِکَم و ... که به کلام او رنگ و بویی فلسفی و تا اندازه­ای پیچیده داده­است. از سوی دیگر، عطّار در آثارش کوشیده تا با زبانی ساده و عاری از زرق و برق و پیرایه­های چشمگیر، میراث تصوّفِ خراسان و میراثِ شعرِ پیش از خود را در هیأتی متفاوت عرضه کند. پرسش این جستار آن است که آیا سادگی یا پیچیدگی زبان در سادگی یا پیچیدگی سازه­ی تصویرهای شاعرانه نقش دارد؟ پژوهش حاضر که به روش کمّی و آماری نوشته شده­است، به بررسی آماری و مقایسه­ای ساختمان تصویرهای شعری ناصرخسرو و عطار می­پردازد. نتایج این تحقیق نشان می­دهد با آن­که ساده یا پیچیده بودن زبان یک شاعر، ارتباط چندانی با سازه­ی تصویرهایش نخواهد داشت؛ به بیانی دیگر، صرف سادگی یا دشواری کلام یک شاعر نمی­توان هندسه­ی تصویرهای او را نیز ساده یا پیچیده دانست. زبان شعر ناصرخسرو دشوار و پیچیده است، امّا این ویژگی­ بر هندسه­ی تصویرهای شعر او تأثیر به­سزایی نداشته و بیشتر تصویرهای شعر او از نوع ساده و به­دور از پیچیدگی است. از سوی دیگر امّا سازه­ی تصویرهای شعری عطار با وجود سادگی زبان و ظاهر، دارای پیچیدگی ظریف و باریکی است که جز با تجزیه­ی مصالح بلاغی به­کار رفته در بنای تصویرها نمی­توان به شبکه­ی درهم­تنیده­ و رابطه­ی آن ابزار با یکدیگر پی برد؛ به بیانی، زبان عطّار ساده و تصویرهای او پیچیده است.
 
مهنوش وحدتی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

مقالۀ حاضر در تلاش است تا یکی از اسرارآمیزترین و زیباترین حکایتهای بیدل دهلوی که شرححال زندگی خویشتن است را از منظر تئوریهای ژاک لکان، روانکاو فرانسوی پیرو مکتب فروید، به بحث و بررسی بگذارد. هدف اصلی، بررسی سیر تحول شخصیت اصلی داستان بر مبنای سه الگوی مهم از ناخودآگاه لکانی، مرحله آینهای ، مرحله نمادین و ساحت واقع است. علاوه بر آن، تفصیل و توضیح حالات روانی شخصیت اصلی داستان در پرتو تئوری‌‎های فانتزی، دیگری، فقدان، ابژۀ کوچک و نظریۀ اختگی بازتاب روشنی می‎یابد. سوژۀ لکانی در داستان بیدل با خلائی عظیم مواجه است که برای پرکردن این حفره در وجود خویش، به دنبال همسانسازی خود با دیگری یا همان تصویری است که انوب نقاشی کرده است. سوژۀ چندپاره، خود را در قاب تصویر هماهنگ و بینقص مییابند و میکوشد که هویت از دسترفتهاش را در تصویر کامل بجوید، غافل از اینکه با ورود به مرحلۀ نمادین دچار انفصال و خطخوردگی میشود. وی با توسل به فانتزی سعی در زنده نگهداشتن توهم تکامل خود دارد، گرچه با ورود به امر واقع و رویارویی با ترامای این ساحت و عدم امکان برای نمادینهکردن دردهایش دست به خودکشی نمادین زده و به زنجیرۀ دالهای متواتر نظم نمادین پایان میدهد. مقالۀ حاضر به این نتیجه می‎رسد که بیدل در گذر از مرحلۀ آینه‎ای با شناختی خیالی از خود، به بیگانگی مرحلۀ نمادین نزدیک شده و در امر واقع به‎عنوان سوژه‎ای روان‎پریش، مابین خیال و واقعیت مردد گشته و به مرگی نمادین روی می‎آورد.

 
دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بی­معنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم می­شد و این مسئله­ای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهان­بینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان می­داد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستان­هایش قرار داده بود. در داستان­های هدایت، اغلب شخصیت­ها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و روان­نژندی­های گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر می­شد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستان­های زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافته­های تحقیق نشان دادند که در داستان­های هدایت، جنون از طریق بیهوده و بی­معنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی می­گیرد و ذهن شخصیت­های داستان را از اضطراب و نگرانی­های اگزیستانسیال رهایی می­بخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهره­گیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد می­سازد.
 

صفحه 19 از 19    
...
19
بعدی
آخرین
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.14 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4666