[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
32 نتیجه برای فارس

منصوره کریمی قهی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

مرکب­های اِتباعی ترکیب­هایی هستند که بر اثر تکرار قسمتی از واژه پایه ساخته می­شوند. این بخش مکرر معنی ندارد و هیچ­گاه به‌تنهایی به‌کار نمی­رود. این واژگان در زبان گفتاری مردم متداول است و در دوران اخیر، در برخی متون نظم و نثر، به‌ویژه داستان­هایی که به زبان عامیانه نوشته شده، به‌کار رفته است. این پژوهش با رویکردی تاریخی و روش تحلیلی‌ـتبیینی، در کنار واکاوی پیشینه کاربرد مرکب­های اِتباعی (اِتباع مهمل) در زبان و ادب فارسی، سه مسئله را بررسی می­کند:
تأثیر تغییر صورت و معنی واژگان کهن فارسی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر نحو زبان عربی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر رواج واژگان عربی و مترادف‌نویسی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی.
برطبق یافته­های این پژوهش، پیشینه کاربرد مرکب­های اِتباعی در زبان فارسی به قرن سیزدهم قمری می­رسد. بیشتر ترکیب­هایی که در فاصله سده­های اول تا سیزدهم قمری در آثار منظوم و منثور دیده می­شود و فرهنگ­نویسان آنها را مصادیق مرکب­ اِتباعی برشمرده­اند، ترکیب­های عطفی و مترادف‌اند که به‌علت تغییر صورت و فراموشی معنی واژگان به‌اشتباه مرکب اِتباعی خوانده شده­اند. مرکب­های اِتباعی از قرن سیزدهم و به‌علت رواج واژگان عربی در زبان فارسی و عادت گفتاری مردم به مترادف­گویی در محاورات کلامی متداول شد.  با تحول در نثر فارسی و گرایش نویسندگان به ساده‌نویسی و گفتاری‌نویسی، این ترکیب­ها به متون فارسی به‌ویژه آثار داستانی با مایه­های طنز و هزل وارد شد.  
 
یدالله بهمنی مطلق، منصوره هوش السادات،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

ترکیبات باهم­آیند در زبان­شناسی به زنجیره­ای از واژه­ها گفته می­شود که با یکدیگر هم‌نشین می‌شوند و یک سازه معنایی تشکیل می­دهند؛ مانند ترکیبات وصفی و اضافی. نوآوری در این حوزه یکی از وظایف اصلی شعر خلاق و ماندگار است. غزلیات شمس یکی از آثار برجسته ادب فارسی است که ترکیب­سازی از مشخصه­های بارز سبکی آن محسوب می‌شود. مولانا برای بیان اندیشه والا و عرفانی خود به آفرینش صدها سازه نو زبانی پرداخته و از انواع هنجارگریزی بهره گرفته است تا تنگنای موجود واژگان را وسعت بخشد یا از آوردن واژه­ها و ترکیبات تکراری بپرهیزد. در میان آثار او، غزلیات شمس نمونه­ای تمام‌عیار از جوشش اندیشه محسوب می­شود. در بافت غزل­های او صدها ترکیب وصفی نو مانند «اندیشه کژمژ»، «خیال بادشکل»، «بهانه­های زرین» و ترکیبات اضافی نو چون «اوباش خیالات»، «جهان رنگ و بو»، «تره­زار دل» یافت می­شود که به بررسی و تحلیل نیاز دارد. نوآوری­های مولانا به ترکیبات وصفی و اضافی محدود نمی­شود و گونه­های مختلف سازه­های نو در قالب اشتقاقات و ترکیبات اسمی، صفتی، قیدی و فعلی نو در غزلیات او یافت می­شود، اما در این جستار صرفاً به بررسی و تحلیل این نوع از نوآوری‌های او پرداخته شده است. یافته­ها نشان می­دهد مولانا با استفاده از این ترکیبات کنایه­ها و استعاره­های نو و بدیعی در زبان فارسی خلق کرده و علاوه‌بر توانمندسازی زبان با پرهیز از کاربرد ترکیبات و واژه­های تکراری بر جاذبه­های آن افزوده و اندیشه­های بیان‌نشدنی خود را در قالب زبان به تصویر کشده است.
 
احمد تمیم داری، شیوا دولت آبادی، شهناز عبادتی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده


 مطالعات میان­رشته­ای ادبیات فارسی و روان‌شناسی نقش مؤثری در تبیین و انتقال مفاهیم در این دو حوزه دارد. این نوشتار با توجه به نقش امثال فارسی در عینی­سازی مفاهیم انتزاعی و بازنمایی نیازها و خواسته­های درونی مشترک اقوام ایرانی، بر آن است تا کارکرد این بخش از ادبیات عامه را در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بررسی کند. ویلیام گلسر (1925) مبدع واقعیت‌درمانی، این رویکرد نوین روان‌شناسی را مبتنی بر نظریه انتخاب تبیین کرد. واقعیت‌درمانی بر خودارزیابی، با تکیه بر واقعیت‌پذیری و رفتار هنجارمند استوار است و در نهایت انسان را به مسئولیت­پذیری برای نیل به خشنودی و نیک‌بختی دعوت می­کند. مقاله حاضر به روش تحلیل کیفی، پی­گیر پاسخگویی به این پرسش­­ها است که با چه روشی می­توان امثال فارسی را با رویکردهای روان­درمانی جدید بازخوانی کرد؟ و چگونه می­توان از امثال فارسی در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بهره گرفت؟ و آیا به ‌کارگیری امثال فارسی در فرآیند مشاوره و روان­درمانی با هدف تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی کارآیی دارد؟
امثال برگزیده، با توجه به تأکید گلسر بر سه اصل بنیادین واقعیت­درمانی، یعنی واقع­گرایی، مسئولیت­پذیری و هنجارمندی رفتار بررسی شده­اند. یافته­ها نشان می­دهد امثالی که بیان‌کننده رفتار مؤثر با هدف برآورده­سازی نیازهای اساسی در بلندمدّت هستند، ضمن دارندگی معیار مسئولیت­پذیری، فاقد سویه غیراخلاقی‌اند و امثالی که مفاهیم رفتار­ غیر مؤثّر را دربردارند، از سویه اخلاقی برخوردار نیستند و بیانگر رفتار مسئولیت­گریزانه هستند؛ امّا دوسویگی اخلاقی که نشانۀ نامعلوم و پنهان­بودن انگیزۀ بروز شماری از رفتار هاست، در هر دو گروه از امثال مذکور دیده می­شود.. به‌نظر می­رسد امثال فارسی با ویژگی­هایی مانند ­جنبه­های پند و اندرزی، روشنی و درستی معنی، حُسن تأثیر، تکیه بر تجربه، انعکاس اندیشه و... می­توانند در انتقال مفاهیم واقعیت‌درمانی مؤثر باشند.
 
یحیی کاردگر، حسن شهریاری،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

شناخت اساطیر و حماسه­ها برای آشنایی با فرهنگ و تمدن گذشته ملت­ها مهم و ضروری است. ازاین‌رو، بررسی تحولاتی که به دلایل سیاسی و اجتماعی و گذر زمان در اساطیر و حماسه­های جامعه­ای ایجاد می‌­شود، شایسته توجه است. تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است که مبنای آن شناسایی علل و چگونگی تحولات راه‌یافته در سیمای اساطیری و حماسی ایران در امهات کتاب‌های تاریخی فارسی از قرن سوم تا پایان حکومت صفویه باشد.
نتایج این پژوهش، که به روش توصیفی ـ‌تحلیلی انجام شده است، عبارت‌اند از: حذف بسیاری از اندیشه­های دین زرتشتی از سیمای اساطیر ایرانی در نتیجه غلبه اعراب و نفوذ اسلام، دگرگونی در پاره­ای اعمال و کردارهای شخصیت‌های اساطیر ایرانی و نفوذ آموزه­های اسلامی‌ در آن­ و اختلاط و آمیختگی با اسرائیلیات، دگرگونی‌هایی که در قالب شخصیت‌ها، داستان‌ها و جغرافیای اساطیری راه یافت و اختلاط‌هایی که به‌واسطه رواج اسرائیلیات به‌شکل هم‌زمانی، نسب‌سازی‌های جعلی، یکسان‌پنداری و وابستگی‌های جغرافیایی اساطیر ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داد. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، نمایاندن نفوذ تفکرات قوم سامی‌ در اساطیر ایرانی و منطق باورپذیری عصر مورخ بر روایات ایرانی است که به افسانه­پردازی‌های گوناگون درباره آنها منجر شده است.                                                            
                                                      
 
دکتر مصطفی ذوالفقارطلب، دکتر محمد جمالی،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

زبان به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های مهم فرهنگ هر جامعه در تبادل اندیشه‌های مختلف، نقش اساسی ایفا می‌کند. از سوی دیگر، دانش فقه به‌عنوان یکی از علوم شرعی کاربردی، رسالت استنباط احکام شرعی عملی مکلفان را بر عهده دارد. توصیف و تحلیل عناصر زبانی فارسی در متون کهن فقهی و آثار فقهی آن، هدف این پژوهش است. این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی، ضمن استقرا، نمونه‌هایی از واژه‌ها و عناصر زبان فارسی در متون برگزیده کهن فقهی را به دست می‌دهد، برخی ویژگی‌های زبانی، دستوری و نحوی این نمونه‌ها تحلیل می‌کند و برخی ویژگی‌های برجسته نظیر کاربرد توأمان واژه‌های فارسی وعربی، تغییر ساختار نحوی جمله، و تغییر معنایی، تحول واجی و آوایی و تحریف واژه‌های فارسی در منابع کهن فقهی عربی و فارسی را دقیق‌تر بررسی می‌کند.
 نتایج این پژوهش حاکی از آن است که زبان فارسی در میان زبان‌های غیرعربی در متون کهن فقهی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ به‌طوری‌که اغلب واژه‌های غیرعربی در این متون از زبان فارسی اقتباس و معرّب شده‌اند. در کنار منابع کهن فقهی به زبان عربی، اندک منابع ارزشمند کهن فقهی به زبان فارسی نیز وجود دارند که به‌عنوان نمونه‌هایی از کاربرد زبان فارسی به‌عنوان زبان دین از ارزش بی‌مانندی برخوردارند. این بررسی‌ می‌دهد که اغلب مؤلفان متون کهن فقهی عربی که از زبان فارسی اثر پذیرفته‌اند، از دیار فارس یا آشنا به زبان فارسی بوده و یا فقهای عرب‌زبانی بوده‌اند که زندگی اجتماعی مسلمانان فارسی‌زبان در آثار آنان تجلی یافته است. در پژوهش حاضر به دو بخش از این آثار فقهی دقیق‌تر پرداخته شده است. نخست، حکم ترجمه فارسی قرائت سوره «فاتحه» در نماز که مذاهب فقهی در این مسئله دارای سه دیدگاه متمایز هستند. با بررسی ادله و مستندات این دیدگاه‌ها، دیدگاه تفصیلی ناظر بر جواز ترجمه فارسی سوره فاتحه در حالت عدم توانایی بر قرائت درست و عدم جواز آن در حالت توانایی بر قرائت درست، دیدگاه برگزیده است. دیگر، دیدگاه فقهی جاری ساختن طلاق به زبان فارسی که در این مسئله دو دیدگاه متمایز وجود دارد. قول برگزیده در این مسئله، دیدگاه ناظر بر صحت و امکان فقهی وقوع طلاق به زبان هر قومی است.
محمد پارسانسب، فاطمه احمدی‌زاده کهن،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

مفاخره در مقام مضمونی شعری یا به‌عنوان زیرگونه‎ای ادبی، در دیوان‎های شاعران کلاسیک فارسی حضوری پررنگ دارد. این جستار با رویکردی تحلیلی در پی واکاوی مفاخره در شعر شاعرانی چون منوچهری دامغانی، سنایی غزنوی، و خاقانی شروانی برپایه نظریه میدان بوردیو است. به‌این‌منظور، پس از استخراج نمونه‌هایی از قصاید مفاخره‎آمیز این شاعران و درنظرگرفتن مسائل تاریخی و اوضاع اجتماعی حاکم بر دوره‌های موردنظر و منش و  ذهنیت شاعران، کوشش کردیم نمونه‌ها را براساس چهار قاعده میدان ادبی بوردیو (منش، سرمایه، منازعه و بی‌غرضی) تحلیل کنیم. نتایج بررسی‏ها نشان داد که منوچهری، به‌دلیل گرایش به میدان قدرت، برای رسیدن به نام و نان و تثبیت موقعیت خود، شعر و هنرش را برای مدح و مفاخره به این میدان اختصاص داده و اصل بی‌غرضی میدان ادبی را، که در پی ناب‌سازی ادبیات است، رعایت نکرده و به‌همین‌دلیل به حاشیه میدان رانده شده‌ است. اما، با تغییر میدان قدرت در عهد غزنویان دوم و دوره سلجوقی و تغییر احوال شاعران به‌دلیل مسائل و پریشانی‌های به‎وجودآمده، شاعرانی چون سنایی و خاقانی با توجه به منش خاص خود از میدان قدرت فاصله گرفتند و در پی ناب‌سازی ادبیات و مبارزه با میدان قدرت برآمدند که دراین‌میان، خاقانی، به‌دلیل بی‌غرضی و رعایت قواعد میدان ادبی، توفیق بیشتری نسبت به سنایی غزنوی داشته است.

ابراهیم واشقانی فراهانی،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

درباره واژه «اسپانور» میان مترجمان اندرز خسرو قبادان و نیز دیگر کوشندگان زبان و ادبیات فارسی میانه و فرهنگ‌نویسان و دانش‌نامه‌نویسان، در همه سطوح واج‌نویسی، آوانویسی، تبیین معنا و تعیین مدلول، اختلاف هست. اسپانور را معادل یکی از هفت شهر مداین، اصفهان، آخور اسبان، آرام‌جای (نه لزوماً آرامگاه) و مرغوزن (آرامگاه) گرفته‌اند. به‌سبب جای‌گیری این واژه در صدر اندرزنامه و محدودشدن فضای اندرزنامه به مکان اسپانور، هر خوانشی از این واژه بر کلیت تعبیر مخاطب از متن اندرز خسرو قبادان تأثیر می‌گذارد. در این مقاله، با استفاده از سه قلمرو به واژه اسپانور پرداخته خواهد شد: نخست، داده‌های تاریخی؛ دوم، تحلیل ساخت واژگانی اسپانور؛ و سوم، شواهد متن برای شرح متن که در علم معانی و اغراض سخن می‌گنجد. نیز در این مقاله، از روایت‌های اساطیری برای شرح اسپانور یاری گرفته‌ می‌شود. نتیجه بررسی این گمان را تقویت می‌کند که اسپانور با ساخت واژگانی aspān (مشتق از «اسپ»)+پسوند war (به‌معنی پهنه، مرز و محدوده) است و معنی آن، نه اصفهان و مرغوزن، بلکه سازه یا پهنه‌ای در پیوند با اسب و در معنی میدان‌گاه عمومی است و همان‌سازه‌ای است که در دوره اسلامی با نام عمومی «میدان شاه» جزئی ثابت از الگوی کاخ‌سازی ایرانی بوده ‌است. این میدان‌گاه، با توسعه‌یافتن، مبدل به یکی از هفت شهر مداین شده ‌است؛ بنابراین، مدلول اسپانور در اندرز خسرو قبادان میدان‌گاه مداین و یکی از هفت شهر آن بوده که مهم‌ترین سازه بارِ ساسانیان، یعنی ایوان مداین، در آن ساخته شده بوده‌ است. این بخش از مداین همین امروز نیز با نام اسبانبر در کرانه شرقی دجله و در جنوب تیسفون قرار دارد. 

حسین محمدی،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

در قرن‌های هفتم تا یازدهم، حاکمان مسلمانی در شبه‌قاره هند به قدرت رسیدند که به فرهنگ و زبان فارسی علاقه‌مند بودند. درپی این تغییر، ایرانیان به‌دلایل گوناگون به هندوستان مهاجرت کردند و در دربار فرمانروایان محلی به انواع قدرت‌های سیاسی، نظامی، و اقتصادی دست یافتند و زمینه رشد و گسترش فرهنگ و ادب فارسی را در شبه‌قاره هند فراهم کردند. مولانا نورالدین محمد ظهوری ترشیزی (994-1025 هـ.ق) از شاعران ایرانی اهل خراسان بود که در قرن دهم به هند مهاجرت کرد و به خدمت حکومت نظام‌شاهیان و عادل‌شاهیان درآمد و در دکن به مقام ملک‌الشعرائی رسید. ظهوری، طی چهاردهه حضور در دکن (جنوب هند)، در راه گسترش زبان و فرهنگ ایرانی بسیار کوشش کرد. در مقاله حاضر، با روش توصیفی‌-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای، کوششی برای تبیین این نکته صورت گرفته است که ظهوری ترشیزی در گسترش فرهنگ و زبان فارسی در شبه‌قاره هند چه نقشی ایفا کرده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که ظهوری، باوجود موانع بسیار، به‌ویژه سعایت دشمنان ایران و به‌خصوص شیعیان در دکن، در سایه حمایت و تشویق حاکمان آن سامان، توانست با خلق آثار ادبی ارزنده، فرهنگ و زبان فارسی را در شبه‌قاره هند گسترش دهد. ارائه تصویری واقع‌بینانه از تأثیر ظهوری ترشیزی و آثار ادبی او و چگونگی حمایت و تشویق حاکمان نظام‌شاهی و عادل‌شاهی در گسترش فرهنگ و زبان فارسی از نتایج مقاله حاضر است.

ناصرقلی سارلی، اکرم قربانی چراغ‌تپه،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهشگران عرفان و تصوف اسلامی شکل‌گیری زبان تصوف و گفتمان عرفانی را از جنبه‌های بسیار مهم تاریخ تصوف شمرده‌اند؛ به‌ویژه تمایز تدریجی زبان تصوف از زبان دین و تبدیل آن به گفتمانی مستقل موضوع پژوهش‌های ارزشمندی بوده است. پژوهشگران نشان داده‌اند که تجربه عرفانی و تفسیر قرآنی ابتدا از هم جدایی‌ناپذیر بوده‌اند و زبان تجربه عرفانی صرفاً از واژگان قرآنی بهره می‌برده است، اما به‌تدریج، تجربه عرفانی استقلال می‌پذیرد و از زبان قرآنی/زبان دین جدا می‌شود و زبانی خاصّ خود پدید می‌آورد. از ویژگی‌های واژگانی زبان قرآن/دین، بهره‌گیری از تقابل‌های دوگانی است. تقابل‌هایی چون بهشت/دوزخ، خیر/شر، دنیا/آخرت اساس آموزه‌های دینی و قرآنی را می‌سازند و در متون اهل تصوف نیز با بسامد بالا به‌کار می‌روند. کاربرد تقابل‌های دوگانی در متون اهل تصوف از تقابل‌های دوگانی دینی بسیار فراتر می‌رود و به‌ویژه در کتاب‌های تعلیمی تصوف، اصطلاحات جدید فراوانی برمبنای تقابل دوگانی شکل می‌گیرد. یکی از وجوه تمایز زبان تصوف، واسازی تقابل‌های دوگانی است. این واسازی هم در تقابل‌های دوگانی زبان دین و هم در تقابل‌های برساخته در زبان اهل تصوف اعمال می‌شود. این واسازی شکل‌ها و جنبه‌ها گوناگون و متفاوتی دارد و تحلیل آن می‌تواند ما را با خلاقانه‌ترین و نوآورانه‌ترین ابعاد جهان‌بینی و تجربه عرفانی صوفیان آشنا سازد. این ابداع زبانی که در نوبودن و یگانگی تجربه عرفانی ریشه دارد، نشانه اصالت آن تجربه است. در این پژوهش، واسازی و فرارفتن از تقابل‌های دوگانی را در یک پیکره از خلاقانه‌ترین سخنان اهل تصوف که از متون نثر فارسی فراهم آمده است بررسی کرده‌ایم. با تحلیل و طبقه‌بندی شکل‌های گوناگون این واسازی و فرارفتن نشان داده‌ایم چگونه این ویژگی، به زبان اهل تصوف نوعی خصوصیت شعری و هنری می‌بخشد و آن را در جایگاهی کاملاً متمایز نسبت به متون دینی و زبان اهل شریعت قرار می‌دهد. فرارفتن از تقابل‌های دوگانی با ویژگی پارادوکسی زبان اهل تصوف ارتباط نزدیکی دارد و امکان بیان تجربه‌های پیچیده‌تری را برای اهل تصوف فراهم می‌آورد.
 

فاطمه طوبایی، محمد یوسف نیّری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

محققان کمتر به جست­وجو درباب چگونگی پیدایش و تکوین جریان‌های عرفان و تصوف در نقاط گوناگون ایران توجه کرده‌اند. با تقسیم جریان تصوف به دو مکتب عراق و خراسان و تمرکز محققان بر صوفیان و دیدگاه­‌های صوفیانه این مناطق، دیگر نگرش­‌های صوفیانه در اقصی‌نقاط ایران در سایه قرار گرفتند. یکی از مناطقی که کمتر بررسی شده، خطه‌ی فارس است. به‌نظر می­رسد حضور بیش از هشتاد شیخ از مشایخ تصوف در فارس پیش از ظهور ابن‌خفیف و گسترش تصوف در این منطقه، ضرورت بررسی و جست­‌وجو درباب آغاز و تکوین جریان عرفان و تصوف در این خطه را آشکار می‌­کند. در پژوهش حاضر، نام و نشان چهل‌وسه‌تن از مشایخ فارس و شیراز استخراج شده است که پیش از ابن‌خفیف زیسته‌اند یا هم‌عصر او محسوب می­شوند که در پژوهش حاضر جهان‌بینی عرفانی این مشایخ تا حد امکان برمبنای اطلاعات اندک باقی‌مانده تحلیل شده است. از تحلیل و تبیین نگرش عرفانی ایشان مشخص شد که در این دوره چهار جریان اصلی اعلام حضور کرده‌اند: نخست، جریان زهدورزی و گوشه‌نشینی (نمودی از شکل اولیه‌ی تصوف)؛ دوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان عراق؛ سوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان خراسان؛ و چهارم، جریان پیش‌­آهنگان مکتب عرفان فارس. تحلیل ارقام به‌دست‌آمده نشان می‌­دهد در فارس غلبه فکری‌ـ‌عرفانی با مشایخ پیش‌­آهنگ مکتب فارس بوده و دیگر جریان­‌ها نقشی کم­رنگ‌تر ایفا کرده‌اند.

یحیی کاردگر،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

فرهنگ و ادبیات ایران، از آغاز ظهور عیسی مسیح، توجّه ویژه­ای به او و دین مسیحیّت داشته­است. این ویژگی، بنا به دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی در عصر صفویه، برجسته­تر شده­است. صائب که بزرگ­ترین شاعر این عصر است؛ در انعکاس این ویژگی در اشعارش سهم بیشتری دارد. این مقاله در شیوه­ای توصیفی-تحلیلی، حوادث زندگی مسیح را در مجلّدات شش­گانهء دیوان او مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده­است که ویژگی­های دینی عصر صائب، نگاه عرفانی و اخلاق­گرای او، دلبستگی مخاطبان شعر صائب به مسیح و دین مسیحیّت و سرانجام، تمایل صائب به مضمون­سازی و نازک­خیالی و اشراف او به وقایع زندگی پیامبران آسمانی در ارائه تصویری کامل از سیمای مسیح، نقش اساسی داشته­است. او با اشاره به زندگی مسیح و سایر فرستادگان الهی در پی نزدیک کردن ادیان و مذاهب به یکدیگر است؛ هدفی که نیاز امروز جامعه جهانی است.
 
دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

چکیده
دستگاه عددنویسی، یکی از اجزای مهم و چالش‌برانگیز سامانه‌های خط است. این چالش، دو بُعدی است و تنها و به‌سادگی، در صورت نوشتاری عدد نیست. چالش عددنویسی، از یک سو به ماهیت عدد و نحوۀ موجودیت آن در هر زبان بازمی‌گردد که خود نتیجۀ نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ چالش عددنویسی مربوط به نحوۀ نگارش موجودیت‌های عددی در هر زبان است. بنابراین هرچند که عددنویسی، پدیده‌ای در حوزۀ خط یا دبیره است، اما نمی‌توان آن را پدیده‌ای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی، لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیان‌های اساطیری بینش هر ملت، توجه شود. فارسی میانه نیز از این ره‌یافت، مستثنی نیست و یکی از لازمه‌های مغفول پاسخ‌گویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورداشت‌های اساطیری ایرانیان است. در این مقاله در ادامۀ تلاش‌های ارزشمندی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شده‌است، ملاحظاتی دیگر دربارۀ این دستگاه پیشنهاد می‌شود و پاسخ برخی ابهامات هنوز موجود در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات، به بحث گذاشته می‌شود. نیز برخی از بقایا و انعکاس‌های این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری می‌شود که از یک سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری می‌رسانند و از سوی دیگر، درک واژه‌ها و متون فارسی نو را تسهیل می‌کنند. یافته‌های مقاله، گویای ممکن بودن توصیف دستگاه‌وار عددنویسی فارسی میانه است و در این کار، یاری گرفتن از بنیان‌های اساطیری اندیشۀ ایرانی، راهگشا و دارای اهمیت است و البته این مقاله در نهایت به معنی تدوین شدن دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و کماکان، ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه است.    

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 40 queries by YEKTAWEB 4666