[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::

دکتر حسین بحری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

ترجمه فارسی کتاب جیمز موریه، سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، از شاهکارهای ادب فارسی است. میرزا حبیب اصفهانی این ترجمه را از روی ترجمه فرانسوی کتاب به فارسی برگردانده است. این واقعیت که اثری ترجمه‌شده، آن هم ازطریق ترجمه‌ای میانجی، بتواند با چنان استقبالی در میان خوانندگان یک زبان مواجه شود، کم‌سابقه و استثنایی است. از زمان انتشار این اثر، پژوهشگران زبان و ادبیات، ترجمه و دیگر رشته‌های علوم انسانی جنبه‌های مختلف آن را مطالعه کرده‌اند. بااین‌حال، تاکنون پژوهشی که با رویکردی تاریخی به مطالعه دریافت مخاطب فارسی‌زبان از این ترجمه بپردازد صورت نگرفته است. در این مقاله، پژوهشگر براساس مفهوم «افق انتظار» یاوس و با استفاده از روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، تلاش کرده تا با مرور آثار و بررسی متون موجود به ابعاد مختلف دریافت مخاطب فارسی‌زبان از این ترجمه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی دست یابد. برای این منظور، از میان نقدها و پژوهش‌های موجود درباب این اثر، که شامل حدود 50 مقاله و کتاب فارسی منتشرشده از سال 1321 تابه‌حال است، 10 اثر شاخص و مرتبط (5 اثر منتشرشده قبل و 5 اثر بعد از انقلاب اسلامی) گزینش شد و با روش تحلیل محتوای کیفی، انتظارات درون آنها هدف بررسی و تحلیل قرار گرفت. سپس، ابعاد مختلف دریافت‌هایی که از ترجمه فارسی حاجی‌بابا در این آثار طرح و بحث شده، استخراج و مقایسه شد. یافته‌های پژوهش نشان داد که ترجمه فارسی سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی طی هردو بازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ذائقه ادبی خوانندگان، ازجمله ادیبان، منتقدان و پژوهشگران، را جلب کرده و با گذشت زمان، همچنان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که مایه ماندگاری و محبوبیت این اثر شده است.         

 
آقای مهدی نوریان، دکتر هادی نوری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

در این مقاله، از خلال بررسی و خوانش وانوسازانه1 داستان «وداع» به‌قلم جلال آل‌احمد، از مجموعه‌ داستان سه‌تار، به نقد نخبه‌گرایی در اندیشه روشنفکران ایرانی دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی پرداخته خواهد شد. این خوانش وانوسازانه با تأکید بر نگاه فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، انجام می‌شود و ازحیث روش‌شناختی مبتنی ا‌ست بر روش هشت‌مرحله‌ای دیوید بوژه، که به‌عنوان نوعی استراتژی تحلیل انتقادی پسا‌مدرن در مواجهه با روایتْ‌ مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش بوژه این گام‌ها را دربرمی‌گیرد: جست‌وجوی دوگانگی، بازتفسیر سلسله‌مراتب، کشف صداهای یاغی، برملاسازی سویه دیگر روایت، نفی پی‌رنگ، یافتن استثناء، ردگیری بین خطوط، و سازمان‌دهی مجدد روایت. به‌نظر می‌رسد بتوان با بهره‌گیری از این روش و اتخاذ منظری وانوسازانه در خوانش داستان موردنظر از جلال آل‌احمد، دست‌‌آخر به روایت نوپدیدی دست یافت و ازخلال آن به نقد دیدگاه نخبه‌گرایانه سوژه روشنفکر ایرانی در این دو دهه پرداخت. کوشش محققان درجهت فراتررفتن از فردی به نام آل‌احمد و نزدیک‌شدن به سوژه آل‌احمد در مقام یک روشنفکر است، سوژه‌ای که در زمانه و زمینه خاصی به عرصه برکشیده شده و آثاری را تولید کرده است. یافته‌ها نشان داد که این سوژه روشنفکر، با بازتولید روابط فرادست/فرودست، خود را در جایگاه فرادست نشانده و با تکیه بر خرد مدرن، و بدون درک روابط وجودی فرودستان، به نمایندگی ایشان پرداخته و تلاش کرده است به آنچه رسالت روشنفکرانه خویش می‌نامد جامه عمل بپوشاند.

 
دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بی­معنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم می­شد و این مسئله­ای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهان­بینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان می­داد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستان­هایش قرار داده بود. در داستان­های هدایت، اغلب شخصیت­ها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و روان­نژندی­های گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر می­شد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستان­های زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافته­های تحقیق نشان دادند که در داستان­های هدایت، جنون از طریق بیهوده و بی­معنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی می­گیرد و ذهن شخصیت­های داستان را از اضطراب و نگرانی­های اگزیستانسیال رهایی می­بخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهره­گیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد می­سازد.
 
دکتر نرگس اسکویی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

این مقاله با رویکردی پدیدارشناسانه و تمرکز بر مفاهیم اساسی فلسفه هایدگر، به تحلیل هستی‌شناختی خواب‌نامه‌ای از یغما جندقی -با مضمون پرسش‌های هستی‌شناسانه- پرداخته و بازنمایی رویا/مرگ و هستی را در چارچوب تجربه دازاین بررسی می‌کند. دازاین، در فلسفلۀ هایدگر، به معنای هستندۀ پرسش‌گری است که پیوسته در جست‌وجوی مستمر معنا و هویت در تعامل با زمان، مرگ و دیگر ابعاد هستی‌شناختی قرار دارد. در این تحقیق، خواب و رؤیا نه تنها به‌عنوان بسترهای تجربه زیسته دازاین، بلکه به‌عنوان شرایط مرزی میان زندگی و مرگ، که عرصه‌ای برای بروز تنش‌های هستی‌شناختی هستند، در نظر گرفته می‌شوند. این وضعیت‌ها، از منظر روان‌شناختی و هستومندی، تجربه‌ای مشابه گسست از زندگی روزمره و مواجهه با پنهانی‌ترین ابعاد هستی انسان فراهم می‌آورند. با ارجاع به مفاهیم کلیدی هایدگر در باب دازاین و هستی‌شناسی بنیادین، نظیر «پنهانی بودن»، «اضطراب هستی»، و «بودن در آن‌جا/جهان»، مقاله نشان می‌دهد که رویا به‌مثابه مرگ و به‌عنوان یک تجربه تمثیلی، دازاین را در مسیر مواجهه با ابعاد پنهانی هستی و خود قرار می‌دهد. همچنین، تقابل‌های درونی دازاین در فرآیند رؤیا و بیداری، بازتابی از کشاکش‌های بنیادین میان امکان‌های اصیل و غیراصیل هستی است که به‌طور هم‌زمان می‌تواند به‌عنوان نمادی از درگیری‌های هستی‌شناختی خیر و شر در فلسفه هایدگر تحلیل گردد. از این رو، خواب و رؤیا در این اثر به‌طور نمادین، دازاین را به رویارویی با حقیقت، انتخاب‌های هستی‌شناسانه و محدودیت‌های انسانی دعوت کرده و زمینه‌ساز درک عمیق‌تری از هستی و هویت انسانی می‌شوند.
حامد دالوند، محمد خسروی شکیب، صفیه مرادخانی، رسول حیدری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

             قصّۀ «رستم و شغاد» یکی از فنی­ترین و منسجم­ترین روایت­های موجود در شاهنامه است. در این قصّه، برجسته­ترین پهلوان، یعنی رستم از جریان روایت حذف می­شود. علاقه و پیوستگی به رستم، موجب شده است تا فردوسی برای حذف او از شاهنامه، حساسیت و وسواس زیادی را از خود نشان دهد. فردوسی برای حذف این شخصیت ملی، مجبور بوده است تا دقّت زبانی و روانشناختی زیادی را مصروف کند تا مرگ رستم، با آن عظمت و شکست­ناپذیری، معقول و پذیرفتنی نشان داده شود. نقد نو به عنوان رویکردی انضمامی و سیستمی تلاش می­کند تا با اصالت بخشیدن به متن، الگوهای کلامی، هماهنگی، وحدت درونی اجزا را در یک اثر نشان دهد. پیش فرض مقاله این است که فردوسی با استفاده از مقولا­تی به نام «بازی اعتماد» و «فریب عاطفی» تلاش کرده است تا مرگ پهلوانی چون رستم را برای خواننده باورپذیر کند. مقدماتی چون «مفتون سازی»، «متقاعدسازی»، «خلق بحران و اضطرار»، «ایجاد حیرت»، «تبدیل قصّه من به ما»، «تبانی»، «جلب اعتماد»، «تسریع اعتماد» و «توطئه» قتل رستم را تا حد زیادی  منطقی می­کند.  در این مقاله با روش توصیف و تحلیل کیفی و دقیقِ متن، تلاش می­شود تا مقدمات زبانی و ذهنیّت روانشناختی فردوسی برای توجیه­پذیری مرگ ابرپهلوان اثرش، مورد ارزیابی  قرار گیرد.
 


 
دکتر علیرضا محمدی کله‌سر، خانم فریبا ترابی،
جلد 33، شماره 99 - ( 7-1404 )
چکیده

تناسب به‌منزلۀ مولفه‌ای مهم در تاریخ نقد ادبی، نقشی کلیدی در نقدهای غلامحسین یوسفی نیز داشته است. بررسی این موضوع می‌تواند به شناخت بخشی از مجموعۀ نقد دانشگاهی در زبان فارسی کمک کند. از این رو، هدف مقالۀ حاضر بررسی چیستی و انواع و پیامدهای تناسب در نقد ادبی نزد غلامحسین یوسفی است. در این مقاله با مطالعۀ آثار غلامحسین یوسفی، چیستی تناسب، انواع آن و رابطۀ آن با دیگر مولفه‌های نقد ادبی از منظر یوسفی بررسی شده است. می‌توان گفت، یوسفی دایره‌ای گسترده از واژگان را برای اشاره به تناسب به‌کار می‌گیرد. انواع تناسب هم نزد یوسفی شامل تناسب ویژگی‌های شخصیت با منش وی، تناسب میان بخش‌های مختلف متن، تناسب میان عناصر فرمی و محتوایی می‌شود. یوسفی تناسب را در ارتباط با مولفه‌هایی چون ایجاز و اطناب و تصویرسازی نیز به‌کار می‌گیرد. و سرانجام، رعایت انواع تناسب در متن از نظر یوسفی پیامدهایی مثبت دارد که مهم‌ترین‎شان عبارتند از:‌ وحدت و انسجام متن، واقع‌گرایی و باورپذیری، و تأثیر بر مخاطب. در نقدهای یوسفی (الف) هیچ‌گاه تعریف و توصیفی دقیق از مولفه‌های یادشده ارائه نمی‌شود، چنانکه گویی همگان بر سر معنای آنها توافق دارند. این بدیهی‌پنداری مفاهیم، یکی از ویژگی‌های نگاه یوسفی به نقد ادبی است؛ (ب) باوجود تأکید نظری وی بر لزوم تناسب فرم و محتوا، به نظر می‌رسد در عمل، محتوا برای وی مهم‌تر از فرم است؛ چنانکه عناصر فرمی نیز با ویژگی‌هایی محتوایی توصیف می‌شوند؛ (ج) وی با نگاهی ارزش‌گذارانه، انواع تناسب و پیامدهای آن را نقطۀ قوت اثر ادبی تلقی می‌کند. نکته آخر اینکه یوسفی در استفاده از معیار تناسب در نقد ادبی، تا حد زیادی متأثر از نظریه‌های کلاسیک و نئوکلاسیک است.

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4722